شناسهٔ خبر: 31331188 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

چرا خاورمیانه؟؟!! - کیومرث یزدان پناه درو**

صاحب‌خبر -

چرا خاورمیانه تا این حد ناامن است؟چه عواملی باعث برهم زدن نظم منطقه و آرامش مسلمانان این حوزه بزرگ و حساس ژئوپلیتیکی است؟!این گرفتاری ها ریشه چقدر ریشه داخلی دارد و نقش قدرت های خارجی در آن چه میزان است؟ و آیا چشم اندازی برای برون رفت از این وضعیت متصور است؟این ها پرسش هایی است که ذهن نخبگان و ناظران مسائل خاورمیانه را سال هاست درگیر خود کرده است.
واقع امر این است که خاورمیانه گرفتار بلاهت های فراوانی درعرصه های مختلف است که درک آن نیاز به کالبد شکافی رفتاری حکومت های منطقه و سیستم های غلط امنیتی حاکم در آن دارد.برای اینکه بدانیم چه عواملی باعث کشاندن این کشورها به وضعیت کنونی شده است؟ باید دو رویکرد را مد نظر قرار دهیم.
رویکرد اول؛ بیش از آنکه متوجه مسائل و عوامل داخلی باشد، بیشتر عوامل بیرونی را دخیل می داند.‏ مفاهیمی مانند استعمار، استثمار درمرکز تحلیل این رویکرد قرار دارد.استعماری که تئوری سلطه جهانی خود را در نظریه نفوذ دائمی در مناطق خاص می بیند و بر مبنای این رویکرد همواره به دنبال وابسته کردن دیگران است.
کسانی که این رویکرد را در کانون رهیافتهای خود قرار می دهند اعتقاد دارند کشورهای توسعه یافته با استعمار و استثمار کشورهای کمترتوسعه یافته منابع آنها را استخراج و غارت می کنند و اتفاقا همین منابع زمینه ساز خیز اقتصادی و دگرگونی اجتماعی و توسعه سیاسی این کشورها شده است.
از سوی دیگر دگرگونی اجتماعی وتوسعه سیاسی و اقتصادی باعث شده شکاف میان کشورهای توسعه یافته و کشورهای کمتر توسعه یافته افزایش یابد وکشورهای کمتر توسعه یافته دست شان برای کمک به سوی کشورهای سلطه گر با محوریت امریکا دراز باشد.با این حال کشورهای ثروتمند منطقه خاورمیانه تا به امروز متوجه عمق فاجعه از سوی قدرت های بزرگ نشده اند وهمچنان گرفتار استراتژی 'طعمه ترسوی' آنها هستند.این کشورها هیچ گاه نتوانستند به دولتی قوی تبدیل شوند و بتوانند حاکمیت خود را در قلمرو خود گسترش دهند. نتیجه اینکه امروزه کشورهای واقع در این منطقه گرفتار معضلات عمیق امنیتی و درگیر مسائل ومشکلات داخلی خود هستند.
این یک سوی ماجراست؛برخی از نخبگان سیاسی این نظریه را ابزاری ساختگی برای گریز از پذیرش مسئولیت ها می دانند. بویژه نخبگانی که در هرم قدرت جایی ندارند، اعتقاد دارند حکومت های خاورمیانه با سوء استفاده ازاین نظریه، ضعف های مدیریتی خود را می پوشانند.‏
رویکرد دوم که بیشتر انتقادی است، ریشه رخدادهای امنیتی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی را در داخل کشورها مورد جستجو قرار می دهد.
ساخت اجتماعی، توان مدیریتی نخبگان سیاسی، سطح آگاهی مردم و... از عناصر اساسی این رویکرد است.در واقع این رویکرد بیش ازآن که رویدادها را به بیرون کشور نسبت دهد، نگاهی انتقادی به درون جامعه داشته و ریشه اکثر رویدادها ومصائب را داخلی می پندارد.این رویکرد؛ ساختار قبیله ‏ای و حاکمیت نگرش پوپولیستی، ناتوانی نخبگان درمدیریت و هدایت کشورهای خود را ازعوامل اساسی آسیب ها و مشکلات منطقه می داند.
طبعا هر کدام از این دو رویکرد بهره ای از واقعیت را به خود اختصاص می دهند و نمی توان به طور مطلق یکی از این رویکردها را مبنا و معیار کامل و جامع قرار داد. با این حال و با در نظرداشت این رویکردها وضعیت کشورهای خاورمیانه برای آینده کماکان غبارآلود است. در منطقه خاورمیانه تنها ترکیه است که با وجود مسائل اقلیت ها ومشکلات داخلی، توانسته پوست اندازی حداقلی داشته باشد و به یک رشد اقتصادی نسبی دست یابد. عراق ولیبی فعلی قربانیان بزرگ'بی درکی ژئوپلیتیکی'رهبران خود شده اند. مطابق رویکرد اول، بروز بحران در کشورهای خاورمیانه اتفاقی نیست، بلکه قویا ریشه در رفتارهای غیرمتعارف رهبران کشورهای منطقه دارد.‏ در چنین شرایطی کشورهای غربی مثل گرگ های درنده مترصد خطای چوپان اند تا بی محابا به گله بزنند.
اینکه امروزه عربستان محور توجه غرب وآمریکا واسرائیل قرار گرقته وسران این کشورها در سالهای اخیر اخیر بارها به عربستان آمده اند تا مثلا بن بست امنیتی منطقه را حل کنند، نشانه پختگی یا متمایز بودن ریاض نیست. این رویه را شاه ایران، صدام عراق، قذافی لیبی، حسنی مبارک و...نیز تجربه کردند.
تمام تحولات منطقه ما که درحال حاضرعربستان درآن یکه تازی می کند، نشان می دهد که افتادن در وضعیت کنونی ریشه بیرونی اولیه ندارد. دست کشورهای توسعه یافته دراین وضعیت به شکل ثانوی دخیل است و قبل ازهر چیز وضعیت کنونی درخاورمیانه ریشه در داخل خود همین کشورها دارد که رهبران آن نمی توانند واقعیات درونی خود را به درستی درک کنند.
بسیاری ازکشورهای منطقه خاورمیانه برای خروج ازوضع موجود پنج سال آینده نیازبه پوست اندازی دارند. عربستان در راس این هرم قرار دارد. جمهوری اسلامی ایران هم اگرچه صاحب اصولی متفاوت نسبت به اعراب منطقه است و از موقعیتی مستقل به مسیرخود ادامه می دهد، اما برای پرهیز از مواجهه با گسل های ژئوپلیتیکی نیاز به پوست اندازی درونی درابعاد مختلف دارد.
** استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران

نظر شما