غلامرضا ظریفیان
استاد دانشگاه
عدد 40 در ادبیات فارسی و متون دینی ما نشان از رسیدن به بلوغ و تکامل دارد. از همین رو انتظار جامعه ایرانی از حاکمان در 40 سالگی انقلاب اسلامی این است که نظام جمهوری به بلوغ کافی و وافی در عرصههای مختلف رسیده باشد. انقلاب اسلامی که به دلایل عدیدهای شکل گرفت و با حضور حداکثری مردم به ثمر نشست، در سال های نخستین پیروزی خود، با فراز و نشیبهای بسیاری روبهرو شد و این مشکلات در دو عرصه مهم این انقلاب را درنوردید. یکی از این عرصهها از بین بردن استقلال سیاسی کشور بود که با وجود همه ناملایمت ها توانستهایم به جد در مقابل آن ایستادگی کنیم و آن دیگر تلاشی بود که برای منهدم کردن و آسیب زدن به اصل این انقلاب مردمی و تجزیه سرزمینی صورت گرفت. اما مردم ایران سنگ تمام گذاشتند و با خون و جان و مال خود اجازه ندادند سرزمینی که بسیاری از مفاخر در آن بالیدند و نهضتهای بزرگی از مشروطه گرفته تا اسلام در آن شکل گرفتند تجزیه شود.
این جامعه بعد از گذشت 4 دهه و عبور از همه این بحرانها انتظار دارد که هم مدیرانش و هم فرهنگ حاکم بر نظام سیاسی، قضایی و اداری جامعه و همچنین مناسبات فرهنگ عمومی به بلوغ کامل رسیده باشد. به رغم نقاط قوتی که میتوان برای جامعه ایرانی برشمرد، اما این جامعه چه در معنای عموم مردم و چه در میان نخبگان دینی و علمی و سیاسی آنگونه که بیانات و اظهارات آنان حکایت دارد، با آن بلوغی که منجر به آرامش خاطر شده و رضایتمندی عمیقی را سبب شود فاصله دارد.
این بلوغ باید مهمترین اثر خود را در کارآمدی ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نشان دهد. هرچند در مقایسه با گذشته اتفاقات خوبی رخ داده اما در مقایسه با نیازهای مردم و رشد جامعه ایرانی آنگونه که پایشها نشان میدهد با آنچه که شعارهای اصلی انقلاب را شکل دادهاند فاصله داریم. بخشی از این شعارها در عرصه سیاسی مطرح بود.
هرچند در این بخش، استقلال سیاسی حاصل شد اما در تحقق شعارهایی همچون تشکیل احزاب قوی و ایجاد سازمانهای مردم نهاد و همچنین آزادی بیان با چالشها و مشکلاتی روبهرو هستیم. هنوز در بخش جرم سیاسی تعریف دقیق و درستی ارائه نشده و دادگاهی تحت این عنوان تشکیل نیافته است. این نشان میدهد که با آنچه که آرمان این جامعه بوده و برای رسیدن به آن تلاش کرده فاصله داریم. این فاصله در دینداری جامعه نیز هویداست. جامعه ایران همواره دیندار بوده و انقلاب اسلامی هم کمک کرده که دینداری آگاهانهتری را انتخاب کند. اما همچنان با یک دینداری مطلوب و آنچه که در سیره پیامبر و ائمه اطهار ما بوده فاصله داریم. شاخصهای دینداری جامعه در عرصههای بینش و باور و زیست اخلاقی نیازمند تلاشهای خیلی جدی است و فاصلههای معناداری با شاخصهای اصلی دارد. این امر چه در میان مسئولان و چه در فرهنگ عمومی جامعه نمایان است. ما این فاصلهها را به وضوح میبینیم و لازم است برای خروج از چنین وضعیتی اولویت دهه پنجم انقلاب را کارآمدی نظام قرار دهیم. مسأله کارآمدی یکی از مسائل مهم دهه پنجم انقلاب است و با توجه به جمعیت بیش از 80 میلیونی که بخش اعظم آن را جوانان تشکیل میدهد، فناوری اطلاعات، آن جامعه را در معرض مقایسههای مختلف قرار می دهد و همین موضوع تا حدودی کار را برای تبری جستن از کارآمد شدن نظام سخت میکند. این کارآمدی باید خود را در عرصههای اقتصادی و عدالت اجتماعی نشان دهد و عموم جامعه آن را در زندگی خود از طریق رفاه نسبی و اشتغال جوانان، رتق و فتق دیوانسالاری کشور، هوشمندسازی، شفافیت و کاهش رانت و فساد تجربه کند.
