شناسهٔ خبر: 33096433 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

حاشیه‌نگاری از دیدار رمضانی دانشجویان با رهبر انقلاب

مقدمه‌ای برای دولت جوان

صاحب‌خبر - میکائیل دیانی: دیدار دانشجویان با مقام معظم رهبری همواره با حاشیه‌‌های جذاب و تازه‌ای همراه است. حاشیه‌های خواندنی از جمله کف زدن‌های متوالی، وعده عقد غیابی و حرف زور دانشجویان در دیدار امسال فضای جدیدی به این دیدار داده بود که می‌توانید متن این حواشی را در زیر بخوانید: ساعت نزدیک ۴ است، خیابان فلسطین را به سمت پایین می‌آیم؛ پسر جوانی جلویم را می‌گیرد؛ لهجه غلیظ مازندرانی دارد، در چهره‌‌‌‌اش هم استرس دیده می‌شود! - می‌گوید: بیت رهبری از کدام طرف است؟ - می‌گویم: راست صورتت را بگیر و برو. - می‌پرسم: برای دیدار دانشجویی آمده‌ای؟ - بله. - از کجا؟ - از مازندران؛ دانشجوی کامپیوتر دانشگاه بابلسرم. - چرا حالا استرس داری؟ - استرس نیست، بیشتر هیجان است، آخه تا حالا دیدار رهبری نرفته‌ام. دستش را می‌گیرم و با هم می‌رویم؛ همین که می‌بیند مقصدمان یکی است کمی آرامش پیدا می‌کند. جلوتر که می‌آییم صف‌های شلوغ را می‌بینم. به او می‌گویم آنها که در صف منظم و سر به زیر ایستاده‌اند، کارت دارند؛ کاری به کار کسی ندارند و فقط زودتر می‌خواهند بروند داخل اما این طرفی‌ها که هول و ولا دارند، معمولاً کارت ندارند، منتظرند پیک امدادی برای‌شان از غیب کارتی جور کند. حالا ببینم از مازندران تا اینجا آمده‌ای کارت داری؟ - آره! من از بچه‌های گروه‌های جهادی دانشگاه هستم. مسیر را نشانش می‌دهم و از هم جدا می‌شویم. وارد حسینیه می‌شوم. حسینیه کم‌کم در حال پر شدن است. بعضی‌ها هم چند لحظه یک بار شعاری می‌دهند. «خامنه‌ای خمینی دیگر است، ولایتش ولایت حیدر است». بند اول را پسرها می‌گویند اما انگار دخترها هماهنگ‌ترند. پسرها شل شعار می‌دهند اما دخترها محکم جواب می‌دهند. شعار عوض می‌شود؛ «ما ذوالفقار حیدریم، فداییان رهبریم» و حالا نسبت‌ها برابر می‌شود. چشم می‌چرخانم، مسؤولان تمهیدات جالبی را برقرار کرده‌اند؛ دور تا دور حسینیه 2 ردیف صندلی چیده‌اند. از یکی از بچه‌‌های تدارکات سوال می‌کنم چرا 2 ردیف صندلی چیده شده است؟ می‌گوید: هر سال تعداد زیادی دانشجو می‌آیند و مجبورند روی پای هم بنشینند، بویژه بعد از آنکه آقا می‌آیند به جلو یورش می‌آورند، اینها را چیدیم که بعد از یورش برداریم و کمی جا باز شود. لابه‌لای چشم‌گردانی‌ام پسرک مازندرانی را می‌بینم که دستش را بالا گرفته و روی دستش نوشته شده «جانم فدای رهبر» و چشمش نم اشک دارد. 20 دقیقه مانده به ۵ عصر از دری که کنار آن نشسته‌ام یکی‌یکی سخنرانان وارد می‌شوند. می‌شود استرس و اضطراب را در چهره‌شان دید؛ عرق از پیشانی‌شان سرازیر است. ساعت ۵ است. پرده پشت جایگاه کنار می‌رود، بچه‌ها نیم‌خیز می‌شوند اما فقط صندلی آقا را آورده‌اند و میز را می‌گذارند. این طرف یکی از بچه‌های اتحادیه مستقل پشت میکروفن سرود جلسه را با بچه‌ها همخوانی