سرویس سیاسی جوان آنلاین: این روزها حمله انتـحـاری بـه مرزبانان ایرانی در منطقه خاش واکنشهای فراوانی را در افکار عمومی برانگیخته است. این حمله که به وسیله گروه تروریستی جیشالعدل انجام شد، سؤالات فراوانی در اذهان عمومی ایجاد کرده است که پشتیبانان اصلی گروههای فوق که بارها حملاتی را علیه حافظان امنیت کشور اجرا کردهاند، چه کشورهایی هستند. آنچه تاکنون در سخنان مقامات امنیتی و نظامی کشور بیان شده مسئولیت مستقیم کشور پاکستان در این مسئله و ضرورت جلوگیری از تردد تروریستها در مرزهای این کشور است، با این حال روشن است که مدیریت چنین حملاتی فراتر از توان و جسارت برخی دستگاههای اطلاعاتی کشورهای منطقه است.
نگاهی به تاریخ و آنچه در ۱۵ سال گذشته در حوالی مرزهای کشورمان گذشته نشان میدهد باز هم پای امریکاییها در میان است. شاید عدهای این گونه تصور کنند که دخالت امریکاییها برای تقویت گروههای تروریسی به دو سه سال اخیر محدود میشود. مروری بر اخبار گذشته نشان میدهد از سالهای پیش امریکاییها به صورت مداوم در حال تقویت گروههای فعال تروریستی در حاشیه مرزهای ایران بودهاند.
یک راهبرد تکراری
راهبرد متلاشی کردن ایران از طریق ایجاد گروههای تروریستی در طول ۴۰ سال گذشته بارها و بارها علیه نظام جمهوری اسلامی آزموده شده، اما پس از حمله امریکا به افغانستان و عراق و حضور صدها هزار نیروی امریکایی در نزدیکی مرزهای ایران این رویه تشدید شد. این مسئله زمانی برای امریکاییها جدی شد که نیروهای آنان در کشورهای تحت اشغال با مقاومت گروههای مردمی روبهرو شدند و مقامات سیاسی برای توجیه افکار عمومی به متهم کردن ایران روی آوردند.
سال ۲۰۰۵ زمانی که نیروهای امریکایی در عراق با اوجگیری بمبگذاریهای گسترده از سوی گروههای مردمی روبهرو بودند، نیروهای امریکایی عملیات ویژهای را بر اساس فرمان «جورج بوش» پسر برای تعقیب نیروهای ایرانی و به خصوص اعضای سپاه قدس آغاز کردند.
با این حال عملیات فوق تنها به خاک عراق محدود نبود و نیروهای امریکایی مجاز بودند به درون خاک ایران نفوذ کنند. سیمور هرش روزنامهنگار امریکایی در مقالهای که در سال ۲۰۰۸ در روزنامه نیویورکر منتشر شد، جزئیات گستردهای از این عملیات سری را افشا کرد. بر این اساس یک بودجه ۴۰۰میلیون دلاری از سوی کنگره امریکا برای عملیات سری در ایران تصویب شد.
این عملیات مخفی شامل حمایت از اقلیت عرب و گروههای بلوچ و دیگر سازمانهای مخالف بود و جمعآوری اطلاعات در مورد برنامه هستهای ایران را هم در برمیگرفت. جالب این بود که در همان زمان نهادهای اطلاعاتی امریکا با ارائه یک جمعبندی گسترده اعلام کردند ایران از سال ۲۰۰۳ هیچگونه فعالیتی در خصوص توسعه سلاحهای هستهای نداشته است. با این حال تیمی منسجم به رهبری «دیک چنی» در کاخ سفید استفاده گسترده از اقلیتهای قومی برای ملتهب کردن فضای داخلی ایران را خواستار بودند.
عملیات فوق به رهبری ستاد فرماندهی مشترک عملیاتهای ویژه (JSOC) انجام میشد و سازمان سیا نیز به عنوان نهاد فرعی در این عملیات برای ارائه اطلاعات مرتبط در خصوص مهارتهای ارتباطی و کلامی ایفای نقش میکرد. عنوان اصلی این برنامه در بودجه دفاعی ایالات متحده امریکا potential defensive lethal action یا عملیاتی که میتواند منجر به قتل در حالت تدافعی انجام شود، بود. در همان زمان «اندرو کابرن» بخشهایی از این پروژه را در سایت اینترنتی «کانتر پانج» منتشر کرد که نشان میداد ابعاد این برنامه تا چه اندازه گسترده است. این برنامه شامل کار با گروههایی از اپوزیسیون و انتقال پول بود و طیف گستردهای از فعالیتها در جنوب ایران و نواحی شرقی ایران را که در آنجا گروههای مخالف بلوچ قوی هستند، در برمیگرفت. فعالیتهای این برنامه در جنوب غرب ایران از طریق یک پایگاه مخفی در استان هرات افغانستان هدایت میشد.
