شناسهٔ خبر: 31307986 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: لیزنا | لینک خبر

روزنوشت‌های CDNLAO (قسمت دوم)

صالح زمانی

صاحب‌خبر -

(لیزنا: گاهی دور گاهی نزدیک ۲۳1): صالح زمانی، دکترای جامعه‌شناسی سیاسی از دانشگاه بروکسل و سردبیر نشریه آی‌بولتنروز دوم از اقامت در قطر به سرعت با یک جلسه کاری شروع می شود. امروز پایان اقامت کوتاه در دوحه است و باید عصر برای سفر به سنگاپور به فرودگاه برویم. در برنامه دو بازدید و یک ملاقات در نظر گرفته شده است. بازدیدها مربوط به بنیاد قطر و دانشگاه مطالعات اسلامی و ملاقات مربوط به حل و فصل زمینه های اجرای تفاهم نامه است. روز گذشته هم برنامه بسیار فشرده بود و با بی خوابی های شب قبلش، سختی ها دوچندان شده است. امروز حداقل مشکل کم خوابی تا حدی مرتفع شده است.

صبح در ابتدا از بنیاد قطر(Qatar Foundation) شروع کردیم. مجموعه ای فرهنگی، آموزشی و پژوهشی و با ساختار نسبتا غیردولتی که تلاش می کند دوحه را به مرکزی برای توسعه فرهنگ ودانش مبدل کند. طرح تاسیس چنین بنیادی از اواسط دهه 90 توسط برخی درس خوانده های خاندان آل ثانی درغرب زده شد. آن قدر تلاش کردند تا توانستند در سال 1995 با یک سرمایه گذاری خوب آن را عملیاتی کنند. موسس آن شیخ حمد آل ثانی پادشاه سابق این کشور است. کتابخانه ملی هم زیر نظر بنیاد قطر فعالیت می کند. چند سال پیش در دوران دانشجویی ام که به قطر آمده بودم از وضعیت کاری این بنیاد مطلع بودم. آن زمان طرح راه اندازی پردیس دانشگاههای معتبر آمریکایی در خاورمیانه به مرحله اجرا رسیده بود و چند سالی از گشایش دفتر دانشگاه نورث وسترن و دانشگاه جورج تاون در دوحه می گذشت. در آن سال ها، بخش مطالعات منطقه ای جورج تاون تلاش می کرد تا پژوهش هایی را در حوزه دولت و جامعه قطر به انجام رساند. چندین طرح پژوهشی خوب توسط متخصصان اقتصاد سیاسی در این دانشگاه انجام شد که واقعا ارزش افزوده فراوانی به این حوزه انتقال داد. ریس این مرکز اتفاقا دکتر مهران کامروا است که از ایرانیان موفق جامعه ایالات متحده است. یادم می آید در آن سال ها روی مساله ارتقای سیاست جدید در جوامع با اقتصاد کربنی کارهای جدی می کردند و من هم به دلیل ربط کارهای پژوهشی به آنجا سر زدم. کامروا اگرچه در ایران چندان که باید شناخته شده نیست اما در دنیا به اندازه کافی شناخته شده است. غرض اینکه همه این توفیق ها در سایه بنیاد قطر رخ می دهد.

نمادِ این بنیاد، درخت سدر است. درخت سدر یعنی مقاومت و ایستادگی که در بدترین شرایط هم رشد می کند و در قطر هم به وفور یافت می شود. خودشان می گویند که ما برای پیشرفت تکنیکی هر مانعی را از سر راه بر می داریم. رودربایستی را هم کنار گذاشته اند و از همان ابتدا 300 مدیر کارآزموده غربی در حوزه علم و فناوری، معماری، علوم انسانی و پزشکی را وارد بنیاد قطر کرده اند تا هم آموزش دهند و هم مدیریت کنند. امروز ثمره اش کاملا مشهود است. بنیاد قطر حتی استراتژی های ورزشی این کشور را رهبری می کند و کسب میزبانی جام جهانی 2020 هم از دیگر تلاش های بنیاد قطر به شمار می آید. هر روز هم ایده های جدید به حجم کارهای بنیاد قطر و بر میزان سرمایه گذاری ها افزوده می شود. از ساختمانش بازدید کردیم و فردی هم برایمان توضیح می داد که چه اتفاق هایی در اینجا می افتد. دیروز از پاترس می پرسیدم که چه اتفاقی برای کتابداری در بنیاد قطر افتاده است؟ پاسخ داد که طرح تاسیس رشته را به سرانجام رسانده ایم و تلاش می کنیم کارگاه های آموزشی برای تربیت کتابدار را آغاز کنیم چراکه فعلاً در قطر به تعدادی کتابخانه وجود ندارد که کتابدار معنا داشته باشد. در طرح بنیاد قطر، تاسیس، تجهیز و راه اندازی 100 کتابخانه عمومی در ده سال آینده در دستور کار است. بخشی از این نیروهای کتابدار از داخل تامین می شوند و بخش دیگر قطعا از مهاجرین و نیروهای بیرونی هستند.