می‌کند؛ شعرخوانی حالا هماهنگ‌تر است و همخوان تقاضا دارد یک بار دیگر هم تمرین کنند که اعتراض‌ها بالا می‌گیرد. دانشجویان خواستار ورود رهبری هستند. هر چقدر عقبی‌ها هیجان حضور رهبری را دارند، ردیف اولی‌ها استرس خواندن متن را دارند و مدام با کاغذها بازی می‌کنند؛ گاهی جلوی صورت می‌گیرند، بعضی گوش‌شان را گرفته‌اند و متن را می‌خوانند، بعضی هم هنوز در حال نوشتن و تصحیح متن‌شان هستند. ساعت رأس ۵:۳۰ است. پرده‌ها کنار می‌رود و رهبری وارد می‌شود، بچه‌ها به جلو هجوم می‌آورند و شعار می‌دهند. شعارها ممتد ادامه دارد تا به شعار «حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست» می‌رسد. حالا باز همان داستان همیشگی است؛ بچه‌ها روی پای هم نشسته‌اند و یک نهضتی می‌شود که پشت به پشت بگویند و عقب‌نشینی کنند. بی‌مقدمه قاری پشت تریبون می‌رود. علیرضا مهدی‌زاده نفر اول مسابقات قرائت دانشجویی وزارت علوم است، خوب می‌خواند. در میان قرائتش رهبری هم یک «احسنت» محکم می‌گویند و قاری پس از آن سوره کوثر را می‌خواند و قرائت را تمام می‌کند. قاری بالا می‌رود، آقا دستی به سرش می‌کشند و تحسینش می‌کنند و حالا دوباره همخوان پشت تریبون می‌رود تا جمعیت شعری را بخوانند که تمرین کرده‌اند. «یا علی گو پای پیمانیم، با علی پیمان اگر بستیم...» شعری است طولانی که رهبری با حوصله آن را گوش می‌دهند. در بیت «زود خواهد دید آمریکا، با دو چشم خویش افول خویش» رهبری سری به علامت تأیید تکان می‌دهند. بعد هم در سخنرانی‌شان به افول آمریکا اشاره می‌کنند که «شما جوانان اطمینان داشته باشید که زوال دشمنان بشریت یعنی تمدن منحط آمریکایی و زوال اسرائیل را شاهد خواهید بود». همخوانی که تمام می‌شود، همخوان بالا می‌رود و از آقا می‌خواهد دستی به سرش بگذارند و دعا کنند که ازدواج کنند. آقا می‌خندند و می‌گویند: «ان‌شاءالله»‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. مجری پشت میکروفن می‌ایستد. مهدی اجرایی‌طوسی مجری برنامه است. او قبلاً خودش در جایگاه نماینده تشکل‌های دانشجویی در سال‌های پیش سخنران بوده است و می‌گوید سختی کار اجرای این برنامه را درک می‌کند. می‌گوید صحبتش را با یک شعر آغاز خواهد کرد؛ اعتراض‌ها بالا می‌گیرد که «شما دیگر نخوان!» ادامه می‌دهد «شعر خوبی است اما شاید من خواننده خوبی نباشم». آقا که خودشان با شعر سر ذوق می‌آیند، سرشان را به میکروفن نزدیک می‌کنند و با لحنی شوخ می‌گویند «حالا بخوانید ببینم چگونه است؟!» و جمعیت می‌خندد. شعر از «حامد خاکی» و «حسین صیامی» است. این را مجری می‌گوید و شعرشان غوغا می‌کند؛ شعر خوبی که چند بار جمعیت لابه‌لایش احسنت می‌گویند و آقا به نشانه رضایت سر تکان می‌دهند. مجری سپس با کسب اجازه از رهبری بی‌مقدمه نفر اول را صدا می‌کند. محمدامین مهدی‌پور، نماینده جامعه اسلامی دانشجویان پشت تریبون می‌آید؛ آذری‌زبان است و صدای محکمی دارد. «آقایان غرب‌زده! ما را از آن طرف مرزها نترسانید که در آنجا خبری