شناسهٔ خبر: 33508867 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: نصر-قدیمی | لینک خبر

خبر/

پاسخ امام جمعه اردبیل به شبهه وهابیون بر دعای فرج

نصر: نماینده ولی‌فقیه در استان اردبیل در پاسخ به شبهه وهابیون اظهار کرد: در شریعت ما کسی حق ندارد نیت دیگری را تجسس کند، نیت و قلب فقط برای خداوند است، اصل حرمت نیت‌خوانی را خداوند خود در قرآن تأسیس کرده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش نصر به نقل از ایکنا، آیت‌الله عاملی، نماینده ولی‌فقیه در استان و امام جمعه اردبیل، امروز، ۲۶ خردادماه در نوشتاری که در اختیار ایکنا قرار گرفته است، به شبهه وهابیت بر دعای فرج پاسخ گفته است.

متن نوشتار آیت الله عاملی را در ادامه می‌خوانید:

در کتب شیعه دعایی مشهور به دعای فرج وارد شده و در آن آمده: اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الاَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکى، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِدَّهِ والرَّخاءِ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اُولِی الاَمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ  اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ، یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی، السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرینَ.

پیروان محمد بن عبدالوهاب به این دعا ایراد گرفته و گفته اند چگونه در این دعا پیامبر اکرم و علی بن ابی طالب را مخاطب قرار داده و از آنها استمداد می کنید؟

جواب این سوال در ابتدای این دعا آمده است در اوائل این دعا می گوییم:

« اَنْتَ الْمُسْتَعانُ» یعنی خدایا به جز تو از هیچ کسی نمی توان کمک گرفت. «وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى» یعنی خداوندا فقط به تو درد دل می کنیم «وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِدَّهِ والرَّخاءِ» خدایا فقط به تو در شدت و در خوشی ها اعتماد و تکیه داریم. کسی که این اعتقاد را در حق خداوند دارد به جز خداوند برای هیچ کس دیگر تأثیر استقلالی قائل نمی شود. پس آنجایی که می گوید «یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ» به حضرت پیامبر و امیر المومنین هیچ اثر استقلالی قائل نیست یعنی معتقد است که اینها بندگان شایسته و مقرّب خداوند هستند و نمی توانند مستقلا اثر گذار باشند.

وقتی نیت دعا کننده حصر تأثیر در خداوند شد نمی توان نداء رسول خدا و علی را از طرف او شرک دانست و نیت قطعا در تحقق شرک دخیل است. ما از آنها می پرسیم که خلیفه دوم بارها و بارها گفته بود «لولا علی لهلک عمر» با مبنای شما این سخن کاملا شرک است می گویند نخیر نیت عمر استقلال علی نیست. وقتی در خصوص سخن خلیفه دوم مشکل شرک را با نیت حل می کنید ما نیز در دعای فرج می گوییم نیت شیعه تأثیر استقلالی نیست در اینجا آنها می گویند شیعه قطعا نیت استقلالی دارد می گوییم این اولاً «اخبار عن الغیب» است ثانیاً این نیت خوانی است و نیت خوانی در شریعت ما ممنوع است و شما حق ندارید نیت ما را تفتیش کنید و بگویید نیت شیعه استقلال است.

در شریعت ما کسی حق ندارد نیت دیگری را تجسس کند نیت و قلب فقط برای خداوند است اصل حرمت نیت خوانی را خداوند خود در قرآن تأسیس کرده و فرموده:

«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی‏ إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً »

یعنی کسی که گفت من مسلمانم و شهادتین را بر زبان جاری کرد حق ندارید بگویید که تو مسلمان نیستی و دروغ می گویی سپس او را بکشید یا اموالش را غارت کنید. خداوند می فرماید نیت خوانی ممنوع است رسول خدا نیز این اصل را تثبیت کرده و فرموده «ما بعثت لانقّب عن القلوب الناس» من مبعوث نشده ام تا قلب های مردم را بشکافم آن حضرت یکی از اصحاب خود را که نیت خوانی کرده و مشرکی را که از ترس اعلان اسلام کرده بود کشته بود توبیخ کرد و فرمود «هلّا شققت عن قلبه» سپس دستور داد دیه او را بپردازد.

