شناسهٔ خبر: 31329290 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

یادداشت/ جواد منصوری

این فرمول وارونه نشود!

به جرأت می‌توان گفت که انقلاب اسلامی پرچم‌دار مبارزه با هژمونی آمریکا در جهان بوده و میان‌داری است که بسیاری از ملت‌های خسته از زورگویی‌های واشنگتن گرد آن حلقه‌زده‌اند.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری فارس، روزنامه «حمایت» در یادداشتی از «جواد منصوری» نوشت: 

تحولات غرب آسیا طی سال‌های اخیر، این پیام رسا و پرطنین را برای آمریکا به همراه داشت که وزن جمهوری اسلامی در منطقه، فارغ از توانمندی‌های نظامی، به حیطه‌های ژئوپولتیک و گفتمانی نیز پهلو می‌زند. ازاین‌رو، واشنگتن پس از شکست داعش شیرفهم شده است که قدرت ایران اسلامی دارای شاخه‌های فراوانی است و تنها با اتکا به یک شیوه نمی‌تواند کشورمان را از مسیر منحرف کند. انقلاب اسلامی در برهه جنگ تحمیلی و پس از آن در فتنه‌های مخملی در جاده‌ای رو در رو با غرب با سرعت هرچه‌تمام‌تر به‌پیش رفت و وقتی حریف از روبه‌رو وارد شد و دریافت که نمی‌تواند با این ابرقدرت منطقه‌ای مواجه شود، به‌سرعت کنار کشید و از مهلکه گریخت. حالا کمی عمیق‌تر به موضوع نگاه می‌کند و سعی دارد که ارکان توانمندی جمهوری اسلامی را هدف قرار دهد. با این حساب باید نگاهی به ابعاد قدرت منطقه‌ای کشورمان بیندازیم.

