شناسهٔ خبر: 31939458 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایران آنلاین | لینک خبر

نوید فضای بین‌المللی مساعدتر برای ایران 98

اینکه از زمان خروج دولت ترامپ از برجام تاکنون،‌ صحنه اقتصادی کشور دچار بحران و التهاب‌ شده بر کسی پوشیده نیست. اگر دونالد ترامپ از برجام خارج نمی‌شد، روند «عادی‌سازی روابط تجاری و اقتصادی» میان ایران و جهان با سرعت و کیفیت مناسبی تحقق می‌یافت؛ فضای کسب ‌و کار میان بازیگران داخلی و خارجی کشور سامان می‌یافت.

صاحب‌خبر -


 

دولت ترامپ تصور می‌کرد می‌تواند در یک مدت زمان کوتاه پس از خروج از برجام، ایران را به پای میز مذاکره برگرداند تا در آنجا - با خلع سلاح کشور و کاهش نفوذ تهران - استیلای منطقه‌ای را به محور ریاض-تل‌آویو بسپارد. این پروژه بر سه ستون استوار بود: اول اینکه با بستن شریان‌های تجاری کشور (از جمله در حوزه نفت) و اِعمال تحریم‌های یکجانبه، شرکت‌های خصوصی،‌ بانک‌ها و سرمایه‌گذاران خارجی را از ایران فراری دهد و از این طریق «فشار اقتصادی» را بر دولت و مردم تا آنجا که میسر است افزایش بخشد. دوم اینکه با اِعمال فشار و رایزنی با دولت‌های جهان - بویژه با دولت‌های اروپایی و کشورهای آسیای شرقی - و با ایجاد یک «اجماع‌ جهانی» بر سر موضوعاتی چون موشک‌های بالستیک و فعالیت‌های منطقه‌ای ایران، کشور را در یک انزوا و تنگنای سیاسی-امنیتی قرار دهد و سوم اینکه با تقویت گفتمان «Regime change»، تظاهر به تمایل به آن،‌ برگزاری پویش‌ها و نمایش‌های اپوزیسیون‌محور و کمک به ایجاد تشکل‌های جدید و بزرگنمایی برخی چهره‌های خاص، دولت و نظام را با یک فضای روانی جدید مواجه و درگیر سازد.
در اجرای طرح اول پروژه «تضعیف ایران»- یعنی در اِعمال «فشار اقتصادی»- دولت ترامپ تا حدود قابل توجهی - ولو کم‌تر از حد انتظار خود - موفق بوده است. اما در اجرای دو طرح دیگر آن - یعنی در امنیتی‌سازی ایران با یارکشی میان دولت‌های جهان - و همچنین بی‌ثبات‌سازی سیاسی کشور، تا حدود زیادی ناکام بوده است:

اِعمال فشار اقتصادی
اینکه از زمان خروج دولت ترامپ از برجام تاکنون،‌ صحنه اقتصادی کشور دچار بحران و التهاب‌ شده بر کسی پوشیده نیست. اگر دونالد ترامپ از برجام خارج نمی‌شد، روند «عادی‌سازی روابط تجاری و اقتصادی» میان ایران و جهان با سرعت و کیفیت مناسبی تحقق می‌یافت؛ فضای کسب ‌و کار میان بازیگران داخلی و خارجی کشور سامان می‌یافت؛ موانع پیش روی صادرات رفته‌رفته برچیده می‌شد؛ فروش نفت به سطح بهینه خود می‌رسید؛ موانع روانی کار با ایران برای شرکت‌های خارجی برطرف می‌شد؛ و سرمایه‌گذاران و شرکت‌های بزرگ- مانند زیمنس، مرسک، بوئینگ، توتال، تویوتا، ایرباس، رنو و پژو- فعالیت‌های خود را با اقتدار بیشتری آغاز می‌کردند. اما خروج ترامپ از برجام  دولت ایران را در تمام حوزه‌های فوق با چالش‌های جدی و مهمی روبه‌رو ساخت و بالطبع وقفه‌ قابل توجهی در روند پیش‌بینی‌شده «عادی‌سازی»‌ ایجاد نمود. با وجود این، سنگ‌اندازی دولت امریکا با آن سرعت و کیفیت که تصور می‌کرد به ثمر ننشست. حقیقت این است که واکنش سنجیده ایران به بازگشت تحریم‌های یکجانبه امریکا و متعاقباً توافقات و همکاری‌های در حال شکل‌گیری میان ایران و اروپا و برخی کشور‌های منطقه، راه را برای مدیریت کشور و ارتقای سطح کیفی زندگی مردم علیرغم تحریم باز کرده است. ایجاد سازوکار ویژه مالی (اینستکس) برای خلاصی تجارت بین‌المللی از یوغ «دلار»؛ جلب همکاری اتحادیه اروپا در حوزه قانونگذاری در راستای خثنی‌سازی قوانین فراسرزمینی امریکا؛ انعقاد توافقات دوجانبه میان ایران و کشورهای منطقه‌ای و آسیایی برای تسهیل تبادلات تجاری با ارز ملی و همچنین تلاش برای اصلاح کاستی‌های مهم داخلی به منظور مبارزه با فساد، ارتقای شفافیت و سامان‌بخشی به نظام بوروکراتیک و مدیریتی کشور،  همگی عوامل مثبتی هستند که افکار عمومی می‌تواند به آن امیدوار باشد.

