شناسهٔ خبر: 32433369 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: نصر-قدیمی | لینک خبر

گفت و گو با ابوالفضل جدیری؛ بازیگر توانمند تبریزی:

من هنوز سرپا هستم!/همیشه آرزو داشتم تا اسمم در مجله "ستاره سینما" چاپ شود

نصر نیوز: "هنر را نمی توانیم ازهم تفکیک کنیم. اگر توان این را داشتم در همه زمینه ها کار می کردم. اگر استعداد نقاشی را داشتم این مدیوم را هم تجربه می کردم! سرمنشا همه هنرها یکی است و خدا ابتدا و انتهای همه ی هنرهاست."

صاحب‌خبر -

به گزارش نصر نیوز، این جملات را ابوالفضل جدیری هنرمند با تجربه تبریزی بیان می کند. وی که در اکثر رشته های هنری فعالیت داشته، با ایفای نقش در سریال به یادماندنی هیوا، از محبوبیت زیادی  نزد مخاطبان برخوردار شد و به یکی از مطرح ترین بازیگران عرصه فیلم و سریال تبدیل شد.

وی متولد 31  اردیبهشت ماه 1342 بوده و از 12 سالگی وارد عرصه بازیگری شده و طی سی سال فعالیت، تجارب بسیار ارزشمندی  را در کنار اساتید فن کسب کرده که ثمره آن را در ایفای نقش های بیاد ماندنی در فیلم ها و سریال های تلویزیونی می توان به تماشا نشست.

شخصیت کاریزماتیک و صدای دلنشین وی یکی از مولفه های اصلی موفقیت اش در عرصه هنرهای نمایشی است و شاید اطلاق "آقای صدا" به این هنرمند خالی از لطف نباشد چراکه درخشش وی در دوبله فیلم های خارجی و ایرانی او را به یکی از صداپیشگان مطرح این روزهای تلویزیون تبدیل کرده است.

باهم این گفت و گوی ویژه را می خوانیم:

اولین نمایشی را که بازی کردید یادتان هست؟ اولین جرقه کجا زده شد؟

نمایش طنز "خسیس" کار آقای رحیم وفایی اولین نمایشی بود که در سال 54در آن بازی کردم

اصلا چی شد که به سوی تئاتر کشیده شدید؟

از کودکی به تئاتر علاقه داشتم و این عشق و علاقه باعث شده تا در گروه سرود مدرسه (دبستان فرهنگ) فعالیت کنم و همین عاملی شد تا وارد دنیای پرهیاهوی هنر شوم.

خاطره ای از آن دوران دارید؟

در همان نمایش خسیس، پس از پایان نمایش بر طبق رسم دیرین و همیشگی تئاتر، بازیگران روی صحنه می آمدند و به  تماشاگران معرفی می شدند. من از ترس اینکه کسی مرا بشناسد و به پدرم اطلاع دهد روی سن نمی رفتم! البته  در کل پرده های نمایش بدون گریم حضور داشتم و یکی از نقش های اصلی (پسر خسیس) را بازی می کردم ولی فکر می کردم چون نمایش است کسی مرا نمی شناسد!

یعنی خانواده مخالف فعالیت هنری شما بودند؟

به هرحال سن و سال کمی داشتم و پدرم همیشه "درس" و "تحصیل" را برتر از هر چیزی می دانست و می داند!

پس یک جورهایی به صورت زیرزمینی فعالیت می کردید؟

(با خنده) نه اقا؛ بعدها که مورد تشویق قرار گرفتم و جوایزی را کسب کردم همه فهمیدند که در کنار درس و مدرسه بازیگری هم می کنم.

این خللی در تحصیل شما ایجاد نمی کرد؟

نه، بچه درسخوانی بودم و همیشه نمراتم بیست بود.

علاقه زایدالوصفی به درس و مشق داشتم و همیشه نمراتم عالی بود و شاید به همین دلیل بود که زیاد با مخالفت خانواده روبرو نشدم.

 

از چه سالی همکاری تان را با صدا و سیما شروع کردید؟

از سال 80 وارد کار تلویزیون شدم

و تا امروز هم ادامه داشته است؟

بله و امیدوارم بتوانم همچنان در خدمت هنر و فرهنگ شهرم باشم.

