شناسهٔ خبر: 32401833 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: آریا | لینک خبر

چارچوب فعاليت‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس در ايران؛

از استراتژي پيراموني تا دکترين بگين

صاحب‌خبر -

خبرگزاري آريا- ايران در سياست‌هاي رژيم اشغالگر قدس در خلال سال‌هاي موجوديت اين رژيم از جايگاهي تعيين‌کننده و محوري برخوردار بوده است؛ به گونه‌اي مي‌توان ايران را چه در قبل از انقلاب اسلامي و چه پس از آن، مهم‌ترين شاخصه تاثير‌گذار در راهبردهاي امنيت ملي رژيم اشغالگر قدس برشمرد.

به گزارش خبرگزاري آريا از اردبيل، ايران در سياست‌هاي رژيم اشغالگر قدس در خلال سال‌هاي موجوديت اين رژيم از جايگاهي تعيين‌کننده و محوري برخوردار بوده است؛ به گونه‌اي مي‌توان ايران را چه در قبل از انقلاب اسلامي و چه پس از آن، مهم‌ترين شاخصه تاثير‌گذار در راهبردهاي امنيت ملي رژيم اشغالگر قدس برشمرد. با توجه به مطالب پيش‌گفته در خصوص جهتگيري سازمان‌هاي اطلاعاتي در راستاي استراتژي‌هاي تعيين شده امنيت ملي، در اين نوشتار به پاسخگويي به اين موضوع مي‌پردازيم که «مديريت فعاليت‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس نسبت به ايران در خلال سال‌هاي موجوديت اين رژيم، مبتني بر کدام استراتژي‌هاي امنيت ملي اين رژيم شکل گرفته است؟»
اطلاعات، يک پديده مستقل نيست و وابسته به عوامل ديگري است. در عمل، اطلاعات يکي از شرکاي سياست محسوب مي‌شود و متغيري وابسته به آن است. وجود اطلاعات براي تدوين سياست کارآمد يا راهبردي مناسب، ضروري است. اگر سياست کارآمد وجود نداشته باشد، حتي بهترين اطلاعات با ناکارآمدي مواجه خواهد شد. اطلاعات با کيفيت در بهترين حالت به تحليل سياسي منجر مي‌شود. در اين شرايط، اطلاعات مي‌تواند از وجود استدلال‌هاي نامناسب جلوگيري کند و نقاط تناقض يا شواهدي را که منحرف يا اشتباه هستند، نشان دهد. با اين حال، وظايف اطلاعات توسط سياستگذار و مبتني بر ديدگاه‌هاي او مشخص مي‌شود. در يک جامعه مردم‌سالار، کارکردهاي اطلاعات در راستاي راهبردهاي امنيت ملي قرار دارد؛ راهبردهايي که تامين‌کننده امنيت ملي کشور است. استراتژي امنيت ملي بر بالاترين سطح، تمرکز کرده و حسي از کل به دست مي‌دهد. استراتژي امنيت ملي با هدف حراست از دستاورد و پيشبرد منافع ملي در خارج و در عين حال پاسخگويي به چالش‌ها و فرصت‌ها، ديدگاه‌ها و آمال را بيان مي‌کند. اين استراتژي تلاش دارد تضمين کند که اقدامات پرشمار کشورها در خارج، به يک هدف مشترک خدمت کرده و يک ابتکار جمعي را شکل مي‌دهد.
استراتژي‌هاي امنيت ملي نه فقط به واسطه ارزيابي اهداف جهاني مورد پيگيري، بلکه به خاطر کارکردهاي استراتژي‌اي که دنبال‌کننده بايد در سرتاسر جهان انجام دهد و ابزارهاي چندگانه قدرتِ در اختيار آن، ايجاد مي‌شوند. کارکردهاي استراتژي، فعاليت‌هايي هستند که کشور در راستاي پيگيري اهداف خود در خارج انجام مي‌دهد و نيز فعاليت‌هايي که قصد دارند بر نحوه سر بر آوردن سيستم بين‌المللي تاثير بگذارند. ابزارهاي قدرت نيز منابعي هستند که براي انجام اين کارکردها و فعاليت‌هاي مرتبط با آن، در دسترس هستند.
به محض اينکه استراتژي امنيت ملي شکل گرفت و تدوين شد، چارچوبي براي طراحي مجموعه‌اي وسيع از استراتژي‌ها و خط‌مشي‌‌هاي تبعي را فراهم مي‌کند که هر يک از اين‌ها نيز بايد ويژگي‌هاي خاص خود را داشته باشند.
سازمان‌هاي اطلاعاتي به عنوان ابزارهاي سياستگذاري، نقش بسزايي در تامين امنيت ملي ذيل سه نقش اجرايي، شناختي و نظارتي برعهده دارند. در بخشي از يک گزارش ساواک آمده است: «اسرائيل بنا به وضع و موقعيت خاص منطقه‌اي و سياسي خود که ملهم از نحوه به وجود آمدن کشوري به نام اسرائيل مي‌باشد، ناچار است براي حفظ ثبات سياسي و موجوديت خود يک سلسله فعاليت‌هاي حاد اطلاعاتي گسترده و همه‌جانبه را به عمل آورد که با هيچ يک از کشورهاي منطقه قابل قياس نيست».

راهبردهاي امنيتي رژيم اشغالگر قدس

«پيش‌دستي» و «بازدارندگي» بخش مهمي از مباحثات امنيتي رژيم اشغالگر قدس را از زمان پيدايش در مه سال 1948 به خود اختصاص داده و تاثيرگذارترين شاخصه در خط‌مشي استراتژي امنيت ملي رژيم اشغالگر قدس در همه سال‌ها به شمار رفته است. به همين دليل است که «هنري کيسينجر» زماني اعلام کرده بود، اسرائيل سياست خارجي ندارد و تنها سياست نظامي را در پيش مي‌گيرد. وي اسرائيل را به خاطر اتخاذ چنين سياست‌هايي مورد نکوهش قرار داده بود.
هرچه مهم‌تر شدن اين رويکرد با گذشت زمان را مي‌توان امري طبيعي تلقي کرد؛ چراکه محيط ژئواستراتژيک اين ساختار، وضعيتي منحصر به‌فرد دارد. فلسطين اشغالي از يک‌سو سرزميني است کوچک که داراي عمق استراتژيک نيست و از سوي ديگر، با جمعيتي اندک در ميان کشورهاي عرب و مسلمان محصور شده است. با وجود اينکه رژيم اشغالگر قدس معاهدات به اصطلاح صلح را با اردن و مصر به امضا رسانده و اميدوار به ادامه روند مذاكرات با سوريه و فلسطين است. اما جهان اسلام وجود اين ساختار را تحمل نمي‌کند و چنانچه مسلمانان توانايي نظامي لازم را به دست آورند، بدون ترس و وحشت اين رژيم را ساقط خواهند ساخت.
بنابراين از همان ابتداي اعلام موجوديت، هنگامي که دکترين نظامي رژيم اشغالگر قدس توسط نخستين نخست‌وزير آن، ديويد بن‌گورين مدون مي‌شد، پرواضح بود که اين ساختار نمي‌تواند به تهديدات عليه اراضي محدود تحت اشغال خود بي‌توجه باشد.
 در دکترين بن‌گورين، دو پارامتر اساسي براي جلوگيري از تهاجم دشمنان به سرزمين اشغالي مد‌نظر قرار داده شد، «هشدار بهنگام» و «انتقال جنگ به اراضي دشمنان در حداقل زمان ممکن» هشدار بهنگام به معناي آن است که اقدامات موثر براي درک تهاجمي قريب‌الوقوع به انجام رسد و اين امر، مستلزم وجود منظومه اطلاعاتي کارآمدي است که قادر باشد، هشداري به‌موقع و دقيق از حمله‌اي در زمان نزديک را اعلام کند. در اين صورت، چنانچه زمان اجازه ‌دهد، نيروهاي ذخيره تجهيز شده و حمله‌اي پيش‌دستانه به انجام مي‌رسد.
اگر زمان لازم براي تحقق اقدام پيشين در اختيار نباشد، نيروهاي ذخيره در اين زمان اندک به گونه‌اي راهبري مي‌شوند که نبرد به داخل اراضي دشمنان رژيم اشغالگر قدس محدود شود.