خلیفه دوم ۵۴ بار گفت «لولا علی لهلک عمر» وقتی از آنها می پرسیم چگونه این سخن خلیفه دوم شرک نیست؟ می گویند نیت در تحقق شرک دخیل است می گوییم پس چرا این در حق شما درست است ولی در حق ما درست نیست؟! نظیر این سخن این است که هر صحابی کار خلاف بکند می گویند «اجتهد فأخطأ» و این گونه او را تطهیر می کنند بلکه بخاطر اجتهاد به او ثواب هم قائل می شوند ولی هیچ وقت این قاعده را در حق شیعه خطاکار اجرا نمی کنند.

باز از آنها می پرسیم ملائکه بر آدم سجده کردند و سجده فقط برای خداست چرا این شرک نیست؟ می گویند نیت عبادت نداشتند.

باز می گوییم برادران یوسف وقتی حقیقت را فهمیدند در مقابل یوسف سجده کردند چرا اینجا شرک نیست؟ می گویند نیت آنها عبادت نبود

از وهابیت سوال شده که چرا در آیه«  فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ » و در آیه «یَستَصرِخُهُ» استغاثه از غیر خدا موجب شرک نشده است؟ گفته اند چون مستغیث نیت و قصد استقلال نداشته است.

باز از آنها سوال شده در آیه « اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» چرا یوسف رب را بر غیر خدا اطلاق کرده است؟ جواب داده اند او نیت ربوبیت نداشته و از کلمه «رب» معنای «امیر» را نیت کرده است

آنها در برابر این سوال که پس چرا در نام گذاری به عبدالحسین، عبدالعلی و عبدالمحمد به نیت نام گذار توجه نمی کنید و می گویید چنین نام گذاری شرک است؟ جوابی ندارند.

می گوییم چگونه است که در همه این موارد نیت را مد نظر قرار می دهید ولی  به شیعه که می رسید نیت را نادیده می گیرید؟

از عجایب امور این است که مفتیان وهابی می گویند اگر متوسل به زبان بیاورد که نیت استقلالی ندارم فائده ندارد و باز باید کشته شود!!!

دخالت نیت در تحقق شرک را تمام فرق اسلامی قبول دارند جز وهابیت. از مفتی عربستان سوال کرده اند که حکم نام گذاری با عبد المحمد ، عبدالحسین، عبد العلی و نظایر اینها چیست؟ گفته است شرک است و نام گذار مهدور الدم. این سوال را از مفتی الازهر پرسیده اند گفته است ایرادی ندارد چون قصد و نیت و مراد از آن نوکری و خدمت است نه عبودیت.

در فقه اسلامی نیز نیت موجب صدور احکام خاص می شود و لذا آمده « الحلف علی نیت المستحلف» و جمله مشهور فقهاء این است که «البیوع تابعه للقصود»

باز سوال می کنیم هم ابوبکر و هم حضرت امیرالمومنین هر دو کنار جنازه پیامبر حاضر شدند و از صورت مبارک حضرت، کفن را کنار زدند و گفتند «اذکرنی عند ربک یا رسول الله» یا «اذکرنا عند ربک» در ده سند معتبر اهل سنت این عبارت وارد شده است که گفتند یا رسول الله در محضر حضرت باری تعالی ما را یاد‌ کن این سخن آنها توسل به مرده است؟ چرا در آنجا نمی گویید شرک است و فقط در «اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ» می گویید این عبارت شرک است؟ جمله «اذکرنی عند ربک» دقیقا به معنی «اکفنی فانک کاف» است وقتی می گوییم « اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ» این یعنی «ادْعُ لَنَا رَبَّکَ» و این ریشه قرآنی دارد در قرآن آمده است که امت موسی به ایشان عرض کردند « فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ»

مردم به حضرت عیسی می گفتند مرده مرا زنده کن به من بینایی و چشم بده یا وقتی شخصی، مرض پیسی می گرفت می گفت مرا شفا بده یعنی «اکفنی فانک کاف» چرا آنجا شرک درست نمی شود؟ خداوند در این خصوص می فرماید:

إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَى وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا  وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَالتَّوْرَاهَ وَالْإِنْجِیلَ  وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی  وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِی  وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ

