شناسهٔ خبر: 31273031 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

- تحلیل کنفرانس ورشو در گفت‌وگو با سیاوش فلاح‌پور

ورشو و آدرس غلطی به نام ایران

تهران - ایرناپلاس - کنفرانس «صلح و امنیت در خاور میانه» در ورشو لهستان در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه (13 و 14 فوریه) با محوریت آمریکا و متحدان ضدایرانی‌اش به پایان رسید؛ کنفرانسی که بیش از شصت کشور، از جمله کشورهای عربی خاورمیانه در آن حاضر بودند.

صاحب‌خبر -

نتانیاهو در آغاز کنفرانس اعلام کرد قصد دارد فعالیت خود علیه ایران را با کشورهای عربی هماهنگ کند تا با همکاری یکدیگر، با آنچه «خطر مشترک» می‌خواند، مقابله کنند. هر چند روزنامه آلمانی «هندلزبلات» اذعان کرد او در این هدف پیشرفت زیادی نکرد.



اتفاق اصلی

سیاوش فلاح پور، کارشناس مسائل خاور میانه در خصوص ماهیت کنفرانس ورشو گفت: «اولین نکته در باب ورشو این بود که این کنفرانس با تمام حواشی‌اش، به همراه جلسات حاشیه‌ای و پوشش رسانه‌ای خیلی گسترده آن که از یک ماه پیش شروع شده بود، معطوف به ایران بود. اما در حقیقت اتفاق اصلی که در پی این نشست رخ داد، عادی سازی روابط عربی – اسرائیلی بود. در حقیقت هسته اصلی و آن اتفاق اصلی که باید رخ می‌داد، همین بود. در حالی‌که این کنفرانس با عنوان ایران و ضدیت با ایران نمایانده شده بود.»



خروج از منطقه، ویژگی آمریکای عصر ترامپ

وی گفت: «در واقع ما امریکایی را می‌بینیم که در عمل، صرفا پیام‌ها، تصمیم‌ها و قوانین «خروج از منطقه» را صادر می‌کند. خروج آمریکا چه در سوریه و چه در افغانستان پیامدهای زیادی در ساختار داخلی آمریکا داشت. مذاکرات غیرمنطقی امریکا با طالبان باعث شده سفیر سابق آمریکا در افغانستان، این مذاکرات را نوعی مذاکرات تسلیم در برابر طالبان قلمداد کرده‌است. چراکه ترامپ می‌خواهد تا قبل از پایان دوره ریاست جمهوری اول، پرونده این پروژه بسته شود و خروج 18 ماهه از افغانستان کلید بخورد. این وجهه اصلی آمریکای عصر ترامپ است.»

فلاح پور ادامه داد: «با این وجود آمریکا در ورشو سعی دارد وجهه و تصویری از «منشا اثر بودن» و عاملیت خود در منطقه به رخ ایران و بیش از آن به رخ متحدانش در منطقه بکشد. البته با این تفاوت که این خروج از خاورمیانه روی زمین اتفاق می‌افتد و عملی است، اما در ورشو ما بیشتر حرف شنیدیم و فضای کنفرانس صرفا سیاسی بود.»



ورشو، ادامه فرآیند عادی سازی اعراب و اسرائیل

فلاح پور در ادامه خاطر نشان کرد: «در حقیقت همان‌طور که بیشتر تحلیلگران و رسانه‌های عرب پیش از آغاز کنفرانس ورشو نسبت به آن تاکید داشتند، مساله کنفرانس ورشو، مساله فلسطین است و ایران صرفا یک بهانه برای شکل‌گیری این کنفرانس بود تا کشورهای عرب با نتانیاهو دور یک میز بنشینند. لذا اتفاق تاریخی، همنشینی کشورهای عربی با اسرائیل بود، و اساسا ایران موضوعیت نداشت.»

وی در تبیین این فرایند اضافه کرد: « اما اگر بخواهیم روی این روند تمرکز کنیم، در این زمینه در واقع ما با یک روند تاریخی مواجه هستیم. در درجه اول ما با یک مسیر تاریخی روبه رو هستیم و هیچ عامل شگفت انگیزی این بین اتفاق نیفتاده است. این یک مسیری است که از کنفرانس مادرید آغاز شد و در مذاکرات کمپ دیوید و اسلو تا امروز تکامل پیدا کرد. این یک مسیری است که در طول تاریخ ظرفیتش از بالقوه به بالفعل تبدیل شده‌است.»

