به بهانه تاسیس حزب جمهوری اسلامی در بهمن ماه 57 «فرهیختگان» به بررسی عملکرد این حزب پرداخته است
الگوی مبارزه
صاحبخبر - «ایجاد تشکیلاتی نیرومند و سامان دادن به نیروهای فعال و ایجاد انسجام انضباط آهنین است که میتواند حرکت انقلابی ملت را بهدرستی تداوم بخشد و جنبش را از خطر انهدام و دستاوردهای آن را از خطر غارت دشمن مصون بدارد. روزی که گردونه همیشه پوینده مبارزه ملت در خط یک تشکیلات و سازماندهی درست و استوار بیفتد، دیگر اطمینان باید داشت که جرثومههای ضدانقلاب نمیتوانند به آن نزدیک شوند و آن را تهدید کنند.» اینها بخشی از اولین بیانیه «حزب جمهوری اسلامی» است که 29 اسفند 57، تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاسیس شد. حلقه اولیه این حزب متشکل بود از چند نفر روحانی مبارز و سرشناس وقت که احتمالا از مدتها قبل سودای تاسیس یک تشکیلات منسجم را در ذهن داشتند. چنانکه از متن همین بیانیه پیداست «در طول چند سال گذشته رخدادهای لحظه به لحظه و مسئولیتهای فوری و فوتی» مانع از یک اقدام گسترده در این زمینه شده بود. جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه پاسداران و یکی از اعضای این حزب نیز در مصاحبهای اشاره کرده است که مدتها قبل از پیروزی انقلاب وقتی او به خدمت آیتالله بهشتی رفته و نیاز به یک تشکیلات منسجم را به ایشان گوشزد کرده بود، ایشان در جواب گفتند که «بروید شروع کنید، من هم حمایت میکنم.» هاشمیرفسنجانی، یکی از موسسان حزب جمهوری اسلامی نیز در این رابطه در خاطراتش آورده است: «به طور کلی نظر جریان اسلامی در آستانه پیروزی انقلاب این بود که باید یک حزب اسلامی تشکیل بشود و این یک ضرورت بود؛ البته این نیاز و تفکر در همان دوران مبارزه بین ما وجود داشت ولی امکانات و شرایط آن زمان مناسب نبود. ما از لحاظ روحی کاملا آماده بودیم که هر وقت شرایط ایجاب کند حزبی را تشکیل دهیم. به همین علت منتظر شرایط مناسب بودیم تا برای جلب نظر امام اقدام کنیم.» موسسان حزب یکبار در زمان اوجگیری نهضت اسلامی اقدام به تاسیس حزب کردند و توسط آقای طاهریخرمآبادی که در نجف بود برای امام پیغام فرستادند و از ایشان برای شروع کار اجازه خواستند اما ایشان موافقت نکردند. با این حال، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در جریان تشکیل دولت موقت این حقیقت روشن شد که نیروهای انقلابی از نظر تشکیلاتی ضعیفند، زیرا با وجود نیروهای انقلابی و روحانیون مبارز و دلسوز، به دلیل فقدان یک تشکیلات منسجم در بین آنها این نهضت آزادی و جبهه ملی بودند که پیکره اولین دولت را تشکیل دادند. اینجا بود که امام با تاسیس حزب جمهوری اسلامی موافقت کردند و یک هفته پس از پیروزی انقلاب این تشکل رسما کار خود را آغاز کرد. به تصریح همه مبارزان انقلابی،آنچه مسلم است نقش پررنگ شهید بهشتی در تشکیل این حزب است. ایشان از همان زمان که در قم مشغول تحصیل بودند معتقد به کارهای دستهجمعی و تشکیلاتی بودند. به همین خاطر بعد از تاسیس حزب دبیر کلی آن بر عهده ایشان گذاشته شد. شهید بهشتی و سایر موسسان حزب اعتقاد