نيزه سه سر

در راستاي استراتژي پيراموني، در پايان سال 1958(1336)، سه سازمان اطلاعاتي ايران، رژيم اشغالگر قدس و ترکيه به توافق همکاري مشترک با نام «نيزه سه سر» دست يافتند و قرار شد روساي اطلاعاتي اين سه، هر شش ماه يک بار دور هم جمع شوند.
مجموعه عضو نيزه سه سر، سازوکارهايي محسوب مي‌شدند که از پشتيباني و حمايت کشورهاي غربي و جامعه اطلاعاتي ايالات‌متحده برخوردار بودند. همچنين انگليس که کانال سوئز را به مصر تحت زمامداري «جمال عبدالناصر» در سال 1956 واگذار کرده بود، به دنبال حفظ قدرت اطلاعاتي و تاثير خود در خاورميانه از طريق اين اتحاد بود. در راستاي راهبرد پيراموني رژيم اشغالگر قدس، کشورهاي غيرعرب منطقه براي مقابله با اعراب به همکاري فراخوانده شدند. هدف عمده اين اتحاد، همکاري اطلاعاتي در مقابل ملي‌گرايي اعراب بود. فرانسه نيز که در اين سال‌ها به جنگ داخلي در الجزاير دچار شده بود، منافع چندي از نيزه سه سر کسب کرد.
جوامع اطلاعاتي عضو نيزه سه سر، فرم‌هاي استانداردي براي ارتباطات و انتصاب افسران تبادل، قادر ساختن افسران اطلاعاتي هر کدام از جوامع اطلاعاتي به دستيابي به اطلاعات ديگر جوامع، ازجمله تسهيلات آموزشي و فناوري به وجود آوردند. نيزه سه سر، با وقوع انقلاب اسلامي فروپاشيد. ايجاد ارتباط مستحکم با سرويس‌هاي اطلاعاتي کشورهاي ديگر و جوامع يهودي خارج از فلسطين اشغالي به همراه پيگيري راهبرد پيراموني و پيشبرد مقاصد ديپلماتيک در سايه بهره‌برداري از فعاليت پنهان و اعتماد به سرويس‌هاي اطلاعاتي خودي، موفقيت‌هايي است که جامعه اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس در همان سال‌هاي اول شکل‌گيري خود به آن نايل آمد.
از سوي ديگر، رژيم اشغالگر قدس روابط نزديکي با اتيوپي که امپراتور آن «هايله سلاسي» بود، برقرار کرد. اتيوپي در بين کشورهاي شرق آفريقا به عنوان يک منطقه مهم راهبردي شناخته شده بود. اين کشور بر مسير کشتيراني به سمت درياي سرخ و بندر ايلات در رژيم اشغالگر قدس و کانال سوئز در مصر مشرف بود.
در اين گوشه از شاخ آفريقا مزيت‌هايي وجود داشت که ازجمله مي‌توان به موقعيت جغرافيايي آن اشاره کرد. در شمال، دو کشور عربي سودان و مصر قرار داشتند. در سواحل باريک دريا نيز عربستان سعودي و يمن قرار گرفته‌اند. اتيوپي و کشورهاي همسايه آن به لحاظ دسترسي به افراد و اطلاعات از موقعيت استراتژيک و بي‌نظيري برخوردار بودند. به همين دلايل و رويکرد هايله سلاسي که فردي طرفدار غرب بود از ايده ايجاد يک کشور مستقل يهودي حمايت مي‌کرد.
 رژيم اشغالگر قدس پس از تاسيس نمايندگي اين رژيم در اتيوپي، اقدام به تاسيس دانشگاه آديس آبابا کرد. اين رژيم همچنين اقدام به اعزام مشاوران نظامي و اطلاعاتي به اتيوپي کرد. رژيم اشغالگر قدس به آموزش پرسنل اطلاعاتي و امنيتي اين کشور اقدام کرد و از همين‌رو موساد توانست پايگاهي بسيار قوي در اين کشور براي خود ايجاد کند.
در نهايت، اين رژيم توانست در سال 1351 يک پيمان سه‌جانبه اطلاعاتي ديگر را ميان اتيوپي، ايران و رژيم اشغالگر قدس به مرحله اجرا و عمل دربياورد.
 همچنين سودان به خاطر آنکه در موقعيت جغرافيايي دشمنان رژيم اشغالگر قدس قرار گرفته بود، مورد توجه‌ اين رژيم قرار گرفت که به علت بي‌ثباتي اين کشور، اين روابط خيلي موثر واقع نشد.


مروري بر روابط ميان ايران و رژيم اشغالگر قدس

تاريخچه

کوروش در سال 538 قبل از ميلاد، هنگامي که بابل را به تسخير درآورد، يهوديان آن منطقه را که در بيداد 60 ساله بابليان اسير بودند، آزاد کرد؛ اين واقعه، قديمي‌ترين مورد ثبت شده از روابط ايران و يهوديان است که در کتاب عهد قديم ثبت شده است.
در شهريور‌ماه 1300 شمسي، رسيدگي به امور اتباع ايران در فلسطين از طرف وزير امور خارجه وقت، «انتظام الملک» به طور موقت به «مشير حضور» نماينده ايران در مصر واگذار شد. اما به علت کثرت مشغله سرکنسولگري ايران در قاهره، امور مربوط به فلسطين در سال 1313 شمسي به سرکنسولگري ايران در بيروت سپرده شد که در همان حال عهده‌دار امور اتباع ايراني در فلسطين نيز شد.
پس از چند ماه مکاتبه با دولت انگلستان، در اول شهريور همان سال، سرکنسولگري ايران در شهر بيت‌المقدس تاسيس و «هاشم مکرم نورزاد» به سمت کنسول در فلسطين تعيين شد. در اين دوران، اقدامات دولت ايران براي دفاع از حقوق اعراب در جامعه ملل از زمان عضويت دولت ايران در اين جامعه چشمگير بوده و اسناد جامع، نامه‌هاي تشکرآميز مقامات فلسطيني و دول عربي نشانه پشتيباني دولت ايران از فلسطيني‌ها بود.
در سال 1326 امور مربوط به ايرانيان مقيم فلسطين به سرکنسولگري ايران در استانبول واگذار شد.
از سال‌هاي 1948 تا 1950 رفتار ايران درباره منازعه اعراب و رژيم اشغالگر قدس مبهم و دوپهلو بود. اما در اسفند سال 1328 شمسي، رژيم اشغالگر قدس را به صورت دوفاکتو (بالفعل و عملي) به رسميت شناخت و به رفتار ابهام‌آميز خود پايان داد. شناسايي دوفاکتو رژيم اشغالگر قدس در 23 اسفند سال 1328 توسط محمد ساعد مراغه‌اي، نخست‌وزير وقت ايران اعلام شد، موضوع از طريق نماينده ايران در سازمان ملل به اطلاع نماينده رژيم اشغالگر قدس رسانده شد و سرکنسولگري ايران در بيت‌المقدس تاسيس شد. در سال 1330 دولت مصدق، کنسولگري ايران در بيت المقدس را به درخواست نمايندگان مجلس منحل و رسيدگي به کار آن را به سفارت عمان محول کرد.
پس از جنگ اعراب و رژيم اشغالگر قدس در سال 1948، وضعيت زندگي يهوديان در عراق به‌زعم آنان نامناسب شد و بسياري از آ‌ن‌ها به جنوب ايران مهاجرت کردند و در آنجا به مقامات مهاجرت يهود (آژانس يهود) در تهران معرفي شدند.
با سقوط دولت مصدق، روابط ايران و رژيم اشغالگر قدس تا زمان انقلاب اسلامي رو به گسترش نهاد و ايران به‌عنوان يکي از مهم‌ترين متحدان رژيم اشغالگر قدس مطرح شد. تا پيش از انقلاب اسلامي ايران، رژيم اشغالگر قدس حداقل 75درصد نيازهاي نفتي خود را از طريق ايران اين «گوهر تابناک» تامين مي‌کرد.
 روابط ميان ايران و رژيم اشغالگر قدس پيش از پيروزي انقلاب اسلامي به شکلي بود که بنا به اعتقاد «داويد منشري» رئيس اسبق موسسه مطالعات ايران مدرن دانشگاه تل‌آويو، از آن مي‌توان به «روابط عاشقانه بدون سند ازدواج» ياد کرد. زيرا هرچند مناسبات ميان دوکشور جنبه رسمي نداشت، اما روابطي کاملا نزديک، بسيار وسيع و عميق بين اين دو کشور برقرار بود که نتيجه برخي از همکاري‌ها، بسيار خيره‌کننده بود.
دلايل چندي وجود داشت که محمدرضا پهلوي را تشويق به همکاري همه‌جانبه با رژيم اشغالگر قدس مي‌کرد ازجمله:

 فقدان پايگاه مردمي و وابستگي رژيم به خارج؛

 مقابله با کشورهاي عربي راديکال؛

  استفاده از لابي قدرتمند يهودي در ايالات‌متحده؛

 از طرف مقابل، مزيت‌هاي چندي وجود داشت که رژيم اشغالگر قدس را متوجه ايران مي‌ساخت:

 خروج از انزواي سياسي ـ امنيتي و اقتصادي (استراتژي پيراموني)؛

 نياز به حمايت ايران در خاورميانه و ميان کشورهاي اسلامي؛

 نياز به وجود پايگاهي مطمئن و استراتژيک در منطقه خاورميانه براي پشتيباني‌هاي اقتصادي، اطلاعاتي، عملياتي؛
با اين همه بايد توجه داشت شاه و رژيم او از ترس مخالفت‌هاي داخلي و خارجي، هيچ‌گاه روابط رسمي و ديپلماتيک علني با رژيم اشغالگر قدس برقرار نکردند و با وجود گسترش همکاري‌هاي دو کشور در سال‌هاي آخر عمر رژيم، همچنان تلاش مي‌کردند اين همکاري‌ها سري و محرمانه باقي بماند.

