شناسهٔ خبر: 33447478 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: آریا | لینک خبر

در نکوداشت «حميد سهيلي» در خانه سينما مطرح شد؛

سهيلي ؛ مردي که تلاش کرد تا براي ما دنياي بهتري بسازد

صاحب‌خبر -
خبرگزاري آريا- سالن سيف‌الله داد خانه سينما بعدازظهرسه‌شنبه بيست و يکم خردادماه، ميزبان مراسم نکوداشت حميد سهيلي، مستندساز پيش‌کسوت و پرسابقه‌ بود.
به گزارش آريا، اين نکوداشت که انجمن صنفي کارگردانان سينماي مستند ايران ميزباني آن را برعهده داشت در حالي برگزار شد که به تازگي خبر ثبت جهانيِ مجموعه‌ي مستند و ارزشمند «معماري ايراني» به کارگرداني حميد سهيلي از سوي سازمان يونسکو منتشر شده است.
در ابتداي اين مراسم، همايون امامي که اجراي برنامه را برعهده داشت با اشاره به فرازهاي برجسته‌اي از زندگي هنري و شخصي حميد سهيلي گفت: «اين مستندساز بيش از چهل سال به فرهنگ و هنر سرزمين ما ياري رسانده و اين نکته‌اي است که شايد تنها به گفتن ساده باشد.»
وي گفت: «وقتي فعاليت‌هاي فرهنگي و سينمايي اين فيلم‌ساز را ارزيابي مي‌کنيم تازه متوجه مي‌شويم چه گوهر بي‌بديل و گران‌بهايي را در کنار خود داريم و به همين خاطر چه‌قدر بايد خداوند را شاکر باشيم.»
در ادامه‌ي برنامه و پس از پخش يک فيلم کوتاه درباره‌ي حميد سهيلي، اين مستندساز ارزنده‌ي کشورمان به جمع علاقه‌مندان خود پيوست و همين نکته باعث شد حاضران، دقايقي از روي صندلي‌هاي خود برخواسته و به صورت ايستاده ايشان را تشويق و تحسين کنند.
در ادامه پيروز کلانتري با اشاره به عمده فعاليت‌هاي حميد سهيلي در سال‌هاي پس از انقلاب که به گفته‌ي او به ايجاد فضاي مناسبي براي فعاليت‌هاي اين فيلم‌ساز منجر شده بود، گفت: «سينما براي سهيلي ابزاري است تا به وسيله‌ي آن موضوع فيلم‌هاي خود و هم‌چنين جهان تاريخي ما را به درستي ثبت کند. به گونه‌اي که به عنوان يک مرجع دقيق و قابل استناد در دسترس ما و هم‌چنين آيندگان قرار گيرد.»
وي سپس مجموعه‌ي «معماري ايراني» را «بخش کوچکي از حجم مفصل کارهاي اين مستندساز» توصيف کرد و افزود: «اين مجموعه که در آغاز دهه‌ي 1370 از تلويزيون پخش مي‌شد و من خودم جزء بينندگان پر و پا قرص آن بودم، ‌ براي اين فيلم‌ساز بهانه‌اي بود تا در فضاي مورد علاقه‌ي خود بماند و اين کار را به صورت مستمر انجام دهد. در حال حاضر مي‌توان گفت آن‌چه که او از خود به يادگار گذاشته اصلاً محصول کوچکي نيست و هم‌چنان مي‌توان آن فيلم‌ها را ديد و با آن‌ها ارتباط برقرار کرد.»
کلانتري هم‌چنين گفت: «زماني که حميد سهيلي آن مجموعه‌ها را مي‌ساخت، بين مستندسازها به عنوان يک آقا شناخته مي‌شد و اين تشخص، جدا از نوع پوشش اين فيلم‌ساز، در حضور و يگانگي او در مقايسه با جمع هم ديده مي‌شد.»
وي افزود: «حميد سهيلي از عناصر فيلم‌هايش به قاعده، مرتب و به‌ جا استفاده مي‌کرد و سپس آن‌ها را مقابل چشم مخاطبان خود مي‌گذاشت؛ و اين نکته‌اي است که همواره در تحقيق، گفتار متن و ساير اجزاي مستندهاي او نيز ديده مي‌شد. در حقيقت شايد بتوان گفت کاري که او انجام داد مثل قرار دادن گنجينه‌هايي در دل صندوقچه‌ها بود. صندوقچه‌هايي که ما بتوانيم بازشان کرده و از محتويات آنان هيجان‌زده شويم.»