نیست، بلکه از دید ما تهدید اصلی عدم استفاده از ظرفیت‌های داخلی است». این جمله او با احسنت محکمی همراه می‌شود. در ادامه اما بحث او درباره آقازاده‌ها نیز با واکنش تأییدی مخاطبان همراه بود: «نمایش تجملات آقازاده‌ها در فضای حقیقی و مجازی نمکی است روی زخم ملت قهرمان ما». دست‌هایش خوب کار می‌کند، برگه‌ها را این دست به آن دست می‌کند و با دست خالی‌‌‌‌اش حرف را منقح می‌کند. پیشنهادی برای تجدیدنظر در ساختار سیاسی و بازگشت به «نظام پارلمانی» دارد که رهبری در صحبت‌های‌شان پاسخ او را می‌دهند: «نظام پارلمانی هم که درباره‌ آن بحث شد، ما مفصل در مجمع بازنگری قانون اساسی آن را بررسی کردیم... مشکلات نظام پارلمانی از نظام ریاستی بیشتر است». صحبتش که تمام می‌شود، عرق پیشانی‌‌‌‌اش را که شُرشُر در حال ریختن است پاک می‌کند و از آقا اجازه می‌گیرد که بالا برود. یک دقیقه از وقتش بیشتر صحبت کرده و حالا هم وقت زیادی را بالا نشسته است. پشت تریبون از فشارهای وزارت علوم بر تشکل‌های انقلابی انتقاد کرده بود و گفته بود می‌خواهند ساختمان جامعه اسلامی دانشجویان را از آن بگیرند، حالا آن بالا هم به آقا توضیح می‌دهد که ماجرا از چه قرار است و آقا به او می‌گویند مطلب را بنویسد و بدهد. مجری صدایش درمی‌آید که اگر می‌شود مراعات وقت را بکنید. نفر اول دارد با آقا صحبت می‌کند که نفر دوم را صدا می‌کند. نرگس حسینی از دفتر تحکیم وحدت پشت تریبون می‌آید. سلام و علیک می‌کند و آقا به گرمی جوابش را می‌دهند که موجب قوت قلبش می‌شود. از فاصله مسؤولان با مردم می‌گوید و نشنیدن درد مردم جامعه. می‌گوید: «آگاهی‌بخشی نیاز به ارتباط مستمر مسؤولان و مردم دارد. برای رصد این ارتباط، دانشگاه نمونه‌ای از آن است؛ متأسفانه به‌رغم تأکیدات حضرتعالی، دانشگاه‌ها رنگ مسؤولان را هم به خود نمی‌بینند! وقتی با دانشجوی نخبه چنین برخورد می‌شود عامه مردم را که قطعاً حساب نمی‌کنند!» آقا دست به قلم می‌شوند. خانم حسینی در ادامه نقدی به نظام آموزشی کشور و محصولات آن می‌کند: «دانش‌آموز ما باید نسبت به آینده کشور حساس شود، خود را در شکل‌‌‌گیری فردا اثرگذار بداند و با فهم سیاست، مطالبه‌گر شود نه یک سیاست‌گریز غر زننده!» آقا سری به نشانه تأیید تکان می‌دهند. از حالت جنگی مجلس برای «جنگ انتخاباتی» به جای «جنگ اقتصادی» می‌گوید و جمعیت بلند تحسینش می‌کنند! بخش آخر صحبت‌هایش ناظر به مسائل زنان و دختران جامعه است، دغدغه هویت دختران را دارد و دختران حاضر در حسینیه خودشان با احسنتی بلند همراهی‌‌‌‌اش می‌کنند. تا نفرات بعدی جایگزین شود، مجری هم تیکه‌های خوبی را برای تبیین فضای سیاسی- اجتماعی بویژه در رابطه بین ایران و آمریکا می‌اندازد! مجری می‌خواهد نفر بعدی را صدا کند که یکی از دانشجویان جمع بلند می‌شود و از آقا فرصت صحبت می‌خواهد. می‌گوید می‌خواهد درددل دانشجویان دانشگاه آزاد چهارمحال‌وبختیاری را بگوید و ۳ دقیقه وقت می‌خواهد. آقا نگاهی به مجری می‌کنند و می‌گویند: «درخواست