آغاز همکاري

روابط ايران و رژيم اشغالگر قدس به دو دوره همکاري استراتژيک و خصومت آشکار تقسيم مي‌شود؛ دوره محمد‌رضاشاه، دوره همکاري استراتژيک ميان ايران و رژيم اشغالگر قدس است و دوره جمهوري اسلامي، دوره دشمني آشکار ميان ايران و رژيم صهيونيستي است.
روابط ايران و رژيم اشغالگر قدس در دوره شاه را بايد در دو سطح تحليل داخلي و بين‌المللي بررسي کرد. نظام پهلوي از طريق کودتاي نظامي با حمايت و دخالت مستقيم مشاوران نظامي آمريکايي تثبيت شده بود، بنابراين وابستگي استراتژيک به ايالات‌متحده داشت.
 ديني که محمدرضاشاه در قبال آمريکا داشت، حمايت از منافع آمريکا در منطقه خليج‌فارس، خاورميانه و به‌ويژه آسياي ميانه و قفقاز بود که حوزه نفوذ رقيب بزرگ آمريکا يعني اتحاد شوروي بود. به عبارت ديگر، آمريکايي‌ها در يک موفقيت بزرگ توانسته بودند، همسايه جنوبي اتحاد شوروي را که بزرگ‌ترين کشور خاورميانه هم بود، تحت نفوذ درآورند.
در دوره محمد‌رضاشاه و پس از کودتاي 28 مرداد سال 1332، آمريکا جايگزين استعمار پير انگليس در ايران شد. به تدريج آشکار شد که ايران و رژيم اشغالگر قدس از سوي طراحان استراتژي ايالات‌متحده به عنوان قدرت منطقه‌اي متحد آمريکا در نظر گرفته شده‌اند. آن‌گونه که هانتينگتون اشاره مي‌کند، بر مبناي طرح آمريکا، قدرت‌هاي غالب منطقه‌اي يا «هيولاهاي محلي» شروع به ايجاد شدن کردند: برزيل در آمريکاي جنوبي، آفريقاي جنوبي در جنوب آفريقا، رژيم اشغالگر قدس در خاورميانه، ايران در خليج‌فارس، هند در شبه‌قاره و ويتنام شمالي در هندوچين.
در ابتداي تشکيل رژيم صهيونيستي، ايران از نخستين کشورهايي بود که (پس از ترکيه) اقدام به شناسايي دو فاکتو رژيم اشغالگر قدس در سال 1328 کرد و کنسولگري ايران در بيت‌المقدس تشکيل شد. جلال آل‌احمد پس از سفر به سرزمين‌هاي اشغالي در سفرنامه خود دراين‌باره مي‌نويسد:
«ايران از معدود کشورهاي مسلماني بود که با رژيم اشغالگر قدس روابط ديپلماتيک برقرار کرد و طبيعي است که اين امر، باعث خرسندي خاطر حکومت رژيم اشغالگر قدس شد... براي رژيم اشغالگر قدس که در يک منطقه مسلمان‌نشين از جهان، به کلي تک افتاده بود، چه چيزي طبيعي‌تر از اينکه دست دراز تنها کشور منطقه را که به سمتش دراز شده بود با شادي بسيار بفشرد. اما پشت اين ظاهر طبيعي و در متن روابط پيچيده سياست خارجي، اين دوستي به ظاهر بي‌شائبه، پر از رمز و راز بود.»
همکاري ميان رژيم پهلوي و رژيم اشغالگر قدس پس از به رسميت شناختن اين رژيم توسط ايران و عمدتا از سال 1333 (1954) يعني دوران پس از مصدق آغاز شد. اين تعاملات که در ابتدا در قالب همکاري‌هاي محدود اقتصادي آغاز شده بود، به همکاري‌هاي گسترده نظامي- ‌امنيتي و تامين نفت رژيم اشغالگر قدس (به‌ويژه در دوره‌هاي بحراني رژيم صهيونيستي همچون دوران جنگ با اعراب و تحريم نفتي غرب توسط اعراب) منتهي شد. اتحاد استراتژيک شاه و رژيم صهيونيستي از نيمه دوم دهه 30 تا دهه 50 شمسي (نيمه دوم دهه 50 تا دهه 70 ميلادي) بود که ايران و رژيم اشغالگر قدس به عنوان بازوهاي منطقه‌اي آمريکا مطرح شدند.
در اين دوران، اين دو کشور در چند عرصه با يکديگر همکاري کردند. در عرصه بين‌المللي برجسته‌ترين همکاري ايران و رژيم اشغالگر قدس، در قضاياي مربوط به فلسطين به‌ويژه جنگ‌هاي اعراب و رژيم اشغالگر قدس و تامين نفت رژيم اشغالگر قدس از سوي شاه بود.
 همکاري ساواک و موساد، دخالت نظامي و اطلاعاتي ايران و رژيم اشغالگر قدس در مسائل منطقه‌اي به طور آشكار و نهان و خريد تسليحات از رژيم اشغالگر قدس، نمونه‌هايي از همکاري‌هاي دو رژيم بود. روابط اين دو نظام بيشتر در دو چارچوب اقتصادي‌ - استراتژيک (نفت) و نظامي - امنيتي بوده است.
آنچه در اينجا به عنوان همکاري‌هاي نظامي ايران و رژيم اشغالگر قدس مورد مطالعه قرار گرفته، عبارت است از آموزش نيروهاي نظامي و اطلاعاتي ايران و مبادله اخبار ميان دو کشور، کمک نظامي‌ - اقتصادي (نفت) - اطلاعاتي (در زمينه اعراب و گروه‌هاي مبارز فلسطيني) ايران به رژيم اشغالگر قدس، خريد تسليحات از رژيم اشغالگر قدس، دخالت‌هاي نظامي - اطلاعاتي ايران و رژيم اشغالگر قدس به‌ويژه در عراق، دخالت نظامي ايران در شورش داخلي عمان و همکاري ايران و رژيم اشغالگر قدس به منظور بهره‌برداري از جنگ داخلي يمن.

همکاري هاي نظامي

در عرصه نظامي، چهار‌گونه همکاري ميان ايران پهلوي و رژيم اشغالگر قدس انجام پذيرفت. نخست، آموزش نيروهاي نظامي ايران از سوي اين رژيم؛ دوم، همکاري‌هاي امنيتي ميان ساواک و موساد؛ و سوم، خريد تسليحات از رژيم اشغالگر قدس و چهارم، عمليات مشترک نظامي - امنيتي ايران و رژيم اشغالگر قدس که به صورت پنهان و آشکار در خاورميانه انجام پذيرفت. اين همکاري‌ها در سه مورد عراق، عمان، يمن با دخالت‌هاي نظامي آشکار همراه بود و در ديگر موارد به صورت مبادله اخبار اطلاعاتي - امنيتي و سياست مداخله پنهان (ارسال اسلحه، آموزش نيروهاي نظامي و کمک‌هاي مالي) بود.
ايران و رژيم اشغالگر قدس از نظر همکاري‌ها داراي دو بعد داخلي و بين‌المللي بودند. مهم‌ترين آثار اين همکاري در عرصه داخلي، استفاده سازمان اطلاعات و امنيت کشور (ساواک) از تجربيات سازمان اطلاعاتي موساد بود.
در عرصه بين‌الملل، رژيم پهلوي با اين شعار که «دشمن دشمن من، دوست من است» بيش از هر چيز به دنبال متحدي در برابر اعراب بود که با نقش منطقه‌اي ايران در منطقه هماهنگ باشد. به دليل حمايت آمريکا از رژيم اشغالگر قدس، دوستي با اين رژيم دقيقا در راستاي منافع مشترک ايران و آمريکا يا به عبارت ديگر، سياست‌هاي کلي واشنگتن بود.

همکاري اطلاعاتي

حسين فردوست، موساد را پس از سيا، فعال‌ترين سرويس اطلاعاتي خارجي مي‌داند که در ايران حضور گسترده داشت. اين موضوع نشان‌دهنده اهميت جايگاه ايران در راهبرد پيراموني رژيم اشغالگر قدس است که در آن سازمان‌هاي اطلاعاتي اين رژيم به عنوان دست پنهان سياستگذاران به ايفاي نقش پرداخته‌اند.
آغاز همکاري اطلاعاتي ميان ايران و رژيم اشغالگر قدس يا به عبارت صحيح‌تر، موساد و ساواک به سال 1957/1336 بازمي‌گردد. هنگامي که لوي اشکول، وزير دارايي رژيم اشغالگر قدس براي مذاکره و عقد قرارداد تجاري وارد تهران مي‌شود و مورد استقبال تيمور بختيار، نخستين رئيس ساواک قرار مي‌گيرد. اشکول سپس در مهمانسراي ساواک اقامت مي‌کند سپس در اکتبر سال 1957، تيمور بختيار در سفر پاريس خود با يعقوب تسور، سفير رژيم اشغالگر قدس در فرانسه ملاقات مي‌کند که اين ملاقات مورد توجه بن‌گورين و ديگر مقامات رژيم صهيونيستي قرار مي‌گيرد.
 ماه بعد، نوامبر سال 1957 تيمور بختيار با ايسر هارل، رئيس وقت ايستگاه موساد در رم و رئيس آينده موساد ملاقات مي‌کند و طي اين ملاقات، طرفين به توافقي جدي براي آغاز سريع روابط اطلاعاتي دست مي‌يابند.
حدود يک‌ ماه پس از اين ملاقات، ‌يعقوب کاروز، نماينده موساد به طور مخفيانه وارد تهران شد تا با مقامات ساواک و احيانا ديگر مقامات کشور درباره راه‌هاي گسترش روابط اطلاعاتي موساد و ساواک گفت‌وگو کند. مدتي پس از آن و در پي آشکار شدن وحدت مصر و سوريه در فوريه سال 1958 و نيز به دنبال وقوع کودتا در عراق و خروج اين کشور از پيمان بغداد، ايران و رژيم اشغالگر قدس در گسترش روابط اطلاعاتي جديت بيشتري نشان دادند و همزمان با آن، روابط اطلاعاتي آن دو با ترکيه و اتيوپي بيش از پيش تقويت شد.
 شاه به بن‌گورين، نخست‌وزير رژيم اشغالگر قدس پيغام داد که براي گسترش هر ‌چه بيشتر روابط اطلاعاتي دو کشور از کانال موساد و ساواک آمادگي تام دارد و مايل است روابط دو کشور در زمينه‌هاي مختلف اقتصادي و مبادلات تجاري و... ارتقا يابد. به دنبال اين تحولات، دکتر زوي دوريل به نمايندگي از اتاق بازرگاني رژيم اشغالگر قدس وارد تهران شد تا دفتري در تهران افتتاح کند و اين مقدمه‌اي براي ورود مئير عزري، يهودي ايراني‌الاصل به ايران و افتتاح نمايندگي غيررسمي سياسي رژيم اشغالگر قدس در تهران شد. عزري که کمتر از 10 سال پيش از اين به سرزمين‌هاي اشغالي مهاجرت کرده بود، پس از ورود به تهران خود را ايراني معرفي کرد که بار ديگر به زادگاهش بازگشته است. مئير عزري حدود 15سال سفير (غيررسمي، رژيم اشغالگر قدس در ايران سفارت رسمي نداشت) در ايران بود.
ملاقات‌هاي نهايي روسا و مديران ساواک و موساد براي آغاز همکاري اطلاعاتي در روز دوشنبه 24 مرداد 1339 صورت گرفت و توافق حاصل شد.
از اوايل دهه 1340 و همزمان با رياست سرلشگر حسن پاکروان بر ساواک روابط موساد و ساواک گسترش يافت و با مديريت سيا، موساد نه به عنوان سرويس جايگزين بلکه به مثابه سرويس مکمل و در عين حال پرتوان به جمع سرويس‌هاي دوست و همگرا در ايران و خاورميانه پيوست.
سپس شاه موافقت کرد، موساد در بخش‌هاي غربي و جنوبي کشور چند ايستگاه اطلاعاتي داير کند. بنابراين موساد با همکاري ساواک در اوايل دهه 1340 سه ايستگاه در استان‌هاي خوزستان (اهواز)، ايلام (ايلام) و کردستان تاسيس کرد.
موضوعي که همکاري موساد و ساواک را تسريع مي‌کرد، پشتيباني‌هاي آموزشي موساد به ماموران ساواک سپس تا حدودي پشتيباني تامين تجهيزات اوليه مورد نياز فعاليت اطلاعاتي براي ساواک بود.
در اوايل سال 1345، رژيم اشغالگر قدس، پيشنهاد ارتباط و همکاري بين دو سازمان موساد و ساواک را طي طرحي با نام  کريستال (بلور)  به منظور استخدام منابع در تهران و اعزام آنان به کشورهاي هدف مطرح کرد.
 اسناد ضدجاسوسي نشان مي‌دهد که در اين طرح، رژيم اشغالگر قدس با استفاده از امکانات ساواک به استخدام منابع عمدتا عربي اقدام مي‌ورزيده است. روند اين همکاري‌ها عموما به گونه‌اي يکجانبه و به نفع رژيم اشغالگر قدس به انجام رسيده است؛ به گونه‌اي که نارضايتي ماموران ساواک را به‌‌همراه داشته، اما به دليل حمايت مراتب بالاتر اين همکاري ادامه مي‌يابد.
يعقوب نيمرودي، مامور موساد در ايران در گفت‌وگويي با يک روزنامه‌نگار رژيم اشغالگر قدس درباره عمق و گستره فعاليت‌ها و اقدامات صهيونيست‌ها در ايران گفته است: «اگر يک روز به تو اجازه دهند که از کارهايي که ما در تهران انجام داده‌ايم، آگاه شوي، از آنچه مي‌شنوي وحشت خواهي کرد. حتي نمي‌تواني آن را تصور کني.»

