شناسهٔ خبر: 31925351 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: هنرآنلاین | لینک خبر

تنهایی یک بازیگر یا خودیابی برای آفرینش درست / مروری بر کارنامه هنری محمد مطیع در تئاتر، سینما و تلویزیون

رضا آشفته: محمد مطیع در میان ما نیست اما چقدر او را می شناسیم، مرورش می‌کنیم و در پی نکته‌سنجی‌ها و انتقادتش هستیم؟! این همان پرسش بنیادینی هست که در هنر معاصر ما هنوز هم جدی گرفته نمی‌شود.

صاحب‌خبر -

هنرآنلاین: محمد مطیع، روزهای پایانی عمرش، بنابر گزارش‌های اعلام شده درباره مرگش به تنهایی سپری شده است و شاید این خود با هر میزان دردی که بوده، یکی از بی‌دردسرترین مرگ‌ها باشد که برای هیچکس مزاحمتی را در بر نداشته است. بنابراین یا او را تنها گذاشته‌ایم و گناهکاریم یا اینکه تنهایی لازمه کارش بوده و به همین شیوه توانسته خودی بیابد و ما به هر روی می‌دانیم که خدمات فرهنگی او در مقام بازیگر برای سرزمین ایران باقی خواهد ماند؛ چون مطیع نقش­‌های ماندگاری را در تئاتر، تلویزیون و سینما ارائه کرده است.

اگر او تنهایی‌­ها کشیده و مدام به ایران و سوئد در رفت و آمد بوده؛ برای این هست که همچنان خود را به عنوان بازیگر مطرح نگه دارد و ای کاش آن بیست و اندی سال را هم که در سوئد بوده و به کار بازیگری نمی‌پرداخت، برایش پیش نمی‌آمد. به هر تقدیر این دوران هم می‌توانست در اوج گرفتن‌­های یک هنرمند فعال در حوزه تخصصی­‌اش موثر باشد، چنانچه بعد از این فاصله گرفتن دیگر شاهد اوج و شکوهی در کارهای این ده ساله اخیرش نبودیم. هر چند این کارها هم از حد متوسط قابل پذیرشی برخوردار بودند. اما اگر این گسست و دورافتادگی‌ها نبود بنابر آن استعداد و پیشینه درست حتما اتفاقات بهتری پیش رویش قرار می‌گرفت.

این بازیگر تئاتر و سینما که پس از انقلاب نیز به بازیگری ادامه داد، در سال 65 به سوئد مهاجرت کرد و پس از 22 سال به ایران بازگشت و در چند فیلم‌ تلویزیونی و سینمایی ازجمله "سال‌های مشروطه"، "تبریز در مه" و "تردید" بازی کرد.

او خیلی اهل مصاحبه و کارهای رسانه‌ای نبود اما خیلی کوتاه در جریان تصویربرداری "باغ سرهنگ" نشان داد که دغدغه رشد، ارتقا و توانمندی هنری و فرهیختگی نسل جدید بازیگران را داشت و به این نکته اشاره می‌کرد بازیگر تا خودش را به نقش مورد نظر نزدیک نکند یا اصطلاحا کاراکتر را زندگی نکند به توفیق چندانی نخواهد رسید.

در همین روزهای آخر بود که برخی به ناحق نوشتند او هر بار از سوئد می‌آید، از ایران با خود پول به سوئد می‌برد! و این خود عصبانیتش را آشکار کرد و شاید هم دلیلی شد که در این دو سه سال پایانی عمرش در همان سوئد تنهایی بکشد و دیگر اقدامی عملی نداشته باشد...

تئاتر یا خانه مطیع

محمد مطیع هم از هنرمندان به نام با ریشه و اصالتی است که مهمترین دلیل رشد کردنش نیز تئاتر باید باشد که در این هنر زنده و مردمی خواندن کتاب و داشتن رابطه با مخاطبان و مردم‌داری از اصول اساسی است و این خود زمینه‌ساز بسیاری از نکات برجسته‌ای است که مخاطبان را بیشتر جذب می‌کند. مطیع درباره حضورش در تئاتر گفته بود:" تئاتر زندگی‌ام بود و روز و روزگارم؛ مسیر زندگی‌ام از نوجوانی تا کهولت. هنوز هم عاشقانه و دیوانه‌وار مبهوت آن همه زیبایی، مهربانی و عظمت و نیز خشمش هستم. آنگاه که برآشفته می‌شود اگر تو مانند کودکی بازیگوش سهل و ساده‌انگاری‌اش و بدون عشق و با چشم و دلی ناپاک پا بر عرصه‌اش بگذاری."

