شناسهٔ خبر: 31247043 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

شرکت های پخش فیلم؛ پدرخوانده های سینمای ایران

تهران-ایرنا-شرکت های پخش فیلم که شاید در دهه های گذشته کمتر مورد توجه و اثرگذار در روند فیلمسازی و سینما بودند، امروزه به یکی از قدرت های بلامنازع در این عرصه بدل گشته اند؛ قدرت هایی که بیشتر از آنچه فکر می کنیم می توانند خط و جهت دهی کنند.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری، مدتی است که در سینمای ایران صحبت از گروه ذینفوذ پشت پرده می شود که به سلیقه و جریان فیلمسازی در ایران جهت داده است. این که سینمای ایران به سمت یک دو قطبی فیلم کمدی بدون مضامین هدفمند و فیلم اجتماعی با رگه های عمدتا سیاه نمایی رفته را برخی نتیجه ی مستقیم حضور و قدرت تشدید یافته ی شرکت های پخش می دانند که این روزها حتی سفارش دهنده ی اصلی سینما شده است.
این روند که بدنه ی سینمای ایران را تحلیل برده و ضعیف ساخته است هر روز بیش از پیش ژانرهای متعدد را به بهانه ی اقبال و استقبالی که پخش کنندگان در دفاع از کمدی دارند، به حاشیه رانده و از صحنه حذف می کند. شرکت های پخش فیلم به قدرتی بلامنازع در این عرصه تبدیل و بر تولید، ساخت و اکران اثری بی چون و چرا دارند.
این قدرت بلامنازع پخش کنندگان از طرفی و از طرف دیگر سخت گیری ها و فشارهایی که در پروانه ی ساخت وجود دارد، سینمای ایران را به نوعی شکنندگی دچار ساخته است؛ سینمایی که در آن تولید کنندگان آثاری جدا از این بازی، حتی در صورت پذیرش ریسک ورود به این میدان، با طرد و کم توجهی مواجه می شوند چرا که در این عرصه فیلم هایی که مطابق با سلیقه ی پخش کنندگان نباشند از پیش بازنده هستند.

**تولید؛ بدنه ی نحیف سینما
«محرم براتی» یکی از پخش کننندگان سینمای ایران است که به دلیل علاقه و دلسوزی ای که نسبت به سینمای ایران دارد حاضر شد تا بخشی از این داستان را تشریح کند. آنچه در ادامه می آید گفت وگوی پژوهشگر ایرنا با این پخش کننده فیلم است.
در ابتدا براتی از نقش پررنگ و کمتر توجه شده ی شرکت های پخش گفت و بیان کرد: با این که خودم پخش کننده هستم باید بگویم که شرکت های پخش «متاسفانه» خیلی نقش موثری در سلیقه ی مخاطب دارند، یعنی پخش دارد سلیقه مخاطب را در ایران تغییر می دهد. در واقع من که به این سینما علاقه دارم نگران آن هستم از این بابت.
وی افزود: متاسفانه فیلم سازی در ایران خیلی سخت شده است چرا که شما باید یا خیلی فیلمتان بازاری و طنز باشد یا این که خیلی فیلم ساز برجسته ای باشید. بین این دو دارد حذف می شود؛ یعنی سینمای ایران از نظر تولید در حال لاغر شدن است. یک جایی ممکن است بادکنکی رشد کند ولی کیفیت دارد، کاملا قربانی یک سلیقه سازی ای می شود که این سلیقه سازی از پخش نشات می گیرد. پخش، هیولا یا مافیا و آن چیزی که درباره اش فکر می کنند نیست و منافعش را نگاه می کند. هیچ کس حواسش به سینما نبوده است تا قربانی منافع مالی پخش در این وضعیت نشود. ما از این بی توجهی ضربه می خوریم و از پول هایی که از بخش هایی دیگر وارد سینما می شوند.
پخش از این بابت ها در سلیقه مخاطب موثر بوده است و در سینمادار بودن هم موثر است. پخش می تواند به یک فیلم کمک کند اگر بخواهد و اگر اراده ای وجود داشته باشد که بخواهد سینمایی به مقوله ای نگاه کند، می تواند جوری مدیریت کند که فیلم های بدنه و فیلم های بینابینی هم بیایند و اکران شوند و فیلم های حوزه اجتماعی هم بیایند و بفروشند. ولی متاسفانه این گونه نیست به دلیل این که یک طرف ممکن است خیلی قوی تر باشد و طرف دیگر خیلی ضعیف تر.