به طور کلي اين همکاري‌ها را مي‌توان به شکل زير دسته‌بندي کرد:

 همکاري‌هاي اطلاعاتي ايران و رژيم اشغالگر قدس در سطح منطقه‌اي؛
در دوره محمد‌رضاشاه، ايران با بسياري از کشورهاي خاورميانه، همکاري دوجانبه امنيتي برقرار کرد و در دهه‌هاي 60 و 70 ميلادي در دو سازمان امنيتي منطقه‌اي (پيمان بغداد و سنتو) شرکت کرد. اعضاي سنتو هم‌پيمانان آمريکا بودند و در برابر سازمان نظامي- امنيتي ورشو که کشورهاي بلوک شرق عضو آن بودند، تشکيل شد. گرچه آمريکا مستقيما در روابط امنيتي- نظامي درگير نبود ولي شاه را تشويق مي‌کرد وارد اين پيمان‌ها شود ولي شايد بتوان گفت ايجاد روابط متنوع امنيتي غير‌رسمي، بيش از سنتو در امنيت رژيم شاه موثر بوده است.
مهم‌ترين اين روابط، پس از روابط امنيتي با آمريکا، روابط امنيتي ايران و رژيم اشغالگر قدس بود. اين همکاري‌ها اساسا از آن‌رو به وجود آمد که ايران و رژيم اشغالگر قدس، از شوروي، عراق، مصر و سوريه به عنوان دشمنان مشترک واهمه داشتند و به همين بهانه، همکاري اطلاعاتي - امنيتي عليه اتحاد شوروي و کشورهاي عربي را آغاز کردند.
برخي از منابع از برنامه‌ريزي هماهنگ سيا و ام آي6 براي سوق دادن ساواک به سوي رژيم اشغالگر قدس (در راستاي طرح‌هاي خاورميانه‌اي آمريکا) خبر مي‌دهند.
موساد به دليل آنکه اعضاي سرويس‌هاي مختلف خود را از ميان يهوديان شاغل در سرويس‌هاي اطلاعاتي اروپا و آمريکا برگزيده بود، از ورزيده‌ترين افراد و قابليت‌هاي بالايي در عمليات اطلاعاتي برخوردار بود. موساد، توانايي‌هاي عملياتي بالايي در منطقه داشت و به دليل جنگ‌هاي چهارگانه‌اي که با اعراب انجام داد، نياز و انگيزه بالايي نيز براي اين‌گونه عمليات‌ها داشت. تعداد بيشماري از ايرانيان، ازجمله کساني که در جريان امور قرار داشتند، گزارش کرده‌اند که صهيونيست‌ها بر شيوه کار ساواک نظارت داشتند.
به تدريج ساواك در زمينه آموزش به خودكفايي رسيد و توانست استادان كافي تربيت كند، ولي رابطه با اسرائيل قطع نشد و در برنامه‌هاي آموزشي که صهيونيست‌ها به ساواک مي‌دادند، گاهي از استادان صهيونيست دعوت به عمل مي‌آمد و گاهي هيات‌هاي 5، 6 نفره در مواردي که استاد مربوطه نمي‌توانست به تهران بيايد، به رژيم اشغالگر قدس اعزام مي‌شد. از اين جمله مي‌توان به آموزش روساي نمايندگي‌هاي ساواک در خارج از کشور، توسط استادان دعوتي از اسرائيل در عالي‌ترين سطح اشاره کرد. سرويس‌هاي اطلاعاتي ايران و رژيم اشغالگر قدس در دهه‌هاي 1960 و 1970 روابط رسمي با دستگاه اطلاعاتي ترکيه برقرار کردند.
اين سازمان که به نام «سه‌جانبه» مشهور شد، طي جلسات منظمي که برقرار مي‌شد، به عرصه تبادل اطلاعات ايران، رژيم اشغالگر قدس و ترکيه در زمينه فعاليت‌هاي شوروي و کشورها - گروه‌هاي تندرو عرب در خاورميانه، تبديل شد و اين اطلاعات براي هر سه کشور عضو بسيار مفيد بودند.
 البته بيشتر همکاري‌ها ميان سازمان‌هاي اطلاعاتي ايران و رژيم اشغالگر قدس، خارج از سازمان سه‌جانبه به انجام مي‌رسيد. افزون بر عراق، ساواک و موساد همکاري‌هاي قابل‌توجهي درباره ديگر کشورهاي عربي منطقه به انجام مي‌رساندند. از آن‌جمله اطلاعاتي بود که جاسوسان ساواك در سراسر کشورهاي عربي درباره سازمان‌هاي مبارز فلسطيني و به‌ويژه «الفتح» جمع‌آوري مي‌کردند و در اختيار رژيم اشغالگر قدس مي‌گذاشتند.
ايران و رژيم اشغالگر قدس در اين راه با ترکيه همراه بودند. اطلاعات مربوط به تندروهاي عرب و اتحاد شوروي، از ديگر اخباري بودند که بين ايران، ترکيه و رژيم اشغالگر قدس مبادله مي‌شدند.

عمليات دموکلس

پيش از آغاز اين جنگ، استراتژي پيش‌دستانه و بازدارندگي توسط سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس در سوريه و مصر به انجام رسيده بود؛ اين استراتژي بعدها به صورت ويژه، «دکترين بگين» نام گرفت. در اين سال‌ها در راستاي استراتژي فوق،‌ سازمان‌هاي اطلاعاتي وظيفه داشتند در همکاري تنگاتنگ با سياستگذاران از دستيابي کشورهاي متخاصم به فناوري‌هاي حساس و پيشرفته جلوگيري کنند. ازجمله نمونه‌هاي اين اقدام، مي‌توان از عمليات دموکلس نام برد.
لوتز که اصليتي آلماني داشت، با هويت جعلي افسر اسبق نازي در آفريقا، مرکز اسب‌سواري‌اي را در حاشيه رود نيل، با فاصله‌اي نه‌چندان دور از پايگاهي نظامي که متخصصان آلماني در آن مشغول پروژه ساخت موشک براي مصر بودند، تاسيس کرد. دو موشک الخير (که در برخي منابع «القاهره» عنوان شده) و الظفر که برد زيادي داشتند و قادر بودند اهدافي در جنوب لبنان را هدف قرار دهند در اين تاسيسات در حال ساخت بود.
در حقيقت لوتز در زمان جنگ در خدمت ارتش انگليس بود و در کنار آن، براي تشکيلات هاگانا نيز فعاليت نظامي مي‌کرد. گرچه همسرش در اسرائيل بود، ولي با زني آلماني ازدواج کرد تا پوشش خود را تکميل کند. لوتز در نهايت در فوريه 1965 پس از اجراي طرح اسرائيل در عقيم ساختن پروژه موشکي مصر دستگير ‌شد. به کمک اطلاعات لوتز، دکتر «هينز کراگ» که با همکارانش براي ساخت موشک‌هاي مصري دعوت شده بودند، طي عملياتي در مونيخ در سپتامبر سال 1962 ترور ‌شد. دو ماه بعد در 27 نوامبر سال 1962، يکسري بمب‌هاي پستي از آلمان به آدرس دفاتر تکنيسين‌هاي آلماني در قاهره پست ‌شد. قبلا توسط يکي از همين بمب‌ها در سال 1956، دو نفر از افسران مصري مسوول نفوذ مجاهدين فلسطيني از غزه به داخل فلسطين اشغالي کشته شده بودند. يکي از بسته‌ها به آدرس «ولفگانگ پيلز» يکي از مهندسان متبحر ساخت موشک ارسال ‌شد که منشي وي را به شدت مجروح کرد. بسته ديگر، پنج کارگر محلي را هنگامي که آن را مي‌گشودند، کشت. در فوريه سال 1963، دکتر «هاينس کلين واچر» (متخصص الکترونيک) هنگام بازگشت به خانه، توسط يک آدمکش که از سوي «شامير» معرفي شده بود، هدف گلوله قرار گرفت.
موساد به طور گسترده‌اي در سازمان امنيت مصر نفوذ کرده بود و اين زماني مشهود شد که يکي از ماموران موساد به نام «يوسف بن گال» در سوئيس به اتهام تهديد دختر پروفسور «پل گورک» از نخستين متخصصاني که براي ساخت موشک‌هاي مصري به اين کشور مسافرت کرده بودند دستگير شد. هنگام دستگيري بن گال معلوم شد وي همراهي اتريشي به نام دکتر «اتو جوکليلک» دارد که براي ساخت تجهيزات جنگي در خدمت قاهره است. «جوکليلک» که از سوي موساد استخدام شده بود، در سفري به اسرائيل، جزئيات کامل پروژه محرمانه موشکي مصر را گزارش کرده بود. هر دو نفر دستگير و به جرم تهديد دختر پروفسور به دو ماه زندان محکوم شدند. در واقع، موساد از اين دادگاه به عنوان مرکزي براي افشاي علني مشارکت دانشمندان آلماني در پروژه‌هاي «جمال عبدالناصر» استفاده کرد. اين امر باعث تنش در روابط اسرائيل و آلمان شد.
سرويس اطلاعات مصر توسط يک منبع، از جاسوسي لوتز مطلع شد و وي را دستگير کرد. علت دستگيري لوتز، همانند «کوهن» بي‌توجهي به نکات حرفه‌اي ذکر شده است. لوتز به حبس ابد محکوم شد که در فوريه سال 1968 با اسراي جنگي مصر مبادله ‌شد. پس از اجراي اين عمليات که به عمليات دموکلس مشهور شد، برنامه موشکي مصر عقيم ماند. فرد کليدي در عمليات دموکلس، «اسحاق شامير» بود. او وظيفه داشت برخي از عمليات‌ها را که معمولا شامل ترور افراد مي‌شد، اداره کند.

