شناسهٔ خبر: 31294345 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

لوایح FATF رد می‌شوند یا تصویب؛ این همه معطلی برای چه؟

صاحب‌خبر -

مجمع تشخیص مصلحت

انتظار برای تصویب لوایح مربوط به مبارزه با پولشویی و FATF موضوع به نسبت عجیبی است. هیچ کشوری نیست که تا این حد وضعیت خود را معطل یک تصمیم کند. درواقع بی‌تصمیمی از بدتصمیمی هم زیان‌بارتر است، زیرا همه را در حالت معلق میان زمین و آسمان نگه می‌دارد و هیچ کس نمی‌داند که چه کار باید کند؟ در حالی که یک تصمیم بد، در هر حال وضعیت همه را روشن می‌کند. برای مثال اگر می‌خواهند لوایح FATF را رد کنند، همان سال گذشته انجام می‌دادند و این همه کش‌وقوس نمی‌یافت.

به گزارش شهروند، هرچند تصمیم بر رد این لوایح عوارض بسیار زیادی دارد و به نفع و مصلحت جامعه نیست، ولی در هر حال اگر ردمی‌کردند، تاکنون وضع همه روشن شده بود و می‌دانستند که چه کار باید انجام دهند. طی این مدت طولانی مردم را در برزخ تصمیم‌گیری قرار دادن موجب شده از منافع حضور در FATF بهره‌مند نشویم، ولی زیان‌هایش را تحمل کنیم، حتی از منافع احتمالی عدم‌حضور نیز بی‌بهره هستیم.

چرا جامعه ما و نهاد‌های ذیربط تا این حد بی‌تصمیم و کندتصمیم هستند؟ حل این مشکل بسیار مهم است. پاسخ در وجود شکاف عمیقی است که میان نیرو‌های جامعه رخ داده است. تضاد میان واقعیت‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با ذهنیت‌های برخی از نیرو‌ها موجب این بی‌تصمیمی و دیرتصمیمی می‌شود. از یک سو علاقه یا اصولا توان آن را ندارند که واقعیات را نادیده بگیرند، زیرا می‌دانند که عوارض آن بسیار دردناک و سنگین است و از سوی دیگر نمی‌خواهند ذهنیت‌های خود را با این واقعیات هماهنگ کنند، زیرا آن‌قدر بر غیرقابل تغییربودن این ذهنیت‌ها تاکید کرده‌اند که خجالت می‌کشند از آن‌ها عبور کنند. در نتیجه نه حاضر به تایید واقعیت می‌شوند و نه حاضر به رد آن هستند، درنهایت هم مجبور به عقب‌نشینی خواهند شد که در این صورت چوب هر دو وضع را می‌خوریم، بدون آن‌که نان آن را بخوریم. متاسفانه هزینه این بی‌تصمیمی را مردم و جامعه می‌دهند.

این بی‌تصمیمی فقط در مسأله مهمی، چون FATF نیست که بروز پیدا کرده است، بلکه در همه امور کمابیش شاهد آن هستیم. نمونه روشن آن مسأله قیمت انرژی و سوخت است که همه می‌دانند ادامه این وضع به ضرر همگان است. دولت و ملت هر دو زیان می‌کنند، ولی باز هم وضع موجود ادامه پیدا می‌کند، در پایان نیز تصمیم به جامعه تحمیل می‌شود، به جای آن‌که گرفته شود.

این رفتار، مثل رفتار شخصی است که علایمی از بیماری سرطان را در خود می‌بیند، ولی به هر دلیلی حاضر به رفتن نزد پزشک و آزمایش نیست. یا از ترس یا از تنبلی یا از نداشتن پول درمان و... و امیدوار است که بیمار نباشد، ولی این کار موجب می‌شود بیماری او پیشرفت کند و به جای خطرناکی برسد و در نهایت از ترس مردن، ثروت خود را می‌فروشد و برای درمان بیماری پیشرفته خود هزینه می‌کند، البته این درمان خیلی دیر است و نه‌تن‌ها هزینه آن گزاف است، بلکه دستاورد چندانی هم ندارد.

نظر شما