شناسهٔ خبر: 31924000 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

تراب شیرازی فرمانده گردان 408*کمیل بهشتیان

دنیا، برای آنها رنگ و بوی متفاوتی داشت، هر چه آنها می دیدند، ما نمی دیدیم، اصلا نگاه کردنشان هم جور دیگری بود، میان بهشت من با بهشت آنها زمین تا آسمان تفاوت

صاحب‌خبر - دنیا، برای آنها رنگ و بوی متفاوتی داشت، هر چه آنها می دیدند، ما نمی دیدیم، اصلا نگاه کردنشان هم جور دیگری بود، میان بهشت من با بهشت آنها زمین تا آسمان تفاوت بود.
شهدا، آن بزرگمردان تاریخ را می گویم، همانها که موقع نبرد با دشمن، پوتین هایشان را با خود نمی بردند تا مبادا به اندازه یک جفت پوتین از بیت المال کم شود، آنها مبارزان و پیش قراولان ایران اسلامی بودند و تنها خواسته شان، بعد از دفاع از کشور، لبخند رضایت ولی امرشان بود.
شاید دلیل این همه اخلاص، برای این بود که نوع تفکر آنها در عرصه دفاع از ناموس و وطن هم با بقیه انسان ها متفاوت بود،
جوان بودند و خوش قامت، عزیزِ خانواده بودند و مادرانشان هر لحظه چشم انتظار دیدن روی ماه شان، چنین انسان های ساده و بی آلایشی، قطعا با الفبای اختلاس و رانت و ویژه خواری، خو نمی گیرند. چرا که این بزرگمردان، تنها با الفبای غیرت خو گرفته بودند و با غیرت علوی خود، بی غیرتان عالم را رسوا کردند، کدام بی غیرتان؟ همانها که موقع جنگ، در سوراخ های خود پنهان شدند را می گویم، همانها که همراه با صدای مارش نظامی به کشورهای دیگر گریختند و سرِ خود و خانواده هایشان را در پناه گرفتند، همان بزدلان تاریخ که امروز در شبکه های اجتماعی ادعای ایرانی بودن می کنند را می گویم، همانها که از زمین و زمان طلبکارند. این موجودات، یاد گرفته اند برای سیر کردن شکم های خود، به هر مستکبر زورگویی التماس کنند، به قول خودشان دنبال دردسر نیستند، و برای مخفی کردن چهره واقعی خود، پشت شعارهای صلح طلبانه پنهان شده اند و در کمال وقاحت، برای کشور پر افتخار ایران، نقش دایه عزیزتر از مادر را بازی می کنند.
همان ترسوهایی که رهبر معظم انقلاب در وصفشان گفتند، اینها با الفبای غیرت بیگانه اند.
انصافا این روزها شناخت دوست و دشمن سخت شده، اینجا هر لحظه مان، لحظه گرگ و میش شده چون دروغ گفتن مثل آب خوردن شده و تزویر، با لباس دین آمد و اعتقاداتِمان را گردن زد، خودمانیم نمی دانم حواسمان پرتِ کجا بود که این آمد و آن رفت.
شاید منافع مان در این بود که خود را به ندیدن بزنیم. مثل برخی که در انتخابات، ادعای بی طرفی می کنند اما همینکه برنده انتخابات معرفی شد، می گویند ما هم به همین رای دادیم، چون بحث منافع در میان است، پس حق را فدای ناحق کردیم. فدای سرمان، همینکه امنیت داریم یعنی همه چی داریم.
اما انگار فراموش کرده ایم برای تحقق این امنیت، چه جوانهای رشیدی، پَر پَر و چه خون های گِرانی بر زمین ریخته شد، شهدا را می گویم، همان ها که در انجام دستورات ولی امرشان ذره ای تعلل راه ندادند، همان ها که برای امنیت امروز ما، از جان با ارزش خود گذشتند.
یکی از این جوان ها، سردار شهید تُراب شیرازی بود، یک جوانِ با دل و جرات از شهری به نام جیرفت، همان شهری که تبعیدگاه رهبر معظم انقلاب بود.
آری، تراب شیرازی در سال 1356 پُل ارتباطی بود میان جوانان مسلمان کشور با شخصیت‌های برجسته‌ای همچون سیدعلی حسینی خامنه ای و بسیاری از مبارزان دیگر که در آن سال به‌ صورت تبعید در جیرفت به ‌سر می‌بردند.
و اما تُراب، سال 1327 در روستای هوکرد از توابع شهرستان جیرفت و در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد، دوران کودکی را به سختی گذراند و به علت دست تنگی خانواده، پس از گذراندن دوره ابتدایی، ترک تحصیل کرد و در مزرعه به یاری پدر شتافت.
دوران، دورانِ حکومت خان ها، و عدالت، ترکه خیسِ انار بود.
تراب که از ظلم خوانین به تنگ آمده، به امید کارگری، عازم خرمشهر می شود، با کارگری، نیازهای مادی خود را برآورده می کند اما انگار روح و روانش تشنه حقیقت شده، پس همراه با کار، در حوزه علمیه خرمشهر به یادگیری علوم اسلامی مشغول شد، درس خواند و نبوغش در فراگیری علم، او را به شهر مقدس قم کشاند و پس از چندی، مجددا به جیرفت بازگشت.
از کسی سخن می گوییم که امروز سردار رشید اسلام خطابش می کنند، سردار شهید تراب شیرازی، یکی از جوانان ثابت قدم جیرفت که پیش قراول مبارزه با رژیم پهلوی شد، سینه سپر کرد و پیشاپیش مردم انقلابی دیارش به مبارزه پرداخت.
او با تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مفتخر به دریافت عنوان ارزشمندِ 'پاسدار' شد.
تراب گفته بود، پاسدار شدم تا بتوانم دِینم را به انقلاب ادا کنم.
اما استکبار، دست از سر ما بر نداشت و جنگی تمام عیار را به ما تحمیل کرد، پاسدار عزیز ما، عازم جبهه شد و در سوسنگرد به دفاع از میهن خویش پرداخت.
بی شک چنین جوانی با چنین خصوصیاتی، شهادت در راه خدا را جز سعادت و افتخار برای خود نمی‌دانست. افتخاری بس گران، که نسیب هر کسی نمی شود.
سردار عزیز ما، آن روزها، مسئولیت فرماندهی گردان 408 امام حسین (ع) از لشکر 41 ثارالله کرمان را به عهده داشت، او در تاریخ 18 بهمن‌ماه سال 1359 با لباس مقدس پاسداری، در همین جبهه و در سن 32 سالگی، عاشورایی شد.
ما نیز در این روزهای ابتدایی سال 98 که اتفاقا به شعار رونق تولید هم مزین شده است، شهادت این سردار بزرگوار را به مردم ولایتمدار جیرفت، همسر و دو فرزند عزیز فرمانده، تبریک می گوییم چرا که او نیز همچون همرزمان شهیدش، حماسه ایثار و فداکاری دیگری در سیاحه پر افتخار انقلاب اسلامی به ثبت رساند.
رئیس ایرنا در جیرفت
7429/ 5054
انتهای پیام

نظر شما