شناسهٔ خبر: 31303626 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

یک هفته با مطبوعات؛

رزمندگان دفاع مقدس؛ سفیران گفتمان ایثار و مقاومت

تهران- ایرنا- عمق نگرش جوانان این مرزوبوم نسبت به مساله جهاد سبب شد تا آنها در سال های دفاع مقدس از این آزمون سربلند بیرون بیایند و ندای حق طلبی و ظلم ستیزی ایرانیان را به جهانیان برسانند و بدین گونه بیرق استقلال و آزادگی وطن خویش را به اهتزاز درآورند.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ تجاوز و یورش همه جانبه رژیم بعث عراق به مرزهای مختلف ایران سبب شد تا رزمندگان دلاور با تمام وجود و اراده ای پولادین در برابر متجاوزان و حامیانش صف آرایی و ماشین جنگی صدام را متوقف کنند و درسی فراموش ناشدنی را به دشمنان این مرز و بوم بیاموزند. روزنامه های مختلف در هفته گذشته با انتشار گزارش ها و مطالبی حماسه های این دوران را بررسی کردند.

** خاک ایران، سرزمین شهیدان گلگون کفن
ایران، سرزمین لاله خیزی است که در هر زمان ایثارگرانی به حکم پاسداری از ارزش ها جان خویش را فدا می کنند، لاله هایی سرخ که حافظان فرهنگ ناب محمدی (ص) در این مرز و بوم شدند.

روزنامه «کیهان» در گزارشی با عنوان «قافلۀ شوق» نوشت: با سقوط شهرهای مرزی خوزستان، خیلی از روستاها تخلیه شده بودند و کسانی که دستشان به جایی بند نبود و فرصت جمع کردن زال و زندگیشان را نداشتند، حیوان های زبان بستۀ آبادی ها، این ور و آن ور سفیل و سرگردان بودند. توی دشت آزادگان یا اطراف شوش و دزفول، گله گله گاومیش را می‌دیدی که بدون چوپان و آقابالاسر، کنار هور و زمین های باتلاقی می‌گردند و شب ها جایی کنار نیزار یا لای نخل ها و درختچه‌ها، سرشان را زمین می‌گذارند.

خیلی از این حیوان ها را می‌دیدیم که تیر و ترکش های الله بختکی سَقَطشان کرده بود و دسته‌های کلاغ و لاشخور، روی مردارشان چرچر می‌کردند. توی خط «دبّ حردان» و ایستگاه راه آهنِ «آب تیمور» هم، مدتی بود چند تا درازگوش افسار سرخود و مجهول الصّاحب پیدا شده بودند که بیشتر روزها، دُور و بر ما و دستۀ خمپاره، پی غذا می‌پلکیدند. روزهای اول که سر و کله شان را دیدیم، گفتیم با این همه رزمندۀ مسافر اهواز، باید عین خرکچی های قدیم، قحطی ماشین را با همین زبان بسته‌ها علاج کنیم.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «استراحت او صرفاً در فواصل مجروحیت‌هایش بود» آورد: سردار شهید رضا نورمحمدی در 1337 در آبادان متولد شد. این سردار بزرگ در تمام عملیات‌های بزرگ و کوچک تا عملیات بدر شرکت داشت و استراحت او صرفاً در فواصل 15 بار مجروحیت او بود که بر تخت بیمارستان خوابیده بود. نورمحمدی پس از 40 روز مقاومت دلیرانه تا سقوط خرمشهر با دلی پرخون و قلبی شکسته به آن سوی «پل نو» خرمشهر عقب‌نشینی کرد تا جلوی پیشروی دشمن را به سمت آبادان بگیرد.

روزنامه «ایران» در گزارشی با عنوان «در جبهه غرب چه خبر بود؟» برگرفته از دست نوشته‌های یک بسیجی از شور و حال روزهای اعزام به جبهه های جنگ تحمیلی، آورده است: اگر اشتباه نکنم یکی از روزهای خرداد سال شصت بود که برای گذراندن دوره آموزش نظامی به پادگان امام حسین(ع) در شمال شرقی تهران اعزام شدیم. تقریباً صد نفری بودیم که میانگین سنی‌مان شاید همان هفده سال بود. یک پیرمردی در بین ما بود که بالای هفتاد داشت و او را «پدر باستانی» صدا می‌کردیم، اسم خانوادگی‌اش باستانی بود. بچه‌ها همه هوای او را داشتند و در انجام کارها به او کمک می‌کردند.

روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «صبحگاه مدرسه بوی جبهه می‌داد»، از خاطره‌ حضور چند دانش‌آموز در عملیات والفجر 8، نوشت: 20 بهمن 1364 نقطه عطفی در زندگی علی‌اکبر سعادت‌نژاد بود. در آن روز او و تعدادی از همکلاسی‌هایش یکی از بزرگ‌ترین آزمون‌های زندگی‌شان را تجربه می‌کردند. آن‌ها که دانش‌آموز دبیرستان بودند، با سخنان مدیرشان تصمیم می‌گیرند به جبهه بروند و این اعزام مصادف می‌شود با انجام یکی از بزرگ‌ترین و موفق‌ترین عملیات‌های دفاع مقدس یعنی والفجر 8.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «سیدمهدی معادلات پزشکی را برهم زد» از خاطره شهیدی که زنده شد در گفت‌وگوی با جانباز سعید رحیمی، آورد: سعید رحیمی از جانبازان اعصاب و روان کشورمان است که خودش می‌گوید در سال چند بار به دلیل عوارض جانبازی بستری می‌شود. در گفت‌وگو با رحیمی می‌خواستیم بیشتر به مشکلات جانبازی‌اش بپردازیم، اما او ترجیح داد از خاطرات دوران دفاع مقدسش بگوید. تریبون را دست او دادیم تا حرف و خاطراتش را با خوانندگان صفحه ایثار و مقاومت درمیان بگذارد.