این را بازیگری می‌گوید که از ۱۸‌ سالگی پا به صحنه تئاتر گذاشت، اما به ناگاه همچون عاشقی که معشوقش را ترک کند، تئاتر را بوسید و کنار گذاشت و ۳۲ سال در فراق آن زیست. او که آخرین بار در سال ۵۸، سر بر دامان دلدارش گذاشته بود، سرانجام در سال ۹۰ بار دیگر روی صحنه تئاتر رفت و در نمایش "آفتاب در میلان طلوع می­‌کند" نوشته و کار آرش عباسی در تالار قشقایی بازی کرد.

او خودش درباره این دوری می‌گوید: "هرکجا بودم و به هر اقلیمی که پا گذاشتم هرگز از فکرش غافل نبودم و نیستم. در طول سال‌های فراق صدها هزار بار نمایشنامه‌هایی را که اجرا کرده بودم در سال‌های دور، در ذهنم مرور کردم و اجرا. در خلوتم، در سفرم، در اتوبوس، در اتومبیل و همه‌جا."

آغاز در مشهد

محمد مطیع بیستم دی‌ماه ۱۳۲۲ در مشهد ‌زاده شد، ۱۱ سال بیشتر نداشت که عشق به تئاتر در او جان گرفت و در ۱۸ سالگی با بازی در نمایش "می‌خواید با من بازی کنید" به این عشق رسید و پس از آن بارها و بارها روی صحنه رفت. او همیشه به مشهدی بودنش افتخار می‌کرد و بر این باور بود که هیچ‌کس نمی‌تواند این افتخار را از او بگیرد.

محمد مطیع از همان آغاز جوانی با مقوله تئاتر در مقام بازیگر و کارگردان تئاتر آشنا شد و نخستین کارهایش را در سال‌های آغازین دهه 40 در مشهد ارائه کرد. او در این سال‌ها در نمایش‌های "می‌خواید با من بازی کنید (دلقک‌ها)" نوشته مارسل آشا و "ستاره و رمضان" به کارگردانی منوچهر خادم‌زاده بازی کرد. همچنین در نمایش "ناگسستنی" نوشته خسرو جونی­بار به کارگردانی منوچهر خادم‌زاده، "موش‌ها و آدم‌ها" نوشته جان اشتاین‌بک، "کک خورده زن باخته راضی"، "عقل برتر از احساسات" نوشته ابی ابتارگی، "رودخانه" نوشته خسرو هوشیار، "داش آکل" نوشته صادق هدایت به کارگردانی منوچهر خادم‌زاده بازی کرد.

بازی در نمایش "مطرود" نوشته و کارگردانی داود کیانیان، "قصه پدربزرگ" به کارگردانی فریدون صالحی، "مخمصه" نوشته و کارگردانی احمد شیرازی، "ابرهای بی‌باران" نوشته و کارگردانی حسن علی کوثری از دیگر بازی‌های او در شهر مشهد بود.

کارگردانی نمایش‌­های پانتو‌میم "سلمانی" (1340-1339)،  "آلفرد بوگار" (1340) و"اتاق شماره 30" (1340) را در همان سال‌های آغازین در کارنامه‌اش ثبت کرده است.

همچنین نویسندگی و کارگردانی نمایش‌­های "در دام شیطان سفید" (1338)، "گرفتار" (1339) و "خان" (1340) را انجام داده است. یک‌بار هم در سال­‌های آغازین دهه 40 او نویسنده، کارگردان و بازیگر نمایشی به نام "شب آتش" شده است.

