شناسهٔ خبر: 31626671 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: رسا | لینک خبر

نشست‌ نقد داستان طلاب؛

گزارش تفصیلی نقد کتاب داستانی "پل جُغاتو"

به داستان‌هایی همچون "پل جغاتو" و آشوب‌های ضدانقلاب در ابتدای جنگ، بسیار کم پرداخته شده و جای کار جدی دارد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ششمین نشست از سلسله نشست‌های نقد داستان طلاب با موضوع نقد داستان "پل جُغاتو" نوشته مجید محبوبی در سالن جلسات مدرسه اسلامی هنر برگزار شد.

در این نشست، مجید محبوبی به عنوان نویسنده کتاب و علی مهر و زهره عارفی به عنوان منتقدان این کتاب داستانی حضور داشتند.

گزارش تفصیلی نقد کتاب داستانی

علی مهر متولد 1350 در قم، نویسنده کودک و نوجوان، مدرس داستان نویسی است، همچنین زهره عارفی نیز کارشناسی زبان و ادبیات عرب و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی و صاحب آثار «فرمان یازدهم» و «روی موج 14» و «صدای سکوت» است.

قطعه‌ای از کتاب داستانی "پل جُغاتو"

در ابتدای این نشست صمیمانه، محبوبی نویسنده کتاب، ابتدا قطعه‌ای از کتاب داستانی "پل جُغاتو" را قرائت کرد:

جمعیت بی‌شماری، بیمارستان را به قرق خود درآورده‌اند، زن و مرد، کوچک و بزرگ، کرد و ترک

عده‌ای پاسدار با بلندگو از مردم خواهش می‌کنند که محوطه بیمارستان را ترک کنند، می‌گویند هر آن امکانش است که هواپیماها برگردند و دوباره بیمارستان را بزنند.

روی پل جغاتو خیلی شلوغ است، مردم سواره و پیاده با سرعت از سمت شهر، روی پل می‌دوند و این طرف می‌آیند که به خارج از شهر فرار کنند، انگار در داخل شهر هم مردم شنیده‌اند که هواپیماها می‌خواهند پل را بزنند، لابد همه این شایعه را شنیده‌اند که بعد از زدن پل، ضد انقلاب‌ها می‌خواهند به داخل شهر بریزند و پل را ببندند و شهر را اشغال کنند.

چند سرباز ایستاده‌اند دو طرف پل، نمی‌گذارند کسی به آن طرف برود، دل تو دلم نیست، فیروز جلو می‌افتد و به طرف پل می‌رود، آن طرف پل در غبار و دود به سختی دیده می‌شود.

چشم‌هایم دنبال خانه سلطان کیشی است، صدای گلوله‌های قطع نمی‌شود، فیروز داد می‌زند: سردار هستی، من باید بروم اون ور پل، میای بریم؟

سردار میگه: مگه میشه؟! نمی‌ذارن که! تازه اصلا روی پل، جا برای سوزن انداختن نیست، نمیشه که از روی پل رفت اون ور! میشه؟

گزارش تفصیلی نقد کتاب داستانی

فیروز نگاه می‌کند، مستأصل است، سردار راست می‌گوید، روی پل هیاهوست، همه به این طرف می‌دوند، تند می‌دوند، دو سه بچه قد و نیم قد با هم می‌دوند، یکی تعادلش را از دست می‌دهد و روی زمین می‌افتد.

فکرش را بکن اگر این پل نبود، حالا همه این مردم باید خودشان را به آب می‌زدند، مثل آن زمان‌ها که مردها ماندند و جنگیدند و شهید شدند و زنها خود را به آب زدند.

بخش نخست| محاسن و ویژگی‌های مثبت داستان

در ادامه این نشست صمیمانه، علی مهر در بخش نخست سخنان خود به ارائه نظر خود درباره این داستان پرداخت و اظهار داشت: اولین نکته در رابطه با داستان بلند پل جُغاتوی مجید محبوبی که دوست دارم به آن اشاره کنم، موضوع و سوژه داستان است.

سوژه داستان، بِکر و بسیار ارزشمند است

پرداختن به این نوع سوژه داستان، یعنی سوژه تاریخی که به نوعی بکر بوده و نوشتن درباره آن، نیازمند تحقیق و تجربه است، به خودی خود و مخصوصا با توجه به تاریخ معاصر ما، ارزشمند است.