ایشان را شنیدید؟» و مجری می‌گوید: «کسانی که اینجا پشت تریبون می‌آیند نمایندگان همین دانشجویان هستند اما باز اجازه بدهند همه صحبت‌های‌شان را بکنند اگر وقتی باقی بود در خدمتیم». نفر بعدی نماینده گروه‌های جهادی و هیات‌های مذهبی است که پشت تریبون می‌آید؛ امین شریفی از دغدغه محرومان و مستضعفان می‌گوید و نیاز به کار جهادی‌ای که از سوی مسؤولان جدی گرفته نمی‌شود! صحبت‌های دغدغه‌مندانه‌ای که آقا چندباری در توصیه‌های‌شان به آن ارجاع می‌دهند. از مسؤولان گلایه دارد با این استدلال که «انقلابی‌ها که تحت هر شرایطی پای کار انقلاب می‌مانند، پس برویم خاکستری‌ها را جذب کنیم» به جای کمک به بچه‌های جهادی به اردوهای مختلط و... بیشتر بها می‌دهند. بچه‌ها احسنت می‌گویند و آقا قلم‌شان را برمی‌دارند و دوباره می‌نویسند. نماینده جهادی‌ها یک دستش را محکم مشت کرده، بالا که می‌آید و مشتش را باز می‌کند، تسبیح تربتی در دست دارد که به آقا هدیه می‌دهد، تسبیحی که تا آخر جلسه مدام در دست آقاست! مجری دوباره از تیکه‌هایش یکی را رو می‌کند؛ «به آنهایی که مشغول تفکیک بین اوباما و ترامپ هستند باید بگوییم همان زمانی که اوباما نامه فدایت شوم برای رهبری می‌فرستاد، تحریم‌های چهارده‌گانه را هم علیه ملت ایران اعمال می‌کرد و این ترامپ تنها تمدید‌کننده تحریم‌های اوباماست». بچه‌ها خوش‌شان می‌آید و لبخندی به لب‌شان می‌نشیند. نماینده انجمن‌های علمی وزارت بهداشت نفر بعدی است که آرام و متین صحبت می‌کند. صحبتش که به انتها می‌رسد بحث چربی و فشار خون ایرانی‌ها را وسط می‌کشد، می‌گوید: «آقاجان! می‌دانم الحمدلله شما ورزشکارید و کوهنوردی هم می‌کنید و سلامت هستید اما این روزها طرح ملی کنترل فشار خون است، اگر شما هم به صورت نمادین بیایید و به این پویش بپیوندید و فشار خون‌تان را اندازه بگیرید در انجام این طرح بسیار کمک‌کننده خواهد بود». آقا می‌خندند، جمعیت هم می‌خندند. باستانی، نماینده بنیاد ملی نخبگان، ایده‌های تخصصی در حوزه حقوقی و تحول قضایی ارائه می‌کند و مشخص است که پیشنهادات کارشناسی‌‌‌‌اش مورد تأیید رهبری است. آقا با سر تأیید می‌کنند و با دست آرام آرام می‌نویسند. مجری بعد از او نماینده کانون‌های فرهنگی را صدا می‌کند؛ پسری با لهجه کرمانی که شیرین صحبت می‌کند و آرام! گلایه‌مند است که فرهنگ دغدغه آخر مسؤولان است و هرجا که کم بیاورند اول از همه بودجه فعالیت‌های فرهنگی را کم می‌کنند. می‌گوید عرصه فرهنگ عرصه متخصصان ادب و هنر است نه پسر وکیل و دختر وزیر! که با احسنت جمع همراه می‌شود. صحبتش که تمام می‌شود، بالا می‌رود و با آقا خوش و بش می‌کند. حالا مجری نماینده بسیج را صدا و او دوباره جلسه را پرحرارت می‌کند. از همان ابتدا تن صدایش بالاست، بچه‌ها هم نیم‌خیز هستند، می‌گوید: «امروزه در این جنگ اقتصادی آرایش جنگی متناسب از دولتمردان دیده نمی‌شود... معیشت مردم به گروگان ناکارآمدی مسؤولان در آمده است». جمعیت تحسین می‌کند و هنوز صدای تکبیر