حرفه‌ای شدن در تهران​

مطیع برای تحصیلات دانشگاهی تئاتر در دانشکده هنرهای دراماتیک (سینما- تئاتر) در سال 1345 به تهران آمد و از نیمه دوم دهه 40 بازیگری را به شکل حرفه‌ای‌تر و حتما پخته‌تر از پیش ادامه داد. او نخستین بازی‌اش در دانشکده هنرهای دراماتیک را در نمایش"یاقی‌ها" به کارگردانی کاظمی در سال 1346 انجام داد.

چهار سال بعد در رشته تئاتر فارغ‌التحصیل شد. بعد از آن بود که تئاتر را جدی‌تر دنبال کرد و به استخدام اداره تئاتر وزارت فرهنگ درآمد و در تهران ماندنی شد. شاید بشود گفت که نخستین بازی حرفه‌ای‌اش را نیز در نمایش "پیر پاتلان وکیل" به کارگردانی ابراهیم مکی؛ در تالار نمایش اداره تئاتر در سال 1347 اجرا کرد. سپس همین روال حرفه‌ای بودن را در تالار سنگلج پیگیری کرد و در نمایش‌های "ارثیه ایرانی" نوشته زنده‌یاد اکبر رادی به کارگردانی زنده‌یاد خلیل موحد دیلمقانی در سال 1347، و "آی با کلاه آی بی کلاه" به کارگردانی شادروان جعفر والی علاوه بر سنگلج در شهرهای جنوبی کشور در سال 1348 بازی کرد.

همچنین در کارنامه تئاتری‌اش بازی در نمایش‌های "آی با کلاه آی بی کلاه" به کارگردانی علی نصیریان و سفر به شهرستان‌ها در سال 1348، "سنگ و سرنا" نوشته بهزاد فرهانی به کارگردانی عباس جوانمرد (1348)، "تامارزوها" نوشته زنده‌یاد نصرت نویدی به کارگردانی نصرت پرتوی (1349)، "بام‌ها و زیر بام‌ها" به کارگردانی جعفر والی (1349)، "سرگذشت مرد خسیس" نوشته فتحعلی آخوندزاده به کارگردانی خلیل موحد دیلمقانی در تالار سنگلج‌، "کوروش پسر ماندانا" نوشته کورس سلحشور به کارگردانی خلیل موحد دیلمقانی در شهرستان‌ها‌، "میرزا کمال‌الدین" نوشته فتحعلی آخوندزاده به کارگردانی خلیل موحدی،‌ "سیاه زنگی، مرد فرنگی، دایره زنگی" نوشته پرویز کاردان به کارگردانی عباس مغفوریان (1348)، "کسب و کار خانم وارن" نوشته برنارد شاو به کارگردانی هرمز هدایت (1355)، "مرغ دریایی" نوشته چخوف به کارگردانی حمید سمندریان (1356)، "بازرس" نوشته گوگول به کارگردانی عزت‌الله انتظامی (1351)، "بنگاه تئاترال" نوشته و کارگردانی علی نصیریان (1352)، "دو سر پل" نوشته علی عرفانی به کارگردانی عزت‌الله انتظامی در کاخ جنوبی جوانان،‌ "آرامسایشگاه" نوشته و کارگردانی بهمن فرسی، "آقای سین الف کاف" نوشته و کارگردانی ابراهیم مکی در جشن هنر شیراز، "لبخند باشکوه آقای گیل" نوشته اکبر رادی به کارگردانی رکن‌الدین خسروی(1353)، "حکومت زمان خان" به کارگردانی رکن‌الدین خسروی(1352) و "دو در و یک نیمکت" نوشته و کارگردانی‌ داریوش مودبیان در اداره تئاتر‌‌ در کارنامه‌­اش ثبت شده است.

او همچنین در مقام دستیار کارگردان نیز چندین تجربه را در کارنامه‌اش تجربه کرده است که از جمله می‌توان به دستیار و مدیر صحنه در نمایش "رزق"  نوشته نصرت نویدی به کارگردانی جعفر والی،‌ دستیار کارگردان در نمایش "مطبخ" نوشته علی عرفانی به کارگردانی جعفر والی، مدیر صحنه و دستیار کارگردان در نمایش "مرگ همسایه" نوشته علی عرفانی به کارگردانی محمدعلی جعفری در همان دوران فعالیت در تالار سنگلج در دهه 50 اشاره کرد.