آيدين آغداشلو ديگر سخنران اين مراسم با اشاره به امکان‌پذير نبودن «ثبت واقعيت محض» در فيلم‌هاي مستند گفت: «زماني با عباس کيارستمي درباره‌ي فيلم‌هاي او و دل‌بستگي‌اش به مستندگونه‌ بودن آثارش صحبت مي‌کرديم اينکه اگر تغييري در موقعيت دوربين ايجاد شود واقعيت نيز تغيير مي‌کند.»
آغداشلو افزود: «از سوي ديگر سينماي مستند براي برخي کارگردان‌ها بهانه‌اي بوده تا از اين طريق حرف‌هاي ديگري بزنند. در اين زمينه مي‌توان به ابراهيم گلستان و مستند «موج و مرجان و خارا» يا هژير داريوش و فيلم «گود مقدس» اشاره کرد که اصلاً درباره‌ي چيز ديگري بود.»
وي گفت: «گمان مي‌کنم سينماي مستند حميد سهيلي در جاي درست‌تري حرکت مي‌کند و در حالي که تا حد توان خود سعي مي‌کند موضوع‌ها را درست ثبت کند، معنايي را هم دنبال مي‌کند.»
اين هنرمند پيش‌کسوت عرصه‌ي هنرهاي تجسمي در ادامه افزود: «حميد سهيلي خوب راه‌ رفته و درست کار کرده؛ و از آن‌جا که سال‌ها با او دوستي کرده‌ام ترجيح مي‌دهم بعد از رفتن‌ام او يکي از کساني باشد که درباره‌ي من حرف بزند.
وي خاطرنشان کرد: «تماشاي او که شايد گاهي تصادفي و شايد به کمک برخي عوامل در راه و مسير فعاليت قرار گرفته همواره براي من بسيار دل‌پذير بوده؛ و او چه باهوش است که مي‌داند از هر کس چه‌ چيزهايي بايد بگيرد.»
آغداشلو افزود: «شروع کار سهيلي با يادگيري همراه بوده و او دو زانو جلوي کساني که حرفي براي گفتن داشته‌اند نشسته و از آن‌ها بسيار آموخته است.»
وي سپس با تشبيه فعاليت‌هاي اين مستندساز به «سفري در طول و عرض اين سرزمين» گفت: «هر چقدرزمان بيش‌تر گذشت، عاشقي او بيش‌تر و دل‌بستگي‌اش بيش‌تر نمايان شد؛ و اين براي او مثل ازدواج‌هاي قديمي است. ازدواج‌هايي که برخلاف اين روزها آدم‌هايي که شناختي از همديگر نداشتند، در کنار هم زندگي را پي مي‌گرفتند و در طول زندگاني، يکديگر را کشف مي‌کردند. به گونه‌اي که ديگر نمي‌توانستند از هم جدا شوند.»
آغداشلو همچنين با اشاره به «ماندگار بودن مجموعه‌ مستند «معماري ايران» در ميان توليدات تلويزيوني» گفت: «بناهايي که او در اين مجموعه به آن‌ها نگاه کرده بسيار تغيير کرده‌اند و شايد حتي ديگر وجود نداشته باشند. اما مهم‌تر از همه اين که حميد سهيلي، جهان اطراف خود را کشف کرده؛ و فقط به اين کشف اکتفا نکرده و آن را مورد نوازش هم قرار داده است.»
وي گفت: «وقتي به دهه‌ي شصت برمي‌گردم مي‌بينم کار او چه دشوار بوده؛ و شايد اگر الآن مي‌خواست اين فيلم‌ها را بسازد کار او دشوارتر هم مي‌شد. چرا که تلويزيونِ آن زمان اين‌قدر معرفت داشت که بخواهد چيزهايي را از فرهنگ و ساختار اين سرزمين ثبت کند اما الآن ديگر فکر نمي‌کنم چنين اعتنا و معرفتي وجود داشته باشد.»