پایین نیامده، تیغ نقد را سمت مجلس می‌برد که «در این کشاکش صدایی از بهارستان به گوش نمی‌رسد. به نظر می‌آید نمایندگان نیز در حال گرفتن آرایش جنگی‌اند اما خدا می‌داند انتخاباتی یا اقتصادی؟!» و دوباره تحسین حضار را برمی‌انگیزد. خطابش را به قوه‌قضائیه می‌کند و می‌گوید: «اینکه قوه محترم، دادگاه‌های علنی برپا دارد و با مجرمان با شدت برخورد کند خوب است اما آنچه بهتر است حضور فعال دستگاه قضا در عرصه ایجاد نرم‌افزارهای قدرتمند نظارت و پیشگیری است که بسیاری از مفاسد اقتصادی و اداری فعلی می‌توانند قبل از اینکه در رسانه‌ها و دادگاه‌ها آینه دق شوند و در مقابل چشمان مردم قرار بگیرند، پشت سدی از سازوکارهای دقیق بمانند و اساساً مبادی فسادزایی وجود نداشته باشد که محل سوءاستفاده فرصت‌‌‌‌‌‌طلبان شود». صریح و بی‌پرده از آقا می‌پرسد: «در نگاه شما، اشکالات امروز کشور و خاصتاً نظام سیاسی، اداری و اقتصادی ناظر بر کارگزار است یا ساختار؟!» آقا هم همان ابتدای صحبت‌های‌شان جواب این سوال را می‌دهند: «ساختار قانون اساسی خوب است. البته ساختارها می‌توانند تکمیل شوند و نواقص‌شان برطرف شود؛ مثلاً یک روز مجمع تشخیص نداشتیم و امروز داریم. در همه‌ نظام‌ها همین است. بنابراین ساختار ایرادی ندارد منتها باید کم و زیادش کرد. اما ما کارگزاران اشکال داریم؛ ناتوانی و کوتاهی داریم. گاهی کارگزاران در حرکت اشتباهی می‌کنند که در جامعه شکاف بزرگ ایجاد می‌کند». شریفی در بند آخر صحبت‌هایش که با صدایی بلند هم ایراد می‌کرد و در یک دستش تصویری از شهید نادر مهدوی داشت، گفت: «در میان 2 گزاره جنگ و مذاکره ما میراث‌دار شهدای عزیزی همچون شهید نادر مهدوی هستیم که فاتح جنگ اراده‌ها در نبرد تمدنی بودند. نه مذاکره می‌کنیم و نه جنگ خواهد شد». حرفش تکبیری بلند به همراه دارد. نماینده بسیج دانشجویی تصویر شهید مهدوی را به آقا هدیه داد و آقا هم همان جا تصویر را روی میز گذاشتند و تا آخر جلسه کنارشان بود. مجری، خانم افشارنیا را به نمایندگی از اتحادیه دانشجویی دانشگاه آزاد دعوت می‌کند؛ از اینجا به بعد حسینیه بیشتر به سالن‌های سخنرانی دانشگاهی می‌ماند. می‌گوید: «جنگ را با 20 ساله‌ها بردیم و اقتصاد را با 60 ساله‌ها باختیم!» آقا می‌خندند، و بچه‌ها شروع می‌کنند به کف زدن! می‌گوید: «مسؤولان این پراید گران بی‌کیفیت را برای آقازاده‌های خود می‌خرند؟» و دوباره حسینیه برایش دست می‌زند! تیکه‌ای نثار شورای تحول علوم انسانی می‌کند که «معلوم نیست، شورای تحول تعطیل شده یا هنوز تمام نشده و آقایان در جلسه‌اند!» آقا دوباره لبخند می‌زنند. از ضرورت وام دانشجویی برای ازدواج و افزایش خوابگاه‌های دانشجویی متاهلی هم صحبت می‌کند که جمعیت تحسین می‌کنند و آقا نیز یادداشت! مجری، نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی را پشت تریبون می‌خواند. صبوری نکات زیادی دارد که آقا به آنها توجه می‌کنند. اول از همه نقدها درباره خصوصی‌‌سازی را مطرح می‌کند. خصوصی‌‌سازی