وجه اول، فرهنگ دینی با تأکید بر وحدت شیعه و سنی و پرهیز از طایفه‌گرایی است که میان ایران و مردم منطقه، نوعی همبستگی را به وجود آورده است. ایران اسلامی از بدو پیروزی انقلاب منادی وحدت بوده و با هر عاملی در راستای خدشه‌دار کردن آن، به‌شدت مقابله کرده است. فتنه تکفیری‌های داعش در عراق و سوریه، ازجمله بزرگ‌ترین توطئه‌هایی بود که برای شعله‌ور کردن جنگ در میان کشورهای مسلمان برپا شد و هدف از آن ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی از طریق برادرکشی بود. خوشبختانه این تهدید با حضور مستشاری و به‌موقع ایران در عراق و سوریه به فرصت تبدیل شد و تشکیل حشد الشعبی در عراق با حضور همه اقوام و ادیان، نیروهای دفاع ملی در سوریه که ساختاری شبیه بسیج در کشورمان دارد و تمام گروه‌ها و گرایش‌های حزبی و مذهبی را در برگرفته است، نقش بی‌بدیلی در تقویت وحدت و دفع توطئه‌ها علیه ارکان اسلامی داشت. به‌خصوص اینکه پای امنیت رژیم صهیونیستی در میان و بنا بود که خونریزی مذهبی کاری کند که آرمان فلسطین به فراموشی سپرده شود. بنابراین، اتحادی که این روزها در منطقه شکل‌گرفته، بدون تردید از ثمرات قدرت منطقه‌ای ایران به شمار می‌رود.
وجه دوم، فرهنگ سیاسی و الگوی مردم‌سالاری دینی است که به‌عنوان الگویی بومی، برای تلفیق دین و دموکراسی و در مقابل مدل لیبرال-دموکراسی غربی مطرح‌شده است. دعوایی که امروز مردم منطقه با حکومت‌های قبیله‌ای و قرون‌وسطایی دارند، دقیقاً بر سر همین موضوع است. آن‌ها نمی‌خواهند که قارون‌های مرتجع به‌جای آن‌ها و برای آن‌ها تصمیم بگیرند و هر وقت که از آن‌ها سؤال می‌شود چه مدلی را می‌پسندند، به جمهوری اسلامی اشاره می‌کنند. تردیدی نیست که این الگو برای کوتوله‌های هم‌پیمان آمریکا خطرناک باشد و چالش عمده‌ای برای آن‌ها به‌حساب بیاید. لذا هر تحرکی ازجمله در یمن، مناطق شرقی عربستان مثل العوامیه، بحرین و ... نضج می‌گیرد، ایران را مقصر آن جلوه می‌دهند و می‌گویند که تهران باعث بی‌ثباتی در منطقه شده است! این در حالی است که مدل حکومت قرون‌وسطایی آن‌ها این‌همه دردسر درست کرده و درست در نقطه مقابل، کشوری همچون جمهوری اسلامی موجب امنیت شده است. این فرمول نباید وارونه جلوه داده شود! وجه سوم، استکبارستیزی جمهوری اسلامی ایران در کنار به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی است؛ گفتمانی که بیشترین طرفدار را در میان مردم محروم منطقه غرب آسیا دارد. به جرأت می‌توان گفت که انقلاب اسلامی پرچم‌دار مبارزه با هژمونی آمریکا در جهان بوده و میان‌داری است که بسیاری از ملت‌های خسته از زورگویی‌های واشنگتن گرد آن حلقه‌زده‌اند. اصلاً خمیرمایه همه تحرکات کاخ سفید در هر نقطه از جهان به‌ویژه در خاورمیانه، تلاش برای به‌زانو درآوردن دولت‌ها و ملت‌هاست و هر کشوری که ساز مخالفت با آن بزند، محکوم به ناامن سازی منطقه می‌شود؛ کما اینکه این اتفاق در قبال ما افتاده است. این ویژگی‌های سه‌گانه، باعث تقویت قدرت جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه شده و در واقع، مثلثی است که ستون‌های اصلی قدرت نرم ایران در منطقه غرب آسیا را شکل می‌دهند. بر این مبنا، اندیشکده «امریکن اینتر پرایز» در گزارشی تفصیلی، به نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان، مصر، فلسطین و افغانستان اشاره‌کرده و می‌نویسد: «ایران با اتکا به قدرت نرم خود، توانسته از سال 2008 به این‌سو، دامنه نفوذ خود در منطقه غرب آسیا را به‌سرعت گسترش دهد.» همین مسئله موجب شده که غرب و آمریکا به فکر چاره بیفتند و تلاش کنند تا اجزای این مثلث را برای گسترش توسعه‌طلبی‌های خود، تجزیه نمایند. یکی از این طرح‌ها، درخواست پنتاگون از کنگره آمریکا در اردیبهشت‌ماه 95 برای تصویب بودجه موردنیاز به‌منظور «مقابله با نفوذ منطقه‌ای ایران» است. در این سند که به نام «سند 302 صفحه‌ای» وزارت دفاع آمریکا شناخته می‌شود، ادعاشده که «باید با نفوذ شرورانه ایران در خاورمیانه مقابله کنیم»! نکته دوم، خیز آمریکا و اروپا برای گنجاندن پیش‌شرط‌هایی برای محدود کردن توان منطقه‌ای جمهوری اسلامی در توافقات پسابرجامی است. دیدیم که در کنفرانس امنیتی مونیخ، «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان به‌صراحت و بدون رودربایستی خواسته بود که اروپای واحد، به برجام برای حفظ و افزایش فشار بر جمهوری اسلامی در حوزه‌های موشکی و منطقه‌ای پایبند باشد! مشابه این سخن متأسفانه پیش‌ازاین در اظهارات برخی داخلی ها  نیز شنیده‌شده بود (گسترش برجام هسته‌ای به برجام‌های 2، 3 و 4) بدون اینکه به ریشه‌ها و انگیزه‌های آن توجه کرده باشند. برای تحقق این فرایند هم مدت‌هاست که جنگ اقتصادی سنگینی را با چاشنی عملیات روانی آغاز کرده‌اند و می‌کوشند به مردم القاء کنند که جمهوری اسلامی چراغی که به خانه رواست – ثروت‌های کشور - را به مسجد برده و در منطقه هزینه می‌کند! از این منظر، به‌زعم خود معتقدند که چنانچه پای ایران را از منطقه قطع و به امورات داخلی سرگرم کنند، به موفقیت بزرگی دست‌یافته‌اند. اندیشکده آمریکایی «رند» سال گذشته در همین ایام طی مقاله‌ای تحلیلی ضمن واکاوی وضعیت اقتصادی ایران و راه‌های ضربه زدن به ایران از این طریق نوشت: «اداره ایران کوچک برای مقامات جمهوری اسلامی از اداره ایران بزرگی که به سلیمانی افتخار می‌کند، دشوارتر است.»
طرفه آنکه هدف از برجام منطقه‌ای، سلب قدرت تحرک و بالندگی انقلاب اسلامی و به‌اصطلاح تجزیه مثلث اقتدار منطقه‌ای است؛ همان‌گونه که سردار پرافتخار اسلام، حاج «قاسم سلیمانی» به آن تصریح کرده و نسبت به عواقب آن هشدار دادند: «برجام منطقه‌ای برای چیست؟ با این برجام می‌خواهند روح و تحرک ایران اسلامی را بخشکانند، اگر برجام دومی را هم انجام دهیم برجام‌های بعدی را پیاده می‌کنند و می‌خواهند کشور را از درون بی‌هویت کنند.» (2 اسفند 97)

انتهای پیام/

برچسب‌ها:

نظر شما