ربودن ميگ 21 از عراق

از ديگر موفقيت‌هايي که اسرائيل به کمک موساد کسب کرد، استخدام خلباني عراقي و طراحي و اجراي فرار وي به همراه هواپيماي ميگ 21 در 15 آگوست سال 1966بود. اين عمليات، علاوه بر آنکه نيروي هوايي اسرائيل را با کشف ويژگي‌هاي اين هواپيما در موضع برتر قرار مي‌داد، غربي‌ها را نيز از فناوري آن آگاه مي‌ساخت؛ دستاورد شوروي که با دوبرابر سرعت صوت حرکت مي‌کرد. طرح‌هاي متعددي براي سرقت يک فروند ميگ آماده شد که در نهايت قرار شد، مقر موساد در تهران يک خلبان عراقي که زمينه خيانت به کشورش را دارد، شناسايي کند.

عمليات اپرا‌: ‌بمباران تاسيسات هسته‌اي عراق

در هفتم ژوئن سال 1981، هشت فروند جنگنده اف16 و شش فروند هواپيماي اف15 نيروي هوايي اسرائيل به عراق حمله کرده و رآکتور هسته‌اي تموز-1 در اوسيراک نزديک بغداد را نابود کردند. نام رمز اين عمليات، «اپرا» گذاشته شده بود. در نوامبر 1975، فرانسه با تامين دو دستگاه رآکتور يکي در حد تحقيقاتي و ديگري به ظرفيت 70مگاوات براي عراق موافقت کرد. «بگين» در جلسه‌اي با سران جامعه اطلاعاتي، نابودي توانايي‌هايي هسته‌اي عراق را يکي از اهداف ملي عالي اسرائيل برشمرد و از آنان خواست تا اطلاعات لازم درباره پروژه هسته‌اي عراق معروف به تموز را جمع‌آوري کنند. او دکترين جديد اسرائيل را که با نام «استراتژي بگين» شناخته مي‌شود، نهادينه کرد: «اسرائيل به هيچ کشور عربي يا متخاصم اجازه نخواهد داد به توانايي‌ هسته‌اي تهاجمي مجهز شود.»اين استراتژي   براي سال‌ها از سوي سردمداران رژيم صهيونيستي در قالب جلوگيري از دستيابي کشورهاي عربي به تسليحات و فناوري‌هاي راهبردي در راستاي استراتژي پيش‌دستي و بازدارندگي به انجام رسيده بود. از نظر بن‌گورين، انحصار اتمي رژيم اشغالگر قدس الزامي بود. به اين ترتيب، رژيم اشغالگر قدس هر جا و هر زمان لازم بود هر کاري انجام دهد تا تنها قدرت هسته‌اي در خاورميانه باقي بماند؛
سرويس‌هاي مخفي به سرعت دست به کار شدند. يک تيم از ماموران در نخستين هفته آوريل 1979 از مبادي مختلف وارد تولون فرانسه شدند. هدف اين گروه، انباري در شهر ساحلي لا سينه‌ـ سر‌ـ مر بود؛ جايي که دو دستگاه از رآکتور هسته‌اي براي بارگيري به عراق نگهداري مي‌شد. اين تجهيزات منفجر مي‌شوند بدون آنکه ردپايي از عوامل برجا بماند. گرچه گروه بوم‌شناسي فرانسه مسووليت بمبگذاري را برعهده گرفت، ولي سرويس اطلاعات فرانسه به سرعت مسووليت آن را متوجه اسرائيل و به‌خصوص موساد کرد. با آنکه بگين اميدوار بود فرانسه از ارسال تجهيزات اتمي به عراق منصرف شود، ولي دولت فرانسه اعلام کرد که به قرارداد خود با عراق پايبند است و دستگاه‌هاي جديد را براي عراق تهيه خواهد کرد. بگين به موساد و امان دستور داد با هماهنگي رئيس ستاد مشترک «رافائل ايتان» حمله نظامي را مورد بررسي قرار دهند. ژنرال ايتان دستور ساخت يک مدل کامل از رآکتور عراق را براساس گزارش‌هاي جاسوسي صادر کرد تا بمباران هوايي آن مورد تمرين قرار گيرد.
در کنار اين، در ژوئيه 1980 تيمي از موساد، پروفسور يحيي المشد را در آپارتمانش در پاريس به قتل رساندند. وي يک فيزيکدان هسته‌اي بود که به‌تازگي موافقت خود براي فعاليت در عراق را اعلام کرده بود.
او مذاکراتي را با عراق به انجام رسانده بود تا اين کشور جايگزين ايران در تاسيسات غني‌سازي يوروديف فرانسه شود. قبلا نيز در سال 1978 به وي حمله تروريستي شده بود. هنگامي که او افسر تبادل فني با فرانسه جهت خريد تجهيزات رآکتور تحقيقاتي اوسيراک در نزديکي بغداد شده بود. اما در جامعه اطلاعاتي نيز عده‌اي مانند «شيمون پرز» از حزب کارگر که در آستانه انتخابات نگران افزايش محبوبيت بگين در نتيجه حمله به عراق بود، با اين اقدام مخالف ورزيدند. ازجمله اين مخالفان مي‌توان به «هوفي»، رئيس موساد و «شلومو گازيت» رئيس امان که جاي خود را متعاقبا در فوريه سال 1979 به «يهوشوا ساگوي» داد، نام برد. آنان اعتقاد داشتند حمله به تاسيساتي که هنوز تا مرحله به ثمر نشستن، فاصله زيادي دارد، مي‌تواند خطراتي جدي را به دنبال داشته باشد. ازجمله اينکه تهاجم مي‌تواند به جنگ ميان دو کشور ايران و عراق خاتمه بخشد و دو کشور را که دشمن مشترکي به نام اسرائيل دارند، متحد کند. همچنين ممکن است جامعه جهاني تهييج‌شده و به محکوم کردن اسرائيل روي آورد. حمله سه روز قبل از برگزاري انتخابات اسرائيل انجام شد و بگين براي دومين بار نخست‌وزير شد.  گفته شده فرانسوي‌ها گرچه به طور علني در مورد حمله رژيم اشغالگر قدس به تاسيسات اتمي عراق اظهارنظر نکردند، اما سا‌ل‌ها بعد پذيرفتند که تصميم رژيم اشغالگر قدس درست بوده است. رژيم اشغالگر قدس، پيش از اين عمليات در راه عقيم ساختن دستيابي عراق به انرژي اتمي، اقدامات متعدد ديگري را نيز به انجام رسانده بود. يکي از اين اقدامات ترور «يحيي المشد» کارشناس هسته‌اي مصري بود که به نظر مي‌رسد نقشي اساسي در پروژه هسته‌اي عراق ايفا مي‌کرد. المشد در ماه ژوئن سال 1980 در اتاق هتلي در فرانسه به قتل رسيد. پليس فرانسه هيچ ردي از قاتلان به دست نياورد.