بازی، کارگردانی و تهیه کنندگی تئاتر، فیلم و سریال  را در اکثر ژانرها تجربه کرده اید. این تنوع را خودتان می پسندید؟

هنر را نمی توانیم ازهم تفکیک کنیم. اگر توان این را داشتم در همه زمینه ها کار می کردم. اگر استعداد نقاشی را داشتم این مدیوم را هم تجربه می کردم! سرمنشا همه هنرها یکی است و خدا ابتدا و انتهای همه ی هنرهاست.

خودتان کار در کدام قالب را بیشتر دوست دارید؟

هر  یک از این قالب های هنری جذابیت های خاص خود را دارند. ولی نویسندگی و کارگردانی تئاتر صحنه و سینما که با همه زوایای انسان و مسائل انسانی سروکار دارند را بیشتر    می پسندم هرچند تلویزیون رسانه ای بسیار گسترده است که از طریق آن می توان به عرصه ی همه هنرها گام نهاد و با تماشاگران بی شماری سروکار داشت. البته تله تئاتر و تله فیلم هم هست که متاسفانه دچار رکود است و کسی این پتانسیل را جدی نمی گیرد.

فکر می کنید دلیل این بی توجهی به تله فیلم و در گستره کلان تر به مینی سریال ها چیست؟ دلیل ضعف ساختاری در این گونه نمایشی را در چه              می دانید؟

در یک کلمه می توانیم بگوییم بودجه! وقتی دست کارگردان در انتخاب عوامل بسته باشد و نتواند عواملی که را که مدنظرش است را جذب کند مجبور است که تن به خواسته های پایین تری بدهد و مشکل از همین جا آغاز      می شود.

یعنی ما هیچ ضعفی در زمینه های فیلمنامه نویسی و بازیگری و ... نداریم؟!

ما نویسنده های بزرگ و خلاقی در استان داریم که متاسفانه دعوت به کار نمی شوند. دلیلش را نمی دانم ولی هرچه هست به همان "بودجه" کذایی مربوط است چون تهیه کننده حرفه ای و تخصصی نداریم (البته به جز یکی دو استثنا) آرمان ها تنزل پیدا می کند و به کمترین ها راضی می شوند!

در خصوص استفاده از بازیگران یا بهتر است بگوییم هنرورانی (سیاهی لشکر های سابق) که کمترین شناختی از مدیوم تلویزیون ندارند چه توجیهی دارید؟

بسیاری از کارگردانان به خاطر بودجه کمی که در اختیار دارند مجبور هستند که از حضور بازیگران مدنظرشان صرف نظر کنند و این باعث می شود که کسانی جلوی دوربین ظاهر شوند که...

پس حضور تعدادی از بازیگران را در نمایش های روحوضی و یا لاله زاری که این روزها سالن های سینمایی! شهر را قرق کرده اند، در همین راستا تفسیر می کنید؟

بحث این عزیزان جداست. آن ها ژانری را برای خود انتخاب کرده اند که مخاطبان خاص خودشان را دارند.

یعنی می توان کلمه "ژانر" را برای نمایش هایی که مبتنی بر "لودگی" است اطلاق کرد؟

(می خندد) ببینید؛ به هرحال آن ها راهشان را انتخاب کرده اند و مهم نیست که از چه واژه ای برای فعالیت هایشان استفاده کنیم. بنده هم با "خنداندن" به هر قیمتی مخالفم.

چه نظری در خصوص این نمایش ها دارید؟

من اسم نمی برم ولی الان همکارهایی هستند که نه با طنز واقعی که با لودگی توانسته اند مخاطبان زیادی را جذب کنند.

اگر از شما دعوت کنند حاضرید همکاری کنید؟

از همینجا اعلام می کنم که نه!

حتی اگر پیشنهاد اغوا کننده چند ده میلیونی داشته باشند؟

خیلی آرمان گرایانه و دور از واقعیت است که بگویم نه! باید در موقعیت قرار گرفت و جواب داد.