داشتند که ضعف نیروهای مومن و انقلابی در طول تاریخ فقدان یک تشکیلات منسجم بوده است. چنانکه در نخستین بیانیه خود نیز به این نکته اشاره کرده و نوشتهاند که «تجربه صدسال اخیر ایران باید همه را قانع کرده باشد که ما همواره ضربه بزرگ را از سوی فقدان یک تشکیلات نیرومند و همهگیر خوردهایم؛ در نهضت مشروطیت و نیز در جنبش مسلحانه جنگل همین نقیصه بزرگ بود که به نیروهای ضدانقلاب و جریانهای وابسته و غیراصیل امکان رخنه کردن و منهدم ساختن انقلاب را داد... .» این نکته البته مربوط به یک زمان خاص نیست و در دوره کنونی هم این نقیصه در کشور ما پیداست. اگر یک تشکیلات منسجم، متشکل از افراد مومن و معتقد به انقلاب فعالیتهای اجرایی را به دست میگرفت و رسالت مبارزه با انحرافات را در قالب یک تشکیلات به دست میگرفت، به گفته رهبر معظم انقلاب «بیشک دستاورهای انقلاب از این بسی بیشتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.» بنابراین، اهتمام به حرکت دستهجمعی و فعالیت تشکیلاتی در تمام ادوار باید مورد توجه باشد و این منش موسسان حزب جمهوری اسلامی و فعالیت منسجم این حزب میتواند الگوی مناسبی برای امروز باشد. حزب جمهوری اسلامی و مبارزه علمی با انحراف اگر چه تا قبل از پیروزی انقلاب و تشکیل حزب جمهوری اسلامی چهرههای برجسته این حزب همزمان با مبارزه با رژیم پهلوی، علیه عقاید انحرافی نیز مبارزه میکردند، اما بسیاری از این انحرافات تا بعد از پیروزی انقلاب علنی نشدند و در نتیجه مبارزه جدی علیه آنها میسر نبود. از جمله این انحرافات مارکسیسم اسلامی بود که در گروههایی نظیر مجاهدین خلق وجود داشت. حزب جمهوری اسلامی را میتوان خط مقدم مبارزه با این انحرافات دانست. تحلیلهای عمیق شهید بهشتی درباره عقاید انحرافی و وضع تعابیر بدیع نظیر «امام و امت» و «اسلام مکتبی»، جلسات وعظ و خطابه آیتالله خامنهای، شهید باهنر، آیتالله هاشمیرفسنجانی و آیتالله موسویاردبیلی و مواضع صریح شهید دکتر حسن آیت از جمله اقدامات مهمی بود که حزب جمهوری اسلامی در دستور کار خویش قرار داده بود. علاوه بر این سلسله مناظرات هفتگی که این حزب در دانشگاهها برای مبارزه علمی با افکار التقاطی و انحرافی بنیاد گذاشت در نوع خود بینظیر بود. جلساتی که با وجود دعوت رسمی حزب از نماینده سایر احزاب و عقاید برای گفتوگوی علمی با اعضای حزب جمهوری اسلامی، اغلب بدون حضور طرفهای مقابل تشکیل میشد. تاسیس روزنامه جمهوری اسلامی اگر چه فکر راهاندازی یک روزنامه به عنوان ارگان رسمی حزب جمهوری اسلامی همزمان با تاسیس حزب وجود داشت، اما به دلیل فقدان شرایط لازم چنین کاری در روزهای ابتدایی میسر نشد. سرانجام 9 خرداد 1358، چهار ماه پس از تاسیس حزب، اولین شماره از روزنامه «جمهوری اسلامی» منتشر شد. پس از تاسیس این روزنامه مبارزه حزب علیه انحراف به مراتب جدیتر شد. در بسیاری از موارد مبارزه در قالب مقاله و یادداشت انجام میگرفت و منشا شکلگیری گفتوگوهای مفصلی بین خط امام با سایر خطوط انحرافی میشد. در ادامه به برخی از این مقالات اشاره خواهیم کرد. رجعت به سوی فطرت الهی