به گزارش ایکنا؛ حبیب مهکام را باید به عنوان یکی از خاطرهبازترین فعالان قرآنی کشورمان معرفی کنیم. اتاق کار او پر از تصاویری از گذشته تا به امروز است؛ تصاویری که داستان هر کدام از آنها ناگفتههای بسیاری در دل خود دارد. حالا همه این تصاویر همنشین این روزهای استاد شده است. او برای هر حرفی که میزند هم معادل قرآنی آن را دارد و هم شعری زیبا در ذهن و جزء این دو را بر زبان ندارد.
در یکی از اولین روزهای بهار 1398 «محمدعلی خواجه پیری»، پیشکسوت قرآنی کشور، «سیدمحمدجواد شوشتری»، مدیرعامل ایکنا و جمعی از خبرنگاران این خبرگزاری برای ساعتی میهمان خاطرات استاد مهکام شدند. خاطراتی که تا به امروز همراه او بوده تا یکی از غنیترین آرشیوهای ذهنی فعالان قرآنی کشورمان را همراه خود داشته باشد.
خاطرهگوییهای استاد مهکام از بیان ویژگیهای اخلاقی پدر شروع شد، او پدرش را شخصیتی که یک ریال خلاف انصاف وارد زندگیاش نشده بود معرفی کرد. پدری که توصیههایش در بزنگاههای حساس باعث شد تا او راهی را که طی این سالها در آن گام برداشته است انتخاب کند.
مهکام پدر خود را آدم روشنفکری که بسیار جدی بوده معرفی کرد و افزود: پدر هر زمان میدید برای یک کار بیهوده تلاش می کنم یا کار اشتباهی را انجام میدهم، بدون اینکه مستقیم نهی کند هشدار میداد که در آینده خودم متوجه اشتباه بودن آن حرکت خواهم شد.
در ادامه خواجه پیری نیز برای گرمتر شدن فضا، خاطراتی از پدر خود تعریف کرد و اینکه پدر او در یکی از روزها مشتریهایش را به مغازه همسایه که هیچ فروشی نداشته، فرستاده است. پدری که حاصل تمام عمر خود را دو زیارت کربلا میدانسته است. اینها فقط یکی از چندین خاطره بیان شده در این دیدار نوروزی بود.
استاد مهکام در ادامه صحبتهای خود به آیه 65 سوره مبارکه توبه و همچنین شوخی نکردن با مقدسات اشاره کرد و گفت: معیار برتر بودن انسان در محضر الهی تقوی بیان شده و در قرآن نیز به آن اشاره شده است.
در ادامه این دیدار بحث به ذکر خاطرههایی از استاد «اوحدی» فعال قرآنی کشورمان کشیده شد. خواجه پیری در صحبتهای خود در مورد این خادم قرآن، گفت: در یکی از ادوار انتخاب خادمان قرآن، استاد اوحدی نیز جزء خادمانی بود که باید تجلیل میشد. استاد اوحدی در آن زمان با توجه به اینکه مشکل کیوی داشت و دیالیز میشد، تنها در زمان مشخصی امکان حضور در مراسم تجلیل را داشت. لذا این مراسم که با حضور رئیسجمهور وقت برگزار شد، به گونه ای برنامهریزی شد که همزمان با برنامه بیماری استاد اوحدی پیش برود. یکی از بزرگترین استعدادهای که این خادم قرآن به جامعه قرآنی معرفی کرد «کریم منصوری» بود که طی آن سالها در اردوگاه مهاجران جنگی شناسایی شدند.
خاطره هدیه مقام معظم رهبری به استاد اوحدی یکی دیگر از خاطرههای شیرین این دیدار بود که محمدعلی خواجه پیری به بیان آن پرداخت. در یکی از سالها که استاد اوحدی از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نبوده است، برای گشایش کار به حرم امام رضا(ع) که نزدیک به 25 سال مؤذن آن بارگاه بوده است، میرود و به آن حضرت متوسل میشود، به فاصله بسیار کمی از آن توسل جستن، از طرف مقام معظم رهبری نامهای برای این استاد قرآن ارسال میشود که حاوی مقدار مناسبی کمک مالی نیز بوده است.
استاد مهکام نیز مرحوم اوحدی را آدم شیرینی که انسان از بودن با او خسته نمیشد معرفی کرد و گفت: سال 1363 در یزد بحث تدوین آییننامه مسابقات قرآن مطرح بود، من در آن جلسه موضوعی در مورد «حفص» گفتم که مورد توجه قرار گرفت، از آن به بعد استاد اوحدی من را به نام استاد حفص خطاب میکرد.
محمدجواد شوشتری، مدیرعامل ایکنا، نیز در این دیدار طی سخنان کوتاهی از شخصی به نام «افخمی» که همیشه همراه استاد اوحدی بوده است نام برد و یکی از مهمترین ویژگیهای او را حضور در مراسمهای ختم بیان کرد و گفت: بعد از استاد اوحدی که در مدرسه معلم قرآن ما بود، این آقای افخمی به ما درس میداد، افخمی مشغول به کار نانوایی بود. یکی از مهم ترین خصلتهای او این بود که تلاش میکرد تا در تمامی مجالس ترحیم و ختم حضور داشته باشد.
