شناسهٔ خبر: 31213747 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: اقتصاد آنلاین | لینک خبر

گفت و گو با لیلی گلستان درباره نمایشگاهِ چهارسوی هنر و جشنواره‌ تجسمی فجر

یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر امسال با مشارکت بسیاری از گالری های هنرهای تجسمی شکل گرفت. بندهای باغ موزه‌ی زندان قصر در این نمایشگاه ها تبدیل به غرفه های گالری های هنرشده بودند و مخاطبان می توانستند آثار هنری فراوانی تماشا کنند.

صاحب‌خبر -

در نمایشگاهِ "چهارسوی هنر" بازارِ خرید و فروش آثارِ هنری هم برپا بود و بعضی از گالری ها موفق به فروش آثار هنری خود شدند. "لیلی گلستان" به عنوانِ یکی از گالری دارانِ با سابقه  و صاحب اعتبار است که در این رویداد شرکت کرده و از گالری های دیگر نیز دعوت کرده است به این اتفاقِ هنری بپیوندند. "اقتصاد هنر آنلاین" با خانم گلستان گفت گویی کوتاه انجام داده است:

درکنار هم بودنِ بیش از 50 گالری در یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر، اتفاقی تازه است، راجع به چگونگی برگزاری این نمایشگاه بفرمایید؟

سال هاست که این جشنواره برگزار می شود و از ما هم برای شرکت کردن در آن، دعوت می کنند. اوایل و سال های قبل، کارها ایدئولوژیک و خیلی در سطح پایین بودند و ما شرکت نکردیم. تا اینکه امسال کسانی که مسئول این کار در وزارت ارشاد هستند، عوض شده و دو تا جوانی آمدند که به نظر من خیلی کارشان خوب است. این ها پیش من آمده، گفتند که ما خوشحال می شویم که امسال گالری ها هم در جشنواره حضور داشته باشند و اگه شما در شورای سیاست گذاری بیایید و از آن ها دعوت کنید، گالری ها هم شرکت خواهند کرد.

من دیدم درست می گویند اما با چه شرایطی باید شرکت کنم؟ در جشنواره ای که هیچ وقت تا حالا شرکت نکرده بودم و مخالف اش هم بودم، این است که گفتم من این کار را می کنم، این ریسک را بر می دارم و فقط بدانید که من اعتبار سی ساله ام را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم شما کردم، خواهش می کنم از این اعتبار مراقبت کنید و آن ها کردند.

 ازشان خیلی متشکرم که به تمام خواهش ها، درخواست ها، درخواست های گالری دارها (که از سوی من بهشان گفته می شد) را می پذیرفتند و ما خیلی راحت و با خوشی کامل این کار رو انجام دادیم .

اولین دستاورد این گردهمایی این است که ما گالری ها همدیگر را شناختیم، ما همدیگر را این قدر نزدیک نمی شناختیم. این طور که همدیگر را ببینیم، هر روز سلام و علیک کنیم یا راجع به چیزهایی مشورت کنیم. این است که به نظر من اتفاق خیلی خوبی افتاده و نتیجه‌ی خیلی خوبی هم خواهد داد. اصلا فکر نمی کردم که این نمایشگاه شب اول این قدر شلوغ شده و فروشی به این شکل داشته باشیم. به خاطر همین هیچ "رزرو" ای درست نکرده بودم (که اگر این فروش کرد آن اثر را جایگزین کنم) و غافلگیر شدم، تند تند شروع کردیم به کار پیدا کردن و جایگزین کردن و با این اتفاق حال خوبی به همه‌ی ما دست داد. اغلب گالری ها فروش کردند و از این موضوع خوشحالند.

یکی از شروطی که من در شورای سیاست گذاری گفتم که حتما باید این اتفاق بیفتد حضور شهرستان ها بود. برای این که سال گذشته به دعوت چند دانشگاه و کتاب فروشی به شهرستان های مختلف رفتم و کارهایشان را دیده بودم که چقدر عالی هستند ولی مهجورمانده اند، هیچ کس این کارها را نمی بیند و گالری ها این قدر که تماشاچی ندارند مدام می بندند و باز می کنند این بود که گفتم گالری شهرستان ها حتما باید شرکت کنند. ازشون دعوت کردیم و شرکت کردند.

خیلی کار سختی بود که این همه آدم را ما جمع کنیم ولی واقعا دست اندر کاران موزه و دست اندر کاران وزرات ارشاد نهایت همکاری را با ما کردند.

فروش آثار چطور بود؟

گالری ها کمابیش فروش داشتند، خوش بختانه گالری گلستان در شب اول از همه بیشتر فروش داشته است، شب اول ما 16 عدد کار فروختیم و بعد هم یکی دو تا فروختیم و تا پایان نمایشگاه10 روز فرصت داریم که بفروشیم.

