شناسهٔ خبر: 31802341 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

اعتراف مخالفان به عظمت علمی امام جواد (ع)

امام نهم که نامش «محمّد» و کنیه اش «ابوجعفر» و لقب او «تقی» و «جواد» است، در دهم ماه مبارک رجب 195 هـ. ق در شهر مدینه دیده به جهان گشود.

صاحب‌خبر -

با اینکه مناصب الهی وابسته به سن خاص نیست و خداوند پیامبرانی را در کودکی به منصب نبوت انتخاب کرده، مانند حضرت یحیی علیه السلام که قرآن می فرماید: «ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم..» و از زبان حضرت عیسی علیه السلام در نوزادی نقل می کند که «بی شک من بندة خدایم. به من کتاب عطا فرموده و مرا در هر جا که باشم، وجودی پر برکت قرار داده است.....» و علم نبوت را به آنها عنایت فرموده است. با این حال، امامت امام جواد علیه السلام و دارا بودن علم الهی وارث نبوی، نه تنها از طرف مخالفان مورد تردید جدّی واقع شده بود، بلکه افراد عادی از شیعیان و برخی از بزرگان و علماء شیعه نیز در این مسئله گفتگو داشتند و در واقع، این مسئله به صورت یک معزل اعتقادی در آمده بود.

«ابن رستم طبری» از دانشمندان قرن چهارم، می نویسد: «زمانی که سنّ او (حضرت جواد علیه السلام) به شش سال و چند ماه رسید، مأمون پدرش را به قتل رساند و شیعیان در حیرت و سرگردانی فرو رفتند و در میان مردم اختلاف نظر پدید آمد و سن ابو جعفر را کم شمردند و شیعیان در سایر شهرها متحیر شدند..»

به همین جهت، شیعیان اجتماعاتی تشکیل دادند و دیدارهایی با امام جواد علیه السلام به عمل آوردند و به منظور آزمایش و حصول اطمینان از اینکه او دارای علم امامت است، پرسشهایی را مطرح کردند و هنگامی که پاسخهای قاطع و روشن کننده دریافت کردند، مقام علمی آن حضرت را باور کردند و آرامش یافتند. به نمونه هایی در این زمینه توجّه فرمایید:
1. بعد از شهادت امام رضا علیه السلام، ریان بن صلت، صفوان بن یحیی، محمد بن حکیم، عبد الرحمن بن حجاج و یونس بن عبد الرحمان با گروهی از بزرگان و معتمدین شیعه، در خانه «عبد الرحمن بن حجّاج» در یکی از محله های بغداد به نام «برکة زلزل» گرد آمدند و در سوگ امام به گریه و اندوه پرداختند.... یونس به آنان گفت: دست از گریه بردارید! [باید دید] امر امامت را چه کسی عهده دار می گردد؟ و تا این کودک (ابو جعفر) بزرگ شود، مسائل خود را از چه کسی باید بپرسیم؟

در این هنگام «ریان بن صلت» برخاست و گلوی او را گرفت و فشرد و در حالی که به سر و صورت او می زد، با خشم گفت: تو نزد ما تظاهر به ایمان می کنی و شک و شرک خود را پنهان می داری! اگر امامت او از جانب خدا باشد، حتی اگر طفل یک روزه باشد، مثل پیرمرد صد ساله خواهد بود و اگر از جانب خدا نباشد، حتی اگر صدساله باشد، چون دیگران یک فرد عادی خواهد بود....
در آن موقع، موسم حج نزدیک شده بود. هشتاد نفر از فقهاء و علماء بغداد و شهرهای دیگر رهسپار حج شدند و به قصد دیدار ابو جعفر عازم مدینه گردیدند و چون به مدینه رسیدند، به خانه امام صادق علیه السلام که خالی بود، رفتند. در این هنگام، عبد الله بن موسی، عموی حضرت جواد علیه السلام، وارد شد و در صدر مجلس نشست. یک نفر بپا خاست و گفت: این، پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله است. هر کس سؤالی دارد، از وی بکند. چند نفر از حاضران سؤالاتی کردند که وی پاسخهای نادرستی داد!... شیعیان متحیر و غمگین شدند و فقهاء مضطرب گشتند و برخاسته و قصد رفتن کرده، گفتند: اگر ابو جعفر می توانست جواب مسائل ما را بدهد، عبدالله نزد ما نمی آمد و جوابهای نادرست نمی داد!