آغداشلو سپس «مجموعه مستند حميد سهيلي درباره‌ي نقاشي ايراني» را «يک کلاس درس قابل اعتنا و هم‌چنين تاريخ مفيد و فشرده‌اي از اين هنر» توصيف کرد و افزود: «خوشبختانه فيلم‌هاي او از سلامت محض برخوردار است؛ و اين، ريشه در سلامت ذهني، درستکاري و فروتني خود او دارد. چنين فيلمساز هنرمندي در تاريخ معاصر ما خيلي حضور نداشته و اين در حالي است که در اغلب موارد، منيّت‌ها جايي براي نگاه کاونده و کشف‌کننده نمي‌گذارد.»
وي گفت: «من هميشه به سماجت و علاقه‌ي او غبطه خورده‌ام. آدمي که اگر چيزي يا کاري از من مي‌خواست تا به هدف خود نمي‌رسيد رهايم نمي‌کرد.»
آغداشلو ادامه داد: «سماجتش در جاي ديگر هم بود. او نخستين کسي است که در سال‌هاي بعد از انقلاب با مهر و جرات، از من دعوت به کار کرد. آن‌هم من که به عمد قرار بود از يادها بروم. به همين دليل وقتي مجموعه‌ي مستند او پخش شد، اين نخستين‌بار بود که در سال‌هاي پس از انقلاب اسم خودم را روي صفحه‌ي تلويزيون ديدم؛ و اين، نشانه‌ي روح پويا و جست‌وجوگر اوست. نشانه‌ي شجاعت، سماجت، آرامش، متانت، وقار و آقايي اوست. با لبخندي هميشگي که وقتي کاري از تو مي‌خواست نمي‌توانستي دعوت‌اش را رد کني و به او نه بگويي.»
در ادامه ارد عطارپور کارشناس فرهنگي و مستندساز با اشاره به نقطه‌ي آغاز آشنايي خود و حميد سهيلي گفت: «من همواره پايمردي ايشان را تحسين کرده‌ام. پايمردي خاصي که نه تنها در سلوک و اخلاق و رفتار او بلکه در شيوه‌ي کار ايشان هم ديده مي‌شود.»
وي سپس با «فوق‌العاده» توصيف کردن مجموعه‌ي مستند «معماري ايراني» گفت: «حتي انقلاب سال 57 نيز نتوانسته بود تحولي در نوع نگاه اين فيلم‌ساز به ايران، معماري و شهرسازي به وجود بياورد. چون حيطه‌ي کار او اصلاً چيز ديگري بود.»
عطارپور افزود: «سال 62 زماني که توليد مجموعه‌ي «معماري ايراني» آغاز شد يک اتفاق عجيب رخ داد و آن اين که در آن مقطع، تاريخ ايران مورد غضب بود. تاريخي که از دل آن شاهان و حاکمان و خائنان بيرون آمده بودند و به همين دليل پرداختن به آن مورد ترديد قرار داشت. در چنين شرايطي مي‌توان گفت ساخت چنين مجموعه‌اي در آن سال‌ها در حد معجزه بود.»
وي گفت: «پرداختن به چنين سوژه‌اي که مي‌توان گفت يکي از مهم‌ترين مجموعه‌هاي تاريخي است مورد پذيرش خيلي از فيلم‌سازها هم نبود و آن‌ها حتي همکاراني را که در اين زمينه‌ها کار مي‌کردند، مورد شماتت قرار مي‌دادند. اما حميد سهيلي توجهي به اين حرف‌ها نداشت و با قدرت به کار خود ادامه مي‌داد.»
عطارپور افزود: «در فيلم‌هاي او شکلي از ثبت تصوير وجود دارد که الآن به ارزش و اهميت آن پي مي‌بريم. متاسفانه بسياري از بناهاي تاريخي که در اين مجموعه به ثبت رسيده ديگر يا وجود ندارند يا بسيار تغيير کرده‌اند و اگر ما بخواهيم شکل و کالبد قديمي آن‌ها را به دست بياوريم همين سندهايي است که حميد سهيلي در سفرهايي که به مدت حدود يک دهه در سراسر ايران انجام داد، ‌ از خود به جا گذاشته است.»