آخرین بازی‌ها

مطیع در آغاز سال نوی 58 و در آن هیاهوی پس از انقلاب 57 در یک نمایش خیابانی به نام "تندیس" نوشته و کار محمد اسکندری بازی کرد که این نمایش خیابانی با هفده اجرا در سطح تهران پرونده‌اش بسته شد. بازی در نمایش "مرده‌های بی‌کفن و دفن" نوشته سارتر به کارگردانی حمید سمندریان در تالار رودکی باید آخرین بازی‌اش در تئاتر پیش از دور شدن از این هنر دانست؛ هر چند سال 90 یکبار دیگر برای همیشه تئاتر را تجربه کرد و برای همیشه کارنامه‌اش را در تئاتر بست.

تله تئاترهایش

بازی در تله تئاترهای "دزد ولگرد" به کارگردانی ابراهیم مکی، "قرص تشریفات" به کارگردانی سعید نیک‌پور،‌ "صبح طلوع می‌کند" به کارگردانی ابراهیم مکی، "رضا بیک ایمان وردی" به کارگردانی ابراهیم مکی، "آقای سین الف کاف" به کارگردانی ابراهیم مکی، "ارثیه ایرونی" به کارگردانی محمد یوسف، "در شاه راه" به کارگردانی ایرج راد، "لخت راه نرو" به کارگردانی اسماعیل شنگله، "ضد الکتریکی" به کارگردانی جمیله شیخی، "جراح و پهلوان" نوشته هوشنگ مرادی کرمانی به کارگردانی سعید نیک‌پور،‌ "عفریته ماچین" نوشته و کارگردانی رضا میرلوحی (1357)، "یک بوم و دو هوا" به کارگردانی انوشیروان ارجمند (1387) از جمله کارهای اوست.

مجموعه‌های تلویزیونی

محمد مطیع پس از انقلاب در قاب کوچک تلویزیون برای عموم مردم به شهرت رسید. سال‌های دهه شصت و به‌ویژه نیمه اول آن، شبکه‌های معدود، چند سریال ماندگار را در ژانر تاریخی پخش کرد که با استقبال مخاطبان مواجه شد.

در این بین، محمد مطیع با ایفای نقش در در دو مجموعه "امیرکبیر" به کارگردانی سعید نیک‌پور در نقش "میرزا آقاخان نوری" و "افسانه سلطان و شبان" به کارگردانی داریوش فرهنگ در نقش "وزیر اعظم" جایگاه خود را در قامت یک بازیگر کاربلد به‌ویژه در ژانر سریال‌های تاریخی محکم کرد. نقش کوتاه "غلام عمه" در سریال "هزار دستان" هم نمونه‌ای دیگر از نقش‌آفرینی‌های او بود که البته پخش آن به چند سال پس از مهاجرت او به سوئد مربوط می‌شود.

مطیع همچنین در سریال‌های "همه از یک خانواده" به کارگردانی منصور پورمند (1350)، "گذر خلیل ده مرد" نوشته و کارگردانی محمود استادمحمد (1355)، "ایران در جنگ جهانی دوم" به کارگردانی دکتر توکل (1350)، "دیوان بلخ" به کارگردانی منصور پورمند (1357)، "شاه دزد" به کارگردانی احمد نجیب‌زاده (1358)، "بهار در محله ما‌(1)" به کارگردانی سعید نیک‌پور (1359)، "بهار در محله ما (2)" به کارگردانیسعید نیک‌پور (1359)، "شاه شکار" به کارگردانی سعید نیک‌پور (1359)، "امیرکبیر" به کارگردانی سعید نیک‌پور (1360)، "سلطان و شبان" به کارگردانی داریوش فرهنگ (1363)، "میرزا کوچک‌خان" به کارگردانی بهروز افخمی (1367)، "قیمت صندل" به کارگردانی اسماعیل خلج (1365)، "عاشورای امام علی" به کارگردانی رکن‌الدین خسروی (1360)، "هزار دستان" به کارگردانی علی حاتمی (1366-1365)، "عمارت کلاه فرنگی" به کارگردانی محمدرضا ورزی (1387) بازی کرد.