در این هنگام، دری از صدر مجلس باز شد و غلامی به نام «موفق» وارد مجلس گردید و گفت: این ابو جعفر است که می آید. همه بپاخاستند و از وی استقبال کرده، سلام کردند. حضرت وارد شد و نشست. مردم و علماء همه ساکت شدند. آن گاه سؤالات خود را با امام در میان گذاشتند و وقتی که پاسخهای قانع کننده و کامل شنیدند، شاد شدند و او را دعا کردند و عرض کردند: عموی شما عبدالله چنین و چنان فتوا داد.
حضرت فرمود: «ای عمو! امر عظیمی است که فردا در پیشگاه او (خدا) بایستی و به تو بگوید: با آنکه در میان امت، دانا تر از تو وجود داشت، چرا ندانسته به بندگان من فتوا دادی!» 
2. اسحاق بن اسماعیل در نامه ای ده مسئله نوشته بود تا از آن حضرت بپرسد، ولی قبل از آنکه سؤالاتش را مطرح کند، حضرت به اساسی ترین پرسش او جواب فرمود که به یقین علم و حتی علم غیب حضرت را باور کرد.
و مشابه این دیدارها که در منابع روایی و تاریخی بیان شده است، باعث شد شیعیان اعتقاد کامل به امامت و علم الهی حضرت پیدا کنند.

اعتراف مخالفان

با مناظرات و پرسشها از امام جواد علیه السلام نه تنها عظمت علمی آن حضرت در نزد شیعیان به اثبات رسید، بلکه علماء مذاهب دیگر نیز این عظمت علمی را دریافتند و در مواردی بدان اعتراف کردند، از جمله:
1. ابن حجر هیثمی می نویسد: «مأمون او را به دامادی انتخاب کرد؛ زیرا با وجود کمی سن، از نظر علم و آگاهی و حلم، بر همه دانشمندان برتری داشت..» 
2. شبلنجی می گوید: «مأمون پیوسته شیفتة او بود؛ زیرا با وجود کمی سن، فضل و علم و کمال خود را نشان داد و برهان [عظمت] خویش را آشکار ساخت..» 
3. جاحظ عثمانی معتزلی، که از مخالفان خاندان علی علیه السلام بوده، امام جواد علیه السلام را در زمرة ده تن از «طالبیان» آورده و درباره آنان چنین گفته است: «هر یک از آنان عالم، زاهد، عابد، شجاع، بخشنده و پاک بودند..» 
4. سبط بن الجوزی الحنفی (م654ق) می گوید: «وَ مُحَمَّدٌ اَلْاِمَامُ اَبُو جَعْفَرِ الثَّانِی کَانَ عَلَی مِنْهَاجِ اَبِیهِ فِی الْعِلْمِ وَ التُّقی...؛ (17) محمد، امام ابو جعفر دوم (حضرت جواد علیه السلام) در علم و تقوا بر روش پدرش (علی بن موسی علیهما السلام) بود..»
5. محمود بن وهیب البغدادی می گوید: «هُوَ الْوَارِثُ لِاَبِیهِ عِلْماً وَ فَضْلاً وَ اَجَلُّ اِخْوَتِهِ قَدْراً وَ کَمَالاً؛ (18) او (ابو جعفر) وارث علم و فضل پدرش بود و برترین برادران از نظر منزلت و کمال بود..»
6. فتال نیشابوری جامع ترین کلام را که به منزلة جمع بندی اعترافات علماء اهل سنت است، دربارة علم او می گوید: «مأمون شیفته او شد؛ زیرا می دید که او با وجود کمی سن، از نظر علم و حکمت و ادب و کمال عقلی، به چنان رتبة والایی رسیده که هیچ یک از بزرگان علمی آن روزگار بدان پایه نرسیده بودند..»

/۶۲۶۲

نظر شما