شناسهٔ خبر: 33583667 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان-قدیمی | لینک خبر

سرمقاله/

عقلانیت انقلابی علیه عقل ابزاری و خردستیزی رادیکال

صاحب‌خبر - برجام باید در مدارس تدریس شود؛ این شاید صادقانه‌ترین و البته کاربردی‌ترین پیشنهاد مقامات دولتی درخصوص توافق هسته‌ای در سال‌های اخیر بوده است. البته برجام تدریس بشود یا نه، امروز به‌عنوان یک تجربه تاریخی مهم پیش‌روی ملت ایران قرار دارد؛ تجربه‌ای که حالا و به مدد آن راحت‌تر می‌توان درباره یک دوقطبی جعلی حرف زد؛ دوقطبی‌ای که در ایام تبلیغات انتخابات 92 اولین‌بار پیش‌روی ملت ایران زرورق‌پیچ شد، دوقطبی واهی سازش-جنگ. در تبلیغات انتخاباتی، حسن روحانی صریحا از سازش و بستن با کدخدا می‌گفت و چرخیدن چرخ زندگی را هم به آن گره می‌زد، در طرف مقابل هم ادبیاتی تولید می‌شد که به غلط در بخش‌های موثری از افکارعمومی جنگ ترجمه می‌شد. این ترجمه غلط دو علت مهم داشت؛ اول قطبی‌شدن شدید فضا و دوم الکن‌بودن کاندیدایی که شعار مقابله با سازش را به شکل حداکثری طرح می‌کرد. شعبده‌بازی روحانی و معجزه اصولگرایی، او را در خرداد 92 به پاستور فرستاد و او با بسط یدی کم‌نظیر، تمام ایده‌های معطوف به برجام را در سیاست خارجه و اقتصاد پیاده کرد، اما وضع دولت در آغاز سال هفتم در حالتی است که حامیان آتشین سال‌های انتخابات، امروز برای مرزبندی با دولت با هم مسابقه گذاشته‌اند. کارنامه سازش امروز جلوی چشم مردم است، سیاست خارجه غیرواقع‌گرایانه و رمانتیک دولت حسن روحانی در 6 سال گذشته وضعیت اقتصادی کشور را در شرایط خاصی قرار داده است، مسیری که دولت تا قبل از 18 اردیبهشت 98 در مقابل آمریکای خارج‌شده از برجام و اروپای منفعل طی می‌کرد عملا ایالات متحده را برای اعمال فشار حداکثری بر اقتصاد ایران تحریک می‌کرد، آمریکا و غرب می‌دیدند هرچه بر دولت ایران فشار می‌آورند فقط عقب‌نشینی و انفعال می‌بینند. از 18 اردیبهشت 98 اما با اجماعی قابل‌قبول در سطح ملی، کشتیبان را سیاست دیگر آمد. ایران تصمیم گرفته است تعهدات خود را در برجام به‌مرور کاهش دهد تا با بازگرداندن برجام به میز شطرنج، محاسبات طرف مقابل را دچار اختلال کند. طرف آمریکایی که از فردای اجرای برجام و از همان زمان دولت اوباما شروع به نقض برجام کرده بود با واکنشی جدید از سوی ایران مواجه شد، اروپای منفعل که یک‌سال تماشاگر داستان فشار آمریکا و عقب‌نشینی دولت ایران بود با صحنه‌ای دیگر روبه‌رو شد، خروج تدریجی ایران از برجام شروع هزینه‌زا کردن رفتار‌های طرف غربی بود. امروز بیشتر از 40 روز از آغاز اجرای نقشه جدید ‌ایران می‌گذرد، طرف آمریکایی می‌داند ظرفیت فشار اقتصادی به نقطه بیشینه خود رسیده است، تنها گزینه مهم روی میز در مواجهه با ایران، عملیات روانی و ایجاد هراس است. رفتن ترامپ به ژاپن و کشاندن آبه به تهران برای انجام نمایش مذاکره جهت تشدید فشار مهم‌ترین تکه پازل طرف غربی بود، البته ساخت و پیشبرد راهبرد فشار - مذاکره جز با داشتن ابزار رسانه‌ای در داخل ممکن نیست، کاسبی با ترس در رسانه‌های داخل به شکل صریح توسط اصلاح‌طلبان رادیکال و حامیان احمدی‌نژاد و با پیچیدگی بیشتر توسط کارگزاران و حامیان تکنوکرات