سوار تاکسی بودم که یکی از مسافرها گفت: «آقا این‌جوری بار اومدیم! تا مشکل به بیخ گوش‌مون نرسه، اصلا بهش اهمیتی نمی‌دیم!» یکی دیگر از مسافرها گفت: «مثلا همین آب! تا وقتی که شیر آب رو باز می‌کنیم و آب ازش میاد، نمی‌فهمیم مشکل کم‌آبی داریم.» در همین فکرها بودم که به خودم آمدم و یادم آمد که من اصلا مدت‌هاست سوار تاکسی نشده‌ام که این حرف‌ها را بشنوم. منتها حرف را از دهان دیگران که بزنیم، تاثیرش بیشتر است‌. خلاصه خواستم بگویم ماجرای تاکسی و مسافرانش از بیخ چاخان بود، منتها حرف‌هایش درست نبود؟! ما تا چیزی خیلی جدی نباشد، متوجه هیچ تهدیدی نمی‌شویم و عین بنز به کارمان ادامه می‌دهیم.

اصلا بیایید نیم‌ساعت روش بچه‌دارشدن سلبریتی بدون نیاز به خروج از کشور، توقف طرح ممنوع‌الخروجی بازیگران سینما، سازوکار اقتصادی تیم‌های فوتبال در سال فوتبالی جدید، تحلیل عملکرد مسی در مسابقات کوپا آمریکا، کیفیت واشر سرسیلندر پراید وانت و... شویم و فقط به یک هشدار گوش دهیم و به آن فکر کنیم. خبرنگاران و فعالان محیط ‌زیست مدت‌هاست که در مورد آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مراتع کشور خصوصا استان‌های لرستان و گلستان، هشدار می‌دهند! اصلا خبرش را شنیده‌ایم؟ برایمان جذابیتی دارد؟! اهمیتی دارد؟! همین خبر را اگر به‌صورت یک ویدئو که با فونت زرد ابتدای آن نوشته شده «تیکه سنگین احسان علیخانی به جنگل‌ها!» منتشر کنند، برایمان اهمیت بیشتری پیدا نمی‌کند؟!

خیلی وقت است که منابع طبیعی را با سطل زباله اشتباه گرفته‌ایم و فرت و فرت نظریه از دانشمندان ژاپنی و گاندی و اوشو و پروفسور سمیعی منتشر می‌کنیم که همه چیز از طبیعت است و به طبیعت بازمی‌گردد، پس با خیالت راحت همه چیز را در دامان طبیعت رها می‌کنیم. اصلا این اشکالی ندارد، یک تعداد زیادی دوستدار طبیعت داریم که از بد روزگار اینجا و در این روزگار به دنیا آمده‌اند و زباله‌های ما را جمع می‌کنند، اما با آتش‌سوزی چه کنیم؟!

برای «نجات جنگل» چه راهکاری داریم؟! صبر کنیم و توی چشم‌های زبانه‌های آتش زل بزنم تا خودش از رو برود و خاموش شود؟ سازمان‌های ذی‌ربط که بعضا نهایت امکاناتشان این است که مردم را بسیج کنند تا آتش را فوت کنند خاموش شود، کار دیگری می‌کنند؟! ابزار و امکاناتی دارند؟! ای کاش آن‌قدری که نگران بچه‌دار شدن هنرمندان، عکس جدید مهناز افشار، تمدید قرارداد با برانکو و جذب استراماچونی، تکه سنگین مهران مدیری به فلان مدیر و... هستیم، یک کاری کنیم تا نسل‌های بعد لعن و نفرین‌مان نکنند. از ما گفتن!