حالا فرض کنیم که یک پیشنهاد چند میلیون تومانی داده شد. بازی می کنید؟

من کار طنز بلد نیستم ولی اگر روزی بخواهم در اینگونه نمایش ها بازی کنم، هنرم را نمی فروشم، خودم را می فروشم!

یعنی هر کس یک قیمتی دارد؟

انگار شما خیلی آرمان گرا هستید؟! این بیت شعر را به یاد دارید؟ آنکه شیران را کند روبه مزاج/ احتیاج است احتیاج است احتیاج ،آرمان گرا نیستم ولی اینگونه نمایش ها را شاخه ای حتی کوچک و لرزان از هنر نمی دانم. فقط بدآموزی ها و شکستن حرمت ها و حریم هایی را که به دست این گروه ها اتفاق میافتد، نمی پسندم.

من هم قبول دارم که بکار بردن الفاظ رکیک و ... بدترین ظلمی است که در حق تئاتر می شود چراکه خیلی ها این گونه نمایش ها را با تئاتر اشتباه می گیرند!

به نظرتان بازیگران این گونه نمایش ها می توانند بعدها ادعا کنند که خاک صحنه خورده اند؟!

هرکس که بر روی سن به ایفای نقش پرداخته است هنرمند است ولی باید قداست این هنر را حفظ کند. امیدوارم این دوستان نیز چنین کنند.

پس مخالفت چندانی با این گروه ها ندارید؟

باید قبول کنیم که خندان ملت هنر می خواهد و این دوستان توانسته اند که مردم را بخندانند. حتی در این مورد حدیث هم داریم که خنداندن مومن ثواب دارد! اگر کار این گروه ها ایراد دارد باید مشکل را جای دیگری جستجو کرد. چرا اداره کل به این گروه ها مجوز می دهد؟ پس می بینید که مشکل جای دیگری است

اگر شما مدیرکل ارشاد بودید به این گروه ها مجوز می دادید؟

به بعضی از گروه ها مجوز نمی دادم. گروه هایی که با لودگی کارشان را پیش ببرند از من مجوز نمی گرفتند. این که مثلا منِ بازیگر خم شوم و شلوارم پاره شود و مردم بخندند طنز نیست.  خیلی ها برای تئاتر زحمت کشیده و مو سفید     کرده اند ولی متاسفانه با عملکرد یک عده ای، همه ی آبروی تئاتر بر باد می رود

زمانی موضوع غم انگیزتر می شود که برخی از چهره های موجه تئاتر هم جذب این گروه ها می شوند

شک نکنید که دستمزد نقش اصلی را در این فرایند بر عهده دارد. بایستی قبول کنیم که فشار اقتصادی وادار می کند که بازی در چنین کارهایی را بپذیرند

در این سی سال توانسته اید به آن جایگاهی برسید که دغدغه مالی نداشته باشید؟

نه؛ هنوز مستاجرم!

 

از نظر هنری چی؟ به آن اغنای روحی رسیده اید؟

هنوز به آرزوهایم نرسیده ام. اگر هنرمندی به مرحله ای برسد که احساس کند همه قله ها را فتح کرده است و آرزویی ندارد،  روز مرگش فرا رسیده است.

صدای خوب یکی از ویژگی های شماست. هم به چهره‌تان می‌نشیند و هم آرامش درونی‌تان را نشان می‌دهد. فکر می‌کنید گفتار شما روی نقش‌هایتان موثر بوده است؟

صدای خوب بخش مهمی از بازی است. نه اینکه صدا باید صدای دوبلوری باشد، بلکه منظورم صدای پرورش‌یافته است. صدا برای بازیگر همان‌طور که خودتان اشاره کردید رکن اصلی بازی است، چرا که باید پرورش یابد و با تمرین‌های بدنی پیشرفت کند. شما الان ببینید همه بازیگران نمایش یا پیشکسوتان بازیگری که روزی در صحنه تئاتر بوده‌اند صدای منحصربه‌فردی دارند. حنجره‌شان برای هر نقش انعطاف دارد  و کاملاً روی نقش می‌نشیند.

