دیدار شاعران با رهبر انقلاب حاشیه های خواندنی داشت
شب غوغای شعرجوان ها
«پروانهها» آنجاهم بودند؛ همان مهمانان این روزهای پایتخت که با بالهای نارنجی و قهوهای نقاشیشدهشان حسن میفروشند، بچهها را به دنبال خود میکشانند و بزرگترها را به شوق میآورند. پروانههای مشهور بهار سال ۹۸ تهران در غروب 30 اردیبهشتماه بالای سر انبوه شاعرانی همچون یوسفعلی میرشکاک، علیرضا قزوه، عرفانپور و ... که مضطرب یا آرام نشسته و انتظار یک دیدار را میکشیدند، آمدند، رقصیدند و رفتند. همه منتظر ورود رهبر انقلاب بودند که البته انتظار زیاد طول نکشید. با همان لبخند همیشگی و مطمئن، شاعران جوان و شهرستانی را آرام کرد؛ چند تعارف علمایی به بزرگان جمع زد و بعد همه را از نگاهش گذراند و روی صندلی نشست. شاعران هجوم آورند برای دیدن رهبر و اهدای کتابشان. رهبر انقلاب با آن چهره آرام سرش را بلند میکند و بلند میپرسد: «حال همه شما خوب است آقایان؟ » جمع به خنده میافتند و تازه یادشان میافتد که میشود نشست و شاعران یک به یک به نزد رهبر میروند و کتابهای تازه شان را هدیه میدهند و کمی که میگذرد همهمه قسمت خانمها به اعتراض بالا میرود اما زود راهی باز میکنند تا بیایند و کتاب بدهند و درد و دل کنند.
صاحبخبر - سنت رمضانیه تاریخی سنت جلسات رمضانیه رهبر انقلاب دیگر در حال تبدیل به یکی از سنتهای تاریخی انقلاب اسلامی است. جلسهای که به صراحت و راحتی مشهور شده است و رهبر چند کلامی بیشتر سخن نمیگوید و بیشتر شعرها را گوش میدهد و البته به همان نسبت که شعرا بیتعارف میشوند رهبر هم صریح اللهجه است و نظرش را بیتعارف درباره شعر شاعران میگوید؛ جدی و شوخی. اسفندقه شاعران را یکی یکی معرفی میکند. اما قبل از شروع یادی از درگذشتگان این سالهای جمع میکند؛ از قیصر امینپور تا احمد عزیزی که رهبر به میان حرفش میپرد و با حسرت میگوید: «حمید سبزواری را یادتان رفت.» اولین شاعر، موسوی گرمارودی است که خیلی صریح میگوید: «از ته دلم ترجیح میدهم تا وقتم را به شاعران جوان دهم.» رهبر میگوید: «آقا شما هم یک زمانی جوان بودید دیگر. ما که یادمان است» و لبخند به لب گرمارودی میرود و مثنوی کوتاهش درباره فردوسی را میخواند. مثنوی در مدح و ستایش فردوسی است و زبانآوری و شاعرانگی او. تمام که میشود رهبر میگوید: «کاش فردوسی بود و این کارهایی که گفتید را الان هم میکرد. اما نیست و این کار نسل شما شاعران جوان است که زبان فارسی را سرافراز کنید.» و بعد نوبت به شاعران جوان و کمتر شناخته شده میرسد که شروع به خواندن شعرهایشان میکنند و اغلب با تحسینهای غلیظ و آفرینهای گرم رهبر مواجه میشوند. رضا یزدانی نفر بعدی است که شعری نیمایی قرائت میکند. اما شعر که تمام میشود رهبر خرده میگیرد که این کجایش نیمایی بود؟ نه وزن داشت و نه تغییر نوبت قافیه. این شعر سپید است. شهدای فاطمیون هم از این دیدار سهم داشتند اما شاعران افغانستانی هم در این جمع حضور داشتند و چشمان بادامیشان از شوق دیدار میخندید. عاطفه جعفری افغانستانی شعری درباره فاطمیون خواند که بغض رهبر انقلاب را به همراه داشت و حتی معظم له پس از شعر این شاعر فرمودند: خیلی ممنون خانم، خیلی خوب، شهدای مظلوم فاطمیون جا دارد که به آنها واقعا پرداخته شود. در بخشی از شعر جعفری آمده بود: «روی تابوتهایشان بستند، پرچمی که به رنگ خورشید است/فاطمیون فداییان حرم، سرورانی که سر برآوردند/قصهها را یکی یکی خواندند، آخرماجرا سفر کردند/ عاشقی هم برایشان کم بود، عشق بردند و باور آوردند...» پروفسور سید عین الحسن از هند هم آمده بود و تقاضای او از رهبر انقلاب جالب بود: «کتاب سهم مسلمانان در آزادی هندوستان جز واحدهای درسی ما در هند است اما در کل دانشکده یک نسخه بیشتر از آن نیست و آنقدر دانشجویان گرفتهاند و بردهاند و کپی گرفتهاند که ورق ورق شده است اگر میشود این کتاب را تجدید چاپ کنید» و بعد شعر به فارسی خواند : «تو را همیشه به عهد