او همچنین کارگردانی سریال "بهار در بهار" نوشته بهبهانی را در سال 1364 انجام داد.

مطیع بازیگری توانمند بود که به‌خوبی ویژگی‌های فیزیکی خاص و فن بیان خود را در اختیار نقش می‌گذاشت. دو خصلتی که یادگار تمرین‌ها و فعالیت‌های مطیع در صحنه تئاتر بود. با این حال او پس از دو دهه غیبت باز هم با قدرت در تلویزیون ظاهر شد؛ در معدود نقش‌هایی که ایفا کرد اگرچه با توجه به تعدد سریال‌های تلویزیونی مانند دهه شصت دیده نشد؛ اما نشان داد که همچنان بازیگری متبحر و کاربلد و نماینده لایق نسل طلایی تئاتر ایران در دهه 40 و 50 است.

محمدرضا ورزی کارگردان تلویزیون و سینما که شاید به نوعی عامل برگردان محمد مطیع به بازیگری باشد، درباره چگونگی این بازگشت می­‌گوید: "محمد مطیع حدود ۲۵ سال جلو دوربین نرفت و حدود ۱۱ سال پیش مقابل دوربین سریال "عمارت فرنگی" قرار گرفت. من یک سال با ایشان حرف زدم تا متقاعد شود که به ایران برگردد و مقابل دوربین سریال من قرار بگیرد. او می‌گفت من این کار را فراموش کرده‌ام اما من اصرار داشتم که شما حیفی و جاودانه‌هایی از شما باقی مانده و بخشی از هنرمند مال مردم است، اما او همیشه بین ایران و سوئد در رفت و آمد بود.

او که این روزها در حال نوشتن سریال تازه‌ای است، به دنبال آوردن دوباره مطیع برای ایفای نقش تازه‌ای بود و در این باره می‌گوید: در حال نوشتن سریالی بودم و عادت دارم در حین کار با بازیگرانی که می‌خواهم در سریالم ایفای نقش کنند، حرف بزنم، بنابراین با محمد مطیع هم صحبت کردم و گفتم این نقش برای شماست و اگر نیایی می‌آیم و با خود به ایران می‌آورمت.

به هر تقدیر مطیع بیشتر از هر کارگردانی در کارهای ورزی در این سال‌ها هنرنمایی کرده است. او در سال 87 در سریال "عمارت کلاه فرنگی" در نقش اردشیر ریپورتر، در سال 88 در سریال "سال‌های مشروطه" در نقش اتابک، در سال 89 در سریال "تبریز در مه" در نقش قائم‌مقام فراهانی به کارگردانی محمدرضا ورزی بازی کرد.

او همچنین در سال 92 در دو سریال دیگر به نام‌­های "بچه‌های نسبتا بد" کار سیروس مقدم و "باغ سرهنگ" کار فلورا سام بازی کرد که از آخرین کارهای تلویزیونی‌اش به شمار می‌­آید.­

بازی در سینما

محمد مطیع که در نمایش‌های زیادی نقش ایفا کرده است، با بازی در فیلم "رضا هفت‌خط" به کارگردانی حسین ترابی در دنیای سینما مطرح شد و تا پیش از انقلاب در چند فیلم بازی کرد که از جمله آنها فیلم "تکیه بر باد" بود؛ فیلمی که به گفته مطیع پس از بازی در آن، در خیابان ولیعصر چند جوان جلویش را گرفتند و به خاطر بازی در آن به او اعتراض کردند؛ "آنها گفتند تو حق نداشتی در این فیلم بازی کنی، برای همین می‌خواهیم تو را کتک بزنیم... به آنها گفتم اگر دوست دارید تمام بچه‌های کلاس‌تان هر ماه به من پول بدهید تا بتوانم زندگی‌ام را تامین کنم و بعد در این کارها هم بازی نکنم. من که نمی‌توانم به بچه‌ام بگویم به‌جای پول هنر بخورد."