در ادامه این دیدار استاد مهکام ضمن معرفی خلاصهای از سابقه قرآنی خود، به معرفی استادان خود پرداخت و گفت: بیست و هفتم تیرماه سال 1323 به دنیا آمدم، زمانی که در مراغه بودم خیلی قرآنی نبودم مگر در دهه محرم یا ماه رمضان که بیشتر در زنجیرزنی و تعزیهخوانی حضور داشتم. حدود چهارده ساله بودم یک روز به هیئت تبریزیهای مراغه رفتم که سرپرست آن پیرمردی به اسم «غلامعلی توکلی بود». غلامعلی چای و قند فروش و البته بسیار مورد اعتماد مردم بود. یک روز در جلسه تفسیر قرآن صبحهای جمعه این هیئت حضور داشتم، بعد از اینکه همه حاضران آیاتی از کلام الله را تلاوت کردند، نوبت به من رسید از من هم خواسته شد تا قرآن بخوانم. به هر سختی ای که بود چند آیه را تلاوت کردم تا جلسه به پایان برسد. بعد از اتمام جلسه به مغازه پدرم که قنادی داشت رفتم، بعد از حدود دو ساعت دو نفر از طرف غلامعلی نزد پدرم آمدند و از قرآن خواندن من تعریف کردند، همان تعریف راه را برای آغاز مسیر هموار کرد.
وی افزود: بعد از اخذ دیپلم در تبریز، رشته ادبیات فارسی را انتخاب کردم و یک سال در آن رشته درس خواندم تا اینکه در سال 1345 در دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته حقوق قبول شدم. در آن زمان مراغهایها در تهران به سرپرستی شخصی به نام «محمد عزیزی» هیئتی تشکیل داده بودند، که آموزش قرآن نیز داده میشد، ایشان در زمینه تجوید آموزشهای میدادند که از آن نیز بهرهمند شدم. در سال 1347 نیز هیئت فاطمیه تشکیل شد، در این هیئت شخصی به اسم «سیدجعفر صدر» بیش از دیگران من را تشویق کرد. در سال 1349 یک بار سیدجعفر صدر به من گفت «گلم شروع کن به سخنرانی»، من گفتم نمیتوانم، اما ایشان بسیار اصرار داشت که در آن مجلس سخنرانی داشته باشم. از همان زمان بود که عملاً گفتن تفسیر و سخنرانی را آغاز کردم. در این دوره یک تصمیم مهم دیگر نیز گرفتم و آن هم این بود که سعی کردهام هر حرفی میزنم استشهاد قرآنی داشته باشد و الان نیز سعی میکنم هر حرفی میزنم آیه قرآنی آن را نیز بیاورم. این شیوه را جوانان بسیار میپسندند و هر وقت در جایی سخنرانی دارم جوانان از چنین شیوهای استقبال کردهاند.
استاد مهکام در ادامه این دیدار بحث را به موضوع مداحی و روضهخوانی نیز کشاند و گفت: همیشه بعد از سخنرانی نوحهخوانی نیز کردهام. البته نوحهخوانی باید بیدارگر باشد. آیه دو و سه سوره مبارکه زمر به این موضوع که هر کاری انجام میدهید فقط برای رضای خدا باشد تأکید دارد. لذا روضهخوانی و نوحهخوانی نیز باید برای رضای خدا باشد تا صفت بیدارگری را همراه خود داشته باشد.
خواجهپیری نیز در مورد مداحی و روضه خوانی و اثرات آن به بیان خاطرهای از یکی از علمای مشهد پرداخت و گفت: یکی از عالمان مشهد که سخنران مناسبتهای مختلف بود، همیشه عادت داشت که روضه پایانی جلسه را به مداحان واگذار میکرد و خود به شخصه روضهخوانی در انتهای منبر نداشت. در یکی از شبها این عالم خواب صحرای محشر را میبیند که مردم از دربهای مختلف در حال ورود به بهشت هستند، وقتی دقت میکند متوجه میشود که سرعت ورودی یکی از درها بسیار زیاد است. زمانی که این عالم در خواب قصد ورود به بهشت از طریق آن در را میکند، مانع او میشوند و میگویند این در تنها برای روضهخوانان اباعبدالله(ع) است. این عالم در خواب ناراحت میشود و از یکی از اطرافیان خود کمک میگیرد، به کمک همان فرد در عالم خواب برای امام حسین(ع) روضه میخوانند تا بتواند از آن در وارد شوند. نکته جالب در مورد این عالم این است که بلافاصله بعد از تعریف این خواب از دنیا میرود.
بحث که به اینجا رسید استاد مهکام بیتی از علامه جعفری با این مضمون که «ذکر یا حسین سنگ تیره را همچو دُر تابنده میکند/ آری ار کند بنده بندگی کار آفریننده میکند» را قرائت کرد و در ادامه به بیان دو حدیث نبوی در مورد مقام شهید پرداخت.
مهکام در پایان خاطرهای از پسر برادرش که در عملیات کربلای پنج شهید شد نیز تعریف کرد که البته تمایلی به انتشار این خاطره نداشت.
گزارش تصویری را اینجا ببینید.
فیلم بازدید را اینجا ببینید.
انتهای پیام
نظر شما