شناسهٔ خبر: 32998579 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

یادداشتی از مهدی نصیری؛

خدای حکمت متعالیه زاینده جهان است نه خالق آن

قرآن کریم در آیات متعدد علاوه بر نفی هرگونه تشبیه بین ذات قدوسی و منزه خداوند با مخلوقاتش، به شدت با کسانی که قائل به فرزند داشتن خداوند شده اند، برخورد کرده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از مهدی نصیری با عنوان «خدای حکمت متعالیه زاینده جهان است نه خالق آن» است که در ادامه می خوانید؛

تلقی اشتباه فلسفه و عرفان از معنای صحیح غیرمحدود بودن خداوند، و تفسیر غیرمحدود به خدای نامتناهی که همه وجود را پرکرده و جایی برای وجود دیگری باقی نگذاشته (نظریه وحدت وجود)، منجر به این شده است که آیه «الله الصمد» به معنای خدای توپر و در بردارنده همه موجودات در ذات و درون خود تفسیر شود و این یعنی از آیه ای که در صدد بیان جسم نبودن و مقداری و مرکب و متجزی نبودن خداوند است، تفسیری کاملا تشبیهی که خداوند عین و جامع همه موجودات است (بسیط الحقیقه کل الاشیاء) ارائه شود. اما نتیجه این اشتباه ف و ع منحصر به آیه الله الصمد نبوده و موجب شده است، آیه لم یلد نیز انکار  شود و  خداوند منشا ولادت و زایش هستی تلقی شود.

در تبیین عقلانی قرآن و اهل بیت علیهم السلام از مساله توحید که در کلام عقلی شیعه منعکس است، خداوند خالق و مبدع هستی است که از عدم (لا من شئ) و بدون خمیر مایه ازلی آن را ایجاد کرده است. بر این اساس عالم از ذات خداوند صادر و خارج و متولد نشده و نیز ذات خداوند متطور و متبدل به هستی و دیگر موجودات نگشته که این نیز نوعی زایش و تولد محسوب می شود، چرا که این امر به معنای جسم انگاری و شبیه دانستن ذات قدوسی خداوند ـ جل و علا ـ با مخلوقات است. این مخلوقات و موجوداتِ مقداری و مادی هستند که زاد و ولد و تطور و تبدل دارند نه خالق متعال که منزه از هر گونه مقدار و ترکیب و تغییر و تطور است، و  مفاد آیه لم یلد دقیقا همین است.   

اما حکمت متعالیه که مدعی جمع بین فلسفه و عرفان است هم سخن از تطور و تبدل خداوند و علت العلل به هستی و مخلوقات گفته و هم خداوند را والد و زاینده هستی دانسته و برای خداوند ولد قائل شده و اگر یهودیان و مسیحیان سخن از «ابن الله» بودن عزیر و مسیح  گفته اند، صدراییان از ابن الله بودن همه موجودات و  انسانها سخن گفته اند و به صراحت عالم و هستی را ولید و زاده خداوند دانسته و رابطه خدا و خلق را رابطه ای نکاحی توصیف کرده اند که محصول این نکاح ازلی تولد عالم از ذات خداوند بوده است!

ملاصدرا: علیت به معنای متطور و متبدل شدن است

ابتدا به عبارات ملاصدرا در کتاب مشاعر در باره تغییر در معنای علت و علیت می پردازیم که علت را نه به معنای خالق و صانع عالم بلکه به معنای مصدر و منبع عالم می داند که متبدل و متطور به موجودات مختلف شده است. صدرا در کتاب مشاعر در فصلی با این عنوان که وجود منحصر به ذات خداوند است، می نویسد:         

«آنچه ما در آغاز بر اساس دیدگاه جلیل (فلسفی) علت و معلولش دانستیم {که حکایت از دوگانگی خدا و هستی می کرد}  اکنون بر اساس سلوک علمی و روش عقلی بدینجا رسیده ایم که علت را اصل {و ریشه و منبع}، و معلول را شانی از شئون و دگرگونی ای از دگرگونی های {ذات} او بدانیم. پس علیت و افاضه به معنای متطور شدن و متبدل شدن مبدء و ذات نخستین به اطوار گوناگون و تجلی آن به انواع ظهورات است.» (ملاصدرا، مشاعر ص ۵۳ و شواهد الربوبیة ص ۵۰) 

