شناسهٔ خبر: 33707500 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

روایتی خواندنی از یک گردشگری متفاوت / زندگی بی‌غل و غش روی دست‌های خاک

ابتدای مسیر قرار گرفتن در مسیری سرسبز، بسیار خوشایند بود اما با سخت شدن مسیر و گرم شدن هوا برای لحظه‌ای از همراه شدن با گروه پشیمان شدم، در طول مسیر با خود فکر می‌کردم آیا حاضر بودم زندگی عشایری را برای مدت کوتاهی تحمل کنم؟!

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری فارس از شهرکرد، عصر یک روز تعطیل تابستانی زمانی که بشدت از گرمای بیرون از خانه کلافه بودم، ترجیح دادم طبق معمول برای گذراندن وقت به شبکه‌های مجازی پناه ببرم؛ همانطور که مشغول جستجو در صفحات اینترنتی بودم با تبلیغات تورهای گردشگری به مناطق مختلف روبرو شدم؛ تبلیغی خاص نظرم را به خود جلب کرد؛ نه اشتباه نکنید، نه پای کیش و قشم در میان است و نه پای کشورهای پرهزینه عربی_اروپایی! عنوان این تبلیغ این بود: «تور عکاسی به مناطق عشایرنشین چهارمحال و بختیاری در منطقه‌ای محروم به نام بازفت»!

لحظه‌ای فکر کردن به اینکه دیدن زندگی عشایری در دل طبیعت سرسبز چهارمحال و بختیاری به چه اندازه می‌تواند برای افراد مختلف جذاب باشد ذهن مرا درگیر خود کرد، تصمیم به تهیه گزارش از زندگی عشایر در ذهنم جرقه خورد؛ موضوع را با یکی از دوستان نزدیکم برای تهیه گزارش تصویری و مکتوب از زندگی عشایر در میان گذاشتم؛ اما موضوعاتی از جمله گرمای هوا، سختی مسیر و... تا حدودی مرا در همراه شدن با این تور عکاسی با تردید مواجه می‌کرد، اما تصمیم قطعی برای همراه شدن با این تور گرفته شد.

صبح روز جمعه همراه با جمعی از عکاسان راهی منطقه بازفت چهارمحال و بختیاری شدیم، ابتدای مسیر قرار گرفتن در مسیری سرسبز، بسیار خوشایند بود؛ اما با سخت شدن مسیر و گرم شدن هوا برای لحظه‌ای از همراه شدن با گروه پشیمان شدم، در طول مسیر با خود فکر می‌کردم آیا حاضر بودم زندگی عشایری را برای مدت کوتاهی تحمل کنم؟ قطعا پاسخ به این سؤال در همان لحظه منفی بود.

اولین تجربه از زندگی عشایری

پس از گذشت مسیر صعب‌العبور به منطقه عشایرنشین بازفت در شهرستان کوهرنگ نزدیک شدیم، از دور صدای زنگوله گوسفندان، پوشش رنگارنگ زنان بختیاری، بوی دلنشین آتش و نان تازه جلوه‌هایی از سادگی زندگی عشایری را در برابر چشمان هر بیننده‌ای مجسم می‌کرد؛ اما هم‌چنان این سؤال در ذهن من تکرار می‌شود.

آیا حاضری از زندگی در شهر دست بکشی و برای مدتی در میان این مردم مهمان‌نواز و مهربان زندگی کنی؟ قطعا وقتی به مسیر طی شده، سختی راه، زندگی پرمشقت عشایر که برای کوچکترین امکانات مانند دسترسی به آب آشامیدنی مجبور به پیاده‌روی نسبتا طولانی «البته از نظر من» هستند فکر می‌کنم مطمئنا نمی‌توانم این سختی را تحمل کنم.

در یکی از چادرهای عشایری دختر نوجوانی با همسالان خود مشغول صحبت بود، تصمیم گرفتم وارد جمع دوستانه آن‌ها شوم، بعد از خوش و بشی رسمی، با اشاره به گوشی که در دستم بود از من پرسیدند: کلیپ جدید چی داری؟ شاید در لحظه اول بهت و حیرت من از این سؤال موجب شد بدون فکر بپرسم مگه شماهم گوشی دارید؟ زمانی که تلفن همراه هوشمند را نشان دادند بر بهت و حیرتم افزوده شد چون گوشی دختران عشایر از من که خبرنگار هستم چند مدل بالاتر بود؛ گفتم زیاد اهل دانلود کلیپ نیستم؛ اما هم‌چنان ذهنم درگیر این مسئله بود که تکنولوژی تنها روی کودکان شهر تأثیر نگذاشته، بلکه تمامی کودکان و نوجوانان کشور با هر سبک از زندگی تحت تأثیر آن هستند، از جمع دوستانه آن‌ها خداحافظی می‌کنم و به طرف چادر عشایری دیگر حرکت می‌کنم.

رسوخ تکنولوژی در زندگی عشایری

جلوتر که می‌روی متوجه می‌شوی مظاهر تکنولوژی از بکر بودن زندگی عشایری کم کرده و حتی زندگی آن‌ها را نیز تحت تأثیر قرار داده است، این را می‌توان از تلفن‌های همراه هوشمند در دست آن‌ها و یا خودروهایی که برای رفت و آمد از آن استفاده می‌کنند متوجه شد.