در فیلمی از تونی زرین دست هم بازی داشته اید؟

نقش کوتاهی را در این فیم بازی کردم که زیاد برایم خوشایند نبود

چرا؟

علیرغم اینکه با بازیگران قدری چون رضا ناجی، الهام حمیدی و کامبیز دیرباز همبازی بودم ولی فیلم ضعیفی از آب درآمد

شاید توقعی که همه از برادر یکی از بهترین فیلمبرداران سینمای ایران داشتند زیاد بود و چون  براورده نشد، دلیل این نارضایتی است؟

به هرحال کارگردانی بود که از هالیوود آمده بود و ما انتظار داشتیم که یک قیلم قوی ساخته شود. متاسفانه ایشان تسلطی به کار نداشتند و دیدید که پس از یک فیلم دوباره راهی ینگه دنیا شدند. نمی دانم در مهد سینمای جهان چگونه فرصت فیلمسازی پیدا می کند!

جدا از ضعف کارگردانی، فضای کار چگونه بود؟

یک فضای حرفه ای و بسیار عالی.

چه تفاوتی با تولیداتی که در استان کار می شود، داشت؟

فضای کار در تبریز بسیار آماتورگونه و دوستانه است و اصلا نمی شود با کارهایی که در تهران تولید می شود مقایسه کرد.

به نظرتان اصلی ترین مشکل فیلمسازی استان چیست؟

ما بچه های هنرمند زیادی در تبریز داریم ولی متاسفانه مجموعه عوامل فیلمسازی باهم هماهنگ نیستند و یک "تیم" نیستند. یعنی به نوعی کار انفرادی را ترجیح می دهند و همین عاملی شده تا یک گروه فیلمسازی قوی نداشته باشیم و عادت کنیم که به تنهایی کار کنیم.

یعنی نیروهایی حرفه ای داریم و به دلیل عدم وجود روح همکاری در افراد نتوانسته ایم از پتانسیل هایشان بهره ببریم؟

دقیقا. ما دوستان و همکاران قدرتمندی داریم که حتی در سطح کشور مطرح هستند.

یکی دو نفر را می توانید نام ببرید؟

سیدجواد موسوی و حمید مهرافروز که در سینمای حرفه ای فعالیت می کنند از همکاران ما در سیمای استان هستند.

چه توصیه ای به علاقمندان این حرفه و مشخصا بازیگری دارید؟

اول هنر را بشناسند و بعد وارد گود شوند. از طریق آکادمیک و اصولی این راه را که خیلی هم سخت و پیچیده است، طی کنند و دنبال پارتی برای ورود به این عرصه نباشند. تحصیل در رشته های مربوطه و همچنین حضور در کلاس های معتبر بازیگری می تواند بهترین راه برای حضور در دنیای بازیگری باشد.

 

اگر فرزندتان علاقمند به این حرفه باشد، اجازه بازی کردن را می دهید؟ به کلاس های بازیگری راهنماییش می کنید؟

با اینکه دخترم دانشجوی رشته پتروشیمی و نفت است ولی اگر علاقه داشته باشد حتما توصیه می کنم که به صورت علمی و اکادمیک وارد کار بازیگری شود. کلاس های بازیگری معتبر و شناخته شده ای وجود دارد که می تواند کمک بسیاری برای شکوفایی استعداد ها باشد و فرزند من هم از این قاعده مستثنی نیست.

چهره شناخته شده ای در بین مردم هستید و مطمئنا بسیاری از مردم شما را به خاطر چهره خاص و سینمایی که دارید، می شناسند. برخورد مردم کوچه و بازار با یک هنرمند چگونه است؟

ملت آذربایجان فوق العاده مهربان و هنرشناس هستند و در ضمن منتقدانی بسیار حرفه ای نیز هستند! همین اظهار لطف و محبت ان هاست که ما را در ادامه راهمان مصمم می کند. باور کنید دستمزد واقعی مان را زمانی دریافت می کنیم که یک "خسته نباشید" جانانه از مردم می شنویم.

پس دغدغه دستمزد و مادیات را ندارید؟

(می خندد) باور کنید دستمزدی که برای کار در تلویزیون یا رادیو دریافت می کنیم بسیار کم و به نوعی خنده دار است

پس چرا ادامه می دهید؟

من که به شخصه نمی توانم از هنر و دنیای بازیگری فاصله بگیرم. دنیای نمایش همه ی زندگی من است.

