شناسهٔ خبر: 32311911 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

تحلیل|

آقای ظریف! قدردان سفیر فرانسوی باشید/ چرا می‌گوییم «واقعیت اقدامات اروپایی‌ها در آینده»؟

با فشار وزارت امور خارجه، سفیر فرانسه در آمریکا مجبور شد تا توییت‌های خود را پاک کند، اما آنچه پاک نشدنی است واقعیت اقدامات اروپایی هاست که صرفا توسط سفیر فرانسوی چند سال زودتر از موعد لو رفت!

صاحب‌خبر -

گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - علیرضا جاویدان؛ با فشار وزارت امور خارجه کشورمان، سفیر فرانسه در آمریکا توییت‌های خود، که مبنی بر عدم توانایی ایران به غنی سازی حتی پس از انقضای دوره‌های زمانی برجام بود را پاک کرد. ژرار آرو در توییت هایش اینچنین پرده از «واقعیت اقدامات اروپایی‌ها در آینده» برداشته بود: « اینکه بگویم ایران پس از انقضای برجام اجازه دارد اورانیوم غنی‌سازی کند، اشتباه است. براساس ان‌پی‌تی و پروتکل الحاقی آن، ایران باید تحت نظارت‌های شدید ثابت کند که فعالیت‌های هسته‌ای آن غیرنظامی است. همانگونه که در سال ۲۰۰۲ گفتیم غنی‌سازی اورانیوم بدون برنامه غیرنظامی موثق براساس ان‌پی‌تی غیرمجاز بود. ما در سال ۲۰۲۵ نیز اگر لازم باشد می‌توانیم همانگونه پاسخ دهیم. تحریم‌ها اعمال شد و باز می‌تواند اعمال شود. هیچ «غروبی» بعد از برجام وجود ندارد. روسیه اورانیوم غنی شده برای نیروگاه هسته‌ای بوشهر را تأمین می‌کند؛ لذا هیچ دلیل موجهی برای غنی‌سازی گسترده اورانیوم توسط ایران پس از برجام وجود ندارد.».

چرا می‌گوییم «واقعیت اقدامات اروپایی‌ها در آینده»؟

از سالیان دور در کشورمان دو رویکرد کلان و استراتژیک در برابر فشار‌های غرب بر صنعت هسته‌ای وجود داشت.
در استراتژی اول که مورد قبول بسیاری از سیاستمداران و مسئولین کشور نیز بود بر این موضوع تاکید می‌شد که «اگر در برابر" نگرانی غرب از رسیدن ایران به بمب اتم" دست به اعتمادسازی‌های گسترده بزنیم و محدودیت‌ها و نظارت‌های بسیاری را بر صنعت هسته‌ای اعمال کنیم؛ نگرانی غرب برطرف می‌شود و آن‌ها دست از دشمنی‌های خود در این حوزه بر میدارند و تحریم‌های هسته‌ای نیز برداشته می‌شود.»

رویکرد دوم، "نگرانی غرب از رسیدن ایران به بمب اتم " را نه یک واقعیت، بلکه صرفا بهانه‌ای برای فشار هرچه بیشتر به ایران و راهی برای جلوگیری از پیشرفت‌های یک کشور اسلامی، مستقل و الگو می‌داند.

متاسفانه در اکثر سال‌ها (به خصوص در دولت اصلاحات و دولت تدبیر و امید) بر اساس رویکرد اول، سیاست خارجه کشورمان ریل‌گذاری شد و در مسیر این ریل‌گذاری، مذاکرات مختلف با غربی‌ها شکل گرفت.
 
آقای ظریف، قدردان سفیر فرانسوی باشید!
 
در این مسیر بار‌ها تبعیت از این رویکرد تجربه شد و هربار جز شکست و عقب‌نشینی عایدی دیگری نصیب کشورمان نشد. به عنوان مثال نتیجه ۲ سال اعتمادسازی، عقب نشینی و تعطیلی صنعت هسته‌ای که برآمده از مذاکرات با تروئیکای اروپایی در دولت اصلاحات بود چنین شد: « متأسفانه، در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابه‌ازای بسیار اندکی دریافت کرد و بار‌ها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قول‌های انجام نشده و درخواست‌های بیشتر روبه رو شد. (کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای نوشته حسن روحانی)»

برجام نیز، چون آفتابی تابان، شاهدیست دیگر از نتیجه این استراتژی اشتباه و خسارت بار؛ که حتی با سر زیر برف کردن هم نمی‌توان اشعه‌هایش را متوجه نشد.

علاوه بر این تجارب؛ خود غربی‌ها نیز بار‌ها و بارها بر باطل بودن این استراتژی صحه گذاشته اند! در اینجا صرفا به دو مورد اکتفا میکنیم. آقای روحانی در کتاب مذکور خود خاطره‌ای مهم از دیدار ۷ اسفند ۸۳ خود با آنگلا مرکل را نقل میکند، مرکل در آن دیدار خطاب به روحانی میگوید: «ایران فعالیت شدیدی در زمینه تولید موشک‌های میان برد دارد. به چه منظوری این کار انجام می‌شود؟ این موشک‌ها در ارتباط با سلاح‌های کشتار جمعی بسیار خطرناک شمرده می‌شوند. مهم این است که شما موجودیت اسراییل را قبول ندارید.»