وی گفت: «بنابراین هیچ اتفاقی عجیبی نیفتاده که بخواهیم این کنفرانس را به انتخابات اسرائیل، شرایط نتانیاهو و وضعیت ترامپ یا حتی نقش بن سلمان و بن زاید ارتباط دهیم. این‌ها نقش محدودی دارند. این اتفاق یک روند تاریخی است که دیر یا زود باید طی می‌شد. حتی عده‌ای تعجب می‌کنند که چرا عمان در این نشست شرکت کرده. این‌ها هیچ اتفاق عجیبی نیست.»



چرا اعراب و اسرائیل کنار هم می‌نشینند؟

فلاح پور در خصوص علت نزدیکی اعراب و اسرائیل گفت: « این نظام‌هایی که مشروعیت خود را از جایی غیر از صندوق رای به دست می‌آورند، مشروعیت‌شان را مدیون قدرت های خارجی هستند. از آنجایی که این نظام ها ناکارآمد هستند و حتی در مهار تهدیدهایی که متوجه امریکاست ناکارآمد بودند، کارکرد تاریخی‌شان همین است. حال چه دوست ما باشند و چه دشمن ما. وقتی ما از نظامی حرف می‌زنیم که مشروعیتش را از جایی غیر از صندوق رای می‌گیرد، کارکردش اجرای سیاست‌های منطقه‌ای امریکا در خاور میانه است. بنابراین من معتقدم نفی صندوق رای در کشورهای عربی خلیج فارس اصلی‌ترین علتش امنیت اسرائیل است. چون کارکرد این نظام‌ها این است که در نقاط حساس، هسته اصلی سیاست امریکا در منطقه که همان امنیت اسرائیل است را مراقبت کنند و در این راستا، سیاست‌های امریکا را دنبال کنند.»

وی افزود: «فرقی نمی‌کند عربستان باشد یا بحرین یا عمان. اصل و اساس این نظام‌ها و اینکه این همه سال با وجود ناکارآمدی زیاد روی کار هستند، حفظ روابط با اسرائیل است. مثال دیگر آن تشکیلات خودگردان فلسطین است. تشکیلاتی به غایت ناکارآمد، خائن و نظامی که اندک محبوبیتی بین مردم ندارد. علت این موضوع هم حفظ امنیت اسرائیل است. بنابراین ورشو یک گام مهم در راستای عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل است. این روند تاریخی باید طی می‌شد و ربطی به اشخاص مختلف ندارد. این روند با هر شخصیتی طی می‌شد.»



نتیجه این روند تاریخی چیست؟

فلاح‌پور در خصوص نتایج روند عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل گفت: « اولین نتیجه این اتفاق، تقویت وضعیت ایران و ترکیه در سطح منطقه است، مخصوصا ایران. چون این سیاست تندی که الان رهبران جوان عرب خلیج فارس با محوریت «شورای همکاری خلیج فارس» اجرا می‌کنند فاصله خیابان عربی، افکار عمومی و بدنه مردم با حاکمیت‌ها را دو چندان می‌کند. اعتراضات اقتصادی در کشورهای عربی بیش از پیش خواهد شد. در سال 2019 یک سری کشورها مثل سودان و لبنان به مرز فروپاشی نزدیک می‌شوند. در برخی کشورهای دیگر، بحران‌های جدیدی در حال وقوع است. مثل بحران سرمایه گذاری خارجی در عربستان و امارات که تا پیش از این نبود.»



شکاف گفتمانی در راستای تقویت شکاف اقتصادی

وی در این باب افزود: «می‌دانیم که فاصله مردم با نظام‌های عربی بسیار زیاد است. اما عملا نقطه اتکای این فاصله‌ها بحث اقتصادی است. الان با توجه به سیاستی که اکثر نظام‌های عربی در خصوص فلسطین به شکل علنی اتخاذ کردند، این فاصله یک بعد گفتمانی هم پیدا می‌کند و این یک تهدید بزرگ برای این نظام‌ها خواهد بود. مخصوصا نظام هایی که پشتوانه کمتر مالی نسبت به کشورهای نفت خیز دارند. مثل مصر و مراکش. این‌ها از این منظر تهدید جدی خواهند شد.»