اسلحه برتر عراق

پس از اتمام جنگ ايران و عراق در سال 1367 (1988) مشخص بود که هر دو کشور با توانايي‌هايي که در اختيار دارند و با فراغت بالي که به دست آورده‌اند، تهديدهاي جديد و جدي‌اي براي رژيم اشغالگر قدس محسوب خواهند شد. با اين حال، تاريخ مصرف «صدام» به سر آمده بود. از اين‌رو تحليلگران امان و موساد به طور جدي روي عراق و صدام متمرکز شدند و طراحان استراتژيک اسرائيل دو فعاليت را مدنظر قرار دادند؛ اول آ‌نکه جامعه اطلاعاتي اسرائيل با تمرکز کامل روي عراق در راستاي دکترين بگين به شناسايي تمامي تجهيزات نظامي اين کشور بپردازند. دوم، آمادگي براي تهاجمي ديگر به عراق را ساماندهي کنند. در اين سال‌ها صدام با به خدمت گرفتن «جرالد وينسنت بول» ، متخصص کانادايي‌الاصل تسليحات، اقدام به ساخت توپي دوربرد معروف به «اسلحه برتر» تحت پروژه‌اي به نام «بابل» کرد که يک متر (39 اينچ) قطر و حدود 150 متر (500 فوت) طول و 2100 تن وزن داشت و برآورد مي‌شد که بزرگ‌ترين اسلحه جهان باشد و قادر بود 2000 کيلوگرم (4400 پوند) جرم را به اهدافي در فاصله 1200 مايلي را هدف قرار دهد. در 22 مارس 1990، جنازه بول 62 ساله جلوي آپارتمان محل سکونتش در بروکسل که با دو گلوله 65/7 ميلي‌متري به قتل رسيده بود، پيدا شد که پليس بلژيک آن را عملياتي حرفه‌اي گزارش کرد.


ترور دانشمندان عراقي

طبق گزارش روزنامه کيهان به نقل از گزارش امنيتي ويژه سال 2008 که توسط وزارت امور خارجه ايالات‌متحده منتشر شده، موساد با همکاري نظاميان آمريکايي در عراق طي سال‌هاي 2003 تا 2008 بيش از 350 دانشمند هسته‌اي و 200 استاد دانشگاه اين کشور را ترور کرده‌اند. اين ترورها را بايد بخشي از استراتژي بگين رژيم اشغالگر قدس به شمار آورد.


تهاجم به سوريه

در ششم سپتامبر 2007، (15 شهريورماه 1386) منطقه‌اي در شمال سوريه (حدود 300 مايلي شمال شرقي دمشق) موسوم به صحراي ديرالزور که ادعا مي‌شد برنامه هسته‌اي مشترک سوريه و کره‌شمالي در آنجا به اجرا درمي‌آيد، مورد تهاجم قرار مي‌گيرد. گرچه انجام هرگونه فعاليت هسته‌اي توسط سوريه رد شده، اما بنا به اظهارات کاندوليزا رايس، وزير امور خارجه اسبق ايالات‌متحده علاوه بر عکس‌هاي ماهواره‌اي که نشان‌دهنده ساخت تاسيسات هسته‌اي مشابه تاسيسات يونگ بيون کره شمالي هستند، ماموران سيا توسط جاسوسان خود از اين تاسيسات موسوم به الکبر عکس‌برداري کرده بودند. با آنکه رژيم اشغالگر قدس تاکنون مسووليت حمله به اين تاسيسات را نپذيرفته، اما بنا به اسناد منتشر شده در سايت ويکي‌ليکس در اواخر سال 2010 ميلادي، ايالات‌متحده اعتقاد دارد که تهاجم به تاسيسات احتمالي سوريه توسط رژيم اشغالگر قدس به انجام رسيده است. اين عمليات را به راحتي مي‌توان در زمره فعاليت‌هاي رژيم اشغالگر قدس ذيل استراتژي بگين تعريف کرد. گفته مي‌شود در اين حمله، هشت فروند جنگنده اف16 مشارکت داشتند. در همين سال 2007، يک مهندس هسته‌اي مصري به نام محمودسعيد صابر علي،‌ به جرم جاسوسي براي مصر به حبس ابد محکوم شد. وي اعتراف کرد  از آژانس اتمي مصر براي رژيم اشغالگر قدس مواردي را گزارش کرده است. در آگوست سال 2008 نيز ژنرال سليمان، مشاور حافظ اسد در تراس ويلاي خود در سواحل مديترانه‌اي سوريه با اصابت يک گلوله به قتل رسيد.


ايران و دکترين بگين

چهار دهه است که رژيم اشغالگر قدس با تسليحات اتمي در اختيار و انحصار اتمي خود به گونه‌اي منشا واهمه براي کشورهاي منطقه شده است. از نظر بن‌گورين و جانشينان وي، انحصار اتمي رژيم اشغالگر قدس امري الزامي است در سايه اين استراتژي غاصبان فلسطين حتي فعاليت هاي صلح آميز هسته اي در کشورهاي منطقه را بر نمي تابند. به اين ترتيب، رژيم اشغالگر قدس هر جا و هر زمان لازم باشد، هر کاري انجام مي‌دهد تا تنها قدرت هسته‌اي در خاورميانه باقي بماند.  ماموريتي که بيش از نيم قرن بعد از پايه‌گذاري اين استراتژي موضوع اصلي بحران رژيم اشغالگر قدس شد، دستيابي جمهوري اسلامي ايران به دانش هسته‌اي براي اهداف صلح آميز است.  اين نقش انحصاري با ورود جمهوري اسلامي ايران به عنوان کشوري صاحب فناوري هسته‌اي شکسته شده و با دستيابي کامل ايران به غني‌سازي اورانيوم به طور کامل از دست مي‌رود. به همين دليل است که بارها و بارها، رژيم اشغالگر قدس، ايران را بزرگ‌ترين تهديد امنيتي خود معرفي کرده است؛ براي مثال «آموس يادلين» رئيس موسسه پژوهش‌هاي امنيت قومي رژيم اشغالگر قدس (رئيس اسبق سازمان اطلاعات نظامي رژيم اشغالگر قدس) ادامه برنامه هسته‌اي ايران را مهم‌ترين تهديد رژيم اشغالگر قدس در سال 2013 معرفي مي‌کند.  در اين سال‌ها سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس در راستاي استراتژي بگين وظيفه يافتند از هر روش ممکن از يکسو در روند پيشرفت دانش و فناوري هسته‌اي جمهوري اسلامي ايران اختلال ايجاد کنند و از سوي ديگر به هر طريق، جامعه جهاني و افکار عمومي را متقاعد کنند، ايران در جهت ساخت تسليحات اتمي گام برمي‌دارد؛ اقدامي که قبلا در مورد عراق و تسليحات واهي کشتار جمعي آن به انجام رسيده بود و جهانيان ملاحظه کرده بودند که سازمان‌هاي اطلاعاتي آمريکا، انگليس و رژيم اشغالگر قدس پس از اعلام نظر قاطع خود در سال 2002 چه دروغ بزرگي را به آنان تحويل داده‌اند. از همين‌رو، سازمان‌هاي اطلاعاتي غربي دچار چه خسران بي‌اعتمادي از سوي شهروندان خود شدند. اگرچه در اين ميان سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس با بررسي هزينه- فايده توليد برآوردهاي غيرواقعي به اين نتيجه رسيدند که حمله به عراق، بسيار سودمندتر از اقدامي غير آن است.
 «افرايم کاهانا» از ناکامي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس در برآورد اطلاعاتي عراق از «عملکرد ضعيف، و در عين حال نتايج خوب» ياد مي‌کند.
 اقدامات اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس در مقابله با فرآيند پيشرفت فناوري هسته‌اي جمهوري اسلامي ايران را مي‌توان ذيل دو دسته طبقه‌بندي کرد:

 اقدامات جمع‌آوري؛ شامل رهگيري پيشرفت‌هاي فناورانه جمهوري اسلامي ايران، پيگيري معاملات تجهيزات و فناوري‌هاي حساس و پيشرفته، پيگيري معاملات تجاري ايران که در آن تحريم‌هاي اعمال شده توسط ايران دور زده مي‌شود.  براي مثال بر اين اساس، موساد به منظور تقويت رويکرد گرد‌آوري تازه‌ترين اطلاعات و اقدام براساس آن‌ با واحد فناوري امان و کميسيون انرژي اتمي رژيم اشغالگر قدس تيمي را تشکيل داد

 اقدامات اجرايي؛ شامل خرابکاري‌هاي فناورانه نظير حملات رايانه‌اي (ويروس استاکسنت، دوکو و فليم) و در دسترس قرار دادن طرح‌ها و تجهيزات معيوب (مسموم‌سازي)؛ خرابکاري‌هاي نظامي نظير بمبگذاري و ترور (پنج مورد که يکي نافرجام ماند)، عمليات رواني و تاثيرگذاري روي مقامات بين‌المللي، براي مثال البرادعي.

  راه‌‌اندازي استراتژي پيراموني در جمهوري اسلامي ايران؛ در اسناد فاش شده سال 2007 وزارت امور خارجه آمريکا از سوي ويکي‌ليکس، رئيس موساد به نقل از يک مقام ارشد آمريکايي گفته بود نارضايتي در بين اقوام ايراني  مي‌تواند به خوبي مورد استفاده ايالات‌متحده و رژيم اشغالگر قدس قرار گيرد.  به طور کلي در زمينه اطلاعاتي ميان جمهوري اسلامي ايران و رژيم اشغالگر قدس نبردي پنهان و تمام‌عيار در جريان است که در اين ابعاد و پيچيدگي کمتر مي‌توان مشابه آن را در قرن جديد جاي ديگري يافت؛ نبردي که سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس در راستاي تحقق دکترين بگين به انجام مي‌رسانند.