روزنامه «جوان» در گزارشی دیگر با عنوان «عملکرد غواصان در نبرد فاو شگفتی کارشناسان نظامی را برانگیخت» در گفت ‌وگو با یکی از نیرو‌های ضد زره و از جانبازان عملیات والفجر 8، نوشت: عملیات آبی- خاکی «والفجر 8» در بهمن 1364 انجام شد و یکی از موفقیت‌آمیزترین و شگفت‌انگیزترین عملیات‌های ایران در دوران دفاع‌مقدس بود. طی این عملیات دسترسی عراق به آب‌های خلیج فارس قطع شد. در فرآیند بیش از 75 روز نبرد گسترده که صحنه واقعی رویارویی نیروی نظامی و ماشین جنگی حزب بعث عراق با توان قوای ایرانی بود، ایران بر سواحل شمالی خورعبدالله در شبه جزیره فاو (شهر فاطمیه) مسلط و راه ورود عراق به خلیج فارس بسته شد.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «نهضت خمینی دنیای حبیب‌الله را وسعت بخشید» نوشت: حبیب‌الله شمایلی در روز‌هایی که به عنوان کارمند بانک مشغول کار و امرار معاش بود، فکر نمی‌کرد خیلی زودتر از چیزی که فکرش را می‌کرد، کار در بانک را رها کند و در دنیایی بزرگتر به دنبال آرمان‌هایی بزرگتر بگردد. محیط بانک برای مرد بزرگی مثل او کوچک بود و امام خمینی (ره)، حبیب‌الله، برادرش حمید و بسیاری از هم‌نسلانش را با دنیایی دیگر آشنا کرد. آن‌ها در دامان امام پشت پا بر رسم ناپایدار دنیا زدند و به جست‌وجوی آرمان‌های ماندگارشان در فکه و شلمچه پرداختند.

روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «لباس پاسداری پوشیدیم و پای سفره عقد نشستیم» در گفت ‌وگو با طوعه احمدی همسر آزاده و از زنان انقلابی بیرجند، آورده است: «مراسم عقد ما بسیار ساده برگزار شد. من و همسرم تصمیم گرفتیم با پوشیدن لباس سبز پاسداری بر سر سفره عقد بنشینیم و زندگی مشترکمان را شروع کنیم.» طوعه احمدی و همسرش آزاده پاسدار علی احمدی هر دو از جوانان انقلابی بیرجند بودند. آن‌ها زندگی مشترکشان را سال 62 آغاز کردند و همراه هم به مناطق عملیاتی رفتند، اما تنها چهار ماه بعد، علی در عملیات خیبر به اسارت درآمد. حالا طوعه مانده بود و فرزندی که چهار ماهه باردار بود و صبری جمیل که باید در نبود همسرش بار زندگی را به‌تن‌هایی به دوش می‌کشید.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «پسرم 2 ماه بعد از شهادتش پدر شد» در گفت ‌وگو با مادر شهید ابوالحسن احمدی نوشت: تنها فرزند شهید وقتی به دنیا می‌آید که پدرش به شهادت رسیده بود. پسرم وقتی که برای بار آخر به جبهه می‌رفت، همسرش هفت ماهه باردار بود. دو ماه بعد از آنکه حسن مفقود شد، پسرش به دنیا آمد. پیکر پسرم 12 سال بعد تفحص و شناسایی شد. مادر شهید احمدی با یادآوری خاطرات فرزندش می گوید: پسرم در جریان محاصره نیرو‌های گردان کمیل در عملیات والفجرمقدماتی حضور داشت. خودش تعریف می‌کرد که توانسته بود به مجروحین عملیات آب برساند. آن‌ها در محاصره بودند، اما حسن توانسته بود از حلقه محاصره فرار کند. همیشه حسرت شهدای کمیل را می‌خورد. این پسر آنقدر به جبهه احساس تعهد می‌کرد که دیر به دیر خانه می‌آمد.

روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «شکار کشتی دشمن با گلوله تانک» آورد: شهید مدافع حرم محرمعلی مرادخانی از رزمندگان حاضر در عملیات والفجر 8 بود. پسرعمویش سرهنگ داود مرادخانی در نقل خاطرات حضور این شهید در نبرد فاو می‌گوید: در خط پدافندی فاو و در کارخانه نمک من و محرمعلی یک جا بودیم. ایشان مسئول گردان مکانیزه بود و من هم در ادوات بودم. همرزمانش تعریف می‌کردند که یک بار مهمات تمام شده بود و کسی نمی‌توانست از سمت خودی به شبه جزیره فاو بیاید. محرمعلی خودش قایق سوار می‌شود و زیر حجم آتش سنگین دشمن مهمات می‌آورد. در حالی که هر آن امکان داشت با اصابت حتی یک گلوله، کل قایق به همراه مهمات منفجر شود، اما پسرعمو این مهم را انجام داد.