با یک بانوی عشایر هم‌صحبت می‌شوم؛ اجازه نمی‌دهد از او با تلفن همراه فیلم بگیرم، صحبتم را با او ادامه می‌دهم می‌گوید 33 سال سن دارد و از 12 سالگی ازدواج کرده و 4 فرزند دارد، از سختی‌های کوچ و بیکاری جوانان عشایری گلایه‌مند است.

دختر بزرگش با او 14 سال تفاوت سنی دارد؛ مشغول پختن نان محلی «تیری» بود؛ بوی نان تازه یادم آورد که چقدر گرسنه بودیم، نان را از دستش گرفتم و همانطور که به حرفایش گوش می‌کردم نان می‌خوردم؛ متوجه گذر زمان نبودم، گاهی محو تزئینات داخل سیاه چادر می‌شدم، داخل چادر با نوارهای رنگی که به آن «شردنگ» می‌گفتند تزئین شده بود، می‌گفت دختران عشایر باید از سن کم تمام کارها را یاد بگیرند، زیرا اینجا دختران زود ازدواج می‌کنند.

آش دوغ و شنیدن سختی‌های «مالکنون»

خداحافظی کردم و به طرف سیاه چادر دیگری رفتم، دیگ سیاه مسی در حال جوشیدن بود، پیرزن عشایری در حال پختن نوعی آش محلی با سبزی‌های معطر و دوغ بود، به زبان محلی بختیاری صحبت می‌کرد، گاهی متوجه برخی از کلماتی که استفاده می‌کرد نمی‌شدم، از آشی که روی آتش در حال جوشیدن بود مقداری در ظرف کشید و تعارف کرد، بدون تعارف کاسه آش را از دستش گرفتم، مزه آش با آش دوغ‌های خانه خودمان تفاوت داشت، شاید علتش استفاده از سبزی‌های محلی و دوغ ترش بود، از سختی‌های کوچ در گذشته می‌گفت، از اینکه هفته‌ها مسیرهای صعب‌العبور را برای ییلاق و قشلاق یا به همان زبان محلی «مالکنون» طی می‌کردند، اینکه در گذر از رودخانه تعدادی از دام‌هایشان تلف می‌شد، اما امروز دام‌ها و مقداری از وسایلشان را با ماشین جابجا می‌کنند.

زیبایی‌هایی که در سختی زندگی عشایری نهفته است 

عشایری که روزی به‌عنوان یکی از تولید‌کنندگان اصلی لبنیات، گوشت و صنایع‌دستی مانند گلیم، جاجیم و ... بودند، امروز به‌علت عدم حمایت از محصولات تولیدی، خشکسالی‌های پی در پی و از  بین رفتن مراتع مجبور به مهاجرت به شهرها برای تأمین معاش شده‌اند.

شاید فکر کنید زندگی در بین عشایر برای یک‌روز یا یک‌هفته می‌تواند جذاب باشد و با وجود مشقت‌های زندگی این قشر، تعداد زیادی بیش‌تر از یک روز یا یک‌هفته نمی‌توانند در این شرایط زندگی کنند، اما در حین همین سختی‌ها زیبایی‌های بسیاری هم نهفته شده که باید خودتان تجربه کنید تا بتوانید آن زیبایی‌ها را لمس کنید؛ زیبایی نوشیدن دوغ بعد از زدن مشک، زیبایی یک وعده غذای کاملا طبیعی همراه با موسیقی برآمده از آبشار و صدای پرندگان بعد از رسیدگی به احشام، خوشحالی اهالی ایل بعد از زادوولد گوسفندان، مناجات شبانه و هم‌صحبتی با ستارگانی که نزدیکتر از همیشه هستند و صدها زیبایی دیگری که تا تجربه نشوند، احساس نخواهند شد.

باید اعتراف کنم که...

 بعد از این گردشگری متفاوتی که داشتم باید اعتراف کنم آن مخالفت اولیه برای حضور در این سفر تصمیمی اشتباه بوده، تجربه زندگی عشایری تلنگری بود که ذهنیتم را نسبت به زیبایی‌های ظاهری و رفاه مصنوعی زندگی شهری تغییر داد. 

تقریبا زمان برگشت نزدیک شده بود، گرمای هوا و مسیرهای سنگلاخی کلافه‌مان کرده بود، اما دل کندن از این طبیعت بکر و مردمان خونگرمی که با کمترین امکانات مهمان‌نوازترین آدم‌های اطراف من بودند کمی سخت بود، برای آن‌ها آشنا و غریبه فرقی ندارند، به بهترین نحو از مهمان خود پذیرایی می‌کنند، طبیعت به آن‌ها آموخته حتی اگر با شما نامهربانی کردند شما مهربان باشید.

زندگی کوچ‌نشینی قدمتی به بلندای تاریخ دارد، عشایر غیور در تمامی صحنه‌های انقلاب اسلامی در دفاع از مرزهای کشور حضور چشمگیری داشته‌اند؛ مقام معظم رهبری فرمودند همه عشایر سنت‌داران، حافظان هویت، و حیثیت بومی این کشور هستند و در کشور ما عشایر مایه عزت و افتخار هستند؛ می‌طلبد مسؤولان امر برای حفظ زندگی عشایری و جلوگیر از مهاجرت آن‌ها تمام توان خود را در کاهش مشکلات معیشتی، بهداشتی، آموزشی و رفاهی این قشر بکار بگیرند.

گزارش از مریم بیگی

انتهای پیام/68026/م/و

نظر شما