موافق هستید کمی از دنیای هنر و نمایش فاصله بگیریم و سوالات متفاوتی را بپرسیم؟

چراکه نه؛ البته کمی با نوع سوالاتتان آشنا هستم و می دانم که سوالات متفاوت و جذابی را طرح می کنید.

اگر به یک جزیره تبعید شوید و فقط بتوانید 5وسیله با خودتان ببرید، چه چیزهایی را انتخاب می کنید؟

(پس از کمی مکث و تامل) کاغذ و قلم(چون نمی توانم بدون نوشتن نفس بکشم)، یک وسیله برای ارتباط با دنیای مجازی، آب و غذا و تصویری از خانواده ام؛ چون آدم قانونمندی هستم به فکر قایق و برگشت هم نیستم!

اگر هواپیمای شما در حال سقوط باشد، در آخرین لحظات به چه چیزی فکر می کنید؟

شاید یاد این بیت از شعر شهریار شعر و ادب بیفتم که: کاش قاییدیب بیرده اوشاق اولایدیم/ بیر گول آچیب اوندان سورا سولایدیم!

اگر یک روز از خواب بیدار شوید و ببینید که همه ی آنچه تا امروز زندگی کرده اید یک خواب بوده و یک زندگی متفاوت با یک شغل دیگری دارید، چکار می کنید؟

دیوانه می شوم! یعنی چی؟ واقعا روانی می شوم. من این زندگیم را خیلی دوست دارم و خیلی زحمت کشیده ام تا به اینجا   رسیده ام.

اگر فرصت دوباره ای برای متولد شدن داشته باشید بازهم همین مسیر را انتخاب می کنید؟

سعی می کردم اشتباهات گذشته را تکرار نکنم و با چشمانی باز و دیدی وسیع تر مسیر زندگی ام را طی کنم.

اگر گدایی را ببینید که خودش را به دروغ به شلی زده چه عکس العملی نشان می دهید؟ به او کمک می کنید؟

نه تنها کمک نمی کنم بلکه می روم و ازش علت این کارش را می پرسم! به هرحال این هم یک نوع کلاهبرداری است.

هفته ای چند بار اسمتان را در گوگل جستجو می کنید؟

خیلی کم پیش میاید که این کار را بکنم. دیگر از ما گذشته که از دیدن اسممان کیفور شویم! البته چند روز پیش به صورت اتفاقی عکسی از خودم را دیدم که تا حالا ندیده بودم و سریع هم سیو ش کردم. عکس قشنگی بود (می خندد)

 

اولین باری که از دیدن اسمتان در تیتراژ فیلمی یا در نشریه ای خوشحال شدید کی بود؟

صادقانه می گویم که همیشه آرزو داشتم تا اسمم در مجله "ستاره سینما" چاپ شود. البته در آن زمان فعالیتی در عرصه فیلم و سینما نداشتم. بعدها که برای اولین بار اسمم در مجله "فیلم" منتشر شد بسیار ذوق زده شدم و لذت بردم.

هنوز هم همان حس و حال را دارید؟

مطمئنا حضوری سی ساله در عرصه هنر و تکرار نام و نشان در تیتراژ فیلم ها و سریال ها به یک امر عادی تبدیل شده ولی یک حس قوی برایم دارد و آن اینکه هنوز هم سرپا هستم!

دوست داشتید سوالی را از شما بپرسم که نپرسیدم؟

(با کمی تامل) سوال خاصی به نظرم نمی رسد

یک سوال خودتان بپرسید و جواب دهید!

اگر بازیگر نمی شدی دوست داشتی چکاره شوی؟ دوست داشتم معلم شوم. عاشق شغل معلمی هستم.

چه تیتری را برای این مصاحبه پیشنهاد می دهید؟

هنوز سرپا هستم!

صحبت پایانی؟

از شما و همکاران تان که این فرصت را در اختیارم قرار دادید تشکر می کنم   و برای شما، همکاران و همه ی خوانندگانتان آرزوی سلامتی، موفقیت و سربلندی دارم.

 

عادل جعفرموحد- ماهنامه جهان تن و روان

انتهای پیام/

نظر شما