این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «سکته خبرنگار ژاپنی در حین عملیات والفجر 8» نوشت: نوجوانی 18 ساله بود که عزم رفتن به جبهه کرد. ابتدا در کردستان عراق به عنوان رزمنده بسیجی مشغول و سپس به توصیه حاج همت وارد تیپ 10 سیدالشهدا شد. «سعید اکبری» در همان بدو ورودش به لشکر 10 سیدالشهدا به یگان پدافند هوایی رفت؛ جایی که قرار بود قبضه‌های گلوله، سینه هواپیما‌های دشمن را نشانه رود.

در قسمتی از این گزارش به نقل از خاطرات او آمده است: با خبرنگار‌ها که یکی از آن‌ها اهل ژاپن بود، ارتباط برقرار کرد. همین چند کلمه صحبت باعث شده بود تا آخری که کنارشان بودیم، ما را رها نکنند و مدام سؤال کنند. همین حین هواپیما‌های عراقی از بالای سر ما رد شدند و آتش ریختند. این اتفاق باعث شد خبرنگار ژاپنی حالش بد شود و سکته کند. هرچه خواستیم به آن‌ها حالی کنیم این آهن‌پاره‌هایی که از هواپیمای عراقی‌ها به زمین می‌ریزد موشک نیست و قصدشان این است ما را بترسانند، نتوانستیم.

روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «فرزندان دوقلویم در جبهه رفتن با هم رقابت می‌کردند» در گفت‌وگو با پدر شهید احمد الله‌وردی، آورد: خانواده الله‌وردی دوقلو‌هایی داشتند که هر 2 اهل جهاد بودند. پدر می‌گوید: احمد و محمود دوقلو بودند، متولد پنجم دی 1348. با هم به مدرسه رفتند و خیلی با هم رفیق بودند، هوای هم را داشتند. وقتی جنگ تحمیلی شروع شد، بچه‌ها فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر حضور در جبهه را شنیدند و رقابت بینشان برای رفتن زیاد شد. در نهایت توافق کردند نوبتی به جبهه بروند، اما در آخرین اعزامشان رقابت سخت‌تر شد. ماه مبارک رمضان سال 1367 که تمام شد مادر احمد دلشوره عجیبی گرفته بود. گاهی خبر عملیات‌ها به گوش ما می‌رسید و می‌دانستیم عید فطر بچه‌ها عملیاتی در پیش دارند.

روزنامه «جمهوری اسلامی» در گزارشی با عنوان «وبـال» نوشت: آقای ابوترابی مرد بزرگی بود. چندین سال در زمان شاه به خاطر فعالیت هایش زندان رفته بود. زندان توام با شکنجه های طاقت فرسا. همین که انقلاب، و بعد هم جنگ شد، آمد جبهه. نه برای تبلیغ، با یک کلاشینکف برای جنگیدن! و اتفاقا در همان ماه های اول جنگ اسیر شد، و 10 سال در اردوگاه های عراق ماند. 1359 تا 1369 و نقطه اتکای بسیاری از اسرا شد.

جالب آنکه آقای ابوترابی بین عراقی ها هم چهرهای دوست داشتنی پیدا کرد. افسر اردوگاه ما با افتخار می گفت من چندین ماه در اردوگاه ابوترابی بوده ام! مردی خوشرو و با ایمان که با وجود کتک های وحشیانه ای که می خورد، هیچ وقت آرامش و چهره خندانش را از دست نمی داد و همیشه به دیگران امید می داد. انسانی بود با روحی بزرگ. سفارش مهم اش به اسرا این بود که ما باید سلامت برگردیم ایران و نمی گذاشت در کشمکش های بیهوده با نگهبان ها، جان بچه ها به خطر بیفتد.

این روزنامه در گزارشی با عنوان «مادر رگ‌های گردن عباس را بوسید و دیگر حرف نزد» به روایت محمد احمدیان از بچه‌های تفحص، آورد: عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود. سال شصت به 6 زبان زنده دنیا تسلط داشت. تک فرزند خانواده هم بود. زمان جنگ اومد و گفت: مامان می‌خوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا می خوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...

در قسمتی از این گزارش آمده است: یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر می‌خوام که برن پل 40 دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقی‌ها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولین شون عباسعلی فتاحی بود... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی‌ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته... زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی فتاحی توی شکنجه‌ها لو بده. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه. برید عملیات کنید... عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسرعموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه. گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه.

روزنامه «جمهوری اسلامی» در گزارشی با عنوان «ابوطالب» نوشت: ابوطالب، دوست نازنین، جانباز و آزاده شمالی‌ام برایم نوشته بود«یعنی تمام شد نوشتن خاطراتت!؟» حس کردم چه می‌خواهد بگوید... برایش نوشتم؛ ابوطالب! تو که می‌دانی من چقدر چیزها را نگفته‌ام! من که هنوز نگفتم محمد رضایی مشهدی را چطوری توی اردوگاه شهید کردند. من که چشم‌های نازنین و منتظر مهدی احسانیان را توصیف نکرده‌ام، چطور با وجود زخم‌هایش، شهیدش کردند. نگفتم آقای قاسمی را چطوری آن صبح شهید کردند.