فرصت کوتاه بود و می بایست سریع تر به کتابخانه ملی بازگردیم. امروز هم به استقبالمان آمدند و به اتاق جلسات رفتیم. دکتر همیلتون، پاتریس لندری، دکتر جیمز آنلی (مدیر بخش تاریخ) و رنسی ماری توماس (کارشناس روابط بین الملل) در جلسه حضور داشتند. از طرف ماهم ریاست سازمان، مدیرکل حوزه ریاست، من و دو نماینده از سفارت حاضر بودند. همیلتون امروز کراوات نزده بود و ظاهرا منظورش این است که خیلی عملیاتی وارد جلسه شده است. خیلی سریع وارد موضوع جلسه شدیم. چند پیشنهاداز طرف ما مطرح شد. اول اینکه می توانیم نمایشگاه های ادواری در تهران و دوحه در حوزه اسناد تاریخی دو کشور و برخی نسخ خطی برگزار کنیم. قبلا هم قطری ها نسبت به چنین مناسباتی تمایلاتشان را اعلام کرده بودند. اگرچه یک کار ترویجی است اما لازم است تا جامعه هم از این گونه تفاهم نامه بهره مند شود. دومین پیشنهاد کاری مربوط به پروژه ای برای فهرست نویسی منابع خطی عربی در قطر بود. به طرح های مشابهی از فهرست منابع فارسی در جهان و فهرست منابع خطی در عراق هم اشاره کردیم که در ایران در حال پیگیری است و یا به اتمام رسیده است. چند پیشنهاد دیگر هم مطرح شد که بخش هایی از آن از جانب موسسه میراث مکتوب اعلام شده بود.

داستان آن پیشنهادها این بود که شب قبل از عزیمت به سفر با دکتر ایرانی (مدیر موسسه میراث مکتوب) تماس گرفتم و گفتم عازم قطر هستیم و اگر پیشنهادی دارند اعلام کنند. چند مورد را تلفنی اعلام کردند و در نهایت روز بعد که در همایش حامیان نسخ خطی ایشان را دیدم، موارد را به صورت دقیق تر و مکتوب به من دادند. من هم به ریاست سازمان انتقال دادم و ایشان هم مطرح کردند. اول اینکه قطری ها می توانند در چاپ مشترک نسخه ای از سفرنامه سدید السلطنه، از شاهزادگان قجری به صورت نسخه ای نفیس مشارکت کنند. دوم اینکه این اتفاق می تواند می تواند برای نسخه ای از خاطرات دیپلمات سابق ایران در قطر (احمد فرامرزی) نیز بیافتد. در میان این دو همیلتون به پیشنهاد اول اقبال نشان داد و با اشاره به جیمز از او خواست تا موضوع را دنبال کند. جیمز هم کاملا با موقعیت تاریخی سدید السلطنه آشنا بود. برایم عجیب بود. به یادداشت هایش زمانی که در حدود سال های 1890 استاندار بوشهر بود اشاره کرد و گفت این پروژه می تواند علی رغم همگرایی های فرهنگی وجه مشترک پژوهشی هم داشته باشد. دیروز هم پیشنهادی را در خصوص دریافت برخی منابع اسنادی مطرح کرد و گفتم پیشنهادش را در جلسه امروز مطرح کند. دیروز برایم جالب بود که چند نوبت به طور دقیق به «خلیج فارس» اشاره کرد و از به کار گیری عنوان های جعلی خودداری کرد. امروز در طرح پیشنهادی کتبی که ارائه کرده بود این موضوع را مد نظر داشت. از او پرسیدم مراعات حال ما را می کند یا واقعا معتقد است که نام اینجا خلیج فارس است؟ کمی خندید و گفت قطعا از نگاه من خلیج فارس است اما در نگاه قطری ها موضوع شکل دیگری دارد. در این رابطه هم به همکاری هایمان با عمانی ها اشاره کردم که تبادلاتی هم در زمینه اسناد خلیج فارس با آنها صورت گرفته است.