اگر این رویداد ادامه پیدا کند، آدم هایی که الان سر کار هستند بمانند و ما بتوانیم این کار را سال آینده هم برگزار کنیم،  خیلی بیشترو موفق تر خواهیم بود و تمام آسیب شناسی هایی که کردیم، اشکالاتی که در این نمایشگاه خودمان می دانیم که داشتیم همه بر طرف خواهند شد.

محل زندان تبدیل به گالری های موقت هنری شده، این بد آیندی ها و خوش آیندی هایی داره که طبعا روی نمایشگاه تاثیر می گذارد، نظر شما چیست؟

خوش آیندی اش این است که جایی که جای منفی بوده تبدیل به جای مثبت شده است. زندان جای بدی ست تبدیل به نمایشگاه نقاشی و کارهای فرهنگی و هنری شده است، که به نظر من اتفاق خیلی موفقیت آمیزی است. بدآیندی من نمی بینم اما خیلی ها، این بد آیندی را دیدند و دو تا از گالری هایی که ما ازشان دعوت کردیم که شرکت کنند، اول با کراهت قبول کرده و بعد وسط کار گفتند نمی آییم و دلمان نمی آید در جایی که زندان بوده، نمایشگاه نقاشی بگذاریم.

به نظر من این اشتباه است برای اینکه یک جایی که زندان بوده تبدیل به احسن شده؛ اشتباه کردند که نیامدند امیدوارم که سال دیگه کراهت شان از بین برود.

 برگزار کننده جشنواره فجر دولت است، آیا با جبهه گیری راجع به این موضوع هم مواجه شدید؟

بله، شش گالری به خاطر همین موضوع شرکت نکردند. که آن ها هم به نظر من اشتباه کردند. شخصا اگر همین الان به من پیشنهاد کنند رییس زندان اوین شو، می رم می شوم! برای اینکه فکرمی کنم که من آدمی هستم که دلم می خواهد کارهای خوب بکنم و می توانم زندان اوین را دو پله، سه پله وضعیت اش را بهتر کنم.

بنابراین، اگر شما می توانید یک کاری را ارتقا بدهید و مردمی تر کنید، مردم را آشنا کنید با هنر و فرهنگ، (هر که می خواهد باشد) برای من فرقی نمی کند. من کار خودم را می کنم. مگر نه اینکه در تمام این سال ها ما مجوز از ارشاد گرفتیم، ارشاد آرت فرهایی را در زمان آقای سمیع آذر برگزار کرده است. آقای سمیع آذر هم از جانبِ ارشاد منصوب شده بود. چرا آنجا گارد نگرفتیم ولی اینجا  گارد می گیریم؟ یک جور تناقضی در این رفتارها است که دوست ندارم. من می گویم فکرت را بکن، تصمیم ات را بگیر و صاف برو جلو.

این نمایشگاه به چه میزان روی پیشرفت و حرفه ای شدن فضای هنر ما تاثیر گذار است؟

هر نمایشگاهی اگر درست و موفق برگزار شود، تاثیر گذار است. این نمایشگاه موفق بوده و تاثیر گذار است. حتما دو پله، سه پله هنر ما را ارتقا داده است و از همه مهم تر اینکه مردم عادی ما را دیدند. در شب اول این همه آدم از من خرید کردند، هیچکدام را نمی شناختم، این برای من بسیار شیرین و جذاب بود. توی گالری خودم وقتی کسی خرید می کند او را می شناسم ولی اینجا کارهایی که فروختم، که خریدارها را هیچ کدام تا به حال ندیده بودم.

این ها از کجا آمدند؟ این ها مردم عادی بودند که آمدند و خرید کردند و این خیلی برای من جذاب است و تمام سعی ام بر آن است که مردم عادی هنر بخرند. کما اینکه وقتی سال 67 گالری گلستان را باز کردم بیانیه ای که در روزنامه ها به چاپ رسانیدم و گفتم من قسطی می فروشم که معلم مدرسه و کارمند دولت بتوانند خرید کنند. واقعا برای آن ها دارم کار می کنم برای اینکه مجموعه دار ها کار خودشان را می کنند و پول هم دارند و خرید خود را می کنند، نباید برای آن ها زحمتی بکشم من باید برای مردم عادی، طبقه متوسط زحمت بکشم که وارد گالری بشوند و خرید کنند.

با توجه به تجربیات شما، طبقه متوسط توانایی خرید اثر هنری را دارد؟

توانایی اش را برایشان با قسطی دادن، ایجاد می کنم. برای مثال وقتی اثری 5 میلیونی را نمی تواند یک جا بخرد، من می گویم هر جوری که دوست دارید قسط اش را  بدهید، برایشان تعیین و تکلیف نکرده و محدودیت زمانی قائل نمی شوم.

نظر شما