به گزارش خبرگزاری فارس، رضا اسماعیلی نوشت: در بین شاعران ایرانی «خیام» را بهرغم برتری و تشخص جایگاه و مرتبه علمی بر مقام شاعریاش، بیشتر با رباعیهایش - که تعداد محدودی است - میشناسند. از همین رو اغراق نیست اگر بگوییم شخصیت علمی خیام در سایه شخصیت ادبیاش قرار گرفته است، به این معنا که امروز مردم ایران و جهان «خیام شاعر» را بیشتر از «خیام عالم» میشناسند. حال آنکه مرتبه والای علمیاش تا بدانجا بوده است که برخی حتی او را «ابنسینا»ی دوم نامیدهاند. آری، بیهیچ تردیدی، خیام پیش و بیش از آنکه شاعر باشد، عالمی روشناندیش با گفتمانی فرامذهبی، انسانی و معنوی از دین بوده است.
خیام شاعری معنوی و فرامذهبی با سعهصدری بالا بود. وی در زمان خویش به خاطر چنین اندیشهای مصائب فراوانی را از سوی خرقهپوشان زهدفروش متحمل شد، چرا که عصر او، عصر حاشیهنشینی عقل، تکفیر فیلسوفان و ترکتازی متحجران خشکاندیش بود. در واقع باید گفت خیام همچون حافظ در رباعیهایش دکان زهدفروشی را تخطئه کرده و بر مسلمانان دورو و ریاکاری تاخته است که با سکه دین به دنبال تجارت دنیا هستند.
تعصبات مذهبی و فرقهای در بازنگری خیام به «دین موجود» و تلاش عالمانه برای پردهبرداری از سیمای «دین موعود» بیتأثیر نبود، بهخصوص تقابل و جدال بیسرانجام «شیعه و سنی». خیام همچون حافظ بهدنبال رونمایی از جان و جهان حقیقت بود و جنگهای مذهبی و تعصبات دینی را محصول حیرت و سرگردانی انسانهایی میدانست که از درک و دریافت گوهر ناب حقیقت و فهم درست دین و آیین عاجزند؛ چنان که حافظ گفته است: «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه/ چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند»
خیام فیلسوف و ریاضیدانی بزرگ بود که گاهی شعر هم میگفت ولی شهرت و آوازه جهانگیر او بیشتر مرهون جهاننگری فلسفی اوست که در یک اصل خلاصه میشود: «لحظهاندیشی» و در «لحظه» زندگی کردن، و به تعبیری دیگر «خوشباشی». حکیم خیام دلبسته گذشته و آینده نبود. شاعر واقعبینی بود که در لحظه زندگی میکرد و تبیین این اندیشه، جانمایه اکثر رباعیهای اوست که به زبانی فصیح و عاری از تکلف و تصنع سروده شدهاند. برخی از این ویژگی تعبیر غلط میکنند و میگویند خیام «ابنالوقت» و دم غنیمتشمار بوده است در حالی که خیام فقیه و فیلسوفی واقعبین بوده است که با وقوف به ناپایداری جهان و با رهانیدن خود از رنج گذشته و حسرت آینده، بهدنبال رسیدن به سرمنزل آرامش و امنیت خاطر بوده است. آری، انسانهایی که در حال زندگی کنند، کم هستند؛ اما خیام با بهرهمندی از یک جهانبینی انسانی منبعث از سیرت و حقیقت دین، بهدنبال شادی و آبادی جان و جهان بود، از همینرو قدرشناس نعمات الهی بود و در لحظه زندگی میکرد: «از دی که گذشت، هیچ از او یاد مکن/ فردا که نیامدهست، فریاد مکن/ از نامده و گذشته بنیاد مکن/ حالی خوش باش و عمر بر باد مکن» اگر وجه ایجابی «ابنالوقت» بودن و «خوشباشی» را در نظر بگیریم - که در انطباق با آموزههای دینی است - حضرت لسانالغیب حافظ شیرازی را نیز همچون خیام شاعری دم غنیمتشمار و ابنالوقت خواهیم یافت.
این فلسفه که در جان و جهان رباعیهای خیام مستتر است، باعث شهرت و آوازه شگفت این حکیم روشناندیش در ایران و جهان شده است؛ حکیمی که لقب معنوی «حجتالحق» را بر پیشانی دارد. به خاطر مقبولیت همین اندیشه فلسفی است که رباعیهای او به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. از این منظر «فلسفه خیامی» با «فلسفه اپیکوری» که بر اصل لذتپرستی استوار است، نهتنها هیچ نسبت و قرابتی ندارد؛ بلکه بر مبانی دینی و قرآنی نیز استوار است، همچون رباعی زیر که مضمون آن به آیه (۶) سوره «انفطار» نزدیک است؛ آنجا که خداوند خطاب به انسان میفرماید: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ؟»، ای انسان، چه چیزی تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده؟!
یکی دیگر از مضامینی که در رباعیات خیام بسیار به آن پرداخته شده، مضمون بیاعتباری و ناپایداری دنیاست که در قرآن و احادیث اسلامی نیز بر آن فراوان تاکید شده است. امامرضا؟ع؟میفرماید: «عَجِبْتُ لِمَن اِخْتَبَرَ الدُّنْیَا وَ تَقَلُّبَهَا کَیْفَ یَطْمَئِنُّ الیها» در شگفتم چگونه کسی که دنیا را آزموده و تغییرات آن را به چشم خود دیده، باز دل به دنیا میبندد. (بحارالانوار/ ج ۷۵/ ص۴۵۰) «این کهنهرباط را که عالم نام است/ آرامگه ابلق صبح و شام است/ بزمیست که واماندهی صد جمشید است/ گوریست که خوابگاه صد بهرام است»
نکته آخر اینکه تعداد محدودی رباعی از خیام برای ما به یادگار مانده است، شاید حدود ۷۰ رباعی. دکتر شفیعیکدکنی بر این باور است که «بسیاری از معروفترین و زیباترین رباعیها که به نام خیام شهرت یافته، بر اساس نسخههای قدیمی «مختارنامه»، همگی از آن عطار هستند و انتساب آنها به خیام حداقل مربوط به دو قرن بعد از نوشته شدن نسخههای متن این کتاب است.»
انتهای پیام/
نظر شما