من نگفتم مرتضی عبداللهی که رفت بیمارستان و برنگشت، دهقان عزیز و کوروش قاسمی که روزهای آخر با ضربه کابلی چشم‌هایش هم نابینا شده بود، چطور از اردوگاه رفتند و دیگر هیچ وقت نیامدند. من که حکایت شهادت پیراینده را نگفته‌ام و وقتی را که برگشتیم، رفتیم و پسر 6 ساله زیبایش را دیدیم. یادت که هست پسر مو فرفری بسیار قشنگ‌اش هنوز منتظر بابا بود. باور نمی‌کرد شهید شده... ابوطالب ناهیدی متولد 1350 بود، 1365 اسیر شد. هنوز دوره راهنمایی درس می‌خواند. چهار سال مفقودی را تحمل کرد. خیلی سختی تحمل کرد و هنوز همان خودش است. ساده و صمیمی.

این روزنامه درگزارشی دیگر با عنوان «تازه داماد میدان جهاد و شهادت» آورد: شهید محمود کعبی در خانواده‌ای متدین و مستضعف در آبادان دیده به دنیا گشود. از دانشجویان آرام و متین و فعال انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی خرمشهر، شاخه دانشگاه شهید چمران اهواز بود. با شروع جنگ تحمیلی در مهر 59، همچون دیگر دوستان در انجمن به «ستاد مقاومت و هماهنگی جنگ تحمیلی خرمشهر» پیوست. آن زنده یاد با هزاران عذر و بهانه می‌توانست همراه با خانواده خود، در آن روزهای آتش و خون شهر را ترک کند.

چه عذر و بهانه‌ای بهتر از برگزاری مراسم جشن نامزدی‌اش قبل از روزهای آغازین جنگ تحمیلی برای ترک میدان رزم و مقاومت در مقابل میل جوانی و عشق به زندگی و تازه عروسش و لباس دامادی را بر لباس رزم ترجیح دادن؟ از نخستین روزهای جنگ تحمیلی، شادابی حضورش در جمع دوستان در ستاد مقاومت، نشان از دل کندن از آرزوهای جوانی‌اش بود و هرگز از مراسم نامزدی‌اش چیزی نمی‌گفت. آتش توپخانه دشمن در شب‌ها زیاد بود و بر اثر آن آتش‌باری‌ها، شبی چند نفر از نیروهای سپاه در حوالی ستاد مقاومت شهید می‌شدند.

روزنامه «رسالت» در گزارشی با عنوان «مادران و همسران شهدا پای انقلاب ایستاده‌‌اند» در گفت ‌و‌گو با مادر شهید ذاکری و (عفت شجاع) همسر شهید صیاد شیرازی نوشت: در تقویم رسمی کشور، روز 13 جمادی‌الثانی، روز تکریم مادران و همسران شهدا نام گرفته است. تکریم مادرانی که به ندای پیر و مراد خود، معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) لبیک گفته و زینب گونه در حماسه هشت سال دفاع مقدس با تشویق همسران و فرزندان برومند خود آنها را برای حضور در جبهه ها آماده و آنها را تشویق می کردند.

اگر ایثار و شهامت، شجاعت، صبر و استقامت این شیر زنان ایران زمین نبود، خدا می دانست چه بر سر نهال نو پای انقلاب می آمد، این دلاور زنان بودند که فرزندان جوان و نوجوان خود را برای خط مقدم جبهه آماده می کردند و برای دفاع از ولایت سینه سپر می کردند تا یک وجب از خاک مقدس این سرزمین در دست دشمن تا دندان مسلح نیفتد. اگر حماسه همسران شهیدان که بسیاری از آنان نوعروس بودند، نبود معلوم نیست چه بر سر این خاک می آمد اما آنها مردان و همسران خود را همچون رباب، لیلا و زینب کبری برای حضور در خط مقدم جبهه تشویق می کردند.

روزنامه «خراسان» به مناسبت وفات حضرت ام‌البنین (س) روزتکریم مادران شهدا در گزارشی با عنوان «35 سال در حسرت به آغوش کشیدن فرزند» در گفت و گو با «شهربانو دشتی» مادر نوجوان‌ترین شهید دفاع مقدس، آورد: شهید «علی جرایه» فرزند سوخته زار و شهربانو در نخستین روز مهر1350 در سرابباغ آبدانان از شهرستان ایلام در خانواده ای عشایر متولد شد و هنوز 12 بهار بیشتر پشت سر نگذاشته بود که درس و مدرسه را رها کرد و به فرمان امام خمینی (ره) لبیک گفت. در زمان جنگ تحمیلی به عنوان رزمنده بسیجی به گردان 505 محرم ، تیپ11 امیر المومنین (ع) سپاه پیوست.

روزنامه «اطلاعات» در گزارشی با عنوان «آسمان امن، ارمغان انقلاب» در گفت وگو با امیر علیرضا الهامی، جانشین قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) ارتش، نوشت: کارکنان غیور و انقلابی پدافند هوایی ارتش دوشادوش سایر نظامیان ارتش و مردم عزتمند ایران اسلامی، در برخورد با جریانات ضد انقلاب و شرکت در دفاع مقدس، عشق و ارادت خود را به انقلاب نوپا نشان دادند و هشت سال با خودباوری و عملیاتی کردن سامانه های پدافندی، بدون نیاز به مستشاران خارجی، تمام قد و با سینه ای گشاده در حراست از کیان جمهوری اسلامی و حفاظت از امنیت آسمان کشور سر از پا نشناختند.