انسان در حالی که حدود یک سال از عمر انقلاب اسلامی میگذشت، لیبرالها بهواسطه کنار رفتن دولت موقت و چریکها و مجاهدین خلق به خاطر رای نیاوردن مسعود رجوی در انتخابات هجمههای شدیدی را علیه نظام و بهویژه نیروهای انقلابی تدارک کردند. از جمله منافقین با انتشار روزنامه «مجاهد» شدیدترین تهمتها و افتراها را به سوی مبارزان حقیقی و بالاخص روحانیون روانه کرده و بسیاری از آنها را هدف ترور شخصیتی قرار دادند. با تشدید این رویه از سوی آنها، نهادهای انقلابی استراتژی خود را تغییر دادنداز جمله حزب جمهوری اسلامی که سکوت خود را شکست و مبارزه خود علیه گروههای استحالهطلب را علنی کرد. پس از تسخیر لانه جاسوسی و افشای ارتباط برخی چهرهها با استکبار شرق و غرب، 25 بهمن ماه 58 روزنامه جمهوری اسلامی، ارگان رسمی حزب جمهوری اسلامی سرمقالهای با عنوان «رجعت بهسوی فطرت الهی انسان» به قلم ع. مهزیار منتشر کرد و در آن به انحراف شرق و غرب تاخت. در این مقاله آمده است که «در انقلاب اسلامی ایران که با شعار نه شرقی نه غربی علیه همه قدرتهای مستکبر حرکت تاریخساز خود را شروع کرد، دقیقا همین ویژگی کفرستیزی آن است که بدان خصوصیت برتری میدهد... خط تفاهم با غرب (میناچیها و انتظامها) به دلیل عدم شناخت ابعاد و برنامه این انقلاب و عدم درک صحیح اسلامی از مسائل سیاسی است که تصور میکنند میتواند در ایران انقلاب اسلامی جریان داشته باشد، در حالیکه این انقلاب اساسا با کفر حاکم بر آمریکا در ستیز قرار نگیرند کمااینکه خط تفاهم با شرق (رجویها و خیابانیها) نیز به دلیل عدم شناخت هویت اسلامی این انقلاب و دقیقا عدم درک اسلامی مسائل سیاسی است که رابطه با شرق را یک ضرورت شناخته و بدینگونه به دامن کفر حاکم بر شرق میغلتند... .» نویسنده در این مقاله مدعی شد که مسیر حق تنها خط امام است و خطوط شرق و غرب که «رجویها و بازرگانها» آن را دنبال میکنند، سرانجام یا به تثبیت حاکمیت غرب بر ایران میانجامد، یا حاکمیت شرق بر ایران را تجدید میکند که در هر دو صورت مانع از پیروزی نهایی انقلاب اسلامی علیه همه مستکبرین میشود. انتشار این مقاله و موضعگیری صریح آن علیه لیبرالها و مارکسیستها، بهویژه قید نام افرادی چون بازرگان و رجوی خشم هواداران آنها را برانگیخت. چنانکه روزهای متوالی جمعیتی از هواداران تفکرات انحرافی و هواداران مجاهدین خلق جلوی ساختمان حزب جمهوری اسلامی تجمع کرده علیه حزب و شخص شهید بهشتی شعار میدادند. عصر روز 27 بهمن ماه عدهای بهوسیله تلفن، هیات تحریریه روزنامه جمهوری اسلامی را به باد فحش و ناسزا گرفته و آنها را تهدید به مرگ کردند. عدهای از طرفداران مجاهدین خلق نیز به دفتر روزنامه یورش بردند و تهدید کردند که از این پس با مشت و گلوله پاسخ اهانتها را خواهند داد.