به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، از صدر غیبت کبری تاکنون در اندیشه سیاسی شیعه دو نگرش درباره ولایتفقیه وجود داشته است؛ برخی فقها قائل به ولایت مطلقه فقیه بودهاند و برخی ولایتفقیه را در عرصههای محدودتری معتبر دانسته و شامل بر حکومت ندانستهاند. برخی تصور میکنند نظریه ولایت مطلقه فقیه نخستینبار از سوی امامخمینی رضواناللهعلیه مطرح شده است در حالی که در طول تاریخ شیعه، این نظر از سوی برخی از کبار فقهای شیعه مانند محققکرکی (م.940)، محققاردبیلی (م.993)، ملااحمد نراقی (م.1245) و صاحب جواهر (م.1266) مطرح شده است و جالب اینکه عالم جلیلالقدر محمدبنمسعود عیاشی که در عصر غیبت صغری درگذشته است (م حدود 320)، کتابی بهنام فرضطاعةالعلماء نوشته بوده که اگرچه به ما نرسیده، اما عنوانش نشان میدهد او اطاعت از علما را واجب دانسته است.
آنچه باعث شده در برخی اذهان، امامخمینی رضوانالله علیه مبدع نظریه ولایت مطلقه فقیه باشد این است که ایشان نخستین کسی بود که این نظر را در مقام عمل به اجرا گذاشت و نظامی سیاسی مبتنیبر آن تاسیس کرد. پیش از این در عصر صفویه، محققکرکی از سوی شاهطهماسب به شیخالاسلامی منصوب شد و تا حدود قابلتوجهی امکان اعمال ولایت را پیدا کرد، اما با آنکه شاه مشروعیت دولت خود را بر پایه نیابت فقیه از اماممعصوم(ع) توجیه میکرد، عملا شاه در راس حکومت باقی ماند خصوصا اینکه پادشاهان بعدی بهاندازه شاهطهماسب پذیرای نظر شیخالاسلامهای بعدی (مانند شیخبهایی و علامهمجلسی) نبودند!
نظریه دومی که در همان ابتدا گفته شد یعنی ولایت غیرمطلقه فقیه، امروزه نیز از جانب برخی فقها ترجیح داده شده و اگرچه اختلافاتی در محدوده نفوذ حکم ولیفقیه نزد صاحبان این نگاه وجود دارد و برخی تنگتر و برخی بازتر گرفتهاند، اما همه آنان در عدم حکومت فقیه اشتراک دارند. آنچه در اینجا میخواهم از آن بنویسم این است که هر فقیهی میتواند درباره محدوده ولایتفقیه و اختیارات او مانند سایر مسائل فقهی اجتهاد کند، یعنی مواجهه فقهی با ولایتفقیه رواست، اما آنچه نارواست مواجهه عامیانه با این مساله است و چون برخی خیال کردهاند دیواری کوتاهتر از دیوار دین پیدا نمیشود، به خود اجازه میدهند بدون دانش و تخصص در این باره اظهارنظر کنند و با چشمانم دیدهام که برخی میگویند چون نظام جمهوری اسلامی ناکارآمد است و چون همین نظام مبتنیبر ولایتفقیه است، پس معلوم میشود نظر دوم درست است نه نظر اول؛ یعنی فقیه نباید حکومت کند! این یعنی همان مواجهه عامیانه که عرض شد و به تعبیر بهتر مواجهه عوامانه!
