سرویس فرهنگی جوان آنلاین: سرگذشت دوستیهای خالهخرسه از نوستالژیهای فراموشناشدنی دوران کودکی اکثر ایرانیانی است که برای هویتها و فرهنگ خود ارزش و اعتبار فراوان قائلند، اما بعضی وقتها پیش میآید که همینها را نیز به بازی میگیرند و دلایل و برهانهای واهی برای توجیه عملکرد خود در اینباره ارائه میدهند. قابل هضم و پذیرش نیست که هیچیک از ایرانیان و شاید بتوان ادعا کرد اکثریت بالاتفاق آزادگان خردورز جهان مخالف این اعتقاد قلبی باشند که حماسه دفاع مقدس یکی از مظلومترین تراژدیهایی است که ملتی را با دستی خالی از سلاح، اما مملو از اعتقاد، به جنگ ۷۲ ملت فرستاد تا هشت سال تمام رودررو و ۴۰ سال بعد را در مصاف سرد باشند! آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید زینبگونه عمل کنند و الا یزیدی هستند. داستان تحریم اگرچه نعمتی است برای آبدیده کردن این فولاد که بیش از ۱۴ قرن در کوره کوردلان تفت داده شده و هنوز هم پایدار و مقاوم هستند، اما نباید ملعبه دست معدود کسانی باشد که خود را ظاهراً اهل و دلشیفته این مکتب میدانند! ۸۲ میلیون ایرانی چشمبهراه آرایی ماندهاند که به صندوقهای انتخابات ریختهاند تا از آنسو نمایندگانی دلسوز بیرون آمده و رئیسجمهوری نیز مجری آرای مثبت آنها باشد که بعضی از مصوبات این مجلس اگرچه شباهتی مختصر به رأی منزل دارد، اما اگر نتواند حافظ سرمایه و هویت دفاع مقدس باشد مفت گران است! مجسم کنید آن نوجوان یا جوانی را که برای اعتقاد خود بهترین و شیرینترین دوران زندگی را در قالب غنچهای به باد پاییزی جنگ نابرابر میسپارد و تنها چند تکه از استخوانهای باقیماندهاش در تابوتی قرارگرفته و توسط پدر و مادر داغدیده در سبد اخلاص گذاشته میشود که آنگاه قاطعانه و خالصانه فریاد برمیآورند: «این گل پرپر ماست/ هدیه به رهبر ماست» و رهبری که همه وجود و عصاره خود را وقف این اعتقاد قلبی میکند و از سویی بازمانده از شهادت درحالیکه کالبدی مملو از ترکش دارد از جبههها برگشته و بدون اینکه توقعی داشته باشد با تنی علیل ناشی از آثار جنگ به سوی سازندگی و آبادانی کشور برای نسلهای آینده میشتابد، اما برای دریافت کمترین حقوق حقه در دامنه شغل و حرفه خود بازیچه دست دولتمردان زمانه میشود! این عمل را بهجز جفا با نشانی دیگر نمیتوان نامید. از بنیاد مستضعفان و جانبازان به دستگاه ذیربطی که شاغل یا در آن به افتخار بازنشستگی نائل شده همچون توپی پاس پاسی میشود تا بتواند مرهمی برای زخمهای کهنه خود بیابد! دفترچه بیمه سلامت دارد، اما دریغ از درمان و دارو که هرکدام ساز خودشان را مینوازند و اگر قرار باشد بهجز سرماخوردگی بیماری دیگری علاج شود نیازمند نوع تکمیلی آن است که چند وقتی از بنیاد به ارگانها سپرده شد و حالا که قراردادهای آن از طریق ادارات مربوطه با شرکتهای طرف مقابل منعقد و هزینههای غیرقابلبرگشت آن از محل بودجه تأدیه شده است ورق دوباره برمیگردد و قوانین تازه درمان این اسطورههای صبر و شکیبایی را به بنیاد مربوطه اعاده میدهند و شرکتهای بیمهگذار نیز حاضر به بازگرداندن پرداختها نمیشوند! این قصه غصههای سبد ارزاق نیست که بشود با واریز ۲۰۰ هزار تومان به یک خانواده پنج نفری بهجای برنج، روغن و گوشت قضیه را خاتمه یافته فرض کرد یا سامسونت محتوی سکه و تراولچکها را زیر بغل گذاشت و به مسابقات جهانی عزیمت نمود تا از مدالآوران ورزشکار ساکن در هتلهای تاپ پنج ستاره تقدیر و تشویق کرد بلکه مسئله التیام دردها و سلامتی کسانی است که سینهها را در مقابل گلولههای دشمن سپر کردهاند، اما امروز آنچه البته بهجایی نرسد فریاد است! مشکلات رزمندگان، ایثارگران، جانبازان و این روزها مدافعان حرم و فردا دلاورانی که باید مراقب مکتب و کشور باشند اینگونه و با بخشنامههای دوخطی و سلیقهای قابل اصلاح نیست و اصولاً این اسطورههای مقاومت و ایثار باید از زاویهای فراتر از قوانین دیده شوند تا جفا در حق آنها پایدار نماند.
*روزنامهنگار پیشکسوت
نظر شما