سازمان مجاهدین خلق طی بیانیهای این مقاله را برگ زرین دیگری در کارنامه مسعود رجوی و موسی خیابانی خواند و هشدار داد که اگر این خط ادامه پیدا کند این سازمان هیچمسئولیتی را در قبال عواقب آن نمیپذیرد. دفتر مهندس بازرگان نیز اعلام کرد که «ای کاش نویسنده اسم واقعی خود را زیر مقاله مینوشت تا هموطنان بشناسند که چه کسی و با کدام سابقه و پایگاهی اینچنین گستاخانه قضاوت میکند.» با این حال حزب جمهوری اسلامی از موضع خود عقب ننشست و چندین بار این مقاله را تجدید چاپ کرد و از مخالفان خواست که به جای بلوا، آشوب و تهدید، جواب این مقاله را با قلم خویش بدهند. روزنامه «جمهوری اسلامی» در سرمقاله 5 اسفند ماه نوشت: «تفسیر سیاسی رجعت به سوی فطرت الهی انسان از اولین گامهایی بود که در راه تبادل فکری بین گروههای اسلامی برداشته میشد، ولی نیروهایی که از حرکت در جهت همگامی فکری به منظور وصول به افق بازتری که در آن تمام نیروهای اصیل انقلابی و معتقد به اسلام بتوانند به زمینههای مشترکی از تقارب عملی دسترسی پیدا کنند در هراسند، میدان روشن بحث و گفتوگو و سخن و اندیشه را به صحنه تاریک زد و خورد و کتککاری مبدل کردند... .» و با این حال حزب جمهوری اسلامی به رویه خود برای گفتوگو با اندیشههای مختلف در قالب مناظرهها و مقالهها ادامه داد و تسلیم تهدید ضدانقلاب نشد. شعارها و هدفها 15 روز پس از چاپ مقاله «رجعت» در روزنامه «جمهوری اسلامی» و بازخوردهای گسترده بعد از آن، ارگان رسمی حزب جمهوری اسلامی بار دیگر با انتشار مقاله «شعارها و هدفها» در تاریخ 11 و 12 اسفند 58 به لیبرالها و چپهای مذهبی انتقاد کرد و تلاش برای برملا ساختن چهره واقعی خطوط انحرافی را بار دیگر از سر گرفت. این یادداشت که در دو شماره متوالی چاپ شد، در شماره 11 اسفند لیبرالهای مذهبی را به باد انتقاد گرفت و در شماره بعدی نسخه مجاهدین خلق را پیچید. نویسنده در بخشی از این یادداشت به تفاوت جایگاه مستضعفین در ادبیات چپگرایان و ادبیات قرآن پرداخته و نوشته است: «چپهای قراردادی که گاه نقاب مذهب را هم بر صورت خود میزنند، کوشیدهاند مستضعفین را به معنای کارگران و دهقانان به عنوان تنها طبقات بالنده این مرحله از تاریخ بشری تفسیر نمایند. ولی تمام این تلاشها بیهوده است، چرا که اصطلاحات مستضعفین و مستکبرین و نظایر آن در قرآن در سپهر ارزشی دیگری از سپهر ارزشهای ماتریالیستی به کار گرفته میشوند و ابعاد این واژگان بسیار گستردهتر از آن است که تنها در حوزه اقتصاد بتواند معنی پیدا کند... .» نویسنده با این استدلال که شعارها برخاسته از اهداف هستند، شعارهای چپها و لیبرالها را خلاف منویات امام خمینی(ره) دانسته و در بخشی از یادداشت آورده است: «جبهه ملی و چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق همیشه از چیزی به عنوان جو دموکراتیک دفاع کردهاند. هرچند معلوم نیست که آیا ضرورت ایجاد جو دموکراتیک حکم میکند که در کردستان و گنبد مسلمانان ترور شده و در سایر مناطق ایران چهرههای اسلامی ترور شخصیت شوند؟» با این عبارات روزنامه «جمهوری اسلامی» نقش مجاهدین خلق در حملههای تروریستی گنبد و کردستان را بازگو میکند و افکار عمومی را برای مطالبهگری از این گروه فرامیخواند. بلافاصله پس از انتشار این مقاله بار دیگر لیبرالها و چپهای مذهبی و هواداران آنها علیه حزب جمهوری اسلامی موضع گرفتند و با راهاندازی تظاهرات علیه حزب جمهوری اسلامی