**پخش مساوی با پول
معمولا فیلم ها را به دفاتر پخش می دهند که به دلیل این که توانایی اکران ندارند آن را ناخواسته می سوزانند و رد بخشی از بحث فیلم سوزی را که مطرح می شود، باید در اینجا دید. ناخواسته فیلم را می سوزانند چون این تفاوت ظرفیت وجود دارد. زمانی بحثش بود (اما عملی نشد) که بیایند یک هولدینگ یا شرکت هایی را درست کنند که چند شرکت پخش با همدیگر باشند و همه نوع ژانر را پوشش دهند و یک دسته بندی بشود که فیلم های بفروش یا فیلم هایی که خوب می فروشند بروند یک طرف، که نشد. در نهایت من واژه مافیا را قبول ندارم چون این فرایند ناخواسته است و دارد روی سینما تاثیر می گذارد.
این پخش کننده فیلم در جواب این سوال که مگر می شود چنین عملی ناخواسته باشد خاطر نشان کرد: ناخواسته است. مثلا این را تصور کنید که خیابانی هست و به آن فکر نمی کنیم و برایش برنامه ریزی نداریم، اما جوری درستش می کنیم که باعث تصادف می شود. کسی نمی خواسته که آنجا تصادفی رخ بدهد اما برایش فکر نشده و مهندسی ساخته نشده است و باعث رخ دادن این اتفاق می شود.
«پخش پول است نه سینما؛ آدم هایی که در پخش هستند به پول فکر می کنند. یعنی کاملا قاعده اش براساس پول است و سطحی است که پول تعریفش می کند و این نکته که آیا این فیلم می فروشد؟. همه جای دنیا این گونه است که سینمادار مشخص می کند چه فیلمی اکران بشود چون سینمادار است که منافعش را نگاه می کند که باید بچرخد و پولش را در بیاورد؛ اما اینجا این گونه نیست و ما اینجا همه چیزمان فرق دارد و طبیعی نیست و این را باید درک کنیم کل سینمای ما طبیعی نیست».

**پخش مافیا نیست
براتی در توضیح این که فیلم پس از تولید به حال خود رها می شود در صورتی که در این مرحله نیاز به توجه دارد ادامه داد: همه انتظاراتی دارند، یکسری پول را می آورند در سینما و تولید می کنند ولی زمانی که فیلم می خواهد اکران شود، آن را رها می کنند. این همان پاشنه آشیل ما است که رها سازی می شود. در هزار کمیته نظارت فیلم را می خوانند و می بینند و سانسور می کنند ولی زمانی که به پخش می رسد، رها شده است. حتی در مورد آن فیلم هایی که با بودجه هایی است که دولت می گذارد داستان همین است چون بودجه دولتی است و هیچ نگرانی ای بابت این که آورده قبلی یا بعدی داشته است، وجود ندارد. در نتیجه وقتی تولید تمام شد فیلم را رها می کنند؛ مانند کسی می شود که سرپرستی ندارد در نتیجه نمی شود تضمین کرد که به جای خوبی می رسد.
براتی در جواب این سوال که چطور می شود که پخش می تواند به چنین مافیایی بدل شود گفت: مافیایی بودن بار منفی دارد و من آن بار منفی را قبول ندارم. امروز صحبت از مافیای پخش بصورت ضمنی به یک نفر اشاره دارد و آن آقای «سرتیپی» است؛ یعنی شرکت پخش «فیلم ایران» را مافیا می نامند به عنوان دفتری که خیلی فیلم های پرفروش را پخش می کند یا هرچیز دیگری را.
«من می گویم این که فیلم را پس از تولید به پخش بسپارند قاعده، قاعده بازار آزاد و قاعده ی راحت کار است. ما نمی توانیم این طرف داستان یعنی تا مرحله ی تولید فیلم مان دولتی باشد اما آن طرف داستان و در پخش به بازار آزاد منتقل شویم. تناقض داریم. اگر قرار است این طرف هم فیلم آزاد شود، پروانه نمایش را بردارند و بگذارند فیلم را بسازد و بعد بگویند بر اساس قاعده مشتری. شما هم باید یک سری اصول را رعایت کنید. ما در جمهوری اسلامی زندگی می کنیم و باید اصولی را رعایت کنیم کسی که اصول را رعایت نکرد ناخواسته حذف می شود و این خیلی طبیعی است».
وی ادامه داد: من موافق نیستم که دولت بیاید در حوزه پخش هم کار کند. کما اینکه این کار را کرد و موفق هم نبود. فارابی پخش داشت و موفق نبود. چون وقتی در حوزه دولت هستید برایتان مهم نیست چه اتفاقی می افتد. وقتی حقوق دولتی ات را می گیری خیلی مهم نیست که چه اتفاقی برای فیلم خواهد افتاد و می فروشد یا نه چون شما ذینفع نیستید. من معتقدم اگر پخش خوب است و می خواهند این روند را ادامه بدهد، می توانند بخش هایی را در دفاتر خصوصی پخش تقویت کنند و یک سری فیلترهایی را (که قبلا هم بود) بگذارند. مثلا قبلا می گفتند پخش می تواند 8 فیلم پخش کند. ولی آمدند و دفاتر اقماری درست کردند و این سیاست هم منحرف شد.

