شناسهٔ خبر: 31813094 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

بازگویی مداوم یک هشدار!

صاحب‌خبر -


پژمان کریمی
نگارنده پیشتر در چندین یادداشت این بحث را پیش کشید که سینمای ایران دچار «بحران اندیشه» است!
به‌واقع؛ بحران اندیشه به چه معنایی است و دارای چه مختصاتی توصیف می شود؟ آیا مراد از اندیشه به تعبیری؛ تلاش برای معلوم نمودن مجهولی و یا حرکت میان معلومات برای رسیدن به مجهولات است؟ آیا هر تلاشی مقدس و قابل تحسین و در جهت رستگاری صاحب اندیشه و مخاطبان قابل تلقی است؟
طبعا چنین مرادی از سوی نگارنده این سطور فرض و اراده نشده است!
به طور فشرده باید گفت و تاکید کرد:
اندیشه را اگر دیدگاهی مبتنی بر دین الهی اسلام (که مبتنی بر وحی و خردورزی است) نسبت به جهان خلقت، هدف و غایت هستی، جایگاه انسان در نظام آفرینش، راه  و رسم رسیدن به رستگاری این جهانی و آن جهانی، مسئولیت انسان در قبال خلقت و در برابر همنوعان و جامعه خویش و سرنوشت بشری توصیف و معنا کنیم؛ بحران اندیشه یعنی نبود دیدگاه الهی در تعریف و تبیین و ارزیابی جهان هستی و پدیده‌ها و رویدادهای گذشته و حال و آینده !
با اعتنا بدان چه اشاره رفت؛ سینمای ایران در شکل کلانگرانه، واجد دیدگاه الهی یا اندیشه الهی نیست. به عبارتی دیگر؛ نه همه، اما اغلب پرچمداران و مدعیان اندیشه‌ورزی (اعم از فیلمنامه نویسان و کارگردانان) دارای اندیشه هدف نظر نیستند و در نتیجه؛ هنرورزی‌شان که محصول اندیشه‌ورزی غیرالهی در تحلیل جهان و موضوعات هستی شناختی است؛ یکسره با وحی و خردورزی در تضاد و تعارض است!
نویسنده و کارگردانی که رویدادی چون فتنه 88 را دستمایه کار خود قرار می‌دهد؛ چون دارای اندیشه نیست؛ فتنه را نه دارای بن و بازوی خارجی و استکباری و نه گامی بلند در مسیر منحوس طغیان علیه حاکمیت دینی و نه جفایی روشن و مسلم بر حقانیت نظام دینی و نیز نه شمشیری بران و آخته در برابر امنیت و منافع ملی ارزیابی می کند که با صدای بلند؛ حکم به تقدس و تحسین و ضرورت تکرار این رویداد ضد الهی می دهد!
نویسنده و کارگردانی که برای موفقیت تجاری فیلم خود تنها راه پیش روی را استفاده از الفاظ رکیک و اعمال شوخی های مهوع جنسی تلقی کرده است؛ بواقع چه نسبتی با اندیشه‌ورزی دارد؟
نویسنده و کارگردانی که یک به اصطلاح فیلم سینمایی متعلق به بدنه فیلمفارسی را عینا روگرفت می نماید و زحمت تغییر یک جمله آن فیلم را هم به خود نمی دهد؛ چه؟
وجود و واقعیت بحران اندیشه است که نتیجه آن سینمایی سترون است. سینمایی که جوایز بین‌المللی آن، بر آمده نگاه تلخ و عبوس و نومید و بی ریشه جمعی از کارگردانان مرعوب است. مرعوب چه؟ مرعوب فرهنگ لیبرالیستی و نهیلیستی!
 پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران که 38 میلیارد تومان عایدی داشت؛ اثری است مبتذل و مهوع!
شما می توانید میان این سینما - سینمای ایران- و محصولات آن، با اندیشه ترادفی متصور و قائل شوید؟
وقتی مخاطبان از این فیلم یا از فیلم مبتذل  با شوق استقبال می کنند؛ یعنی سینمای غیرجذاب و به دور از اندیشه، مروج اندیشه ورزی نبوده است که اگر جز این بود، انبوه مخاطبان به قصد تفریح و کنجکاوی رو به تماشای این فیلم و نظایر آن نمی‌شتافتند؟
باور کنیم سینمای ایران چنان در تاروپود بحران مدنظرگرفتار آمده است که کاملا رسا خبر از بازتولید فرهنگ فیلمفارسی می دهد.
این فرهنگ بازتولید شده، درست هنگامی سربرآورد که کارگزاران فرهنگی جامعه ما در دوران سیاه و منحوس اصلاحات در حال تئوریزه کردن لیبرالیسم فرهنگی در سطح جراید زرد و روزنامه های زنجیره ای بودند.
لیبرالیسم فرهنگی می گوید؛ سینما عرصه تخیل است و خلاقیت و جذابیت محض! اندیشه متعلق به ساحت کتاب است و کارویژه هنرهفتم سرگرمی صرف است. مطلوب ما و مخاطب باید «سریع و خشن»یک تا 9 ، «اره» و«مرد عنکبوتی»، « آبی گرمترین رنگ است» و... معنا شود!
مروجان لیبرالیسم فرهنگی با عبارات متعفن«هنر برای هنر»، «هنر از سیاست جداست»، « سینما با ایدئولوژی همخوانی ندارد»،« سینما با دین کارکرد هنری خود را از دست می دهد»و... رای و حکم به تعطیل اندیشه و اندیشه‌ورزی در ساحت سینما می دهند! و افسوس که فیلمساز سینمای ایران چون القائات پلشت را  مطلوب القائات نفسانی خود یافته؛ پا پس می کشد و از اندیشه الهی پرهیز می‌نماید. درست همان چیزی که معاندان در پی تحقق آنند. زیرا می دانند که در صورت این رخداد، سرکوب و استحمار و استعمار آسان فراهم می شود و مطامع پلشت فراهم می‌آید!
هفته پیش فیلم سینمایی «هزار پا» به‌صورت مینی سریال وارد شبکه نمایش خانگی شد. این کار، نمونه‌ای برآمده از بحران یاد شده است:
قصه ضعیف، شخصیت های بیمار، شخصیت‌های بدون مابه ازای غالب بیرونی، مجرای بیان الفاظ رکیک و شوخی های زمخت و مبتذل، کاری هتاک علیه فرهنگ جانبازی و جانبازان کشورمان، کاری مهوع از لات بازی نویسندگان و کارگردان و نیز نمایانگر اذهان جنسیت زده و دارای اختلالات جنسی!
 مختصات بحران را بخوبی دریافتید؟ حالا می‌توانید پاسخ دهید؛ سینمای ایران چه تفاوت عمده و روشنی با فیلمفارسی دارد؟
عزیزان!
هزار پا و امثال هزارپا مدتهاست که ناخواسته به ما هشدار می دهند:
لیبرالیسم فرهنگی خود را در آینه و ساحت سینمای ایران بر کشیده است! تردید نکنید وضعیت بدتر هم خواهد شد. زیرا سطح جسارت تولیدگران قد کشیده و همزمان توقعات تماشاگر سینما را با خود همراه کرده است! این اتفاق در سایه سار نبود کارگزاران حرفه ای و متعهد در پهنه سینما و نبود نقشه راه فرهنگی، به سادگی روی داده و همواره تکرار می شود!

نظر شما