وي هم‌چنين گفت: «اگر حميد سهيلي کار خود را زودتر شروع کرده بود شايد اين فرصت نصيب ما مي‌شد تا از چهره‌هايي نظير استاد فروزان‌فر تصويرهايي مي‌ديديم. کساني که متاسفانه نسل امروز ما آشنايي چنداني با آن‌ها ندارند و حضور آن‌ها در چنين مجموعه‌اي مي‌توانست جاودانه شود.»
عطارپور سپس با اشاره به حضور موثر حميد سهيلي در عرصه‌ي مستندسازي گفت: «حوزه‌ي فکري خاصي که او تعقيب کرد و استمرار و سماجتي که از خود نشان داد بسياري از علاقه‌مندان را که از پرداختن به چنين موضوع‌هايي هراس داشتند وارد اين حيطه کرد.»
وي افزود: «خوش‌بختانه مجموعه‌ي سي و سه قسمتي معماري ايراني توسط سازمان يونسکو به ثبت جهاني رسيده و بر اساس خبرهاي موجود، در آرشيو صدا و سيما اسکن شده و مورد نگهداري ويژه قرار گرفته است. اميدوارم اين مجموعه، در آينده‌ي نزديک از تلويزيون به نمايش گذاشته شود تا همه بتوانند از آن بهره ببرند.»
عطارپور در بخش پاياني صحبت‌هاي خود گفت: «حميد سهيلي همواره تلاش کرده تا براي ما دنياي بهتري بسازد؛ بي آن که چيز زيادي براي خود طلب کند. مردي با خضوع، خشوع و قناعتي تکرارنشدني که او را به يک انسان بزرگ و قابل احترام تبديل کرده است.»
در ادامه شادمهر راستين  کارشناس معماري و سينما پس از ابراز تشکر از انجمن صنفي کارگردانان سينماي مستند به خاطر برگزاري اين مراسم نکوداشت، خطاب به حميد سهيلي گفت: «من هم‌سنِ «هامي و کامي» هستم (اشاره به مجموعه‌اي به همين نام در سال‌هاي قبل از انقلاب که سهيلي دستياري کارگردان آن را برعهده داشته) و زماني که اين مجموعه و ساير برنامه‌هاي شما پخش مي‌شد همراه برادر و خواهرانم پاي تلويزيون مي‌نشستيم و از آن‌ها لذت مي‌برديم.»
راستين گفت: «سال 1362 زماني که در رشته‌ي معماري قبول شدم، خوش‌بختانه همان شب‌ها مجموعه‌ مستند «معماري ايراني» از تلويزيون به نمايش در مي‌آمد و من اين فرصت را داشتم که به نوعي از آن‌ فيلم‌ها سوء‌استفاده کرده و هر جا بايد صحبت مي‌کردم، بي آن که به منبع حرف‌هايم اشاره کنم، نکته‌هايش را به عنوان درک‌هاي خودم از معماري بيان مي‌کردم!»
وي افزود: «خيلي ممنون که ما را از دانش خود پربار کرديد اما مهم‌ترين چيزي که از شما آموختم اين بود که چه‌گونه مي‌توان روشنفکر بود؛ ‌ بدون اين که نگاهي از بالا به پايين داشته باشد.»
راستين هم‌چنين گفت: «من امروز متوجه شدم شما ثبت را با سند برابر کرده‌ايد و سند بايد قابليت ارجاع، طبقه‌بندي، آموزش و درک تجربي داشته باشد؛ نه درک حسي، هنري، مفهومي و تاويلي. سند به نوعي مدرک است و منِ نوعي را به درک مي‌رساند. در حالي که يکي از چالش‌هاي بزرگ معماري، درک فضاست؛ و شما کاري کرديد تا ما اين ثبت‌هاي قابل اعتنا را درک کنيم.»
وي در ادامه‌ي صحبت‌هاي خود خطاب به حميد سهيلي گفت: «بد نيست بدانيد طبق ماده‌ي 1285 قانون مدني، هيچ نوشته‌ي مکتوب، ديداري و شنيداري سند نيست مگر اين که تاييد شده و در جاي ديگري قابل ارائه باشد؛ و شما کاري کرديد که هرکدام از بناهاي تاريخي ما شناسا، متمايز و قابل ارجاع شوند. در حقيقت، شما چيزي وراي آن عکس‌ها به کار اضافه کرديد که همان روش تشخص يک روشنفکر فروتن به حساب مي‌آيد. روشي بدون اشاره به ناآگاهي مخاطب و شامل آموزش، در نهايت آرامش.»