**گلوگاه پولشویی
این پخش کننده فیلم در توضیح جایگاه و موقیعت منحصر به فردی که امروز شرکت های پخش دارند اذعان داشت: پخش می تواند گلوگاه پولشویی باشد و پولشویی را می توانند از تولید بیرون بیاورند. کار سختی هم نیست، اصلا هم کار سختی نیست. پول کثیفی که می آید در فیلم ساخته می شود در اینجا می تواند جریان یابد. اتفاقا خیلی زرنگ هستند و آن را آورده اند در جایی که خیلی معلوم نیست. می آیند یک چیزی به آنان می دهند و بیرون می روند و اتفاقی هم نمی افتد ولی می روند و در حوزه پخش می مانند و آن زمان یک فیلمی نمی فروشد اما فکر می کنند دارد می فروشد یعنی این برای این است که آن پول شسته شود و این اتفاقات می تواند در آنجا هم بیفتد. سینما به یک پخش قوی نیاز دارد.
براتی در پاسخ به این سوال که مگر می توانند برای فیلمی که نمی فروشد پولشویی را اعمال کنند، تصریح کرد: می توانند و این اتفاق می افتد. برای فیلم فروش سازی خیلی ممکن است. کمااینکه در کف فروش هم ابزار قدرت دفاتر پخش هستند.
«یک چیز مهم در مورد پخش وجود دارد و آن این است که پخش می تواند قبل از فیلم تولید شود و به ساخت فیلم کمک کند. وقتی پخش به تولید فیلم کمک می کند در اصل دارد رد پا و جای پا می گذارد و به فیلم جهت می دهد که بیا فیلم خود را بساز و به دفتر پخش من بیا. پس ما در تولیدمان مساله داریم. همه جای دنیا کمپانی ها دفاتر تولید و پخش هستند؛ یعنی فیلمی را که خودشان می سازند پخش می کنند. این راحت تر و منطقی تر است. اما الان بیشتر دفاتری که پخش دارند، لزوما تولید نمی کنند و دفاتری که تولید می کنند، پخش ندارند».
«یک زمانی دفاتر پخش را فله ای می دادند و خیلی ها می رفتند و دفتر پخش می گرفتند. یک مدتی کلا محدودش کردند اما استثناهایی هم داشته و یک زمانی هم که کلا ممنوعش کردند.

