به گزارش ایکنا؛ دومین همایش ملی علوم انسانی قرآنبنیان، امروز 30 بهمنماه با برگزاری پنلهای تخصصی پیگیری شد و محسن حبیبی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در نشست «روشهای علوم انسانی قرآنبنیان» به ارائه مقاله خود با عنوان «تحول در نحوه تاریخنگاری لازمه ایجاد علوم انسانی قرآنبنیان، با نگاه انتقادی به کتاب تاریخ پایه یازدهم دوره دوم متوسطه ادبیات و علوم انسانی (به شماره 111219)» پرداخت.
وی بیان کرد: همانگونه که از عنوان برمیآید این مقاله پژوهشی میانرشتهای محسوب میشود. از سویی به موضوع تاریخنگاری توجه شده و از سویی نیز به مسئلهای اجرایی در امر تعلیم و تربیت یعنی نگارش کتاب درسی دوره دوم متوسطه و سپس نقش این مسائل را در نحوه شکلگیری علوم انسانی مورد بررسی قرار داده است. متأسفانه جهت علوم انسانی فعلی سکولار و غیردینی و بلکه گاهی ضددینی است و همین موضوع موجب شده برنامهریزان دغدغهمند کشور به فکر تحول این علوم به سمت هماهنگی با فرهنگ اسلامی برآیند.
وی در ادامه افزود: برای تغییر مسیر علوم انسانی چارهای نیست جز توجه به علل صورتدهنده به این قسم از علوم. یکی از علل مبنایی شکلگیری این مسئله در علوم انسانی چگونگی مواجهه با فهم تاریخی است. زیرا همانگونه که از فلسفه هگل برداشت میشود، فهم از علوم انسانی تاریخی و کاملاً انضمامی، یعنی منضم به واقعیت اجتماعی است و لذا رخدادها به اعتبار زمانمند بودنشان، دارای ماهیت دیگری میشوند. یعنی علوم انسانی همچون جامعهشناسی از درون علم تاریخ بیرون برمیآیند. زیرا «نوع نگاه به انسان و گذشته و آینده او مبنای شکلگیری علومی است که درباره انسان سخن میگوید. تا این نگاه منطقی و حقیقی نباشد، آن دسته از علوم نیز واقعی نخواهد بود.» ثانیاً علوم انسانی بر خلاف علوم طبیعی کاملاً تاریخمند هستند و در جریان فرهنگ به وجود میآیند.
حبیبی تصریح کرد: اینگونه است که میتوان نتیجه گرفت، نبود معیار در تاریخ و ورود هرگونه قول و بیتوجهی به جنبههای معنوی تأثیرگذار بر فرآیند شکلگیری تمدن بشری، در تکوین علوم انسانی ایجاد مشکل میکند. یعنی نوع نگاه اندیشمند به تاریخ در نحوه تکوین علوم انسانی توسط او نقش اساسی و بنیادین دارد و اگر شیوه تاریخنگاری مادّی و دنیاگروانه باشد، در نتیجه علوم انسانی مبتنی بر آن نیز سکولار و دنیایی میشود.
این استاد دانشگاه بیان کرد: به طور نمونه مشاهده میکنیم که در حوزههای معمول و سنتی تاریخ، مانند تاریخ تمدن اسلامی، همانند دیگر مقاطعی که درباره آنها تاریخنگاری صورت گرفته، اغلب تاریخ خاندانهای حکومتگر و سلسلههای سیاسی قدرتمندان نگاشته شده و نقل میشود. به بیان دیگر کتب تاریخی اصلی که در تحقیقات فرهنگ و تمدنی مورد توجه پژوهشگران تاریخ قرار میگیرد، بر اساس رویدادهای حاکمان و پادشاهان و اتفاقات رقم خورده توسط حکومتها است و تاریخ مورد توجه در کتب دینی و متون مقدسی چون قرآن اصلاً مورد توجه قرار نگرفته است.