مورد دوم مربوط می‌شود به صحبت‌های مهم کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه دولت جورج بوش خطاب به حامد کرزای که با موافقت رئیس دولت اصلاحات در حال میانجی‌گری بین ایران و آمریکا بود: « مساله ما با ایران مساله هسته‌ای نیست، ایران اگر خیلی تلاش بکند بتواند دوتا بمب بسازد، ما صد‌ها بمب داریم. مساله ما با ایران مساله‌ای عمیق‌تر هست! مساله ما بی اعتنایی ایران به منافع امنیت ملی آمریکا در منطقه و جهان است، مساله ما امنیت اسرائیل است، نوع بودن ایران ما را زیر سوال برده است. ایران این مسائل را باید بتواند برای ما حل کند، وگرنه، چون فعلا ما توانسته ایم موضوع هسته‌ای را روی دست بگیریم داریم روی آن مانور می‌دهیم.» (منبع)
 
آقای ظریف، قدردان سفیر فرانسوی باشید!

پس کاملا مشخص است که غربی‌ها مشکلشان عدم اعتماد راجع به موضوع هسته‌ای ایران نیست و این موضوع صرفا بهانه ایست برای ضربه به کشور، جلوگیری از پیشرفت‌ها و الگو شدن جمهوری اسلامی برای سایر ملل مستقل دنیا.

هرچند تلخ است، اما آقای ظریف و تیم ایشان باید به خاطر آینده کشور، این «واقعیت ناگوار» را بپذیرند که" اگر حتی برجام تا ۲۰۲۵ نیز ادامه داشته باشد، غربی‌ها درنهایت به قول‌های خود در برجام عمل نخواهند کرد و موافقت نمی‌شود تا محدودیت‌های هسته‌ای به صورت عادی و معهود برداشته شود". از اینرو باید قدردان سفیر فرانسه در آمریکا باشند که پایان این داستان تلخ را چند سال زودتر روایت کرده است. (هرچند در داخل کشور نیز بار‌ها این هشدار‌ها داده شده بود، اما شنیده نمیشد.)

جالب آنکه چند روز قبل از خروج آمریکا از برجام؛ بوریس جانسون وزیر امورخارجه انگلستان هم راجع به دوره زمانی پایان محدودیت‌های ایران در برجام اظهار ناخرسندی کرده و گفته بود: «رئیس جمهور آمریکا، حق دارد در توافق هسته‌ای ایران، کاستی‌هایی نظیر انقضاء این توافق در سال ۲۰۲۵ میلادی را یادآور شود. بند غروب برجام (انقضا برجام) در سال ۲۰۲۵، «بزرگترین ضعف» آن است. انگلیس هم خواهان برطرف کردن این ضعف است.»
 
آقای ظریف، قدردان سفیر فرانسوی باشید!

چند ماه قبل از او هم، موگرینی در نشست پارلمان اروپا در استراسبورگ فرانسه با وقاحت گفته بود: « چیزی به نام "بند غروب" (Sunset Clause) در توافق هسته‌ای وجود ندارد؛ می‌دانم که اغلب به این موضوع اشاره می‌شود، اما تمام ۱۰۴ صفحه برجام را بخوانید هیچ «بند غروب» در برجام وجود ندارد... ما اروپایی‌ها با آمریکا دغدغه و نگرانی‌های مشترکی داریم، از جمله در ارتباط با وضعیت منطقه و برنامه موشک‌های بالستیک ایران که با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل در تناقض است. از این رو، ما همچنان مصرانه خواهان اجرای برخی تحریم‌های هدفمند و محدودیت‌ها [علیه ایران]هستیم»

حال جا دارد این پرسش را مطرح کنیم که چرا دولتی‌ها فکر می‌کنند میتوان به وعده‌های اروپایی‌ها دل خوش داشت؟ مگر ایشان نمی‌بینند که اروپایی‌ها در همراهی تمام و کمال با آمریکایی‌ها حتی به وعده‌های پیش پا افتاده فعلی شان نیز عمل نمی‌کنند و به ارائه راهکار‌هایی خنده دار وتوهین آمیز، چون اینستکس روی آورده اند؟ در حالی آقای ظریف توقع دارد اروپایی‌ها به وعده‌های ۱۰ و ۱۵ ساله خود در برجام پایبند بمانند که به قول مقام معظم رهبری آن‌ها "هم اکنون" از برجام خارج شده اند! (سخنرانی اول سال ایشان در مشهد مقدس)
آیا وقت آن نرسیده است تا بالاخره درب این گنیجه گرانبهای مملو از تجربه برای استفاده باز و واقعیات روابط بین الملل بهتر درک شود و در نهایت مسیر سیاست خارجه تغییر کند؟

نظر شما