وقتی کارآمدی اقتصادی شکل بگیرد مناسبات اقتصادی جامعه شفاف میشود و منابع ثروت آن عادلانه توزیع میشود. عرصه جدیتر کارآمدی که جز آرمان های اصلی انقلاب هم بوده کارآمدی فرهنگی است. بحث اعتمادسازی نیز یکی از مهمترین نیازهای دهه پنجم انقلاب است. سرمایه اجتماعی که مهمترین ویژگی آن اعتماد ملت به دولت، ملت به ملت و ملت به نخبگان است باید در این دهه شکل عینی به خود بگیرد. انقلاب اسلامی در عین اتکا به ارزشهای دینی، میان مفاهیم دنیای مدرن قرار گرفته و باید بتواند در این دنیا حرف اساسی و جدی داشته و الگوی مناسب را بسازد. گرچه در عرصههایی توفیقاتی داشته اما برای رسیدن به اهداف دیگر چه پیشرفت و توسعه و بهره گیری از فناوریهای نوین و چه در عرصه رقابتهای بینالمللی ظرفیت های بسیار جدی در درون خود دارد و اگر بتواند نقش خود را بخوبی ایفا کند، حرفی برای گفتن خواهد داشت. این زمینه نیز وجود دارد که مدیران، حاکمان، نخبگان و روشنفکران دست به دست هم دهند تا بتوانیم از کاستیهایی که کشور با آن روبهرو است عبور کنیم.
∎
استاد دانشگاه
عدد 40 در ادبیات فارسی و متون دینی ما نشان از رسیدن به بلوغ و تکامل دارد. از همین رو انتظار جامعه ایرانی از حاکمان در 40 سالگی انقلاب اسلامی این است که نظام جمهوری به بلوغ کافی و وافی در عرصههای مختلف رسیده باشد. انقلاب اسلامی که به دلایل عدیدهای شکل گرفت و با حضور حداکثری مردم به ثمر نشست، در سال های نخستین پیروزی خود، با فراز و نشیبهای بسیاری روبهرو شد و این مشکلات در دو عرصه مهم این انقلاب را درنوردید. یکی از این عرصهها از بین بردن استقلال سیاسی کشور بود که با وجود همه ناملایمت ها توانستهایم به جد در مقابل آن ایستادگی کنیم و آن دیگر تلاشی بود که برای منهدم کردن و آسیب زدن به اصل این انقلاب مردمی و تجزیه سرزمینی صورت گرفت. اما مردم ایران سنگ تمام گذاشتند و با خون و جان و مال خود اجازه ندادند سرزمینی که بسیاری از مفاخر در آن بالیدند و نهضتهای بزرگی از مشروطه گرفته تا اسلام در آن شکل گرفتند تجزیه شود.
این جامعه بعد از گذشت 4 دهه و عبور از همه این بحرانها انتظار دارد که هم مدیرانش و هم فرهنگ حاکم بر نظام سیاسی، قضایی و اداری جامعه و همچنین مناسبات فرهنگ عمومی به بلوغ کامل رسیده باشد. به رغم نقاط قوتی که میتوان برای جامعه ایرانی برشمرد، اما این جامعه چه در معنای عموم مردم و چه در میان نخبگان دینی و علمی و سیاسی آنگونه که بیانات و اظهارات آنان حکایت دارد، با آن بلوغی که منجر به آرامش خاطر شده و رضایتمندی عمیقی را سبب شود فاصله دارد.