ویژگی تاریخ معاصر از دهه 50 به بعد این است که انقلاب اسلامی در بُعد داستانی، با سوژه‌ها و زمینه‌های مختلف به وقوع پیوست [که این می‌توانست در اختیار داستان نویس قرار گیرد] و بلافاصله یعنی سال 1359، انبان سوژه دیگری از راه رسید و آن جنگ تحمیلی بود.

به همین جهت، این دو واقعه مهم، سبب فراموشی خیلی از موارد تاریخی شد که می‌توانست در تاریخ و داستان دستمایه نویسندگی قرار گیرد، از این رو پرداختن به این برهه زمانی و این نوع داستان‌ها، به خودی خود، یک امتیاز است.

خیلی از واقعه‌ها در برهه دهه 50 و دهه 60 وجود دارد که فقط اسمی از آن می‌شنویم، اما هنگام جست‌وجو، هیچ چیزی را درباره آن پیدا نمی‌کنیم.

پرداختن به این نوع سوژه داستان، یعنی سوژه تاریخی که به نوعی بکر بوده و نوشتن درباره آن، نیازمند تحقیق و تجربه است، به خودی خود و مخصوصا با توجه به تاریخ معاصر ما، ارزشمند است.

کشاندن به بند هنر، راهی برای ماندگار کردن

در واقع این نظر درست و معروف است که اگر بخواهیم چیزی ماندگار شود، بایستی آن را به بند هنر بکشانیم، بحث پل جغاتو و همین آشوب و فعالیت ضد انقلاب در ابتدای جنگ، موردی است که بسیار کم درباره آن گفته و به آن پرداخته شده است و بسیار جای کار دارد که خوشبختانه در این بحث استفاده شده است.

مورد دومی که در خود این داستان می‌توان به آن اشاره کرد، مقایسه دو سارا، یکی افسانه سارای و دیگری شخصیت سارا، دختر عموی راوی داستان است که این مقایسه و دادن راه حل که غیر از حرکت منفعلانه در افسانه سارای، راه حل دیگری هم وجود دارد، [گرچه خود نویسنده در جایی از داستان می‌گوید؛ من نه جرأت آن و نه اعتقادی به این خودکشی دارم، اما] در خود داستان، راه حل و پیام دوم را می‌رساند و به نظر نقطه قوتی در این بحث است.

به طور کلی این دو موضوعی که در داستان پرداخته شده است، هر دو، استعداد گسترش بسیار زیادی دارند، حال در ادامه کار بررسی می‌کنیم که آیا نویسنده از این فضایی که در اختیار او قرار دارد و با این دو موضوع و تمهیدی که در نظر گرفته است، به درستی استفاده کرده است یا خیر؟

تفاوت داستان‌های کوتاه و بلند

خانم عارفی نیز در بخش نخست ارائه مطالب خود، ضمن تقدیر از نویسنده کتاب "پل جغاتو" گفت: صحبت‌های خود را دو قسمت می‌کنم، در بخش اول، به چشم انداز داستان می‌پردازم و بعد به صورت منتقدانه وارد اصل داستان می‌شوم.

این داستان به عنوان یک داستان بلند، حاوی تمام عناصر یک داستان بلند است، بعضی این گونه فکر می‌کنند که اگر یک داستان کوتاه را بسط داده و توصیفات و شخصیت‌های آن را اضافه کنیم، به داستان بلند تبدیل می‌شود و باز هم می‌گویند اگر به همین داستان بلند، چند شخصیت اضافه کنید، تبدیل به رمان می‌شود، در صورتی که این‌ها، مقوله‌‌های متفاوت از هم هستند و هیچ‌گاه چنین امری اتفاق نمی‌افتد، مگر این که شخص به داستان نویسی تسلط داشته باشد و بتواند یک داستان بلند را[بدون آن که به آن، داستان کوتاه بگوییم] بیافریند.

رعایت عناصر داستان بلند در کتاب "پل جُغاتو"

نویسنده داستان، عناصر یک داستان بلند را کاملا رعایت کرده‌اند، یعنی قصه گویی و روایت داستانی را در آن مشاهده می‌کنیم و سبکی را که برای بیان داستان خود انتخاب کرده‌اند، سبک داستان در داستان یا قاب در قاب است، منظور این است که ما در این داستان بلند، با دو داستان موازی روبرو هستیم، به علاوه داستانی که توجیه پذیر است اگر به آن پرداخته نمی‌شود.