وی تصریح کرد: مثلاً در قرآن این انبیاء و اولیاء الهیاند که نقشهای اصلی تاریخ بشر را تشکیل میدهند و شکلدهنده به فرهنگ محسوب میشوند و زورمداران و حاکمان در ذیل آنها مورد توجه قرار گرفتهاند. این موضوع در داستان انبیائی چون نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران (ع) کاملاً به چشم میخورد و نمرود، فرعون، هامان و قارون از نقش حاشیهای در تاریخ قرآن برخوردارند.
حبیبی افزود: اما در تاریخنگاری مرسوم یا هیچ اشارهای به اولیاء و انبیاء الهی نمیشود و یا اگر هم به وجود نبی و امامی اشاره شده، از کنار این موضوع به عنوان امری حاشیهای و غیر مهم سریع رد شدهاند. یعنی توجه اصلی به امور دنیایی و ظواهر سلسلههای پادشاهی است تا امور دینی و معنوی و نقش عنصر دینی در تکوّن تاریخ، تمدن و فرهنگ نادیده گرفته میشود. همین نوع توجه به تاریخ موجب میشود علوم انسانی شکل گرفته بر چنین تاریخنگاری به شکل سکولار دنیایی درآید.
این استاد دانشگاه بیان کرد: در گام دوم به موضوع اهمیت کتب درسی دوره دبیرستان و نقش آن در شکلگیری ذهن دانشآموزان پرداختهایم. «دوره دوم نظام متوسطه که دوره تعیین رشته تحصیلی دانشآموزان است، مقطعی بنیادی برای نظامسازی علمی کشور است. در این مقطع سرمایهگذاری در هر شاخه علمی، بازتاب اجتماعی و عمومی در جامعه خواهد داشت. با وجود این، متأسفانه علوم انسانی در این مرحله حساس و بنیادی، مورد بیمهری بسیار واقع شده است».
وی تصریح کرد: بدون تردید نقش آموزش و پرورش در تحقق نظام فکری و علمی جامعه نقشی یگانه و منحصر به فرد است. مخصوصاً دوره متوسطه که در این دوره جهتگیری کلی و قالبهای ذهنی نوجوانان و جوانان شکل میگیرد و بر اساس همین الگوهاست که فرد در تحقیقات دانشگاهی به دنبال پاسخ پرسشهای خود میگردد.
حبیبی افزود: علیرغم اهمیت این دوره تحصیلی و تأثیر آن بر آینده علمی کشور متأسفانه دقت لازم در تدوین کتب درسی صورت نمیگیرد. به طور نمونه میتوان به کتاب تاریخ پایه یازدهم دوره دوم متوسطه ادبیات و علوم انسانی (به شماره 111219) اشاره کرد. زیرا که الگوی نگارش تاریخ در این کتاب بویژه از دوران خلفای نخستین تا ابتدای حکومت فاطمیان در مصر دقیقا همان الگویی است که در بخش اول این مقاله ذکر شد.
وی بیان کرد: یعنی مبنای اصلی تاریخ را حکومتها، حاکمان و سلسلههای پادشاهی تشکیل میدهند و تصمیمات و اتفاقات رخ داده در دوران آنهاست که سیر تمدن اسلامی را محقق نموده است و نام امامان و اولیاء تنها در حاشیه قرار دارند. به عنوان نمونه تنها چند خط از صفحه 46 و چند کلمه از صفحه 54 به امام حسن مجتبی(ع) اختصاص یافته است. نمونه دیگر آنکه علیرغم اینکه بسیاری از محققان منصف واقعه عاشورا را یکی نقاط عطف تاریخ بشری میدانند، از این قیام در صفحه 59 در حد یک پارگراف کوچک نام برده شده و در صفحه 61 نیز در ضمن جدولی از نام قیامهای دوران حکومت امویان و در عرض دیگر قیامها از عاشورا ذکری شده است.