شعار دادند «این حزب ارتجاعی نابود باید گردد.» به دنبال این ماجرا سازمان مجاهدین خلق علیه روزنامه «جمهوری اسلامی» به دلیل فتنهانگیزی و ایجاد آشوب اعلام جرم کرد. اما در این بیانیه معلوم نشد که آیا مجاهدین خلق اصولا حضور فعال خود در کردستان را بهطور کلی تکذیب میکنند یا صرفا شکل ویژهای از حضور خود را در نظر دارند. در جریان انتشار این مقالات در روزنامه «جمهوری اسلامی»، آنچه مجاهدین روی آن پای میفشردند اصطلاح «ارتجاع» بود. از این رو در سلسله نشستهایی که اعضای حزب جمهوری اسلامی در دانشگاهها برگزار میکردند و به سوالات جریانهای مختلف پاسخ میدادند به تبیین این موضوع پرداخته و مرتجع واقعی را معرفی میکردند. اکبر هاشمیرفسنجانی 18 اسفند 58 در جمع دانشآموزان دبیرستان هدف درباره معنای مرتجع از نظر اسلام گفت: «هرکس کافر شد و راه خدا را نپیمود او مرتجع است. برخلاف مارکسیستها که خیال میکنند هرکس با عقیده ماتریالیستی آنها مخالفت کند مرتجع است.» با باز شدن فضای انتقاد نسبت به مجاهدین خلق و برملا شدن چهره غیراسلامی آنها، سران مجاهدین و هوادارانشان سعی کردند در جریان اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی در تاریخ 24 اسفند 1358 اختلال ایجاد کنند و جریان انتخابات را به نفع خود رقم بزنند. این اقدام آنها علاوه بر واکنش امام و چهرههای انقلابی منجر به انتشار مقاله دیگری با عنوان «خلقیها و خلقها» در روزنامه «جمهوری اسلامی» ارگان رسمی حزب جمهوری اسلامی شد. انتشار این مقاله ضربهای دیگر بر پیکره سازمان مجاهدین و همه نیروهای چپگرا بود، که پرده از تخلفات آنها در جریان برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی برداشت. بهطور کلی در جریان چاپ این سلسله یادداشتها نقش برجسته حزب جمهوری اسلامی بهعنوان رهبر مبارزه با انحرافات چپ و راست کاملا پیداست. خلقیها و خلقها در بهمن و اسفند 1358، پیش از برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس، سازمان مجاهدین خلق با موضعگیری شدید علیه دو مرحلهای شدن انتخابات، تبلیغات و میتینگهای انتخاباتی را به گونه تحریکآمیز و همراه با تشنج و درگیری برگزار میکرد. دو مرحلهای بودن انتخابات که نامگذاری جهتدار مخالفان این طرح بود، به مصوبه شورای انقلاب درباره انتخابات اطلاق میشد که بر اساس آن هر کاندیدا باید حائز اکثریت مطلق آرا (50 درصد به علاوه یک) شود و در غیر این صورت انتخابات بین دو برابر تعداد حائز بیشترین آرا تجدید میشد که در مرحله دوم اکثریت نسبی ملاک قرار میگرفت. غالب شخصیتها و جریانهای خط امامی، از این طرح حمایت میکردند و نیروهای ملی و رادیکال غیرخط امامی در جبهه مخالف دومرحلهای شدن انتخابات قرار داشتند؛ از جمله بنیصدر، جبهه ملی و همه جریانهای چپ. سازمان مجاهدین خلق اولین گروهی بود که به موضعگیری علیه قانون مزبور پرداخت و با انتشار اطلاعیههایی عملا پیشقراول این جریان شد. موسی خیابانی بهعنوان یکی از اعضای کادر مرکزی این سازمان اعلام کرد که مخالفت با دو مرحلهای شدن انتخابات یکی از مواد قطعنامه سراسری اجتماعات