یعنی مرز بین توحید و شرک اذن است یعنی اگر از کسی چیزی درخواست کردید و اعتقاد داشتید به اذن پروردگار است شرک نیست خداوند وقتی می خواهد بین شرک و توحید مرز مشخص کند دست بر روی اذن می گذارد معیار فقط همین است یعنی هر کس اعتقاد داشته باشد عیسی با اذن خدا کار خدایی می کند مشرک نیست ما می گوییم پیامبر و حضرت امیر نیز به اذن کفایت می کنند

بنی اسرائیل به حضرت موسی گفتند« لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ…» کشف رجز کار خداوند است اما آن را از حضرت موسی خواستند یعنی انگار گفتند «اکفنا فانک کاف» در اینجا حضرت موسی نگفت این شرک است این چه مطالبه ای است که از من می کنید؟ چون می دانست که آن را به اذن می دانند.

اصحاب کساء در ماجرای مباهله گفتند « فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ » جعل «لعنت خدا» کار خداست اما آن را به خود نسبت دادند و خداوند آن را تایید کرد چون کارشان به اذن بود.

وقتی خداوند اذن و عدم اذن را معیار شرک و توحید قرار می دهد شما چگونه معیار خدا را کنار گذاشته حیات و ممات را معیار قرار داده و می گویید سوال از زنده، توحید و سوال از مرده، شرک است؟!

باز سوال می کنیم و می گوییم وقتی ما می گوییم « السلام علیک یا رسول الله اشفع لنا عندالله» شما می گویید گردن او را بزنید چون به پیامبر توسل کرد! ما در این «سلام و طلب» کدام وصف خدا را به پیامبر دادیم؟ شرک یعنی کسی را در اوصاف خداوندی شریک قرار دهی اگر بگوییم «السلام علیک یا رسول الله اشفع لنا عندالله» رسول خدا را در کدام وصف خداوندی شریک خداوند قرار داده ایم؟

معنای لغوی شرک روشن است و نمی‌توان معنی آن را کنار گذاشت.

زمانی که اصحاب پیامبر با ابوبکر به جنگ مسیلمه کذاب می رفتند شعار مسلمانان این بود «یامحمد، یامحمد» یعنی همه به مرده متوسل شدند آیا اینجا می توان گفت که همه اصحاب رسول الله کافر شدند؟ آیا همه مسلمانان مشرکند و  فقط شما موحد هستید؟؟ ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ؟

یکی از مسیحیان می گوید پیامبر ما آمده مرده را زنده کند پیامبر شما آمده زنده را بکشد آنها کتابی در شأن رسول خدا نوشته اند و نام اسلام را گذاشته اند «پیامبر مرگ» و قبطیان مصر بعد از منفجر شدن چندین کلیسای آنها توسط وهابی ها و سلفی های مصر فیلمی ساختند و نام آن را گذاشتند «سگ‌های محمد» و از کشیش آمریکایی که قرآن را آتش زد دعوت کردند تا آن را افتتاح کند.

امت اسلامی این درد را هیچ گاه فراموش نخواهد کرد که بعد از ماجرای سوریه برای رسول خدا در اروپا کاریکاتور درست کردند و به جای عمامه، بمب بر سر رسول خدا گذاشتند و زیر آن نوشتند تلفات دین این پیامبر کمتر از تلفات بمب اتم نیست.

شما با تعریفی که از شرک و توحید دارید غیر از خودتان همه را مشرک، جهنمی و همه را مهدور الدم می کنید.

سوال اصلی ما در این نوشته این است که چرا اول دعای فرج را لحاظ نمی کنید و حکم به شرک می نمایید؟

کار شما تماما تقطیع است چرا اول این دعا را نمی خوانید؟ اگر واهمه ندارید اول دعا را هم به مردم عامی خود بخوانید. مگر در اول دعا نمی گوید  « اَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکى، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِدَّهِ والرَّخاءِ» ؟ در همه این جملات علامت حصر وجود دارد یعنی خدایا اعتقاد و اعتماد ما فقط به توست و فقط به تو امید و تکیه داریم .