روزنامه «دنیای اقتصاد» با درج عنوان «خاطره روحانی از قطع صادرات نفت ایران در اوج جنگ» آورد: حسن روحانی روز دوشنبه در مراسم بهره برداری از مرحله سوم پالایشگاه ستاره خلیج فارس، با بیان خاطره‌ای از دوران جنگ، گفت: یک روزی در جنگ فروش نفت ما به طور کامل در سال 64 قطع شد، اما با اراده تصمیم، برنامه‌ریزی، تدبیر و فداکاری با کمک مهندسین و متخصصین کشور از مشکلات عبور کردیم و دوباره تولید و فروش نفت ادامه پیدا کرد.

رئیس جمهور خاطر نشان کرد: در عملیات بدر سال 63، فقط یک فروند هواپیمای عراقی را توانستیم بزنیم، اما با برنامه‌ریزی‌هایی که انجام دادیم، با کمک شهید بابایی و دوستان از بهمن 64 تا فروردین 65، موفق شدیم 150 فروند هواپیمای عراقی را سرنگون کنیم که در مخیله هیچ نظامی نمی‌آمد.» «اگر می‌خواستیم دست روی دست بگذاریم و از میراژها و میگ‌های جدید و موشک‌های ضدرادار عراق بترسیم، نمی‌توانستیم کاری انجام دهیم.»

** مدافعان حرم، عاشقان گمنام
مدافعان حرم، انسان های متقی هستند که بی ادعا و بدون مطالبه جاه و جلال از روی خلوص نیت در سیر و سلوک معنوی، رابطه عاشق و معشوقی خویش را با خالق هستی برقرار کردند تا رستگار ابدی باشند.

روزنامه «کیهان» در گزارشی با عنوان «یک نـام 2 پنجره 2 پلاک» در گفت ‌و‌گو با خانواده شهید مدافع حرم محمود مراد اسکندری، نوشت: وقتی شهید محمود مراد اسکندری در سال 59 در مبارزه با دنیای استکبار به شهادت رسید می‌دانست که اسلحه وی بر زمین نخواهد ماند و جوانان غیور همین سرزمین راه وی را ادامه خواهند داد؛ اما نمی‌دانست که 7 سال بعد لاله‌ای با همان نام و نشان و خلق و خو خواهد رویید تا پرچم مبارزه حق علیه باطل را به دوش بکشد و نشان افتخاری دیگر بر سینه این آب و خاک شود.

شهید محمود مراد اسکندری، شهید دیگری از مدافعان حرم آل‌الله است که سیره عموی بزرگوار خود را در پیش گرفت، او در کودکی از نعمت پدر و مادر محروم شد و بار سنگین حمایت و پشتیبانی از 8 خواهر را به عهده می‌گیرد؛ اما همه علقه او به خانواده مانع رسیدن او به اهدافش نمی‌شود، او خواهران خود را به خدا و اهل بیت‌(ع) می‌سپارد و راهی سوریه می‌شود و تا جان در بدن دارد در مقابل دشمن خونخوار داعشی می‌ایستد و در این راه به عموی شهید و همنام خود می‌پیوندد.

این روزنامه با درج عنوان «تجلیل از شهید «ابراهیم هادی» و شهدای کانال کمیل در همایش «هادی دل‌ها»» آورد: چهارمین همایش شهید ابراهیم هادی، شهدای کانال کمیل و حنظله و شهدای مدافع حرم با عنوان «هادی دل‌ها» پنج‌شنبه 25 بهمن‌ با حضور جمع کثیری از مردم، جوانان، دوستداران شهید ابراهیم هادی و خانواده معظم شهدا در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد. تصاویر شهید ابراهیم هادی در دست حاضران و بستن پیشانی بند با ذکر «لبیک یا حسین(ع)» و «یا فاطمه الزهرا(س)» جلوه خاصی را به این محفل داده بود.

در این مراسم حجت‌الاسلام شهاب مرادی در سخنانی با بیان اینکه حضور باشکوه عموم پسران، دختران و خانواده‌ها نشان می‌دهد که شهید ابراهیم هادی چقدر در دل ملت محبوب است، گفت: ابراهیم هادی هیچ‌گاه به دنبال اسم و نام نبوده است به ابراهیم هادی پیشنهاد فرماندهی شد اما قبول نکرد چرا که اعتقاد داشت در پاک‌ترین شرایط مانند جبهه نیز، سقای رزمندگان بودن اجر بیشتری دارد. حجت‌الاسلام شهاب مرادی با بیان اینکه ای کاش زندگی شهید ابراهیم هادی سریال بشود و من آرزو دارم این کار انجام شود، ابراز داشت: ما باید در زندگی او و شهدایی همچون عباس بابایی و صیاد شیرازی تأمل کنیم؛ چرا که آن‌ها ما را به حیرت وامی‌دارند.