**پخش فیلم؛ شاهررگ کمدی مبتل
براتی ادامه داد: سینما ما امروز خیلی نحیف شده است و یک ضربه می تواند برای آن سنگین باشد. سال 97 را ببینید سقف فیلم هایی که فروخته اند چه فیلم هایی بودند؟ این جای پایی است که پخش دارد می گذارد. این قدرت پخش است که فیلم ها در سال 97 تولید و در همان سال اکران می شود یعنی چیزی کمتر از یک سال.
«این قدرت دفتر پخش است که فیم ها را سفارش می دهد. فیلم را جامعه باید سفارش بدهد یعنی جامعه به عنوان یکی از اهرم ها آن را بطلبد و کارگردان این را از دل جامعه بیرون بکشد اما این فیلم های سریالی و زنجیره ای با سوپراستارها یک شبه تولید می شود و این جریان البته دستمزدها را به شدت بالا برده است.
آقای پوراحمد گفته بود که «به یکی از سوپراستارهایی که خودم به سینما آوردم زنگ زدم که اخیرا فیلم های طنز هم بازی می کند و درخواست نصف بودجه فیلم را کرده بود». طبیعی است دستمزدهای شده یک میلیارد تومان».
وی افزود: این جریان را پخش راه انداخته و نتیجه آن فیلم های بی محتوایی است که خود سازندگانشان هم می دانند کیفیت کارشان در چه حدی است.
کمال تبریزی با فیلم «همه با هم هستیم»، آقای ده نمکی با فیلم «زندانی ها» و آقای «سرتیپی» با فیلم «رحمان 1400» کسانی بودند که فیلم هایشان را از معرض نقد جشنواره خارج ساختند.
براتی در توضیح عدم حضور این فیلمسازان شناخته شده در جشنواره تصریح کرد: اینها فیلم هایشان را با دلیل بیرون کشیدند؛ در جشنواره نیستند اما منتظر اکران نوروزی هستند. چون می دانستند اگر بیایند فیلمشان نقد می شود و می گونید فیلمت خوب نیست و ضعیف است. فکر می کنید اگر مارموز یا قانون مورفی به جشنواره می آمد احتمال فروششان همینقدر بود؟ خیر چون اینها اصلا داستانی ندارند.
«این تاثیر پخش در سینما است در صورتی که به نظرم تاثیر پخش باید در خود سینما باشد یعنی به فروش فیلم کمک کند.
ولی من فکر می کنم این زدن زیر میز و ترس از عیان شدن ضعف پیش مخاطب جدی تر است؛ چون تا زمانی که می آیند در جشنواره و جایزه می گیرند فیلم خوب است اما بعد از آن بد می شود؟»
وی تاکید کرد: در جشنواره آدم های جدی تر می آیند؛ آدمی که در سینما موثر است و همه جای دنیا هم همین است. جشنواره جای پخش نیست و جای محدودی است. آدم هایی می آیند که به سینما علاقه مند هستند و این حضور در فروش یک سال و سال آینده فیلم اثر می گذارند. چون منتقدان نسبت به فیلم ها کامنت می دهند. در نتیجه اینها فهمیده اند که اگر فیلمشان به جشنواره بیاید هو یا طرد می شود.
«به نظرم به این طریق دارند سر سینما را می برند. دخل و خرج سینما می رود در فیلم هایی که خیلی سینمایی نیستند. هزارپا خوب بود آمد مخاطبش را داشت و فروخت چنین فیلم هایی فروششان طبیعی است ولی بعضی هایشان هیچ خروجی ندارند نه خنده و نه مفهوم و نه... اینها در سینما هست و هرکس بگوید پخش در سینما اثر ندارد دارد دروغ می گوید. من اطلاع دارم و این حرف ممکن است تبعات زیادی برای من داشته باشد ولی باید بگویم که پخش، سفارش دهنده ی این کمدی مبتذل است، به دلیل این که از آن ارتزاق می کند و بقایش در گرو آن است. سینمادار دار هم همین را می خواهد و اینها دست در دست هم داده اند».
«برای همین سفارشی سازی فیلم و سریال دارند یک سری کارگردان را تربیت می کنند و اگر انتقاد کنیم می گویند هالیوود هم همین است اما ما در کدام قسمت شبیه هالیوود هستیم؟ در نتیجه همه رفته اند به این سمت که پولشان را به دست بیاورند و این یک صنعت است که در آن بده و بستان در جریان است. قرار نیست هیچ رسالتی را انجام بدهد».

**طنز مبتذل؛ مصداق بارز کم فروشی
براتی در ادامه خاطر نشان کرد: اما سرگرمی هم باید شرافتمندانه باشد و شما پولی را که از یک آدم می گیرید در ازایش کالایی را بفروشید که کم فروشی نکرده باشید. فیلم های طنز مبتذل، کم فروشی ای است که از طرف شرکت های پخش با همکاری سینما در حال رخ دادن است.
یکسری دوست دارند و می روند این فیلم ها را می بینند ولی به نظرم ما سلیقه مخاطب را تغییر داده ایم. طنز ما از فیلم های « مهمان مامان» و «اجاره نشین ها» به «لس آنجلس تهران» تنزل کرده است. البه اگر در این بین یک طنز شریفی هم بیاید وسط و بخواهد براساس یک دلایل موجه مردم را بخنداند عالی است، سینما باید مردم را بخنداند ولی نه خنده ای که مصنوعی است و از یک سری شوخی هایی می آید که غیرفرهنگی هستند. سینما در کنار صنعت بودنش یک کالا فرهنگی هم هست. به نظرم امروز یک بخش، فقط به صنعتش چسبیده اند و یک بخش فقط به فرهنگش. باید اینها را در کنار هم نشاند و آن را به عنوان یک صنعت فرهنگی تثبیت کرد. نه تمام معنا صنعت است و نه فرهنگ. یک صنعت فرهنگی است که کالای فرهنگی می فروشد و نباید کم فروشی کند. در این کم فروشی سینمادار هست، پخش هست، و آدم هایی که منافع شخصی شان را می بینند هم هستند. کسی دیگر نمی تواند باشد چون در سینما و پخش است که پول جابه جا می شود. در تولید که کسی چیزی در نمی آورد.
پژوهشم**س.ب

نظر شما