دو داستانی که وجود دارد و به موازات هم پیش می‌رود، یک داستان تاریخی به نام سارای [که در بخش دوم صحبت‌های خود از آن برای مسأله جایگزینی‌ها و همنشینی‌های داستان، مقابله‌ها و تفاوت‌هایی که بین این دو داستان وجود دارد، استفاده می‌کنم] آوردن دو نام سارا و سارای، آنهم این اندازه مستقیم گویی و ورود در ذهن شخصیت اصلی مانند حمید اگرچه توجیه پذیر است، اما قدری دست کم گرفتن مخاطب است، هرچند مخاطب این داستان نوجوان است، ولی به قول معروف به قدری رب آن را غلیظ کرده‌اند که مخاطب‌ها خصوصا نوجوان‌های امروز، دست کم گرفته شده‌اند.

در این داستان قاب در قاب یا داستان در داستان، با یک داستان تاریخی سارای، سلطان کیشی، خان مغان و مردم ده مواجه هستیم، اما داستانی که در حال حاضر [به جهت زمانی] پیش می‌رود، داستان حمید و دختر عموی او سارا است.

زبان قابل فهم داستان برای نوجوانان

اولا زبان این داستان برای نوجوانان بسیار قابل فهم است و توانسته‌اند لحن این نوجوان [حمید] را به خوبی درآورند، سن آن [که چیزی بین 12 تا 15 سال است] را می‌توان در نظر گرفت، از جهت عشق‌ها و هیجانات نوجوانی به این نوجوان پرداخته شده است و خصوصیات نوجوانی به به خوبی می‌توان لابلای داستان حمید و سارا، حمید و حبیب به عنوان دو برادر، حمید و سردار به عنوان دو دوست و حمید و ساسان به عنوان[شخصی که از آن متنفر است] و به طور کلی از تمام ویژگی‌ها و موقعیت‌های آفریده شده برای سن نوجوانی به خوبی استفاده شده است.

هیجانات و شرارت‌های نوجوانی در مقابله قهرمان و ضدقهرمان به خوبی نشان داده شده، اگرچه در داستان حمید و در خود مسأله نوجوانی او، خیلی به سمت ضد قهرمان نمی‌رویم، سردار می‌تواند یک قهرمان باشد، اما ساسان بعد از پیشرفت جنگ، از حالت ضد قهرمان خارج می‌شود و به ما می‌خواهد بگوید که اگرچه نوجوان‌ها در چنین سنین و زمان‌هایی هیجانی و احساسی عمل می‌کنند، اما در جاهایی هم اگر لازم باشد، از این هیجانات تمرد کرده و بازهم به قهرمانان می‌پیوندد.

این امر از جهاتی خوب است، یعنی خیلی به سمت داستان‌های رئال کهن نمی‌رود و این که نوجوانی را [که مرزی بین جوانی و کودکی می‌دانیم]، در حمید مشاهده می‌کنیم، به تعبیر دیگر بروز حرکات بزرگسالانه از حمید بازهم طبیعی و توجیه پذیر است، چراکه کودکان در مرحله گذار و در حال عبور از دوران کودکی به سمت جوانی هستند و اموری مانند تفنگ به دست گرفتن علی رغم ترس از فردی دیگر در نوجوان‌ها اتفاق می‌افتد و داستان را باورپذیر می‌کند.

گزارش تفصیلی نقد کتاب داستانی

بخش دوم| نقدهای وارد به داستان

1 ـ غلط‌های املایی

عارفی در این بخش به بیان نقدهای وارد به این داستان پرداخت و اظهار داشت: ایرادی که به داستان گرفته می‌شود، نقد مهمی که به [لحاظ شکلی] به این داستان وارد است؛ غلط‌های املایی زیادی است که در کتاب مشاهده می‌شود، مانند کلمه نزار که به اشتباه با «ز» نوشته شده، درحالی که با «ذ» نوشته شده و باید دقت داشت که گذاشتن با سپاس‌گزاری متفاوت است، یا کلمه «له‌ له» که در داستان به اشتباه نوشته شده است، همچنین طرح جلد این کتاب هم مورد مناقشه است...

2ـ زاویه دید داستان

علی مهر نیز در این بخش به نکاتی اشاره و بیان کرد: شاید اولین نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد، زاویه دید داستان است که در ابتدای داستان به صورت هوشیارانه انتخاب شده، اما در ادامه به خطا رفته است، در واقع می‌توان گفت که با راوی ناظر یا شاهد مواجه هستیم، اما وقتی مقداری از داستان را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم که بخشی از قسمت‌های داستان بیش از حد منفعلانه است.