شباب میبینم/به هر سوال، هزاران جواب میبینم/مِی طهور به دلهای تشنه ریختهای/جوششیست که در این شراب میبینم...» رهبر انقلاب، پس از پایان شعرفرمودند: طیبالله؛ خیلی خوب است؛ ماشاءالله. شعر فارسی و روان و خوب. اکرم سعادتمند هم شعری مادرانه خواند و رهبر از همین لطیف بودن و مادرانه بودنش به ذوق آمد و تشویقش کرد. مهدی خان محمدی از قم شعری میخواند که در اواسطش این بیت آمده بود: تا کاروان پس از ما پیدا کند راه از چاه / یا ردپا یا که پایی در جاده میگذاریم و رهبر اشاره میکند به کتاب مشهور «پایی که جا ماند». مهدی پرنیان نقیضهای بر شعر مشهور «در کنار خطوط سیم پیام / خارج از ده دو کاج روئیدند» خواند و از «کاج و کاجه» صحبت میکند که گرفتار فضای مجازی میشوند و مسئولان برای حل مشکل آنها ارتفاع خطوط سیم پیام را بالا میبرند. رهبر انقلاب هم پس از ان فرمودند: بچهدار هم شدند این کاج و کاجه؟ اما میانه غزل محمدحسین جمشیدی به این بیت رسید: «شد فراموش آنکه بیش از قدر خویش آمد به چشم / آنکه با گمنام بودن سر کند نامآور است» و رهبر انقلاب یادی از شهید ابراهیم هادی کردند که میخواست گمنام بماند اما امروز نام و آوازهاش در همه آفاق جبهه فرهنگی انقلاب پیچیده است. در بخش دیگری از این دیدار، مقام معظم رهبری هشدار میدهند که مغالطه دوگانه سازی شعر متعهد و شعر هنری را نپذیرید و بدانید که آنهایی که با شعر ایدئولوژیک مخالفند با آن ایدئولوژی شما مخالفند و خودشان ایدئولوژیزدهتر هستند و گله میکنند از صداوسیما و ترانه سازان که اهمیت حفظ زبان فارسی را درک نمیکنند. مزاح رهبری با شاعر جوان سید رسول پیره شعری سپید در باب عاشورا خواند. «.... ما ایستادهایم و ابرها/ابرهای ترس و تماشا/برای شهادت دریا/در روایاتِ رود/دنبال سند معتبر میگردند/چند روضه با نام تو گرفتهاند؟ /چند مجلس گریستهاند؟ /که اینهمه حروفِ نامِ تو غمانگیز است...» رهبر انقلاب پس از این قرائت به کنایه گفتند: البته این شعر تن احمد شاملو مبدع این سبک شعری را در گور خواهد لرزاند. اینکه بفهمد سبکش را در این راه صرف کردهاید! نوبت به یوسفعلی میرشکاک که رسید آقا گرمتر از همه تحویلش گرفت: «چشم ما روشن شد آقای میرشکاک خیلی وقت بود شما را ندیده بودیم» و میرشکاک با شعری درباره حضرت زهرا (س) مجلس را تکان داد: «واپسین موقف معراج حقیقت زهراست/سر توحید در آیینه غیرت زهراست/روح آدم، شرف خاتم، دردانهی غیب/ ذات عصمت، نفس صبح قیامت زهراست/مصدر واجب و ممکن ز ازل تا به ابد/ باده وحدت و خم خانه ی کثرت زهراست...» رهبر انقلاب پس از شعرخوانی میرشکاک دوباره فرمودند: خداوند شما را از الطاف ویژه بانوی دو عالم برخوردار کند. این بار نوبت به اکرم هاشمی سجزی رسید که شعر خود را قرائت کرد: «نشست روی زمین، پهن کرد دریا را/کشید پارچه را، متر کرد پهنا را/ درست از وسط آب، قایقی رد شد / شبیه قیچی مادر، شکافت دریا را ...» رهبر انقلاب پس از پایان شعر فرمودند: طیبالله، خیلی خوب! ان شاءالله که موفق باشید، شعر نمادین و سمبلیک؛ زنده باشید. نوبت به ناصر فیض میرسد و میگوید پدرم را از دست دادهام و رهبر طلب مغفرت میکند برای پدرش.و در نهایت آخر مجلس میشود؛ اما از ردیفهای پشت سر جوانکی سیاهچرده و لاغر اندام بلند میشود و در حالی که نمیتواند لبخند رضایتش را پنهان کند میگوید از روستایی آمده است و سلام روستاییان را برای رهبر آورده است و چند رباعی قوی میخواند و در میان نگاههای حسرت زده بقیه برمیگردد و سر جایش مینشیند و حالا همه منتظرند تا بببیند رهبر چه میگوید؟ و رهبری میگوید حرفهای ما را که همه شنیدهاید و میدانید چیست. شعر بخوانید. .ایشان میگویند که از شعرهایی که امشب خوانده شده و از جریان شعر انقلاب در کشور راضی هستند اما برای زبان فارسی به شدت نگران؛ و سرانجام حرف آخر را میزنند: «زبان فارسی در طول قرنها به وسیله شعرا به ما رسیده است و اکنون این وظیفه بر دوش شماست.»∎
نظر شما