همراه‌سازی کشورهای جهان
اگر پیش از برجام، همه دولت‌های مهم جهان - از جمله چین و روسیه - با اجماع کامل با قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران موافقت می‌کردند و اگر اتحادیه اروپا - با اجماع هر ۲۸ عضو خود - قوانین و قطعنامه‌های تحریمی خود را علیه ایران به تصویب می‌رساند، حقیقت این است که امروز شکاف قابل ملاحظه‌ای در سطح سیاسی میان «دولت‌های جهان» و مثلث واشنگتن-ریاض-تل‌آویو بر سر موضوع ایران ایجاد شده است. در سال گذشته، این شکاف نیز در تمام پروژه‌های امنیتی دولت امریکا علیه ایران مشهود بوده است. در واقع، در حالی که دولت ترامپ تصور می‌کرد می‌تواند دولت‌های جهان را بر سر موضوع فعالیت‌های موشکی ایران، سیاست‌های منطقه‌ای کشور، اتهاماتی از قبیل «کشف اسناد جدید هسته‌ای در شورآباد و ترقوزآباد» و «حمایت از تروریسم» یا حتی برخی اعتصابات صنفی و اغتشاشات داخلی بسیج کند، حقیقت این است که تمامی اقدامات سیاسی و دیپلماتیک واشنگتن در این راستا به دیوار شکست خورده است. چهار بار تلاش امریکا برای کشاندن ایران به پای میز شورای امنیت، تلاش‌های مستمر آن برای منحرف‌ کردن مسیر بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ایران، تلاش‌های بی وقفه آن برای ترغیب اتحادیه اروپا به بستن سازوکار ویژه مالی و همچنین تلاش‌های آن به برگزاری نشست‌های بین‌المللی - مانند کنفرانس ورشو - و اقدامات مشابه، همگی با چنان شکستی مواجه شد که امروز بسیاری از چهره‌های تندرو امریکا حتی کارآمدی وزیر امور خارجه این کشور را زیر سئوال برده‌‌اند. اهمیت این «عدم همراهی دولت‌ها» با پروژه امریکا را هم نباید دست‌کم گرفت. امروز، نه تنها این همراهی شکل نگرفته است، بلکه ایران و اروپا در ایجاد یک نظم نوین جهانی و یک نظام بین‌المللی مالی مستقل  همسو و «مشترک المنافع» شده‌اند و این اشتراک منافع می‌تواند افق‌های جدیدی به روی کشور باز
نماید.

ایجاد تصور بی‌ثباتی
از اولین اقدامات امریکا پس از خروج از برجام، ایجاد «گروه اقدام ایران» (Iran Action Group) بود که با هدف اِعمال فشارهای امنیتی و روانی به ایران - با مدیریت برایان هوک - تأسیس شد. هرچند دولت ترامپ «رسماً» و بارها اعلام کرده که سیاست‌ آن در قبال ایران صرفاً در راستای «تغییر رفتار نظام» تدوین شده است، اما از بررسی گفتمان و عملکرد «گروه اقدام ایران» می‌توان نتیجه گرفت که - در موازات و همزمان با ادعای دولت ترامپ -  هدفِ این گروه ایجاد این تصور است که ترامپ نه در پی تغییر رفتار که در پی «تغییر حکومت ایران» است! تلاش عامدانه برای ایجاد این تصور نیز بی دلیل نیست. دولت ترامپ می‌خواهد به تهران و دولت‌های اروپایی این پیام را برساند که در هر دو مسیر - یعنی هم در مسیر فشار برای مذاکره و هم در مسیر تغییر حکومت - در حال حرکت است و چنانچه ایران زودتر به پای میز مذاکره بازنگردد، چه بسا حرکت در مسیر «تغییر رژیم» زوتر به مقصد برسد! در راستای ایجاد این تصور هم، «گروه اقدام ایران» و سایر بازیگران عرصه سیاست خارجه در امریکا به تأسیس گروه‌های جدید اپوزیسیون، تقویت وجهه برخی شخصیت‌های قدیم و برگزاری همایش‌ها و پویش‌های اعتراضی هدایت ‌شده مبادرت کرده‌اند که چند ماهی است به صورت سازماندهی شده در فضای رسانه‌‌ای نیز به آن دامن می‌زنند. اما این سیاست دولت ترامپ نیز، آن طور که تصور می‌کرد، به بار ننشسته است. در واقع، بی اقبالی عمومی در ایران نسبت به گروه‌ها، اشخاص و برنامه‌های تدوین شده از یک سو و عدم اعتنای دولت‌های ایران و اروپا نسبت به ظرفیت‌های سیاست «تغییر رژیم»، این طرح گروه‌های تندرو واشنگتن را نیز با شکست مواجه کرده است.
در کنار موارد فوق، تحولات پیش رو در صحنه سیاسی امریکا، اسرائیل و عربستان سعودی - به عنوان مهم‌ترین محر‌ک‌های فشار بر ایران - جای خوشبینی و امیدواری دارد.
در واقع، اگر تمام موارد مثبت را در کنار شکست‌های نظامی امریکا، احتمال حل‌وفصل مسأله سوریه و یمن و ارتقای جایگاه راهبردی ایران در منطقه قرار دهیم، می‌توان پیش‌بینی کرد که در سال پیشِ رو، دولت ایران با فضای بین‌المللی مساعدتر و «عادی»‌تری نسبت به سال جاری مواجه خواهد شد، که این مهم خود در حل مشکلات داخلی کشور تأثیر قابل ملاحظه‌ای خواهد داشت./ سالنامه ایران

نظر شما