روزنامه «خراسان» با درج عنوان «بزرگداشت 161 شهید روحانی مدافع حرم برگزار می شود» آورده است: مسوول نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس سپاه با اشاره به این که کنگره شهدای روحانی مدافع حرم 2 اسفند در قم برگزار می‌شود، گفت: تاکنون 161 شهید روحانی مدافع حرم در سوریه و عراق داشتیم . حجت‌الاسلام شیرازی افزود: از این 161 شهید 25 شهید ایرانی، 96 شهید عراقی، 24 شهید سوریه‌ای، هفت شهید افغانستانی و 9 شهید هم پاکستانی هستند.

** تبیین آثار دفاع مقدس، بازنمایی فرهنگ ایثار و شهادت
اگر چه دسترسی به حماسه سازان دوران دفاع مقدس و وقایع آن دوران در حال حاضر مقدور نیست اما آثار و نشان های موجود می تواند الهام بخش هنرمندانی باشد که با بازنمایی رخدادهای آن دوران به صور مختلف (کتاب، فیلم، تصویر، شعر، تئاتر و ...)، نسل آینده کشور را از وجود ایثار و از خودگذشتگی ها و خلق حماسه های جاوید در هشت سال دفاع مقدس، آگاه سازند.

روزنامه «کیهان» در گزارشی با عنوان «در ضرورت بازاندیشی و تعریف فرهنگ مقاومت» نوشت: «فرهنگ مقاومت» چیست؟! آیا طرح این پرسش در جامعه‌ای که سال‌هاست با واژه «مقاومت» و مشتقات آن «درآمیخته» است حرکتی «بیجا» تلقی نمی‌شود؟! بررسی تناسب این پرسش در گرو درکِ «نوع» و «میزان» «درآمیختگی جامعه» با «فرهنگ مقاومت» و «فهم» و «تلقی» آن از «مفهومی» است که سال ها با آن زیسته است.

در قسمتی از این گزارش آمده است: پس از پایانِ جنگِ تحمیلی که مقاومتی نتیجه بخش بود و برای نخستین بار در تاریخ کشور بدون از دست دادن خاک به سرانجام رسید، در اوایل دهه هفتاد مفاهیمی جدید راه به ادبیاتِ رهبرِ انقلاب گشود که بر ضرورتِ «مقاومت» در ابعادی نرم تاکید می‌کرد: «تهاجم فرهنگی»، «شبیخون فرهنگی» و «ناتوی فرهنگی». با تولد این مفاهیم، عرصه مقاومت از «جنگ سخت» به «جنگ نرم» انتقال یافت و ضرورت حفظِ مواریثِ فرهنگی با الگوی «مقاومت» در مقابل دشمن آشکار شد.

این روزنامه با درج عنوان «در اختتامیه جبران کنید» به جای خالی خانواده شهدا در افتتاحیه فجر اشاره کرد و آورد: در مراسم افتتاحیه سی و هفتمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر اگرچه از عملکرد سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی روایتی تئاترگونه روی صحنه رفت که به معرفی فیلم‌های دفاع مقدسی، مذهبی و انقلابی هم پرداخت اما هرگز در این مراسم از سازندگان و عوامل متعهد سینمای انقلاب تجلیل نشد. یادمان نرود که در هنر سینما ما دارای اسطورهایی چون شهید آوینی هستیم که بسیاری از سینماگران انقلابی ما امروز سعی می‌کنند در مسیر آن شهید حرکت کنند. همچنین سینمای ایران، امروز فیلمسازان مکتبی و انقلابی را در خدمت دارد که حرف‌های زیادی برای گفتن دارند که می‌شد در این جشنواره به آنها پرداخت و بها داد و از آنها به عنوان چهره‌های انقلابی سینمای ایران تجلیل کرد.

روزنامه «کیهان» با بازتاب عنوان «روزنامه کیهان، برگزیده پنجمین جشنواره هنر مقاومت شد» نوشت: مراسم اختتامیه پنجمین جشنواره ملی هنر مقاومت، با تجلیل از 6 هنرمند پیشکسوت و معرفی 40 برگزیده به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار شد. در این مراسم که چهارشنبه شب گذشته با حضور جمعی از هنرمندان، خانواده‌های شهدا و فرماندهان دفاع مقدس برگزار شد، سردار محمدرضا نقدی، معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه با تقدیر از کیفیت بالای آثار پنجمین جشنواره هنر مقاومت، گفت: آثار این جشنواره به بلوغ خوبی رسیده و از نظر شکل و مضمون بسیار رشد داشته است.

تجلیل از خانواده شهید مدافع حرم، محمدهادی ذوالفقاری از برنامه‌های این مراسم بود. در آئین پایانی پنجمین جشنواره هنر مقاومت از حبیب‌الله صادقی، سیدعباس میرهاشمی، مصطفی گودرزی دیباج، کاظم چلیپا، غلامعلی طاهری و طاهر شیخ‌الحکمایی به‌عنوان شش پیشکسوت هنر انقلاب تجلیل به عمل آمد.