راستين در بخش پاياني صحبت‌هاي خود گفت: «من به چشم‌ها، گوش‌ها و قلم شما حسرت مي‌خورم. شما در دوراني که قرار بود تاريخ در تاريکي بماند سياهي‌ها را کنار زديد و به تاريخ نور تابانديد تا ما بهتر بتوانيم آن را بشناسيم. کاري که شما و همه‌ي بزرگان کرديد اين بود که به من و امثال من ياد داديد از زندگي لذت ببرم و من هم همواره سعي کرده‌ام اين نکته را به دانش‌جويانم بياموزم. کساني که مطمئنم وقتي به ارجاعات تصويري شما اشاره مي‌کنم تبي در تن آن‌ها ايجاد مي‌شود و آن‌ها خود به دنبال اين خواهند رفت که ببينند در چه بهشت جغرافيايي زندگي مي‌کند؛ نه در جبر جغرافيايي.»
در ادامه اسماعيل ميرفخرايي، همکار قديمي حميد سهيلي و گوينده‌ي پرسابقه‌ي گفت: «من کلمه‌ي مناعت طبع را با حميد سهيلي تجربه کردم. در سال‌هاي آغاز انقلاب و زماني که از شرايط خانه‌نشيني دل‌خور بودم حميد سهيلي کسي بود که مرا به کار دعوت کرد. وقتي در استوديو گلستان به ديدارش رفتم يکي دو قطعه از کارهاي او را ديدم که هنوز آماده نبود اما من را کاملاً مسخ کرد و کاري کرد تا در سفرهاي سهيلي همراه او باشم.»
وي ادامه داد: «سهيلي به من ياد داد ايران را دوست داشته باشم و تغيير نظام‌هاي حکومتي تاثيري روي نگاه من نداشته باشد. بعدها که فيلم‌هاي آن مجموعه را ديدم متوجه شدم او از ابتدا به دقت مي‌دانسته چه کار مي‌خواسته انجام دهد؛ و به همين دليل با ديدگاه‌هاي من مخالفت مي‌کرده است.»
ميرفخرايي سپس با اشاره به اين که نام حميد سهيلي در تيتراژ مجموعه‌ي «معماري ايراني» وجود ندارد گفت: «جالب اين‌جاست که نام من در تيتراژ اين مجموعه ديده مي‌شود اما او با فروتني به نام خود اشاره نکرده است!»
وي گفت: «آشنايي من و حميد سهيلي در قلعه‌ي الموت آغاز شد. جايي که با داريوش مهرجويي مشغول ساخت فيلمي درباره‌ي اين قلعه‌ي تاريخي بوديم و او در حالي که دکتر منوچهر ستوده درباره‌ي متن‌ها حرف مي‌زد، با پوتين روي لبه‌هاي الموت راه مي‌رفت و فکر مي‌کرد.»
وي افزود: «آن‌جا بود که متوجه شدم حميد سهيلي به‌راستي فرزند شايسته‌ي ايران است و ديدگاهش درباره‌ي تاريخ و معماري ايران بدون ريشه نيست.»
ميرفخرايي سپس با اشاره به سختکوشي قابل ستايش اين مستندساز، در حالي که منقلب شده بود گفت: «خوش‌بختانه اين مجموعه را در خانه دارم و هر بار دلم مي‌گيرد آن‌ها را مي‌بينم و با اميد به سربلندي ايران بزرگ و عزيز، زندگي‌ام را ادامه مي‌دهم.»
در ادامه سيدمحمد بهشتي نيز با اشاره به تفاوت‌هاي موجود در بناهاي تاريخي حافظيه و سعديه‌ي شيراز گفت: «با وجود اين که بناي سعديه توسط يک معمار ايراني (محسن فروغي) ساخته شده اما اغلب مردم، بناي حافظيه (که توسط آندره گودار ساخته شده) را بيش‌تر دوست دارند؛ و اين ريشه در ارتباط عميق و طولاني اين معمار فرانسوي با معماري ايراني دارد.»