مطیع با بازی در فیلم سینمایی "مجلس تا سرچشمه" به کارگردانی حسین ترابی (1346) بازیگری مقابل دوربین سینما را تجربه کرد و سپس بازی در فیلم های سینمایی"الاکلنگ" به کارگردانی حسین ترابی (1347)، "فلوت" به کارگردانی خسرو سینایی (1349)، "رضا هفت خط" به کارگردانی حسین ترابی (1350)، "تکیه بر باد" به کارگردانی فریدون ژورک (1350)، "کتیبه" به کارگردانی فریبرز صالح (1353)، "دایره مینا" به کارگردانی داریوش مهرجویی (1355)، "کلاغ" نوشته و کارگردانی بهرام بیضایی(1356)، "بازداشتگاه" به کارگردانی کوپال مشکات (1357)، فیلم کوتاه "رسول پسر ابوالقاسم" به کارگردانی داریوش فرهنگ (1358)، "آقای هیروگلیف" به کارگردانی علی عرفانی (1359)، "گفت آن هر سه نفرشان" به کارگردانی علی عرفانی (1359)، "وکیل اول" به کارگردانی جمشید حیدری (1359)، "گردباد" به کارگردانی کامران قدکچیان (1363)، "آوار" به کارگردانی سیروس الوند (1363)، "روزهای انتظار" به کارگردانی اصغر هاشمی (1364)، "سمندر" نوشته بهرام بیضایی به کارگردانی واروژ کریم‌مسیحی (1365) را در کارنامه‌اش ثبت کرد.

او پس از بازگشت دوباره از سال 87 با چند فیلم و تله فیلم نیز مواجه شد که از جمله می‌توان به "تردید" به کارگردانی واروژ کریم‌مسیحی (1388) و "قبرستان غیرانتفاعی" (۱۳۸۹) فیلمی به کارگردانی، تهیه‌کنندگی و نویسندگی محسن دامادی اشاره کرد.

مطیع در رادیو 

به هر حال از مشخصه‌های محمد مطیع صدای بی‌بدیلش هست. شهرام گیل‌آبادی، مدیرعامل خانه تئاتر که پیش از این از مدیران رادیو هم بوده است، درباره حضور محمد مطیع در رادیو معتقد است: ایشان در رادیو هم کار خود را با ظرافت انجام می‌داد و نقش برجسته‌ای داشت.

اما گیل آبادی نیز بر این تنها شدن مطیع صحه می‌گذارد: چندی پیش استاد محمد مطیع را در منزلش دیدم، او مدت زیادی تنها بود و در خلوت و به تنهایی در کشور سوئد زندگی می‌کرد. 

سفر به شهرستان‌ها

در پیش از انقلاب رسم شده بود که نمایش‌های برگزیده تهرانی به دیگر شهرستان‌های می‌رفت و در آنجا اجرای عمومی می‌شد. این دیدارها ضمن ایجاد خاطره بازی برای مخاطبان شهرستانی، زمینه‌ساز حضور بسیاری از هنرجویان مستعد در تئاتر و دیگر هنرهای نمایشی می‌­شد.

محمد یگانه بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون از آن سال‌ها و خاطره‌اش از محمد مطیع می­‌گوید: "دنیای کوچکی است، همین چند روز پیش در خانه تئاتر به قاب عکس استاد مطیع که در آنجا نصب شده نگاه می‌کردم. بغض عجیبی در عکس بود، آنقدر عجیب که مرا به فکر واداشت. نخستین بار که استاد محمد مطیع را دیدم، آبان سال ۱۳۵۲ در سالن شهرداری خرم آباد بود. تئاتری با عنوان "بازرس" نوشته نیکولای گوگول نویسنده روس و به کارگردانی مرحوم استاد عزت‌الله انتظامی قرار بود در آن سالن اجرا شود. استاد علی نصیریان، مرحومه خانم هما روستا، جناب ایرج راد، مرحومه خانم مهین شهابی، مرحوم سروش خلیلی و مرحوم محمد مطیع در آن خوش درخشیدند و آنجا بود که دیدم مطیع با قدی نسبتا کوتاه و جثه‌ای چاق، چگونه از زبان بدن خود بهره برد، هنرمندانه بازی کرد و با صدای دلنشین و بیان شش دانگش به ایفای نقش پرداخت.