دولت خواسته یا ناخواسته تکمیل‌کننده این پازل شد. راهبرد تازه ایران اما حرف جدیدی است که تا امروز طرف غربی را مجبور به انجام محاسبات تازه کرده است. راه سوم ایران پاسخ منفی آشکار به دو گفتمان سازش و جنگ و حرکت در مسیری تازه و با مختصات جدید است، مولفه‌های نظری مسیر تازه ایران در مرزبندی آشکار با دو رویکرد عقلانیت ابزاری و خردستیزی رادیکال قرار دارد؛ دو رویکردی که سال‌هاست به دوگانه جعلی سازش- جنگ بدل شده است، مقاومت فعال و ساخت درونی ظرفیت‌های اقتصادی کشور مولفه‌های اصلی این راهبرد است. سازش با تمرکز بر عملکرد دولت حسن روحانی در 6 سال اخیر پاد تجربی اول این رویکرد است و تجربیاتی نظیر پیشنهاد علی‌اکبر محتشمی‌پور مبنی‌بر دخالت ایران در جنگ 1990 در خلیج‌فارس، پاد دوم این رویکرد تازه. رویداد‌های تاریخی که یکی انجام شد و یکی نه. در رویکرد تازه ایران ثابت می‌شود هزینه هر دو مسیر معهود بیشتر از مقاومت فعال است و مقاومت فعال تثبیت‌کننده پیشرفت پایدار ایران. اجرای راهبرد مقاومت فعال در چارچوب عقلانیت انقلابی اما ملاحظات مهمی دارد. در گفتمان‌سازی برای عملیاتی‌شدن این راهبرد چه باید کرد که به گفتمان فرسایشی سال 92 بدل نشود. ملاحظه اول اجرای این راهبرد این است که بدانیم فعلا و احتمالا تا بهار 1400 واقعیت اجرایی کشور، حضور دولت حسن روحانی است. ظرفیت اجرایی و عملیاتی دولت مشخص است، گرایش‌های اصلی فکری دولت هم معلوم است. کنشگری سیاسی با دولت باید به‌گونه‌ای باشد که دولت در همین پارادایم بماند. این لزوما نه به‌معنای نقد همه‌جانبه دولت است، نه به مفهوم حمایت کورکورانه از عملکرد آن. دولت هرچقدر در چارچوب استراتژی جدید اقدام کند باید مورد حمایت باشد و هرچه ساز خود را بزند، باید نقد شود. نکته دوم اینکه اگر می‌خواهیم این ادبیات تازه به سرنوشت سال 92 دچار نشود باید از سیاست‌ورزی تک‌بعدی عبور کنیم، منظومه‌ای دیدن مقاومت فعال با دال مرکزی پیشرفت در کنار عدالت و آزادی راز گفتمان‌شدن این مفهوم است. اگر با این نگاه مساله را ببینیم نقش قوه قضائیه در دوره جدید برای بازسازی اعتماد عمومی و ساخت ظرفیت اجتماعی نو، کمتر از دولت نیست. مساله دیگر تضمین آزادی‌های مشروع و قانونی مردم در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی توسط حاکمیت است. جلوگیری از ترویج دوقطبی‌های بیهوده و کاذب مانند آنچه در مساله اسنپ رخ داد -ناگفته پیداست حفظ شعائر و صیانت از قانون توسط ارگان‌های رسمی کشور در این ماجرا با قطبی‌سازی اجتماعی بی فایده تفاوت دارد- یا پایان دادن به آنچه در برخی خطبه‌های خاص نمازجمعه مطرح می‌شود، می‌تواند به بهبود حس آزادیخواهی کمک جدی کند. نکته سوم اینکه تجربه متراکم نسل‌های اول و دوم انقلاب در مدیریت کشور امروز قابل ارزیابی است و مردم نمره‌ای به آن می‌دهند. به‌نظر می‌رسد پیشبرد اهداف انقلاب با چالش‌های نظری و اجرایی جدید نیاز به ‌انگیزه تازه و ایده‌های نو در حکمرانی دارد. احتمالا این ویژگی‌ها در نسل سوم انقلاب بیشتر از نسل‌های قبل پیدا می‌شود. حضور جدی‌تر این بدنه در مناصب انتصابی و انتخابی می‌تواند به گفتمان‌شدن مقاومت فعال در چارچوب انقلابی، کمک شایانی کند.

نظر شما