روزنامه «ایران» در یادداشتی با عنوان «تاریخ نگاری جنگ چالش‌های بحران زا در مرحله‌گذار» به قلم محمد درودیان پژوهشگر تاریخ جنگ، آورده است: پیش از این یادداشتی تحت عنوان «نقدی بر تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق»، با تأکید بر مشخصه‌های تاریخ نگاری ارتش و سپاه، نوشته بودم و در چارچوب یادداشت یاد شده، نشستی نیز در پژوهشگاه دفاع مقدس برگزار و یادداشت دیگری با عنوان «نقد و بررسی معرفت شناسی جنگ ایران و عراق» را نوشتم. همچنین در همین روند مطلب دیگری درباره «در برابر تحریف تاریخ چه باید کرد؟» منتشر کردم که با توجه به بیانیه ستادکل نیروهای مسلح درباره تحریف، بازتاب متفاوتی داشت.

در ادامه آمده است: منظور از تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق و روایت‌های کنونی، تلاش مورخان و اظهارات فرماندهان، مسئولان و رزمندگان در درون ساختار ارتش و سپاه، همچنین در جامعه، برای توصیف و تبیین وقایع، موضوعات و مسائل جنگ ایران و عراق است.

روزنامه «جمهوری اسلامی» در گزارشی دیگر با عنوان «مادری با چهل هزار فرزند» به مناسبت چهلم بانو بهجت افراز مادر اسرا و مفقودین نوشت: بهجت افراز رئیس سابق اداره اسرا و مفقودین هلال احمر جمهوری اسلامی ایران- در 85 سالگی درگذشت. خانم بهجت افراز متولد 1312 در شهرستان جهرم از استان فارس دریک خانواده مذهبی و متدین متولد می‌شود. وی دارای لیسانس زبان و ادبیات عرب از مدرسه عالی ترجمه (دانشگاه علامه طباطبایی). 18 سال مدیر اداره اسرا و مفقودین هلال احمر. لقب‌ام الاسراء توسط شهید ابوترابی به ایشان داده شد. مبارز قبل از انقلاب در ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی؛ خیر مدرسه ساز؛ دبیر مدرسه رفاه، 2 خواهر ایشان توسط منافقین ترور شدند (شهید رفعت افراز و شهید دکتر محبوبه افراز).

ترجمه کتاب «جایگاه زن در اسلام» تالیف کتاب های «چشم تر»، «ام الاسراء»، و شرح وظایف اداره اسراء و مفقودین جمعیت هلال احمر، بازنشسته آموزش و پرورش؛ کار‌آفرین نمونه و کسب عنوان پیشکسوت نمونه از وزیر کار، رفاه و امور اجتماعی؛ دریافت لوح تقدیر از سازمان اوقاف و امورخیریه؛ فروش منزل شخصی و وقف آن برای مدرسه. مدیر مجتمع آموزشی حضرت زینب.س، فعال فرهنگی، فعال در امور عمرانی و تعمیرات اساسی امامزادگان سید عبد الطیف و سید محمد در شهرستان جهرم از پنج سال پیش بود.

این روزنامه در گزارشی با عنوان «دانشگاه، دفاع مقدس، خدمت ماندگار» با بیان تجلیل از 2 استاد ماندگار دانشگاه پزشکی اهواز در دفاع مقدس، آورد: «دانشگاه، دفاع مقدس، خدمت ماندگار» این‌ها سه واژه برای بیان 40 سال خدمت 2 استاد بزرگوار در خوزستان است. جنگ بود و توپ و تانک و خمپاره... دشمن برای رسیدن به خواسته هایش، خمسه خمسه‌ها را، چلچله‌ها را بر فراز آسمان ایران، بر فراز خوزستان همیشه قهرمان، روانه می‌کرد... آنقدر که می‌خواست نه خانه‌ای بماند و نه صاحب خانه ای... آنقدر که آتش از فراز آسمان‌ها می‌بارید و به گمانش، این خاک پهناور را صاحب خواهد شد.

آری، پزشکان جنگ؛ در آن برهه زمانی، زیر آتش دشمن ماندند و با ایجاد فضاهای درمانی در زیرزمین هتل‌ها و منازل، قدرتمندانه به کار درمان و آموزش ادامه دادند و حمله‌ها و صدای مهیب آتش دشمن هیچ خللی در کارشان وارد نکرد... اساتید گرانقدر آقایان تقی رازی متخصص زنان و زایمان و استاد استادان فعلی زنان و زایمان در خوزستان و دیگر نقاط کشور و سید کاظم علوی فاضل متخصص روان پزشکی که هر 2 پزشک فرهیخته دوران دفاع مقدس و البته قبل و بعد از آن، با 40 سال خدمت صادقانه در حوزه درمان هستند.

روزنامه «رسالت» در گزارشی با عنوان «تکراری که یادمان می‌اندازد فراموش نکنیم» نوشت: نمایش تکرار، همانطور که از اسمش پیداست تکرار ذهنی و درونی مدام یک بیمار روان‌درمان است که در دفاع‌مقدس مجروح شده و به‌ واسطه شهادت همرزمانش و جراحاتی‌که برداشته به لحاظ ذهنی در گذشته مانده است. او مدام حوادث یک شب خاص را به‌یاد می‌آورد. این آشفتگی ذهنی در چرخه‌ای از تکرار حدود 50 دقیقه به‌طول می‌انجامد و ما در نهایت متوجه می شویم که او غواص بوده ودر یک عملیات مهم شرکت داشته، اما عملیات لو رفته وهمه 19 غواص همراه او شهید شده اند . در انتهای نمایش فیلم غواص هایی که در دفاع مقدس به ماموریت می‌روند نشان داده می‌شود.