بازدید دیروز از کتابخانه و بخش خطی سبب شد تا ریاست سازمان پیشنهاد دیگری را هم مطرح کنند و آن این بود که قطری ها در دوره تحریم می توانند در انتقال برخی مواد شیمیایی در خصوص ترمیم نسخ خطی به ما کمک کنند. این مواد عمدتا مربوط به چند مدل چسب بود که ظاهرا جزییاتش را شب قبل از تهران گرفته بودند که البته من در جریان نبودم. همیلتون به شدت موافقت کرد و گفت که این موضوع در سفر استفان ایپر (رییس بخش خطی) به ایران می تواند عملیاتی شود. پیشنهاد آخر ریاست سازمان هم مربوط به ثبت مشترک برخی از میراث مستند در فهرست یونسکو بود. به هر حال ایشان رییس کمیته ملی حافظه جهانی هم هستند. این پیشنهاد از آن موضع بود. قطری ها البته در این زمینه چندان واکنشی نشان ندادند چرا که اساسا چنین کمیته ای در کشورشان شکل نگرفته است.

چند پیشنهاد هم من مطرح کردم. اول اینکه در زمینه تدوین استانداردها، قطری ها (منظورم پاتریس لندری بود) می توانند پروژه های مشترک با ما تعریف کنند. خود پاتریس در این زمینه از افراد مهم به شمار می آید. دوم هم مربوط به برنامه ریزی برای برخی وبینارهای مشترک حوزه اطلاع رسانی بود که آن را هم قبلا با پاتریس در میان گذاشته بودم. سومین پیشنهاد هم مربوط به همکاری ها در حوزه دیجیتال بود. قطری ها به شدت و با سرعت در حال پیشرفت هستند. هم امکانات فنی خوبی دارند و هم امکانات نرم افزاری فوق العاده. دیروز در بازدید از بخش دیجیتال، نرم افزارهای OCR را تست کردند که که توان پیاده سازی  و امکان داده کاوی تقریبا صد در صدی متن را دارند. اگرچه نرم افزار OCR آنها برای متن عربی نوشته شده اما کارشناس بخش اعتقاد داشت قطری ها در برابر برخی خدمات می توانند از یک نرم افزار OCR فارسی هم پشتیبانی کنند. پاتریس هم نسبت به دو پیشنهاد اول واکنش خوبی نشان داد و گفت در حوزه استاندارد خدمات کتابخانه ای جزوه هایی را در اختیار ما قرار خواهد داد و پروپوزالی را ارسال خواهد کرد. در انتها هم پیش از آن که نشست مشترک به پایان برسد، خانم بروجردی از همیلتون خواستند تا فردی را برای پیگیری این توافق ها معرفی کند. او جیمز  را معرفی کرد و خانم دکتر بروجردی هم خانم گراییلی را به عنوان مسئول پیگیری این توافق ها معرفی کردند تا در ماههای آینده کارها را به پیش ببرند. امیدوارم این زمینه ها با پیگیری های بعدی منجر برکات خوبی برای کتابخانه ملی بشود.

در پایان جلسه هم فیلم  مستند جالبی را از مراحل تاسیس کتابخانه ملی از ساختمان سی تیر تا ساختمان جدید به نمایش گذاشتیم تا یک معرفی کوتاهی هم از کتابخانه ملی ارائه کرده باشیم. دو کتاب هم که به سفارش دکتر ایرانی با خودم آورده بودم در این جلسه به قطری ها دادیم. (اولی مجموعه رسائل عربی بود و دومی فهرست نسخ خطی کتابخانه کالج وادام دانشگاه آکسفورد). سه جلد اصفا از دیگر مکتوبات اهدایی به قطری ها بود که خیلی مورد استقبال قرار گرفت.

مقصد بعدی برنامه دانشگاه مطالعات اسلامی دوحه بود که آن هم در مجموعه بنیاد قطر و درکنار مسجدی با معماری مدرن قرار داشت. اگرچه فرصت به اتمام رسیده بود و باید سریع تر باز می گشتیم اما ارزش دیدن آن مسجد و مجموعه کنارش غیر قابل انکار بود. در آنجا هم توضیحاتی از اهداف مجموعه و مراحل ساخت آن ارائه کردند. پس از بازدید به سفارت بازگشتیم و خانم بروجردی موارد مورد توافق را به سفیر اعلام کردند تا ایشان هم در جریان قرار گیرند و در پیگیری های آتی کمک کنند. تا ساعاتی دیگر به منظور شرکت در اجلاس آسیا اقیانوسیه به سنگاپور سفر خواهیم کرد.

 

نظر شما