تقویت موضع گفتمانی ایران

این کارشناس مسائل خاورمیانه ادامه داد: «از جهت دیگر این وضعیت سبب تقویت موضع گفتمانی ایران و ترکیه در منطقه خواهد شد. خصوصا این وضعیت برای ایران مفید است. چون جریان‌های اسلامگرا که بخش مهمی از آنها در پی بحران سوریه از ایران فاصله گرفتند، یا حتی رو در روی ایران ایستادند، الان در حال بازگشت به ایران هستند. در گوشه و کنار اخباری می‌شنویم که گفت‌وگوها و رایزنی‌هایی را برخی از این جریانات با ایران دارند. هر چند الان در مراحل مقدماتی است. ولی همین اتفاق نشان می‌دهد که ضربه‌ای که در اثر این چرخش ناگهانی نظام‌های عربی ایجاد شده خیلی بزرگ است و جریان‌های پیدا و پنهان خاور میانه که در پی بحران سوریه از ایران فاصله گرفته بودند، به سمت تهران باز می‌گردند.»

وی گفت: «عادی سازی روابط صرفا مختص به اسرائیل نیست. کشورهای عربی باید بسیاری از سیاست‌های‌شان را در خاورمیانه تغییر دهند. از جمله اینکه روابط شان با خیلی از گروه‌ها و جریانات اسلامگرا را به حداقل برسانند. جریاناتی که کشورهای عربی خلیج فارس با آنها ارتباط داشتند. این جریانات اسلامگرا اصلی ترین نیروی خاورمیانه هستند. غیر از این نیروها صرفا با ساختار مواجهیم. تفاوت نیرو و ساختار این است که این نیروها میرا نیستند. یکی از این نیروهای اسلامگرا هم جریان «اخوان المسلمین» است که هیچگاه از بین نمی‌رود که اسرائیل و صهیونیسم خط قرمز آنهاست.»



نتایج عادی سازی روابط عربی – اسرائیلی

فلاح پور در خصوص نتایج روند عادی‌سازی اعراب و اسرائیل گفت: « اولین نتیجه این روند، طبیعتا تاثیری است که بر افکار عمومی و جوامع عربی دارد که ماحصل آن افزایش فاصله مردم با حاکمیت‌های عربی خواهد بود. نتیجه دیگر بازگشت جریان‌های اسلامگرا به تهران است. »

وی ادامه داد: «اتفاق سوم، نابودشدن جریان میانه‌رو در پرونده نزاع فلسطین و اسرائیل است؛ جریانی که نمادش جریان خودگران فلسطین و فتح است که هویت سیاسی‌شان بر اساس رابطه شان با اسرائیل و جریانات عربی – اسرائیلی شکل گرفته‌است. این‌ها سوپاپ اطمینانی بودند که کارکرد تاریخی‌شان به‌نوعی مهار جریانات داخلی و کمک به اسرائیل بود. اما در در تصویر رسانه‌ای خود را یک جریان صلح‌طلب می‌خواندند. در صورتی که این جریانات به لحاظ مالی و امنیتی کاملا وابسته به اسرائیل هستند.»

وی در نهایت خاطر نشان ساخت: «این کنفرانس و اتفاقات بعدی نشان می‌دهد که این‌ها تا چه حد اعتبار و وزن شان قلیل است. تا جایی که تشکیلات خودگردان که این کنفرانس را تحریم کرده بود، اساسا به کنفرانس دعوت نشده بود. بنابراین این جریان میانه رو و کشوری مثل اردن به حاشیه کشیده می‌شوند و جریانات رادیکال از دو طرف فضا را به دست می‌گیرند.»



معامله قرن، خلع سلاح ایران یا تقویت ایران؟

با این اوصاف به نظر می‌رسد راهبرد اصلی امریکا در خصوص عادی‌سازی روابط اسرائیل و اعراب معطوف به خلع سلاح گفتمانی ایران در منطقه بوده‌است. هرچند به نظر نمی‌رسد معادلات امریکایی‌ها به نقطه مطلوب نزدیک شده باشد. تقویت هسته‌های اسلامی - شیعی در منطقه و بازگشت برخی گروه‌های اسلامی به سمت تهران، ظهور گروه‌های شبه نظامی شیعی منطقه در قامت ساختار حزبی و ورود آنها به سیاست، از موانع بزرگ معامله قرن است.



گزارش از سیدعمادالدین محمودی

نظر شما