همسرم تاوان تحقیر کردن پدرش را می دهد / ماجرای زندگی یک زوج مشهدی
رکنا: خیلی عذاب کشیدم و خون دل خوردم. توقع نداشتم در آن شرایط گرفتار شوم. من دختر شاد و سر زندهای بودم، انگار کارها برعکس میشود و باید در موقعیتی قرار بگیرم که اگر چه بغرنج بود اما من آن را یک امتحان بزرگ در مسیر زندگیام میدانم.از همان روز اول زندگی مشترکمان فهمیدم شوهرم سر به هواست و در رویا و خیال سیر میکند. رفیق باز بود و دل به کار نمیداد. با دوستانی رفت و آمد میکرد که ١٠پله از او بالاتر بودند و همیشه خودش را با آنها مقایسه می کرد.
نظر شما