را با شرایط فعلی، بحران‌زا می‌داند و از رهبری می‌خواهد خصوصی‌‌سازی را تا بر طرف کردن مشکلاتش متوقف کنند که رهبری در پاسخ می‌گویند: «البته در خصوصی‌سازی خطاهای بزرگی صورت گرفته که بنده هم مکرراً تذکراتی داده‌ام. اشکالاتی در خصوصی‌سازی هست. منتها اصل خصوصی‌سازی نیاز مبرم اقتصاد است؛ این از جمله اشکالات ساختار بود که اصلاح شده است. البته در عمل اشکالاتی وجود دارد؛ خطاها و بی‌توجهی‌ها و لغزش‌هایی صورت گرفته که باید جلوی لغزش‌ها را گرفت». صبوری می‌گوید پیشنهاداتی هم برای ارائه تحول ساختاری در قوه‌قضائیه و صداوسیما دارد، وقتی بالا می‌آید آقا می‌گویند: مطالب‌تان به دستم رسیده است؛ البته پارسال پشت تریبون گفتید که حالا تازه هفته پیش آوردید اما اشکال ندارد بالاخره آمد! نفر بعدی رضا پیوندی، نماینده نشریات دانشجویی است. از رویکردهای رسانه‌ای که منجر شده فاصله کارآمدی و احساس کارآمدی به‌وجود آید؛ می‌گوید: «یک طرف رویکردی که صورت مسأله‌ها را پاک می‌کند، طرف دیگر رویکردی که آگاهانه یا ناآگاهانه، عامدانه یا جاهلانه درصددند تا آینه‌ها شفاف نباشند! تا مردم نتوانند قضاوتی واقعی پیرامون کارنامه 40 ساله انقلاب اسلامی داشته باشند! و به دروغ می‌خواهند اینگونه القا کنند که آرمان‌های اساسی انقلاب محقق نشده!» نقدی به مسؤولان دانشگاهی می‌کند که نشریات دانشجویی را مورد آزار قرار می‌دهند و می‌گوید: «نشریات دانشجویی را به‌خاطر درج چند علامت تعجب، توقیف کردید؟ مگر می‌شود از آزادی گفت اما به اتهام انتقاد از مدیریت دانشگاه از نشریات دانشجویی به قوه‌قضائیه شکایت برد؟» و بعد با زبان شیرین ترکی می‌گوید: «که آقایون اینجا هم حضور دارند.» و با دست مسؤولان را نشان می‌دهد؛ رهبری ترکی را متوجه می‌شوند و می‌خندند اما آقایان «فراهانی» و «امامی رضوی» معاونان وزیر بهداشت که متوجه نشده‌‌اند به یکدیگر نگاه می‌کنند! از ظرفیت جوانان فعال در نشریات دانشجویی می‌گوید و موفقیت مطبوعات پیشگام را محصول حضور ادوار فعال نشریات دانشجویی می‌داند و به عنوان پیشنهاد می‌گوید: مدیران جراید و مطبوعات حاکمیتی بزرگی چون کیهان، اطلاعات و جمهوری اسلامی سال‌هاست در این عرصه حضور دارند و حتماً مأجورند؛ در روند جوان‌گرایی تغییر دهند. آقا به صحبت او ارجاع می‌دهند و صحبت‌هایش را تأیید می‌کنند و نیاز شکل‌‌‌گیری سازوکارهایی برای ادامه فعالیت فعالان نشریه‌های دانشگاهی را ضرورت می‌دانند! پیوندی با کلامی ترکی که از کمبود و وقت و زمان حکایت دارد صحبتش را پایان می‌دهد! بالا که می‌رود از آقا می‌خواهد خطبه عقدشان را بخوانند و آقا می‌گویند غیابی می‌خوانم. نفر آخر سخنرانان پیام مرادی، نماینده اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل است که متنش را بر پایه فرصت‌سازی‌ها و فرصت‌سوزی‌ها در کشور بنا گذاشته! با حرارت صحبت می‌کند و بچه‌ها را با خود همراه کرده است، می‌گوید: «جوانی من و این جمع در دوره مدیریت کسانی سپری شد که «استادتمام فرصت‌سوزی» هستند!» آقا