این روزنامه با انعکاس عنوان «برگزاری یادواره شهدای پالایشگاه گاز شهید هاشمی نژاد در سرخس» آورده است: با حضور جمعی از مسئولان و خانواده شهدا، یادواره شهدای شرکت پالایش گاز شهید هاشمی نژاد در محل سالن سینمای مجتمع مسکونی شهید مهاجر سرخس برگزار شد. رئیس کارگروه مشورتی شاهد این مجتمع گازی در این خصوص گفت: این مراسم با حضور مسئولین ارشد و کارکنان، خانواده شهدای مدافع حرم، شهدای وطن، جنگ تحمیلی و یادگاران دوران دفاع مقدس در شهرستان برگزار شد. مجید شیرازی اضافه کرد: این یادواره با هدف تجلیل از خانواده های شهدای شهرستان سرخس، دیدار با خانواده معزز شهدا و تقدیر از این بزرگواران، دیدار با خانواده شهید تازه تفحص شده ( شهید عیسی زهی ) و بازگشت پیکر این شهید والامقام پس از گذشت 32 سال احراز هویت به میهن اسلامی، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت برگزار شد.

روزنامه «جام جم» با درج عنوان «آغاز نمایش «ماهی در خاک» از دیروز در کرمان» نوشت: نمایش «ماهی در خاک» به نویسندگی مرتضی شاه کرم و کارگردانی کوروش زارعی از روز یکشنبه ( 28 بهمن) به مدت ده شب اجرای خود را در کرمان آغاز خواهد کرد. تازه‌ترین اثر موسسه مهنا که به قصه شهدای لشکر 41 ثار‌ا... در عملیات‌های کربلای 4 و 5 و همچنین عملیات والفجر 8 می‌پردازد، از 28 بهمن هر شب از ساعت 19 در مصلای بزرگ امام علی (ع) کرمان میزبان مردم خواهد بود.

جدیدترین اثر کوروش زارعی که رشادت‌های غواصان شهید دوران دفاع مقدس در سه عملیات کلیدی را روایت می‌کند، با استفاده از جلوه‌های ویژه سینمایی و تلفیق آن با نمایش محیطی، این واقعه عظیم را در قالب اجرای بزرگ سینمایی‌اش روی صحنه می‌برد. علیرضا کوهفر نیز تهیه‌کنندگی آن را بر عهده دارد.

این روزنامه با درج عنوان «8000 بیت شعر برای دفاع مقدس» آورده است: به گفته دبیر بیست‌ویکمین کنگره شعر دفاع مقدس 8439 شعر از سوی 2450 شاعر در این کنگره بررسی شد که می‌توان از آنها به عنوان تکاوران فرهنگ یاد کرد. نشست رسانه‌ای بیست و یکمین دوره کنگره سراسری شعر دفاع مقدس با حضور امیر سرتیپ دوم ستاد حمیدرضا گرامی، رئیس سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس و دکتر محمود اکرامی‌فر، دبیر علمی این کنگره پیش از ظهر روز گذشته برگزار شد.

روزنامه «جام جم» با درج عنوان «روایت زندگی شهید باکری» نوشت: مجموعــــه داستانی شهید باکـری با نام «آقای‌شهردار» به کارگردانی مهدی رمضانی و تهیه‌کنندگی علیرضا نظارات ساخته می‌شود. مهدی رمضانی گفت: این مجموعه در چند فاز تولید خواهد شد که هر فاز نیز به یک مقطع از زندگی شهید باکری می‌پردازد. فاز اول در سه قسمت 35‌دقیقه‌ای تولید خواهد شد که به بخش کودکی این شهید بزرگوار تا مقطعی که شهرداری ارومیه را به‌عهده می‌گیرند، مربوط می‌شود. در حقیقت دوران کودکی، نوجوانی، فعالیت‌های جهادی ایشان و شهردار شدنشان به تصویر کشیده می‌شود.

روزنامه «خراسان» در گزارشی با عنوان «گفت و گو با مادر نوجوان‌ترین شهید دفاع مقدس» آورد: «بتول میرزایی»، نویسنده کتاب «شوق وصال» روایتی داستانی از زندگی و خاطرات شهید علی جرایه را به نگارش درآورده است. انتشارات «مهر آیش» در تیرماه امسال این کتاب را به چاپ رسانده است. «میرزایی» درباره نوجوان ترین شهید جنگ تحمیلی می گویدکه شناسنامه و پرونده شهادت علی جرایه به طور اتفاقی توسط فرمانده اسبق شهرستان آبدانان مورد بررسی قرار گرفت.

وی از بنیاد شهید درخواست معرفی یکی از شهدای نوجوان را برای دیدار با خانواده اش دارد و زمانی که پرونده شهید را مطالعه می کند، متوجه می شود علی جرایه به لحاظ سنی از شهید حسین فهمیده کوچک تر است. پس از اعلام این خبر به فرماندار، ایشان به بنیاد شهید استان و استانداری نیز اعلام می کنند و در سال 1389 پس از بررسی های لازم و تطبیق سن شهید و شناسنامه ایشان، علی جرایه به عنوان نوجوان ترین شهید کشور ثبت می شود.

پژوهشم**1699**2059**9131

نظر شما