سازمان است. از این رو آنها در جریان برگزاری انتخابات دست به تخلفات سازماندهی شده در سراسر کشور زدند و بسیاری از هواداران آنها نیز حین ارتکاب جرم دستگیر شده و تا پایان انتخابات در بازداشت نگه داشته شدند. روزنامه «جمهوری اسلامی» در سرمقاله «خلقیها و خلقها» در فردای روز انتخابات پرده از دلیل مخالفت منافقین با طرح «اکثریت مطلق آرا» برداشت. در بخشی از این یادداشت آمده است: «... باید نتیجه گرفت که خلقیها باید مطمئن باشند که از سوی اکثریت مطلق خلق مورد حمایت و پشتیبانی هستند... قانون انتخابات برای مجلس شورای اسلامی میگوید برای انتخاب هر نماینده باید اکثریت مطلق خلق یعنی همان طبقات محروم و زحمتکش و بالنده حکم کنند و توجه داشته باشیم که هیچکس نمیتواند ادعا کند اکثریت مطلق مردم سرمایهدارند و فقط اقلیت اندکی کارگر و کشاورز و زحمتکش میباشند. بنابراین باید خلقیها از این قانون سپاسگزار باشند، زیرا این قانون بهترین شانس ممکن را به دوستان واقعی اکثریت مطلق خلق و مدافعان واقعی زحمتکشان میدهد تا به حمایت این طبقات محروم به مجلس راه یابند. ولی خلقیها با طرح اکثریت آرا مخالفت میکنند؟... چرا از طرح اکثریت مطلق اینقدر وحشت زده شدهاند؟» نویسنده با این مقدمه سراغ اصل موضوع میرود و دلیل مخالفت مجاهدین با طرح اکثریت را به استناد میزان رایآوری نمایندگان آنها در مناطق تبیین میکند: «به حوزهها [ی اخذ رای] مراجعه کنید. در شمال شهر آنجا که هویداها، نصیریها و شریف امامیها سکونت داشتند خلقیها بیشترین آرای خود را آوردهاند و در جنوب شهر یعنی در محلههای فقیرنشین، کارگرنشین و محرومنشین شهر ارتجاع (منظور کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی و مبارزین واقعی است) بیشترین آرا را کسب کرده است!... چقدر خوب بود طرح منطقهای انتخابات که با مخالفت خلقیها روبهرو شد اجرا میشد تا مشخص شود کدام چهرهها مدافع کدام طبقات هستند!... » قبل از برگزاری انتخابات نیز و در جریان تصویب قانون «اکثریت مطلق آرا» اعضای حزب جمهوری اسلامی با حضور در جمع دانشجویان، بازاریان و اصناف مختلف به نقدها و پرسشها در این باره پاسخ دادند. آیتالله بهشتی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی در مورد دلیل این مصوبه اعلام کرد: «این تصمیم از آن جهت گرفته شده که نمایندگان مجلس شورای اسلامی تجلی اکثریت واقعی ملت باشند، تا تصمیمات و مصوبات آنها حکم تصمیم و تصویب اکثریت ملت تلقی شود.» همچنین در یک مناظره تلویزیونی با حضور دو نماینده از سازمان مجاهدین خلق و آیتالله دکتر بهشتی نماینده شورای انقلاب و دو تن از سوی حزب جمهوری اسلامی بهعنوان موافقان، به تفصیل دیدگاههای موافق و مخالف مورد بحث و بررسی قرار گرفت. با این حال جریانهای چپگرا بهویژه سازمان مجاهدین خلق آشوبهای خیابانی خود را روزبهروز گسترش داد و از رویارویی منطقی با مسائل سر باز زد. یک تشکیلات موفق با این همه در تمام مراحل مبارزه بین حزب جمهوری اسلامی و جریانهای انحرافی از جمله مجاهدین خلق و گروههای چپگرا، این حزب جمهوری اسلامی بود که با منطق