نکته قابل تأمل در داستان "پل جغاتو" مسأله «جهان داستان» نویسنده است، احساس می‌شود که گاهی حواس نویسنده پرت شده و به‌گونه‌ای برخی خطاهای منطقی در داستان او وارد شده و تناقضاتی در جهان داستانی ایشان مشاهده می‌شود.

اگر زوایه دید راوی ناظر را حذف کرده و خود سردار راوی می‌شد، شاید طرح بهتری را می‌توانست پی‌ریزی کند، خود بحث شخصیت‌های زیاد در داستان، یک مسأله‌ است، زمانی که از تک تک شخصیت‌های داستان نام برده می‌شود، مخاطب حسابی جداگانه روی آنها باز می‌کند.

3ـ جهان داستان نویسنده

نکته قابل تأمل دیگر در داستان، مسأله «جهان داستان» نویسنده است، احساس می‌شود که گاهی حواس نویسنده پرت شده و به‌گونه‌ای برخی خطاهای منطقی در داستان او وارد شده و تناقضاتی در جهان داستانی ایشان مشاهده می‌شود که اگر خود نویسنده هم برگردد، پاسخی به این بحث‌ها نداشته باشد، مثلا صحبت از بیمارستان می‌شود، اما ناگهان به طور کلی رها شده و از مکان و موقعیت آن بحثی نمی‌شود! که این موارد در داستان زیاد است، به نظر این امور ایرادات، منطقی بوده و نیازمند توجه بیشتری است.

4ـ ابهامات موجود در داستانگزارش تفصیلی نقد کتاب داستانی

حس می‌شود که نویسنده از حالت «سیال ذهن ابتدایی» استفاده کرده است نه قالب «داستان در داستان»، هرچند تا اواخر داستان در این حالت به خوبی پیش‌رفته است، اما اواخر داستان این بحث به کلی رها می‌شود و بخش دوم داستان، هیچ ارتباطی به صحنه‌های داستان قبل نداشته و هیچ پلی بین آنها زده نشده است.

علی رغم خوش خوان بودن داستان، اما احساس می‌شود که در نوشتن آن بی‌دقتی و عجله‌های خاصی وجود دارد، مانند این که حرفی از تفنگ زده نمی‌شود، اما به یکباره تفنگ در داستان ظاهر می‌شود.

به نظر یکی از ایرادات ما در موضوعات این است که خیلی از دانسته‌ها در ذهن ما می‌گذرد، از این رو تصور ما نیز بر این است که خواننده نوجوان هم این مطلب را می‌فهمد، همیشه می‌گویم که اگر می‌‌خواهید داستانی مذهبی را قلم بزنید، فرض کنید داستان مذهبی اسلامی مختص به مخاطب مسیحی می‌نویسید، [یعنی خواننده‌ای که هیچ اطلاعی از شخصیت‌های مذهبی داستان ندارد و باید سعی شود که آن شخصیت‌ها به مخاطب داستان شناسانده شود.]

عارفی در ادامه نقدهای خود بیان کرد: آقای مهر به نکته‌ای در رابطه با راوی (من ناظر) اشاره کردند و مشکل آن برای من قابل فهم نیست! این راوی در حال عبور از کودکی به سمت سنین نوجوانی است و به همین خاطر حالت‌هایی را می‌گوید که مردد بین رها کردن کار و انجام آن است.

مهر: اشاره کردم که موضوع داستان مستقیما به خود راوی مربوط است، اما در این داستان بیش از حد منفعل است، گرچه بگوییم در سنین کودکی و نوجوانی و شرایط روحی متزلزلی است، اما برای هدف خود نیز هیچ فعالیتی نمی‌کند، انفعال این شخصیت به حدی است که برای سوار و پیاده شدن از مینی‌بوس، سردار به کمک او می‌آید.

عارفی: این عدم فعالیت به خاطر کودکی و ناتوانی اوست، به نظر یکی از ایرادهای منطقی این است که در نقد داستان به دنبال این رویم که آیا یک واقعه به صورت عین به عین با مسائل تاریخی باشد؟ اگر جهان داستان ساخته شده و باور پذیر است، بایستی مورد پذیرش قرار گیرد، وگرنه نمی‌توانید به منطق داستان ایراد وارد کنید، اعتقاد من این است که باید جهان داستانی بسازیم، نه این که واقعیات را جزء به جزء منتقل کنیم.