بخش اول: استراتژي پيراموني و جايگاه ايران در آن

«ريوون شيلوا» اولين رئيس موساد و پدر جامعه اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس که از اطلاعات به عنوان «ضروري‌ترين ابزار سياسي» ياد مي‌کرد در همان سال‌هاي اوليه پيدايش رژيم صهيونيستي به اين نتيجه رسيد که دسترسي و مذاکره با سران عرب، راه‌حل نهايي براي پايدار ماندن اين رژيم در خاورميانه نيست و نمي‌تواند تغييرات اساسي سياسي و راهبردي را در خاورميانه رقم بزند. او به عنوان يکي از مقامات سياسي تاثيرگذار به همراه ديگر سياستگذاران رژيم اشغالگر قدس دريافته بودند که اين لايه‌هاي دروني جوامع مسلمان است که اسرائيل را دشمن مي‌پندارد و چنانچه معاهده عدم تخاصمي به انعقاد برسد، تنها در لايه‌هاي بالاي سياسي معنا دارد و نه در بطن جوامع اسلامي؛ موضوعي که بعدها در خاورميانه بارها به اثبات رسيد. شيلوا با تکيه به تجربه اطلاعاتي خود آگاه بود که در خاورميانه، عوامل جغرافيايي و نژادي ديگري نيز وجود دارند که مي‌توان از آن‌ها بهره کافي برد. در واقع با دستاويز قرار دادن برخي تفاوت‌ها و اختلافات دروني کشورها و ميان کشورها، با اقليت‌هايي که به گونه‌اي آمادگي همکاري دارند، متحد شد. وي با توسل به اين برداشت که «دشمن دشمن من، دوست من است» رويکردي جديد را پيش‌روي سياستگذاري رژيم اشغالگر قدس قرار داد. هر جبهه يا گروهي که با اعراب در تخاصم است، به طور بالقوه مي‌تواند متحدي براي اسرائيل محسوب شود؛ اقليت ماروني در لبنان، دروزي‌ها در سوريه، کردها در عراق و مسيحيان جنوب سودان، ايران و ترکيه که در زمره کشورهاي مسلمان قرار دارند، ولي عرب نيستند در اين دسته قرار مي‌گرفتند. در همين راستا، بن‌گورين معتقد بود که تحکيم روابط رژيم اشغالگر قدس با کشورهاي غيرعرب پيرامون کشورهاي عربي مي‌تواند سرانجام به تحميل صلح منجر شود. بن گورين اذعان مي‌کند: «ما نمي‌توانيم همسايگانمان را مجبور کنيم به امضاي قرارداد صلح با ما تن دهند، اما هيچ چيز بهتر از به دست آوردن دوست در کشورهاي آسيا و آفريقا نمي‌تواند کينه اعراب نسبت به ما را کاهش دهد.». اين نگرش در رژيم اشغالگر قدس به نام «راهبرد پيراموني» معروف شد؛ راهبردي که وظيفه به اجرا درآمدن آن به جامعه اطلاعاتي اين رژيم واگذار شد. مجموعه سازمان‌هاي اطلاعاتي که بخش پنهان به اجرا درآمدن سياست‌هاي رژيم اشغالگر قدس را برعهده دارند.

پيشنهاد اسرائيل براي تجهيز ايران به سلاح‌هاي اتمي

براساس يكي از اسناد ساواك، دولت رژيم اشغالگر قدس از تجهيز ايران به سلاح‌هاي اتمي دفاع كرده است. به موجب اين سند كه مربوط به دوران نخست‌وزيري اسحاق رابين (1353 ش تا 1356 ش) است، «لوبراني» سفير رژيم صهيونيستي در تهران در اظهاراتي خواستار همكاري اتمي دولت متبوعش با ايران و مجهز كردن اين كشور به سلاح‌هاي اتمي شد.
سند مزبور به شرح زير از سوي ساواك به اطلاع شاه رسيد.

به شرف عرض پيشگاه مبارك ملوكانه مي‌رساند
پيرو مذاكرات با آقاي اسحق رابين، نخست‌وزير اسرائيل و عريضه‌اي كه از طرف نامبرده در مورد پيشنهاد رياست‌جمهوري مصر براي مذاكره جداگانه با اسرائيل به پيشگاه ذات‌اقدس شهرياري معروض شد، اوامر مجدد ملوكانه به شرح زير:
«همان‌طوري كه قبلا گفته شد مصر بدون نظر سوريه و ديگر كشورهاي عربي از طريق آمريكا يا سازمان‌ملل حاضر به مذاكره در مورد اعاده قسمتي از سينا شده است. شاهنشاه مجددا تاكيد فرمودند كه از اين موقعيت بايد استفاده شود به نحوي كه پاي شوروي مجددا در مصر باز نشود.»
به آقاي لوبراني رئيس نمايندگي اسرائيل در ايران (در جلسه‌اي با حضور نماينده سرويس اطلاعاتي اسرائيل) ابلاغ شد كه به نخست‌وزير كشور متبوعه‌اش اعلام کند. آقاي لوبراني در پاسخ مطالبي به شرح زير اظهار داشت كه از شرف عرض پيشگاه مبارك ملوكانه مي‌گذرد (آقاي لوبراني اظهار داشت كه اين مطالب بعد از مذاكرات خصوصي نامبرده با نخست‌وزير اسرائيل ابراز مي‌گردد):

 دولت اسرائيل تحت هرگونه شرايط آماده مذاكره با مصر است.

 هر فرمولي كه به منظور حل‌وفصل مشكل فلسطين ارائه شود، در صورت تحقق به كار ملك‌حسين خاتمه خواهد داد و اصولا از نظر سياسي و اقتصادي ايجاد هرگونه دولت فلسطيني بدون تعرض به حاكميت اردن امكان‌پذير نخواهد بود.

 ‌در حال حاضر ملك‌حسين و طرفداران او منحصرا يك اقليت را در كشور اردن تشكيل مي‌دهند و معلوم نيست با تشكيل دولت فلسطين وضع او به كجا منجر خواهد شد.

 ‌كليه اقدامات ملك‌حسين قبلا در جريان تماس‌هاي دائمي كه با ما دارد هماهنگ مي‌شود.

 با توجه به اينكه ما استنباط كرده‌ايم شاهنشاه ايران هرگز منافع ملك‌حسين را فراموش نخواهند فرمود، بايد بگوييم هرگاه ايران پشتيبان تشكيل دولت فلسطين باشد، اين در حكم كنار گذاردن ملك‌حسين خواهد بود.

 ‌همان‌طور كه استحضار داريد در حال حاضر اكثريت مردم فلسطين در قلمرو اسرائيل زندگي مي‌كنند و از اين‌رو در كنترل ما هستند. ما بيش از هر كشور عرب در قلمرو خودمان فلسطيني داريم.

 كليه اقدامات اسرائيل در ساحل غربي رود اردن به منظور بقاي سلطنت ملك‌حسين انجام شده است. ما به دوام رژيم ملك‌حسين كمال علاقه را داريم.

 به نظر من همكاري ايران و اسرائيل در زمينه‌هاي اقتصادي مي‌تواند به مسائل مربوط به كشاورزي - پتروشيمي - مالي و تسليحاتي جامه‌عمل بپوشد.

 اعزام گروه اقتصادي اسرائيل به ايران بعد از تعيين تاريخ بازديد اين گروه و نيز تعيين گروه متقابل ايراني از طريق تيمسار ارتشبد نصيري (كه به فرمان شاهنشاه‌ آريامهر مسووليت اين امر را بر‌عهده دارند) امكان‌پذير خواهد بود.

 پيشنهاد مي‌كنم كه از طرف ساواك يك نفر رابط و مسوول امور اداري در هيات‌مديره همكاري اقتصادي دو كشور گنجانيده شود تا هماهنگي‌هاي لازم را با ساواك كه مسوول اجراي اين طرح است انجام دهد.

 زمينه‌هاي همكاري دو كشور دقيقا به وسيله گروه‌هاي اقتصادي دو طرف تعيين خواهد شد.

 اگر ما مشخصات هواپيماي بخصوصي را كه در اسرائيل توليد مي‌كنيم، در اختيار شما گذاشته‌‌ايم، فروش اين نوع هواپيما به ايران مطرح نيست. منظور اين است كه اگر شما هم براي نيازمندي‌هاي خودتان به اين نوع هواپيما احتياج داشته باشيد، مي‌توانيم در توليد آن با شما هر نوع همكاري لازم را به عمل آوريم.

 ما به خوبي مي‌دانيم كه شما به لحاظ محذورات سياسي نمي‌توانيد از ما هواپيما - موشك يا تانك بخريد، اما اگر بخواهيد در داخل ايران اين قبيل سلاح‌ها را توليد كنيد، ما با تكنيك پيشرفته خود به شما كليه كمك‌هاي لازم را خواهيم كرد. اكنون در اسرائيل يهودياني هستند كه مستقيما از سازمان «ناسا» به اسرائيل آمده و به استخدام دولت درآمده‌اند.

 ما آماده همكاري اتمي در هر زمينه‌اي با ايران هستيم. چندي پيش نخست‌وزير ايران مرا (آقاي لوبراني را) احضار و درخواست همكاري در زمينه‌هاي اتمي کردند. من بعد از كسب اجازه از دولت متبوعه‌ام با شخصي به نام آقاي دكتر اعتماد كه نخست‌وزير ايران تعيين كرده بودند، ملاقات كردم و قول همه نوع مساعدت را دادم، اما ديگر خبري نشد. شما براي ايجاد كارخانه‌هاي برق اتمي و سوخت اورانيوم اين كارخانه‌ها منحصرا متكي به كشورهاي غربي هستيد. ما در اين زمينه تجربه عملي داريم و اين تجربه را در اختيار شما قرار مي‌دهيم.

 دانشجوياني كه ايران براي فراگرفتن فيزيك هسته‌اي به اروپا و آمريكا مي‌فرستد، بعد از پايان تحصيل به صورت عناصر چپ افراطي به ايران مراجعت مي‌كنند، اما اگر ايران دانشجو به اسرائيل بفرستد، ما قول مي‌دهيم كه از همه نظر مراقبت‌هاي لازم را در مورد اين دانشجويان معمول داريم تا انحرافات سياسي پيدا نكنند.

