شناسهٔ خبر: 31842928 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران | لینک خبر

4 فیلمی که عماد افروغ پیشنهاد می‌کند

فیلم‌هایی که نسبت دیالکتیکی با جامعه دارند

صاحب‌خبر -



مهسا رمضانی
خبرنگار
دکتر عماد افروغ، در مطبوعات و روزنامه‌ها، بیشتر به‌عنوان جامعه‌شناس، منتقد یا پژوهشگری که دغدغه‌مند مسائل کلان سیاسی هم هست، شناخته می‌شود اما ما خلاف رسم مألوف به سراغ او رفتیم تا ازعلایقش در حوزه سینما بپرسیم و او هم به گرمی از این گپ و گفت استقبال کرد.

چه فیلمی را برای تماشا پیشنهاد می‌کنید؟
از فیلم‌های اخیر ایرانی، فیلم «شبی که ماه کامل شد» به کارگردانی نرگس آبیار را برای مشاهده پیشنهاد می‌کنم.
در جشنواره فجر امسال، این فیلم در گرفتن سیمرغ رکورددار شد اما می‌خواهیم بدانیم که دلیل شما برای پیشنهاد دادن این اثر
چیست؟
این فیلم، قطع نظر از ابعاد فنی و تکنیکی، پردازش خوبی دارد و به مسأله مبتلابه ما در سال‌های گذشته؛ یعنی داعش پرداخته است و در این پردازش رعایت انصاف را هم لحاظ کرده است و یک طرفه به قاضی نرفته است. به اعتقاد من، هنوز پدیده داعش و تفکر داعشی تمام نشده و ابعاد آن باید بارها مورد توجه و بررسی قرار گیرد.
واقعیت این است که رگه‌هایی از نوع نگاه تکفیری در تفاسیری ظاهرگرایانه و اخباری‌گرایانه از شیعه هم به چشم می‌خورد که شاید آن وجه فیزیکی و خشونت‌آمیز داعش را نداشته باشد اما اشتراکاتی با آن تفکر سلفی دارد. علاوه بر آن، نگاهی مردم‌شناسانه نیز در این فیلم جاری است و معرفی مبسوطی از مردم بلوچ، آداب و رسوم و روحیهِ نوع‌دوستانه آنان را نیز ارائه می‌کند. در نهایت اینکه، من «شبی که ماه کامل شد» را فیلمی سیاسی و اندیشه‌ای دیدم.
معمولاً چه نوع فیلم‌هایی شما را جذب می‌کند؟
فیلم‌هایی که هم وجهی اندیشه‌ای و هم وجهی اجتماعی و سیاسی داشته باشند؛ به تعبیری، حاوی یک معنا و پیام باشند. اینکه ما چه تفسیری از معنا و پیام داریم، شاید چندان مورد اجماع نباشد اما من خود به شخصه فیلم جدی را می‌پسندم؛ فیلمی که احساس کنم نسبت دیالکتیکی با جامعه دارد؛ بیگانه با جامعه و رشد و اعتلای آن نیست و در نهایت فیلمی که مخاطب را در سطح نگه نمی‌دارد.
چرا اصلاً باید فیلم دید؟
بگذارید من از شما این سؤال را بپرسم که چرا باید روزنامه خواند؟ واقعیت این است که سینما هم مثل روزنامه و کتاب، یک متن است و شما به جای اینکه بخوانید، می‌بینید و می‌شنوید. بنابراین، در سینما شما با انواع و اقسام هنرها مواجه هستید، بگذریم از اینکه برخی از فیلم‌ها موزیکال هستند و خود موسیقی به تنهایی یک متن است. بنابراین، سینما را می‌خوانیم، می‌بینیم و بسته به مضمون فیلم به بینش و اخلاق ما کمک می‌کند.
 ما هنوز هم با دیالوگ‌های برخی از فیلم‌ها زندگی می‌کنیم. هنوز در پس ذهن ما محاورات برخی از فیلم‌ها نقش بسته است. نمی‌توان از نقش سینما غافل شد؛ مخصوصاً سینمای اجتماعی.
سینما ما را متوجه بسیاری از دردها و آسیب‌های اجتماعی می‌کند که ممکن است به آنها توجه نداشته باشیم. فیلم می‌تواند به ما نشان دهد که در کف جامعه چه می‌گذرد، مسائل اساسی مبتلابه جامعه ما چیست. نمی‌توان فیلم را نادیده گرفت البته بسته به مضمون فیلم، نوع اثر و پردازش و کیفیت آن، تأثیرگذاری متفاوتی می‌یابد.
گاه می‌بینیم اثری تلاش کرده ولی بیش از آنکه معناگرایانه، محتوایی و کیفی باشد، رفتارگرایانه و ظاهرگرایانه است و مخاطب را عاقل فرض نکرده است؛ این نوع از فیلم‌ها قاعدتاً نمی‌توانند چندان ماندگاری در جامعه داشته باشند. اما وقتی کارگردان مخاطب را عاقل فرض کرده و هوش و عقل و احساس او را نشانه می‌گیرد، مخاطب را پس از فیلم هم شکار می‌کند نه فقط هنگام فیلم. اهالی سینما باید تلاش کنند تا به مخاطب در این سطح هم دست پیدا کنند و جذب مخاطب محدود به لحظات دیدن فیلم نباشد.
اشاره کردید، ما با بعضی از فیلم‌ها زندگی می‌کنیم، شما با چه فیلمی زندگی کرده‌اید؟
بله، سینما یک زندگی است و من با فیلم «آژانس شیشه‌ای» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا زندگی کردم و دلیل آن، مضمون، نوع محاورات و دیالوگ‌های فیلم است. به اعتقاد من، «آژانس شیشه‌ای» زندگی سیاسی و اجتماعی ما در دوره جنگ و پس از آن را بخوبی ترسیم می‌کند.
فیلم دیگری که به نوعی با آن زندگی کردم «ویلایی‌ها» به کارگردانی منیر قیدی و ارسلان امیری است. این فیلم از آن جهت که به زنان و عقبه جبهه می پردازد، ارزشمند است و جای آن در سینمای ما خالی بود.
اما اگر به سال‌های دورتر برویم، فیلمی که مرا درگیر کرد، فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی بود. من این فیلم را در سال‌های جوانی دیدم؛ وقتی که در خارج از کشور بودم. این فیلم «ازخودبیگانگی» انسان و «مسخ‌شدگی» او را به تصویر کشیده است.
معتقدم مفهوم «ازخودبیگانگی» کماکان مسأله جدی جامعه ما است و بشر امروز به مراتب ازخودبیگانه‌تر از آن سال‌ها است و ما کماکان نیاز داریم فیلم‌هایی مثل «گاو» ساخته شود تا ازخودبیگانگی نوین و نوظهور را به تصویر بکشد. به نظر می‌رسد که نوعی ارباب رعیتی نوینی در حال تکوین است که طی آن انسان خود و قابلیت‌هایش را فراموش می‌کند حتی می‌توان مصداق این ازخودبیگانگی نوین را در جامعه خودمان هم دید و فکر می‌کنم مسئولیت اجتماعی اهالی هنر و اندیشه ما کشف، فهم و به تصویر کشیدن مصادیق این ازخودبیگانگی‌های نوین است.


نظر شما