البته مطالب بنده به معنی قبول داشتن کلمه کلمه این کتاب نیست، نمی‌دانم که تا چه اندازه با دغدغه‌های امروزی نوجوان ما تطبیق داده شده است.

تقابل قهرمان و ضد قهرمان

در این کتاب بین دو بخش داستانی «افسانه سارای» در زمان گذشته و «سارا و حمید» در زمان معاصر تقابل و مقایسه‌ای صورت می‌گیرد، یکی از مهمترین تقابل‌های این داستان، تقابل قهرمان و ضد قهرمان است؛ در داستان «سارای»، قهرمان خود او و ضد قهرمان خان مغان است، اما در داستان «سارا و حمید» قهرمان به نحوی خود سارا محسوب می‌شود، چرا که روی حمید اثر مثبت گذاشته است و ضدقهرمان‌ نیز دموکرات‌ها و کوموله‌ها هستند.

یکی از ایرادات به آقای محبوبی واضح بیان کردن مطالب داستان است که این دست کم گرفتن مخاطب [هرچند نوجوان باشند] است، بازهم تأکید می‌کنم که هیچ الزام و ضرورتی برای نقل عین به عین یک مسأله تاریخی یا اسطوره‌ای در داستان وجود ندارد، بلکه می‌توانیم با توجه به حافظه تاریخی ناخودآگاه جمعی خود، داستان را نقل کنیم.

این داستان به خاطر دغدغه‌مند بودن مردم در دهه 60 نسبت به تجاوزات صورت گرفته به کشور و انفعال و ناتوانی برخی از نوجوان‌ها در مقابله با این تجاوزات، به نظر نشان دادن شخصیت اصلی داستان [حمید] به شکل فردی مدعی و در عین حال منفعل بسیار خوب است.

کاستن مستقیم‌گویی و کشف به مخاطب

حال برای بهتر شدن این داستان، به نظر نویسنده می‌توانست مستقیم‌گویی‌های داستان را کاسته و اجازه کشف کردن به مخاطب خود دهد و مخاطب نوجوان خود را تا این اندازه دست کم نگیرد، اما در بخش‌هایی از داستان مانند کوموله‌ها بایستی [و تصور نوجوانان آن زمان از آنها]، حرکات نوجوان‌ها و شخصیت پردازی کاملی انجام می‌شد که برخی ایرادات به وجود نیاید.

در هر صورت، داستان «پل جغاتو» خوش خوان است و مطالعه آن فرصت زیادی نمی‌طلبد و زبان این داستان با وجود دو زبانه بودن نویسنده آن، بسیار روان است، اما انتظار می‌رفت که تصاویر درج شده در صفحات کتاب بهتر باشد.

داستان «پل جغاتو» خوش خوان است و مطالعه آن فرصت زیادی نمی‌طلبد و زبان این داستان با وجود دو زبانه بودن نویسنده آن، بسیار روان است.

عارفی همچنین درباره آغاز و عناصر اصلی داستان بیان کرد: با عناصر اصلی داستان مشکلی چندانی ندارم، خصوصا این که داستان «پل جغاتو» با توصیف شروع می‌شود و یکی از انواع شروع داستان، توصیف است و توصیفات نویسنده داستان هم زیبا هستند.

محبوبی نویسنده داستان نیز در پایان نشست بیان داشت: شاید دفاع کردن از نوشته خوشایند نباشد، اما برای تبیین مسأله چند نکته‌ای را بیان می‌کنم.

اولین نکته این است که وقتی کدیور دولت آبادی را می‌خواندم، به نظرم نیامد که این کتاب را که در دهه 20 نوشته شده است، برای دهه 20 نوشته شده یا مخصوص دهه 50، به نظر این سخن معنی ندارد که داستانی مخصوص مخاطب یک نسل نوشته شود، همه دهه‌ها می‌توانند همه خاطرات را بخوانند.

نکته بعدی این است که یکسری نمادهایی در درون داستان وجود دارد که دوستان منتقد به خاطر عدم دقت یا توجه یا عدم ضرورت برای طرح آن، اشاره‌ای نسبت به این نمادها نداشتند، دو نماد برجسته دراین داستان استفاده شده است، نخست نماد ملک بود که برعکس رودخانه حرکت می‌کند و نمایانگر شخصیت صدام است که در اوج شادی‌های ما با حماقت خود به ایران تعرض می‌کند./876/ز502/س

خبرنگار: مهدی شاهی

نظر شما