 حتي اگر ايران بخواهد ما مي‌توانيم سلاح اتمي هم براي شما توليد كنيم. جدا كردن اورانيوم 235 از 238 براي توليد سلاح هسته‌اي كاري بسيار ساده‌ در اسرائيل محسوب مي‌شود.
در خاتمه به شرف عرض پيشگاه مبارك ذات اقدس شهرياري مي‌رساند که برابر اطلاع واصله از رابط سرويس اطلاعاتي اسرائيل در ايران، از طرف نخست‌وزير اسرائيل، ژنرال ضمير (زامير) رئيس سابق سرويس اطلاعاتي اسرائيل به عنوان سرپرست طرح‌هاي مربوط به همكاري در زمينه‌هاي اقتصادي و نظامي با ايران تعيين و معرفي شده است.
مراتب از شرف عرض پيشگاه مبارك ملوكانه مي‌گذرد.
از شرف عرض شاهنشاه آريامهر گذشت فرمودند من فعلا در مورد مصر صحبت كردم كه قبل از آمدن بروژنيت به قاهره مرحله جداسازي موردنظر اجرا شود.
سازمان اطلاعات و امنيت كشور

بخش دوم: از بازدارندگي اوليه به دکترين بگين

در گفتمان امنيت ملي رژيم اشغالگر قدس، به طور دقيق نمي‌توان تمايز واضحي ميان جنگ پيش‌دستانه و جنگ بازدارنده مشخص کرد، بلکه اين دو درهم‌تنيده است. در اينجا سير قوام‌يافتگي جنگ پيش‌دستانه و بازدارنده در استراتژي امنيت ملي تا شکل‌گيري دکترين بگين و کارکردهاي سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس براي تحقق تامين امنيت ملي اين رژيم را دنبال مي‌کنم. نمونه‌هاي متعدد ذکر شده براي هرچه روشن شدن سير پيگيري استراتژي امنيت ملي رژيم اشغالگر قدس توسط سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس به عنوان ابزار پشتيباني از روند سياستگذاري اين رژيم ارائه مي‌شود.
اولين نمونه از به اجرا درآمدن اين راهبرد را در جنگ 1956 مي‌توان مشاهده کرد. رهبران رژيم اشغالگر قدس که قادر به تحمل خريدهاي نظامي مصر از شوروي و بلوک شرق نبودند و احتمال مي‌دادند، تسليحات خريداري شده براي حمله مصر به رژيم اشغالگر قدس به کار گرفته شود، تصميم گرفتند از فرصت به وجود آمده؛ يعني تنش ميان مصر از يکسو و فرانسه و انگليس از سوي ديگر، به دنبال ملي شدن کانال سوئز، بهره‌برداري کنند. بنابراين رژيم اشغالگر قدس با فرانسه و انگليس متحد و بر ضد مصر وارد نبرد شد. در نهايت، اين رژيم توانست به منظور خود دست يابد. نتيجه اين جنگ باعث شد، رژيم اشغالگر قدس موقعيت استراتژيک خود را اندکي بهبود بخشد.
در جنگ شش روزه سال 1967، مجددا اين سناريو به وقوع پيوست. عوامل متعددي باعث برتري رژيم اشغالگر قدس بر اعراب در جنگ شش روزه شد. اطلاعات انساني يعني وجود جاسوساني در دستگاه نظامي و سياسي اعراب، نظير «ولفگانگ لوتز» در مصر و «الي کوهن» در سوريه؛ تبادل اطلاعات با ايالات‌متحده و استفاده از عکس‌هاي ماهواره‌اي آمريکا؛ بهره‌برداري از اطلاعات منابع آشکار در تعيين زمان جنگ؛ در اختيار داشتن اطلاعات هواپيماي ميگ21 تحت اختيار مصر؛ اطلاعات مخابراتي که مهم‌ترين آن شنود مکالمات «جمال عبدالناصر» و «شاه حسين» در اوج کوران جنگ شش روزه بود و...
به قول «ساموئل کاتز» تسخير نوار غزه، صحراي سينا، ساحل غربي رود اردن، بيت‌المقدس و بلندي‌هاي جولان، نتيجه اطلاعات صحيح و قابل اطميناني بود که سرويس‌هاي اطلاعاتي در اختيار ارتش اسرائيل قرار داده بودند.

چالش بزرگ امروز جامعه اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس

شايد هيچ ساختاري را در جهان نتوان مشاهده کرد که در آن فرآيند سياستگذاري و اطلاعات به اندازه رژيم اشغالگر قدس در هم تنيده باشد. برخي از استراتژيست‌هاي رژيم اشغالگر قدس معتقدند که دستگاه اطلاعاتي اين رژيم، رکن اصلي بقاي دولت يهود محسوب مي‌شود. در رژيم اشغالگر قدس موضوع سود و زيان نيست، بلکه بحث اصلي بودن يا نبودن است. هرگونه بي‌توجهي به جهان اطراف مي‌تواند به محو شدن اين ساختار بينجامد؛ اتفاقي که حداقل براي يک بار روي خود را در جنگ رمضان (يوم کيپور) به رژيم اشغالگر قدس نشان داده است.
با توجه به آنچه در پيش اشاره شد، ايران پيش از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان يک متحد استراتژيک در متن استراتژي پيراموني براي رژيم اشغالگر قدس از اهميت خاصي برخوردار بوده است. سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس از اين فرصت استثنايي بهره مي‌بردند و با توجه به اينکه ايران در زمره کشورهاي اسلامي قرار داشت، براي رعايت پنهانکاري وظيفه تنظيم روابط اوليه و سياسي عمدتا به اين سازمان‌ها سپرده مي‌شد. اهميت اين روابط آنچنان بود که همان‌گونه که گفته شد، رژيم اشغالگر قدس به شاه ايران پيشنهاد در اختيار قرار دادن فناوري هسته‌اي را مي‌دهد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ايران از يک فرصت کامل و يک متحد استراتژيک به يک تهديد جدي و يک دشمن استراتژيک براي رژيم اشغالگر قدس تبديل مي‌شود؛ به گونه‌اي که جمهوري اسلامي ايران هميشه به عنوان يکي از مهم‌ترين تهديدهاي پيش‌روي رژيم اشغالگر قدس به شمار رفته و اين موضوع در چند ساله‌ اخير و با پيوستن به جرگه کشورهاي صاحب فناوري هسته‌اي بيش از هميشه تجلي يافته است. جمهوري اسلامي ايران هرگز به صورت مبنايي و ايدئولوژي وجود نامشروع و غاصب رژيم اشغالگر قدس را در اين منطقه تحمل نکرده و نخواهد کرد و اين مفهومي است که از ديرباز جاي در ريشه‌هاي عقيدتي و انگاره‌هاي مردم ايران داشته است. بر همين اساس و در پرتوي آموزه‌هاي مذهبي، سياستگذاران جمهوري اسلامي ايران به صراحت در موضع‌گيري‌هاي سياسي خود، محو ساختار ناپاک رژيم اشغالگر قدس را خواستار شده‌اند. امام خميني(ره) اعلام مي‌دارند: «رژيم اشغالگر قدس بايد از صفحه روزگار محو شود و بيت‌المقدس از آن مسلمين و قبله اول آنان است».  مقام معظم رهبري(مدظله العالي) نيز اعلام مي‌فرمايند: «رژيم صهيونيستي در اين منطقه حقيقتا غده سرطاني است و بايد قطع بشود و قطع خواهد شد.»
همچنين جمهوري اسلامي ايران توانايي‌  مقابله با هرگونه تهديد عليه خود از سوي کشورهاي ديگر ازجمله رژيم اشغالگر قدس را  دارد. به همين دليل است که مکررا کشورهاي غربي و رژيم اشغالگر قدس، ايران را بزرگ‌ترين تهديد عليه خود مي‌دانند. براي مثال در طرح سالانه 2009، نيروهاي دفاعي رژيم اشغالگر قدس به طور رسمي ايران را به عنوان «يک تهديد براي موجوديت دولت رژيم اشغالگر قدس» معرفي کرد.
 بنابراين اين کشورها با تلاش هماهنگ و همگام خود به صورت همه‌جانبه به دنبال مهار تهديد هستند که در راس آن پيگيري استراتژي بگين براي جلوگيري و تاخير در دستيابي ايران به فناوري‌هاي بيشتر راهبردي و هسته‌اي است. اين استراتژي همان‌گونه که گفته شد، باعث حمله به تاسيسات اوسيراک در عراق در سال 1981 و تاسيسات سوريه در سال 2007 شد. مجددا شاهد هستيم که بخش اعظمي از اقدامات اين رژيم در راستاي تحقق استراتژي بگين توسط سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس به انجام مي‌رسد. در واقع سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس به دنبال تامين تمهيدات لازم براي محقق شدن استراتژي بگين در جمهوري اسلامي ايران هستند. پشتيباني‌هايي که لازمه اقدامات سياسي متعاقب يا اقدامات احتمالي نظامي بعدي است. بررسي سير اقدامات اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس که به صورت مختصر آورده شد‌، از يکسو نشان‌‌دهنده عزم جدي اين رژيم براي ناکام گذاشتن جمهوري اسلامي ايران از دستيابي به حق هسته‌اي خود است و از سوي ديگر، نشان‌دهنده همسويي و کارکرد سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس در راستاي استراتژي‌هاي تعيين شده سياسي است. ارزيابي سازمان‌هاي اطلاعاتي هميشه يکي از بحث برانگيزترين موضوعات در تعيين کيفيت آن‌هاست. در مورد سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس بايد گفت، بررسي سير اقدامات اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس نشان مي‌دهد که سازمان‌هاي اطلاعاتي اين رژيم گرچه شکست‌هاي متعددي را تجربه کرده‌اند، اما در کل سياستگذاران رژيم اشغالگر قدس را براي دستيابي به معدود استراتژي‌هاي مشخص اين رژيم به خوبي پشتيباني کرده‌اند. چالش بزرگ امروز جامعه اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس تحقق دکترين بگين در مورد جمهوري اسلامي ايران است.
 بي‌شک سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس در مورد اين چالش در بوته آزمايش قرار گرفته‌اند. جمهوري اسلامي ايران و جامعه اطلاعاتي ايران به‌عنوان خط‌مقدم رويارويي با رژيم اشغالگر قدس قادر است با کشيدن خط بطلاني بر دکترين پرافاده بگين، تمهيدات افول جامعه اطلاعاتي رژيم اشغالگر قدس را مهيا نمايد.

نظر شما