و اما جناب صدرا در اسفار نیز همین تفسیر از علیت و آفرینش را مطرح کرده است:

«وجود(خداوند)... جمیع کمالات را دارد ... او زنده، دانا، مرید، قادر، شنوا، بینا، و متکلم بالذات است...بلکه او آن است که ظاهر شده است با تجلی و تحولش در صورت های گوناگون...او واجب الوجود حق است سبحانه و تعالی»  (اسفار ج ۱/ ۲۶۱)

قیصری شارح فصوص الحکم می نویسد:

«در خارج وجودی جز وجود خداوند نیست که متلبس به صورتها و حالت های ممکنات است و جز خداوند کسی از تجلیاتش لذت نمی برد و جز او کسی از آن متالم نمی شود.»  (قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۷۴.)

حکیم صهبا: خالقیت و مخلوقیتی در کار نیست، کمون و بروز است

و اکنون به عباراتی بنگرید که به موضوع زاینده بودن خداوند نزدیک می شود:

فیلسوف صدرایی آقا محمد رضا قمشه ای موسوم به حکیم صهبا می نویسد:

«نه علیتی و نه معلولیتی و نه جاعلیتی (خالقیت) و نه مجعولیتی (مخلوقیتی) در هستی در کار نیست...امر منحصر به کمون و بروز است (کمون و اختفای وجود در ذات خداوند و سپس بیرون آمدن آن از ذات)، پس این نکته مهم را دریاب»  (مجموعة آثار الحکیم صهبا، ۱۸۸)

آیت الله حسن زاده آملی با صراحت بیشتر می نویسد:

«نشئه ملک و ناسوت عالم (طبیعت) از مقام لاهوت (الوهیت و خدایی) متولد است بلکه هر معلولی زاده علت خود است...پس در این نکته مهم فراوان دقت کن تا به عمق مطلب برسی»  (حسن‏ زاده آملی، نور علی نور ...، ص ۱۳۴)

آیت الله حسن زاده آملی: خدا پدر و هستی و انسانها فرزند او هستند

آقای حسن زاده در ممد الهمم باز هم مطلب را بیشتر می شکافد و رسما می گوید که خدا پدر است و عالم و انسانها فرزند او هستند:

«یک جمله که بسیار بلند است و به چشم می‏خورد این است که «الولد عین أبیه» و در کلام دیگران است که «الولد سرّ أبیه‏» که مراد اتحاد حقیقت و فیضان وجود ولد است از جمیع اجزای وجود والد، ... و چون نشئه ملک و ناسوت عالم متولد از مقام لاهوت است بلکه هر معلولی زاییده‏ای از علتش می‏باشد چنان که حضرت عیسی علیه السلام فرمود: «إنّی ذاهب إلی أبی و أبیکم السماوی»....درست دقت شود که عیسی روح اللّه است و درباره تو هم‏ «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» آمده است و چون این مناسبت با عیسی روح اللّه ثابت است، او به سوی پدر روانه شد تو هم جان پدر سوی پدر شو». (ممد الهمم در شرح فصوص الحکم  ص۱۳۳)

در متن بالا می بینیم که جناب حسن زاده به عبارت باطل و شرک آلودی که مسیحیان به حضرت مسیح علیه السلام نسبت داده اند، نیز برای اثبات حرف فلسفی و عرفانی خود استناد می کند. ملاصدرا نیز به این جمله تحریف شده و شرک آلود مسیحیان در این بحث استناد می کند. (مفاتیح الغیب، ص۴۸۰)

حسن زاده آملی: خداوند با نکاح ازلی عالم را ایجاد کرد

آیت الله حسن زاده باز هم بر خلاف نص صریح قران مبنی بر لم یلد بودن و فرزند نداشتن خداوند، به تبعیت از ابن عربی، از زاینده بودن خداوند صریحتر و عریان تر در شرح بر فصوص سخن می گویند:

«بزرگترین وصلت نکاح است (نکاح به معنی لغوی {یعنی جماع  ـ  شرح‏قیصری ص۱۱۷۰} که گفتیم) و نکاح نظیر توجه الهی است بر آن چه که بر صورت خود خلق کرده است، تا آن را خلیفه خود قرار دهد و ... و در آن از روح خود که نفس اوست دمید، پس ظاهر او خلق است و باطنش حق. و غرض از این تنظیر این که چنانکه ناکح از امنای خود به تولید مثل خود و ایجاد ولدی بر صورت خود توجه می‏نماید، یعنی در حقیقت بعضی از روح خود را در نطفه نفخ می‏کند که این امر و عمل خود یکی از مصادیق‏ «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» است. تا از نفخ روح بدین معنی و إمناء، نفس و عین خود را در مرآت ولد خود ببیند که «الولد سرّ أبیه‏» و از عظمت شأن این امر خداوند قسم می‏خورد: وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ همچنین است خداوند سبحان در ایجاد خلق بر صورتش که از آن تعبیر به نکاح اصلی أزلی می‏شود.» (ممد الهمم ص۶۰۹)

آقای حسن زاده با وجود نفی صریح و مکرر قران مبنی بر ولد و فرزند  نداشتن خداوند در آیات متعدد، با این وجود آیه شریفه «و والد و ما ولد« را که مفسران به حضرت آدم و فرزندان پیامبرش و نیز رسول الله و اهل بیت (علیهم صلوات الله اجمعین) تفسیر کرده اند به خداوند به عنوان زاینده، و جهان و انسانها به عنوان اولاد او تفسیر می کند.

موضع قرآن و اهل بیت علیهم السلام در باره نسبت زاینده بودن خداوند

و اما قرآن کریم در آیات متعدد علاوه بر نفی هرگونه تشبیه بین ذات قدوسی و منزه خداوند با مخلوقاتش، به شدت با کسانی که قائل به فرزند داشتن خداوند شده اند (چه فرزندانی مانند عزیر و مسیح و چه دیگر انسانها و کل هستی که همگی به معنای شبیه کردن خداوند به مخلوقاتش می باشد) برخورد کرده و آنان را در زمره کفار و مشرکان دانسته است.

{البته در اینجا باید متذکر شد که ما با استناد به این اقوال کفر آلود و شرک آمیز به فیلسوفان و عرفای مسلمان و شیعه نسبت کافر و مشرک بودن نمی دهیم چرا که اینان دچار شبهه و بدفهمی نسبت به این موضوع شده اند و بر بطلان و کفر آمیز بودن اعتقاد فلسفی و عرفانی خود واقف نیستند.}

به برخی آیات قران در باره کسانی که برای خداوند قائل به فرزند شده اند بنگرید: 

۱. وَ قَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ (توبه / ۳۰)

«و یهود گفتند عز یر پسر خداست و نصاری گفتند مسیح پسر خداست این سخنی است [باطل] که به زبان می ‏آورند و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده‏ اند شباهت دارد خدا آنان را بکشد چگونه [از حق] بازگردانده می ‏شوند.»  

۲. أَلَا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (صافات/۱۵۲)

«هش‏دار که اینان از دروغ پردازی خود قطعا خواهند گفت  خدا فرزند آورده در حالی که آنها قطعا دروغگویانند»  

۳. ما کان للّه‏ أن یتخذ من ولد، سبحانه إذا قضی أمرا فإنما یقول له کن فیکون. (مریم/۳۵)

«خدا را نسزد که فرزندی برگیرد منزه است او چون کاری را اراده کند همین قدر به آن می‏ گوید موجود شو پس بی ‏درنگ موجود می ‏شود.»  

 ۴. وقالوا اتخذ الرحمن ولدا. لقد جئتم شیئا إدّا. تکاد السموات یتفطرن منه وتنشق الأرض وتخر الجبال هدّا. أن دعوا للرحمن ولدا. وما ینبغی للرحمن أن یتخذ ولدا.. (مریم  ۸۸ ـ ۹۱)

«و گفتند [خدای] رحمان فرزندی اختیار کرده است واقعا چیز زشتی را [بر زبان] آوردید، چیزی نمانده است که آسمانها از این [سخن] بشکافند و زمین چاک خورد و کوهها به شدت فرو ریزند از اینکه برای [خدای] رحمان فرزندی قایل شدند  [خدای] رحمان را نسزد که فرزندی اختیار کند»  

و اهل بیت علیهم السلام در دفاع از حریم کبریایی حضرت حق ـ جل و علا ـ اهل تشبیه ذات حق به مخلوقات را تخطئه کرده اند و آنان را مشرک و دروغگو دانسته اند:

۱. الإمام الرضا علیه السلام: من شبّه الله‏ بخلقه فهو مشرک. (توحید صدوق ص ۶۹)

«هر آن کس خداوند را به خلقش تشبیه کند مشرک است.»