این بلوغ باید مهمترین اثر خود را در کارآمدی ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نشان دهد. هرچند در مقایسه با گذشته اتفاقات خوبی رخ داده اما در مقایسه با نیازهای مردم و رشد جامعه ایرانی آنگونه که پایشها نشان میدهد با آنچه که شعارهای اصلی انقلاب را شکل دادهاند فاصله داریم. بخشی از این شعارها در عرصه سیاسی مطرح بود.
هرچند در این بخش، استقلال سیاسی حاصل شد اما در تحقق شعارهایی همچون تشکیل احزاب قوی و ایجاد سازمانهای مردم نهاد و همچنین آزادی بیان با چالشها و مشکلاتی روبهرو هستیم. هنوز در بخش جرم سیاسی تعریف دقیق و درستی ارائه نشده و دادگاهی تحت این عنوان تشکیل نیافته است. این نشان میدهد که با آنچه که آرمان این جامعه بوده و برای رسیدن به آن تلاش کرده فاصله داریم. این فاصله در دینداری جامعه نیز هویداست. جامعه ایران همواره دیندار بوده و انقلاب اسلامی هم کمک کرده که دینداری آگاهانهتری را انتخاب کند. اما همچنان با یک دینداری مطلوب و آنچه که در سیره پیامبر و ائمه اطهار ما بوده فاصله داریم. شاخصهای دینداری جامعه در عرصههای بینش و باور و زیست اخلاقی نیازمند تلاشهای خیلی جدی است و فاصلههای معناداری با شاخصهای اصلی دارد. این امر چه در میان مسئولان و چه در فرهنگ عمومی جامعه نمایان است. ما این فاصلهها را به وضوح میبینیم و لازم است برای خروج از چنین وضعیتی اولویت دهه پنجم انقلاب را کارآمدی نظام قرار دهیم. مسأله کارآمدی یکی از مسائل مهم دهه پنجم انقلاب است و با توجه به جمعیت بیش از 80 میلیونی که بخش اعظم آن را جوانان تشکیل میدهد، فناوری اطلاعات، آن جامعه را در معرض مقایسههای مختلف قرار می دهد و همین موضوع تا حدودی کار را برای تبری جستن از کارآمد شدن نظام سخت میکند. این کارآمدی باید خود را در عرصههای اقتصادی و عدالت اجتماعی نشان دهد و عموم جامعه آن را در زندگی خود از طریق رفاه نسبی و اشتغال جوانان، رتق و فتق دیوانسالاری کشور، هوشمندسازی، شفافیت و کاهش رانت و فساد تجربه کند.
وقتی کارآمدی اقتصادی شکل بگیرد مناسبات اقتصادی جامعه شفاف میشود و منابع ثروت آن عادلانه توزیع میشود. عرصه جدیتر کارآمدی که جز آرمان های اصلی انقلاب هم بوده کارآمدی فرهنگی است. بحث اعتمادسازی نیز یکی از مهمترین نیازهای دهه پنجم انقلاب است. سرمایه اجتماعی که مهمترین ویژگی آن اعتماد ملت به دولت، ملت به ملت و ملت به نخبگان است باید در این دهه شکل عینی به خود بگیرد. انقلاب اسلامی در عین اتکا به ارزشهای دینی، میان مفاهیم دنیای مدرن قرار گرفته و باید بتواند در این دنیا حرف اساسی و جدی داشته و الگوی مناسب را بسازد. گرچه در عرصههایی توفیقاتی داشته اما برای رسیدن به اهداف دیگر چه پیشرفت و توسعه و بهره گیری از فناوریهای نوین و چه در عرصه رقابتهای بینالمللی ظرفیت های بسیار جدی در درون خود دارد و اگر بتواند نقش خود را بخوبی ایفا کند، حرفی برای گفتن خواهد داشت. این زمینه نیز وجود دارد که مدیران، حاکمان، نخبگان و روشنفکران دست به دست هم دهند تا بتوانیم از کاستیهایی که کشور با آن روبهرو است عبور کنیم.
نظر شما