نتیجهگیری بهعملآمده براساس دو مقدمه است که اول به فرض صحت مقدمه اول به مقدمه دوم پاسخ میدهم: فرضا که جمهوری اسلامی ناکارآمد باشد؛ اما چون یک نظام مبتنیبر ولایتفقیه ناموفق بوده، دلیل نمیشود که اگر نظام دیگری هم بر همین اساس تاسیس شد، ناموفق باشد و ناکارآمدی ممکن است نه به جهت ولایتفقیه بلکه بهخاطر هزار و یک دلیل دیگر باشد! حال می رویم سراغ مقدمه اول و میپرسیم اساسا کی و کجا ثابت شده که جمهوری اسلامی ناکارآمد است؟ و دیگر اینکه فرضا که ثابت شده، چه کسی گفته که ناکارآمدی آن بهخاطر ولایتفقیه و ولیفقیه و کارنامه دو رهبر آن بوده است؟
اولا نظام جمهوری اسلامی ناکارآمد نبوده و کارنامه آن در کنار نقاط ضعف متعدد که شاید نیاز به بیان مثال نداشته باشد و اوضاع معیشتی برخی اقشار گواه آن باشد، نقاط مثبت بسیاری مثلا در تحقق بخشیدن به شعار استقلال (از اصلیترین و اصیلترین شعارهای انقلاب اسلامی) دارد، مثلا در انرژی هستهای و فناوریهای دانشبنیان و توهم ناکارآمدی مطلق و حتی غلبه ضعفها بر قوتها بیش از اینکه واقعا وجود داشته باشد، بیشتر برساخته انواع و اقسام رسانههای مخالف و معارض و در یک کلام دشمن است. این چه ناکارآمدی است که با اینکه برآمده از انقلاب است و جنگی هشتساله (طولانیتر از جنگ جهانی) را گذرانده و 40 سال است که از خارج و داخل تلاش میکنند برای نابودی آن، اما نهتنها به حیات خود ادامه میدهد بلکه دشمن (پرزیدنت ترامپ!) هم بهصراحت به اقتدار منطقهای آن گواهی میدهد. دو نکته هم جای تذکر دارد؛ اولا در این هجوم رسانهای کمکاری رسانهای خودمان هم در شکلگیری توهم ناکارآمدی موثر است (خدا درجات امام راحل را بیفزاید که در وصیتنامهاش در این باره تذکر داده!) و ثانیا اصطلاحا برای دفع دخل مقدر برای اینکه به توهم توطئه متهم نشوم، به متهمکنندگان یادآور میشوم که مبادا اگر روزی دشمن سر شما را از بدن جدا کرد، بازهم بگویید این توهم است که سر ما جدا شده و این مخالفان داخلی ما هستند که میخواهند سر ما را جدا ببینند!
رهبر معزز انقلاب در یک سال گذشته بارها در سخنان خود صحبت از جبهه منسجم دشمن در تصویرسازی غلط از واقعیات داخلی کشور، برای افکارعمومی داخلی و جهانی را به میان آورده و مکررا به نادرست بودن این تصویر و وجود ظرفیتهای عظیم و نقاط امید فراوان به آینده تاکید کردهاند. ایشان هدف بزرگنمایی و تمرکز دستگاههای تبلیغاتی دشمن روی ضعفها، کاستیها و عدم موفقیتها را از بین بردن ایمان مردم و ناامید کردن و سلب اعتمادبهنفس آنان و همچنین تاریک نشان دادن آینده مخصوصا برای نسل جوان میدانند. ایشان با اشاره به ظرفیتها و واقعیتهای کنونی نسل جوان کشور، آینده انقلاب اسلامی را بهعنوان حرکتی رو به جلو، آیندهای روشن و بهمراتب بهتر از امروز توصیف کردهاند. این کلمات از کسی که به وعده نصرت الهی باور داشته باشد، عجیب نیست.
برای تکمیل پاسخ این را هم باید اضافه کرد که چرا ناکارآمدیهای نظام جمهوری اسلامی به حساب رهبر آن گذاشته میشود و بعد نتیجه گرفته میشود که نظام برآمده از ولایتفقیه ناکارآمد است؟! بهطور خاص در دوره رهبری آیتالله خامنهای، آن کسی که در برابر انواع مشکلات (مثلا اصل فقدان رهبر موسس کممشکلی نیست و ممکن است موجودیت اصل نظام به خطر بیفتد)، بحران ها (مثلا بحران سیاسی مانند قتلهای زنجیرهای، تحصن نمایندگان در مجلس ششم و...) و توطئهها (مانند فتنه 78 و 88) مردانه ایستاد و کشور را حفظ کرد و پیش برد، کیست؟ اتفاقا رهبری هم بزرگترین منتقد و هم بهترین مصلح ناکارآمدیهای نظام است اما بیشتر با ابزار هدایت و کمتر با ابزار اجبار و دخالت و البته بدون سلب مسئولیت از خود. همین سبب شده که در ذهن بسیاری از مردم هم همه ناکارآمدیها به حساب شخص اول مملکت گذاشته نشود مخصوصا وقتی مردم میبینند او هم در این سالها به گواهی دوستان و بعضا برخی مخالفان، چون مردم زیسته و در یک کلام در صف مردم بوده است.
حال در پایان می رسیم به آغاز این یادداشت یعنی عنوان آن، رهبر کارآمد که خود اشارتی است به اینکه این یادداشت مقدمهای بود برای بحث از کارآمدی نظام برآمده از ولایتفقیه، آنهم با روش مخالفان یعنی استناد به مصداق رهبری رهبر کنونی جمهوری اسلامی برای بطلان مدعایشان و نشان دادن اینکه میشود نظامی مبتنیبر ولایتفقیه باشد و کارآمد هم باشد یا دستکم رهبر آن کارآمد باشد!
نظر شما