۲. الإمام الکاظم علیه السلام: إن الله‏ تعالی لا یشبهه شیء، أی فحش أو خناء أعظم من أن یوصف خالق الأشیاء بجسم أو صورة، أو بخلقة، أو بتحدید وأعضاء، تعالی الله‏ من ذلک علوا کبیرا. (توحید صدوق ص ۹۹)

«امام کاظم علیه السلام: چیزی مانند خدای تعالی نیست، چه دشنام و ناسزائی بزرگتر است از گفته کسی که خالق همه چیز را به جسم یا صورت یا مخلوقش یا محدودیت و اعضاء توصیف کند، خدای ازین گفتار بسیار برتری دارد.»

اهل بیت همچنین این گمان باطل را که چیزی و حصه ای و یا تکه و جزئی از روح خداوند در آدم و انسان دمیده شده باشد، نفی کرده اند:

۳. سألت أبا جعفر علیه السلام عما یروون أن الله‏ عزّ وجلّ خلق آدم علی صورته؟ فقال: هی صورة محدثه مخلوقة اصطفاها الله‏ واختارها علی سائر الصور المختلفة فأضافها إلی نفسه کما أضاف الکعبة إلی نفسه والروح إلی نفسه فقال: بیتی، وقال: نفخت فیه من روحی (توحید صدوق ص ۱۰۳)

«محمد بن مسلم گوید از امام باقر علیه السلام  پرسیدم:  راجع به آنچه روایت کنند که: خدا آدم را به صورت خود آفریده است» حضرت فرمود: آن صورتی است حادث و آفریده که خدا آن را انتخاب کرده و بر سایر صورت های مختلف برگزیده است و به خود نسبت داده است همچنان که کعبه و روح را به خود نسبت داده و فرموده است: خانه من،  و دمیدم در او از روحم.»

۴. کتبت إلی أبی الحسن الرضا علیه السلام: سألته عن آدم: هل کان فیه من جوهریة الرب شیء؟! فکتب إلی جواب کتابی: لیس صاحب هذه المسألة علی شیء من السنّة، زندیق.» (رجال کشی ج‏۲ ص ۷۸۷)

«یونس بن عبدالرحمن می گوید: به امام رضا علیه السلام نامه نوشتم و پرسیدم: آیا در آدم از جوهریت و ذات پروردگار چیزی وجود دارد؟ حضرت در پاسخم نوشت: صاحب چنین پرسشی از سنت (و معرفت وحیانی) برکنار و زندیق است.»

تحلیل صحیح استاد مطهری

مطلب را با تحلیل و تفسیر استاد شهید مطهری از آیه لم یلد و لم یولد به پایان می برم که علی رغم تعلق خاطرش به فلسفه ملاصدرا، در این مساله دچار شبهه نبوده و متوجه دیدگاه باطل صدراییان در باره زایندگی خداوند بوده و تفسیری منطبق با عقل و آموزه های قران و اهل بیت علیهم السلام ارائه داده اند:

«خدایی خدا با فرزند داشتن جور در نمی آید. این است که قرآن این امر را جزء اوصاف الهی ذکر می کند. همین طور که نمی تواند خدا، خدا باشد و جسم باشد؛ همین طور محال است خدا، خدا باشد و صاحب فرزند باشد. در سوره اخلاص می خوانیم: قل هو اللّه احد اللّه الصّمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد. فرق میان (خلق) و (ایلاد) (یعنی فرزند آوردن) چیست؟ خدا خالق جهان است ولی مولد و زاینده جهان نیست... پدر واقعاً زاینده فرزند است، چون نطفه از وجود او زایش می کند. مادر واقعاً زاینده فرزند است چون فرزند از وجود او زایش می کند.. ولی خالق، مبدع و ابتکار کننده است یعنی با اراده خودش مخلوق را انشاء می کند نه اینکه مخلوق را از وجود خودش بیرون می ریزد... خالق، خلقت را ابداع کرده است ... این است که خداوند در قرآن توصیف می شود به خالق سماوات و ارضین و خالق همه چیز: «قل اللّه خالق کلّ شیء» ولی گفته نمی شود والد چیزی؛ خدا والد هیچ موجودی نیست.»  (شهید مطهری، آشنایی با قرآن ج ۵، ص ۷۴)

نظر شما