«رابرت بائر» یکی از مأموران برجسته CIA که به مدت دو دهه در آسیای جنوب شرقی فعالیت کرده است در این باره مدعی شد: «بلوچها سنیهای بنیادگرا هستند. آنها از رژیم تهران نفرت دارند ولی میتوانید آنها را نوعی القاعده بدانید. اینها سر کافران- در این مورد شیعههای ایران- را میبرند. طنزآمیز این است که ما دوباره داریم با سنیهای بنیادگرا کار میکنیم؛ درست کاری که در افغانستان در دهه ۸۰ کردیم.»
وقتی مأموران امریکایی به شکست خود اعتراف میکنند
نتیجه این برنامه به سرعت با افزایش خشونت و ترورهای کور در مناطق جنوب شرقی و غربی ایران خود را آشکار کرد. عملیاتهای گروه تروریستی «جندالله» و حمله به اتوبوس نیروهای سپاه پاسداران موجب شهادت دهها ایرانی شد. در شهر شیراز یک گروه تروریستی با پوشش سلطنتطلبی در یک حسینیه بمبگذاری کرده و با انفجار آن چند نفر را به شهادت رساندند.
به نظر میرسید این برنامه با موفقیت عمل میکرد، اما واقعیت این بود که بسیاری از اعضای جامعه اطلاعاتی با اجرای این برنامه موافق نبودند. از نگاه مأموران اطلاعاتی امریکا هرگونه تنش فزاینده میتوانست به یک درگیری همهجانبه ختم شود و نیروهای امریکایی را با یک خطر بزرگ روبهرو کند. کار به جایی رسید که حتی دریاسالار «ویلیام فالون» فرمانده نیروهای امریکایی در عراق به دلیل مخالفت با عملیاتهای برونمرزی نیروهای ویژه تحت فشار کاخ سفید مجبور به استعفا شد. در نهایت به دلیل مخالفتهای جدی در داخل نیروهای اطلاعاتی امریکا و مقابله جدی ایران با گروهکهای تروریستی این برنامه متوقف شد و بودجه آن نیز به محل دیگری اختصاص یافت.
تکرار یک تجربه شکست خورده
با این حال به نظر میرسد این برنامه بار دیگر در دستور کار نهادهای اطلاعاتی امریکا قرار گرفته است. با روی کار آمدن «دونالد ترامپ» و ارتباط قوی مهرههایی همچون «جان بولتون» با گروههای تروریستی همچون گروه منافقین حمایت از این گروهها چه به صورت مادی و چه به صورت اطلاعاتی اوج گرفته است، به عنوان مثال پیشمرگههای حزب دموکرات کردستان چندی است مبارزه جدیدی را با نظام جمهوری اسلامی ایران آغاز کردهاند. سایت خبری المانیتور دو هفته پیش گزارش داد: «مصطفی هجری» سرکرده حزب دموکرات کردستان سال پیش به واشنگتن سفر کرده و با مقامهای وزارت خارجه امریکا، اعضای کنگره و کارشناسان اندیشکدهها دیدار کرده است. این گروه پوشش جدیدی را با نام «راسان» به منظور جذب اعضای جدید آغاز کردهاند. مقر این گروه نظامی جدید در کوههای «سنجق» قرار دارد. گروهک «جیشالعدل» هم در طول مدت برگزاری جام جهانی دو عملیات نظامی با استفاده از ماشینهای انتحاری علیه پاسگاههای مرزی ایران انجام داد و فیلم آن را در فضای مجازی منتشر کرد.
از سوی دیگر پیوند میان جان بولتون و گروه مجاهدین خلق که از دوران دولت بوش آغاز شده زمینه حضور جدی آنان در راهبرد امریکا برای آزار ایران را فراهم کرده است. آنها هر ساله در منطقه ویلپینت فرانسه با حضور جان بولتون جلسه تشکیل داده و در میان سالهای ۲۰۱۰-۲۰۱۷ مبلغ ۴۰ هزار دلار به وی پرداخت کردند. جان بولتون از زمانی که مشاور امنیت ملی شد، عناصر جهادی داعش و وفاداران به مریم رجوی را برای هدفی مشترک گرد هم آورد.
از همینرو میتوان گفت که رد پای امریکا در حمایت از عاملان انفجار انتحاری خاش کاملاً روشن و معلوم است؛ حمایتی که بدون پاسخ از ایران نخواهد ماند.
نظر شما