لبخند می‌زنند و بچه‌ها برایش کف می‌زنند. از فرصت‌سوزی‌های کشور در وزارت نفت می‌گوید که «باید پرسید «جناب همیشه وزیر نفت!» چرا نتایج این آرایش جنگی مخفیانه در زندگی مردم محسوس نیست؟» آقا دوباره می‌خندند و این نیز با دست‌های ممتد دانشجویان همراه است. به کاهش ارزش پول ملی اشاره می‌کند و از فرصت‌سوزی در این حوزه می‌گوید که «دولت میلیاردها دلار ارز دولتی را بدون نظارت میان عده‌ای تقسیم کرده تا با آن غذای سگ و لوازم آرایشی بخرند یا جنس وارد کنند و با قیمت آزاد به مردم بفروشند!» جمعیت دوباره تشویق می‌کند، نکته‌ای که آقا نیز در سخنرانی به آن اشاره می‌کنند: «فعالیت‌های اطلاعاتی مردمی. خیلی از کارهایی که دستگاه‌های اطلاعاتی ما یا نمی‌توانند انجام بدهند یا به دلایل مختلفی لابه‌لای کارها می‌ماند، گاهی به وسیله‌ عناصر هوشیار و آگاه اطلاع‌‌رسانی می‌شود و تأثیر داشته. به خود ما گاهی اطلاع‌‌رسانی شده، تأثیر کرده و دنبال شده و کارهای مثبتی انجام گرفته. فرض کنید [اطلاع‌رسانی] یک سوءاستفاده در زمینه‌ قاچاق، در زمینه‌ واردات گوناگون؛ مثل همین‌هایی که حالا یکی از دوستان اینجا اسم آوردند، خوراک سگ و امثال اینها؛ مجموعه‌هایی می‌توانند در این زمینه‌ها فعال باشند». مرادی گلایه‌ای صریح را نیز از رئیس‌جمهور داشت. او با اشاره به جمله اخیر آقای روحانی که از ناکافی بودن اختیاراتش گفته بود، اعلام کرد: «مردم با دیدن این نابسامانی‌ها از خود سوال می‌پرسند مسؤول رسیدگی به این ولنگاری ارزی چه کسی است؟ وقتی رئیس‌جمهور که خود در این زمینه مسؤولیت مستقیم دارد مانند مردم از تقلب واردکنندگان گلایه می‌کند، باید به کجا شکایت برد؟ گویا در این شرایط ریاست محترم‌جمهور به‌تازگی فهمیده‌اند اختیار کافی برای اداره امور مملکت را ندارند؛ بعد از این همه انعطاف نظام اسلامی در مواجهه با ایده‌های دولت یازدهم و دوازدهم، صحبت کردن از کمی اختیارات حقیقتاً نمک‌نشناسی است». جمله‌ای که با تشویق حاضران همراه شد. مرادی در پایان صحبت‌هایش به لزوم تغییر و نوگرایی و جوان‌گرایی اشاره کرد؛ صحبتی که رهبری نیز به آن اشاره کردند: «اگر چنانچه ان‌شاءالله شما جوان‌ها با این حرکت‌ها پیش بروید و زمینه را برای روی کار آوردن یک دولت جوان و حزب‌اللهی آماده کنید، بنده معتقدم که بسیاری از این نگرانی‌های شما و دغدغه‌های شما و غصه‌های شما پایان خواهد پذیرفت؛ این غصه‌ها هم البته فقط مخصوص شماها نیست». پس از پایان صحبت نمایندگان دانشجویی، مجری بالا رفت و انگشتری را به رهبری هدیه کرد؛ طوسی که تازه فرزند دومش را به دنیا آورده از آقا خواست که وقتی بدهند فرزندش را بیاورد و برایش اذان بگویند. حالا نوبت به صحبت‌های آقا رسیده است، کاغذ را بالا و پایین می‌کنند و اول نکته‌های بچه‌ها را جواب می‌دهند و بعد می‌گویند اگر فرصت شد نکاتی دارند؛ بچه‌ها اعلام می‌کنند «بعد از اذان هم هست!» که آقا با خنده می‌گویند «این دیگر حرف زور است!» و جمع همه می‌خندند.

نظر شما