این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: جدولی که تنها برای خواندن است و حتی در امتحان از آن سؤالی نمیآید و لذا دانشآموزان الزامی برای مطالعه آن ندارند. همین بیتوجهی در مورد بقیه ائمه کاملاً مشهود است. مثلاً درباره امامان چهارم تا ششم (امام زینالعابدین، امام باقر و امام صادق(ع) تنها درحد دو پارگراف در صفحه 62 نامی برده شده و از بقیه امامان عصر عباسیان هم در صفحه 73 و 74 در همین حد ذکری رفته است. از تمام این مطالب فاجعهبارتر نحوه نگارش تاریخ حکومت امام علی(ع) است. باوجود آنکه این امام همام سالها حکومت ظاهری را برعهده داشتهاند، اما چون در دوران ایشان فتوحاتی وجود نداشته، میزان پرداخت این کتاب تاریخ به دوران ایشان قابل مقایسه با دیگر خلفا پس از رسول الله(ص) نیست. با مراجعه به این کتاب متوجه میشویم 11 صفحه به دوران خلفاء نخستین پس از رسول اکرم(ص) پرداخته است.
حبیبی افزود: نکته ابتدایی که از عنوان متوجه میشویم، آن است که مبنای تقسیم خلفاء چهارگانه پس از رسول است و این دقیقاً با مبنای عقیده امامت شیعه در تضاد است. ثانیاً در این بخش بیشتر تمرکز نویسنده بر اقدامات خلفاء در جنگها و فتوحات قرار گرفته است و تنها یک صفحه از کتاب به امام علی(ع) و امام حسن(ع) اختصاص یافته است. چهرهای که از این دو مرد الهی در این کتاب به چشم میخورد در قامت افرادی تاریخساز نیست و خواننده تنها با دو فرد معنوی و قدیس مواجه میشود. در حالی که جنگها، اقدامات و فتوحات زمان ابوبکر، عمر و عثمان به طور مفصل توضیح داده شده است.
وی بیان کرد: این نحوه تاریخنگاری دقیقاً به دلیل همان رویکرد سابقالذکر است. یعنی توجه اصلی به اقدامات مادی و ملموس که همان جنگها، تصمیمات سیاسی و اقدامات حکومتی است. ماجرا وقتی پررنگ میشود که به پرداخت کتاب به دوران حکومتهای امویان و عباسیان توجه میشود. در این کتاب 13 صفحه به امویان و 9 صفحه به دوران عباسیان اختصاص داده شده است. هرچند از اقدامات عباسیان، بویژه اقدامات علمی و فرهنگی مأمون با آب و تاب فراوانی یاد شده، اما باید اذعان کرد در این کتاب به برخی اقدامات مخرب و منفی این حکومتها نیز اشاره شده است. در مجموع میتوان گفت محور تاریخنویسی در این کتاب، حکومتها و حاکمان است و لذا مردان الهی در حاشیه قرار گرفتهاند.
حبیبی بیان کرد: شایان ذکر است اغلب دانشآموزان دوره متوسطه به جز این کتاب، مطالعه تاریخی دیگری در باب تمدن اسلامی ندارند و به غیر از دانشجویان رشته تاریخ و بعضاً فلسفه در دانشگاه نیز تاریخ نمیخوانند. با مقدمات ذکر شده میتوان نتیجه گرفت با این نحوه تاریخنگاری محصول خروجی از دانشجویان و فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی نمیتوان توقع نگرشی متحول شده در این علوم داشت.
وی در انتها گفت: در ایران درباره تاریخنگاری کمتر کاری صورت گرفته است. لذا در بخش سوم این مقاله پیشنهاد میشود هرچه سریعتر در نحوه تاریخنگاری به ویژه برای کتاب درسی دوره متوسطه تحولی بنیادین صورت گیرد و برای عناصر دینی و معنوی در شکلگیری تاریخ و تمدن نقش مناسبی درنظر گرفته شود. با این نوع نگاه میتوان امیدوار بود که در آینده شاهد تغییر جهتی در شکلگیری علوم انسانی از دنیاگروی و سکولاریسم به سوی تأسیس علوم انسانی قرآنبنیان باشیم.
انتهای پیام
نظر شما