ممشای تفسیری وهابیت بر اساس تقطیع پایه گذاری شده است  به عنوان مثال آنها می گویند خداوند می فرماید « لا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً » پس شیعه با گفتن یاعلی و یا فاطمه مشرک است. در جواب می گوییم:

اولا ابتدای آیه را نیز بخوانید و تقطیع نکنید خداوند می فرماید «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُواْ مَعَ اللَّهِ أَحَداً» یعنی سجده برای خداست پس آیه می فرماید برای غیر خدا سجده نکنید.

ثانیا از کلمه مع استفاده می کند و می فرماید « لا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ ». معیّت در ردیف هم قرار دادن دو چیز را می گویند. ما کجا رسول خدا، علی و اهل بیت را در ردیف خداوند قرار داده ایم؟ شیعه به هیچ وجه چنین اعتقادی ندارد. در دعای رجب می خوانیم:

لاَ فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیَدِکَ بَدْؤُهَا مِنْکَ وَ عَوْدُهَا إِلَیْکَ

ثالثا آیه دیگر می گوید کسانی که به جهنم می روند به معبودهایشان می گویند ما به این علت به جهنم آمدیم که شما را در ردیف خداوند قرار دادیم «إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ»  چرا این را تقطیع می‌کنید؟ این آیه، آیه قبل را تفسیر می کند. « مَعَ» را « إِذْ نُسَوِّیکُمْ » تفسیر می کند. آیا شیعه، زمانی که توسل می کند نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ است ؟ معاذ الله که شیعه چنین اعتقادی داشته باشد.

رابعا اگر تمام آیات شرک و توحید را جمع کنید در تمام آنها قید الوهیت و عبودیت وجود دارد غیر ممکن است یک آیه پیدا کنید که این قید در آن نباشد و ما این ها را در کتاب «آتش تاویل بر خرمن تنزیل» جمع آوری و بررسی کامل کرده ایم. یعنی زمانی به کسی مشرک می گوییم که در حق مدعو خود نیت الوهیت و عبودیت داشته باشد اگر این نیت نباشد شرک نیست اگر خداوند در جایی فرموده «لاتَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً» در چندین جا فرموده که « وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ » یعنی به جای احد، اله قرار داده است یعنی آیه«لا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً» مطلق است و آیات « إِلَهًا آخَرَ » مقیّد و قانون علم اصول این است که اگر از عقلاء یک مطلق و یک مقید صادر شود مطلق بر مقید حمل می شود اگر بگویید نداء احد حتی بدون قید الوهیت شرک است در این حال، قید الوهیت در آیات فراوان لغو می شود و خداوند کار لغو نمی کند. کار لغو را امثال شما انجام می دهید و با تاویل باطل سخن لغو فراوان می گویید.

اگر امر دائر باشد که سخن شما لغو باشد یا سخن خداوند قطعا سخن شما لغو خواهد بود.

اندیشه وهابیت دریایی از لغویات است و آنچه گفتیم قطره ای از دریای لغویت آنهاست به همین جهت وزیر امور خارجه عربستان اخیرا در مصاحبه با کانال روسیه الیوم گفت که چندین تُن کتاب های ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب را آتش زدیم و سوزاندیم(یخربون بیوتهم بایدیهم و ایدی المومنین). نهایت کار شما و نهایت کار تمام کسانی که از اهل بیت جدا افتاده اند همین است.

ختام سخن این که در دعای فرج قبل از توسل به رسول خدا و امیر المومنین وجوب طاعت اهل بیت مطرح می شود « فرضت علینا طاعتهم» یعنی خداوند – طبق روایت شیعه و سنی- اطاعت از آنها را برای همه واجب کرده است و از همین وجوب اطاعت در قرآن به ملک عظیم تعبیر شده است:

«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا»

بلکه اطاعت تمام ذرات عالم از آنها واجب است از جمله اطاعت جهنم (هم چنان که در روایت وارد شده است) و لذا آمده و ذل لکم کل شیء بعد از چنین منزلت عظیمی(وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ) می‌گوییم « اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ » یعنی ما را با قدرت خداوندی – نه با قدرت مطلق- که در اختیار شماست مقضی المرام کنید پس مطالبه و سوال در واقع از خود خداوند است.

انتهای پیام/

نظر شما