وي گفت: «وقتي با معماري ايراني اُنس و اُلفت داشته باشيد، ساز شما نيز کوک مي‌شود. ساز حميد سهيلي هم به همين خاطر کوک شده است. از اين زاويه مي‌توان گفت او آدم باحالي است که حال‌اش خوب است و با وجود ناملايمات‌ها تحت تاثير وقايع روزمره قرار نگرفته است. در حقيقت مي‌توان گفت سهيلي از معدود افرادي است که به او مي‌توان گفت ايراني است.»
ادامه‌ي مراسم نکوداشت، به قدرداني از اين مستندساز برجسته اختصاص داشت. در اين بخش، حميد سهيلي که مورد تشويق ايستاده و طولاني‌مدت حاضران قرار گرفته بود، تنها در يک جمله گفت: «امشب خاطره‌ي فيلم‌هايي که در گذشته ساخته‌ بودم برايم زنده شد؛ و ممنونم که به اين مراسم تشريف آورديد.»
خانم سهيلي، همسر ايشان نيز با اشاره به دشواري‌هاي توليد مجموعه مستند «معماري ايراني» گفت: «آقاي سهيلي در طول توليد اين مجموعه، از مادر خود نيز مراقبت مي‌کرد و ساخته شدن اين مجموعه، يادآور پشتيباني و حمايت‌هاي ايشان از اعضاي خانواده‌ي ماست.»
وي افزود: «افتخار مي‌کنم که در کنار ايشان بزرگ شدم. خامي‌هايي بود که در طول زندگي‌مان گذشت و قوام پيدا کرديم. خوش‌حالم که کنار هم هستيم و اميدوارم آقاي سهيلي پس از بهبودي، پروژه‌ي بعدي خود که موضوع آن درباره‌ي کاشان است را هرچه سريع‌تر آغاز کند.»
در بخش پاياني اين مراسم نکوداشت، منوچهر شاهسواري (مديرعامل خانه سينما)، جعفر صانعي‌مقدم (مدير گروه هنر و تجربه)، محمدمهدي طباطبايي‌نژاد (مديرعامل مرکز گسترش سينماي مستند و تجربي)، سليم غفوري (مدير شبکه‌ي مستند سيما)، لادن طاهري (سرپرست موزه سينما و مدير فيلم‌خانه‌ي ملي ايران)، فريبا فرزام (نماينده‌ي کميته‌ي حافظه‌ي جهاني و سازمان اسناد کتابخانه ملي) لوح‌هاي قدرداني و يادبود، و هم‌چنين هداياي خود را به استاد حميد سهيلي اهدا کردند.
پايان‌بخش اين قسمت به ميزبان اين  مراسم، اختصاص داشت. رئيس انجمن صنفي کارگردانان سينماي مستند به نمايندگي از اعضاي انجمن متني را قرائت کرد «خوش‌حاليم ميزبان مردي هستيم که پس از سفرهاي فراوان، رهاورد ارزشمند خود را بي هيچ چشم‌داشتي با ما قسمت کرد و فرهنگ اين سرزمين را از خوان هنرش بهره‌مند ساخت. بايد دلي بزرگ داشت و دستي گشاده و پايي استوار تا چهار دهه، چهل سال، دم نزني و پيوسته آثاري بيافريني.»
در بخش ديگري از متن آمده بود: «از خودگذشتگي مي‌خواهد چهل سال در فضاي مهجور سينماي مستند از شهري به شهري هجرت کني تا بر شهرت فرهنگي سرزمينت بيفزايي. بردباري مي‌خواهد تا چهل سال ناسازگاري‌ها را تحمل کني و با کم‌ترين‌ها بسازي و بسوزي تا فرهنگ اين سرزمين، فروزان باشد.»
 سپس محسن استادعلي  از فرهاد ورهرام براي اهداي نشان عااي انجمن به آقاي سهيلي دعوت کرد تا به روي سن بيايند و اهداي نشان عالي انجمن صنفي کارگردانان سينماي مستند پايان‌بخش اين مراسم بود.


 

نظر شما