اجرا آنقدر حرفه‌ای بود که سال‌ها با مسعود رایگان و سایر همکاران بارها وصف تمام عیاری‌اش را بر زبان جاری می‌کردیم، آخر سالن شهرداری خرم آباد یک سالن غیر استاندارد برای اجرای تئاتر بود اما در آن زمان هم غنیمتی به حساب می‌آمد. 

حال تئاتر را دریابیم

"آفتاب از میلان طلوع می‌کند" به کارگردانی آرش عباسی در سال 90 آخرین تجربه بازیگری محمد مطیع در تئاتر به شمار می‌آید. شاید این همکاری زمینه‌ساز دوستی آرش عباسی با محمد مطیع شده باشد که در روز سه شنبه 13 مردادماه 94 مطیع را واداشت که زنگ روز گشایش نمایش "زیر زمین" کار آرش عباسی را به صدا درآورد. اما در آن روز این بازیگر به نام ایران، نکاتی را درباره تئاتر مطرح کرد که باید آن را به عنوان وصیتی قابل استناد جدی گرفت چون حرف دل بسیاری از اهل تئاتر و هنر است.

او در مراسم افتتاح این نمایش گفت: "از همه کسانی که امروز برای دیدن این نمایش آمده‎اند تقاضا دارم از تئاتر واقعی حمایت کنند. تئاتر ما روزگار خوبی ندارد. جامعه‌ای که مردمش به دنبال چهره و ستاره در پی یافتن سالن‌های تئاترش باشند بدون شک روزگار خوبی ندارد."

او ادامه داد: "در زمان ما مدلی از تئاتر وجود داشت که تنها در لاله‌زار در دسترس بود اما امروز آن مدل تئاتر در اکثر سالن‌ها وجود دارد. نسل ما برای این تئاتر زحمات زیادی کشید اما امروز نامی از آن نسل نیست. گویی اصلا وجود نداشته‌اند."

مطیع در بخش دیگری از سخنانش گفت: "چهار سال پیش در سوئد جوانی به من زنگ زد و گفت نمایشی دارم که می‌خواهم شما در آن بازی کنید. من نه او را می‌شناختم نه اسمش را شنیده بودم اما نمایشنامه‌اش را خواندم و آمدم. امروز خوشحالم که در آن نمایش بازی کردم چون دوستش داشتم همانطور که این نمایش آرش عباسی را دوست دارم."

در آخرین ساعات سال ۱۳۹۷ و در حالی که  همه ایرانیان مشتاق و منتظر تحویل سال نو بودند، خبر درگذشت چهره‌ای دیگر از قافله هنرمندان و از تبار بازیگران کام‌ها را تلخ کرد. محمد مطیع بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در ۷۵ سالگی در شهر گوتنبرگ سوئد که از نیمه دهه شصت میزبان او شده بود، بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت.

حالا مطیع در میان ما نیست اما چقدر او را می شناسیم، مرورش می‌کنیم و در پی نکته‌سنجی‌ها و انتقادتش هستیم؟! این همان پرسش بنیادینی هست که در هنر معاصر ما هنوز هم جدی گرفته نمی‌شود که خود یک عامل اساسی در ایجاد فضای قابل پیشرفت خواهد بود.

 

منابع:

محمد مطیع، اطلاعات هنرمندان، ایران تئاتر.

محمد مطیع، وبلاگ بیوگرافی.

محمد مطیع، محمدمطیع نمایش "زیرزمین" را افتتاح کرد، ایران تئاتر، چهارشنبه ۱۴مرداد ۱۳۹۴.

ورزی، محمدرضا، درباره فوت محمد مطیع، انتخاب، 1 فروردین 98.

یگانه، محمد، گفتگو با خبرگزاری موج، 1 فروردین 98.

 

نظر شما