گفتوگو و فعالیت منسجم تشکیلاتی پیروز میدان بود. یوسفی اشکوری درباره اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی نتیجه را اینگونه ترسیم کرده است: «با وجود اینکه تقریبا تمامی گروههای سیاسی (حتی حزب توده و چریکهای فدایی خلق و...) کاندیدا داشتند و تبلیغات و تخلفات گستردهای نیز انجام داده بودند، اما کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی و به اصطلاح خط امامی اکثریت مطلق یافتند.» ترورهای موفق و ناموفق چهرههای شاخص حزب جمهوری اسلامی، سند دیگری از موفقیت این تشکیلات در رویارویی با ضد انقلاب است. انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیتالله بهشتی، انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت دکتر باهنر و رجایی، ترور شهید حسن آیت به دست منافقین، ترور ناموفق آیتالله خامنهای و هاشمیرفسنجانی خود نشان از تاثیرگذاری این حزب در موفقیت انقلاب اسلامی است که میتواند الگوی یک تشکیلات موفق اسلامی و انقلابی باشد. بهخصوص به کارگیری منطق گفتوگو چه در قالب مناظره و سخنرانی و جلسات پرسش و پاسخ از سوی اعضای این حزب که هر کدام جایگاه مدیریت مهمی در سطح کشور داشتند، و چه به صورت مکتوب و از طریق رسانه رسمی تشکیلات که محل رجوع طبقات مختلف مردم بود. علاوهبر این به نظر میرسد این تشکیلات حتی در نحوه پایان دادن به فعالیت خود نیز میتواند یک الگو باشد. هدف اصلی از تاسیس حزب جمهوری اسلامی حفظ دستاوردهای انقلاب و مقابله با ضدانقلاب بود. این حزب در هدایت و پیشبرد نیروهای انقلابی و مکتبی متمایز کردن خط امام با خط سازش و همه خطوط انحرافی امپریالیستی یا کمونیستی، توانایی زیادی از خود نشان داد؛ بهخصوص در سالهای اول انقلاب که فتنهانگیزیهای ضد انقلاب (اعم از چپ و راست) در بالاترین سطح خود بود. وجود گروههای رقیب تا اواخر سال 60 موجب میشد اختلافات داخلی حزب فرصت تظاهر پیدا نکند، اما با پیدا شدن چهره اصلی منافقین و رسوایی لیبرالهای وطنی از یک سو و وقوع جنگ تحمیلی و بسیج عمومی برای حفظ و حراست از انقلاب و کشور از سوی دیگر فلسفه وجودی حزب به تدریج از بین رفت. با این حال بروز اختلافات جدی بین اعضا را بهعنوان یکی از دلایل انحلال حزب نمیتوان انکار کرد. اما در حالی که بسیاری از احزاب بعد از بروز اختلافات یا بیاثر شدن فعالیتهایشان بدون توجه به مصلحت کشور و حتی بدون کسب مجوز قانونی به فعالیتهای خود ادامه میدهند، در خرداد ماه 1366 آیتالله خامنهای دبیرکل این حزب و آیتالله هاشمیرفسنجانی در نامهای به امام ضمن اشاره به انگیزه تاسیس حزب جمهوری اسلامی در آغاز انقلاب و خدماتی که حزب جمهوری اسلامی به انقلاب اسلامی کرده بود، یادآور شدند در شرایط موجود، ضرورتی برای وجود حزب نیست و جامعه به وحدت و انسجام نیازمند است و ممکن است تحزب بهانهای برای ایجاد اختلاف و موجب خدشه در وحدت ملت شود و پیشنهاد کردند حزب جمهوری اسلامی فعالیتهای خود را متوقف کند. به دنبال این در خواست و با کسب موافقت امام خمینی(ره) حزب جمهوری اسلامی همه فعالیتهای خود را متوقف کرد.∎
نظر شما