سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- محمد مجید: بهانه میکند ازدواج یک امر قدیمی است. ما سالهاست با هم هستیم انگار در حال زندگی هستیم. راست میگوید فقط خانهشان جداست و اینگونه کمخرجتر و بیدردسر هم هست. اصلاً شوهر میخواهد چه کار زن میخواهد چه کار! این یک پلان از اوضاع این روزهای ازدواج بود، حالا بقیهاش را بشمار...
۱) میپرسند چرا ازدواج نمیکنید؟ میگویند شما زن خوب نشان بدهید بنده الساعه به درگه وی میشتابم! عجب... اگرمهریه نگیرد، خانه نخواهد. در خانه پدرت در اتاق فکسنیات بیاید. جورابهایت را با دست بشوید. خرجی نخواهد و طلارا انکار کند بدل بخواهد زن خوبی است و تو ازدواج میکنی؟ یا اگر مردی با اسب سفید تک شاخ (پورشه)، همراه با دو گوشی اپل طلایی، با اندامی ساختگی و معروف به سیکس پک، که نه خواهر داشته باشد نه مادر. پدرش هم زبان بسته باشد با جیبی مملو از دلار بیاید مرد زندگی است!
۱) میپرسند چرا ازدواج نمیکنید؟ میگویند شما زن خوب نشان بدهید بنده الساعه به درگه وی میشتابم! عجب... اگرمهریه نگیرد، خانه نخواهد. در خانه پدرت در اتاق فکسنیات بیاید. جورابهایت را با دست بشوید. خرجی نخواهد و طلارا انکار کند بدل بخواهد زن خوبی است و تو ازدواج میکنی؟ یا اگر مردی با اسب سفید تک شاخ (پورشه)، همراه با دو گوشی اپل طلایی، با اندامی ساختگی و معروف به سیکس پک، که نه خواهر داشته باشد نه مادر. پدرش هم زبان بسته باشد با جیبی مملو از دلار بیاید مرد زندگی است!
۲) در اینستاگرام فقط او را لایک کرده است. با هم قرار گذاشته و در همان جلسه اول نام دخترشان را هم انتخاب میکنند یا تو یا هیچ کس دیگهام از ورد زبانشان نمیافتد.
۳) برای پسرها اصلاً شغل پدرش مهم نیست، اندام دختر فقط یک ظاهر غیر ابدی است، خانهشان کجا باشد چه اهمیتی دارد؟ درآمد خودش چقدر است اما... به هیچ وجه مهم نیست. مهم تن آدمی است که شریف است به پول آدمیت. برای دخترها هم فقط ملاک مردانگی و غیرت و سبیل آنهاست. والا هیکل هفتی را میشود با پودر بدنسازی به دست آورد و اصلاً مهم نیست شاخ اینستاگرام است یا برند ساعتش چیست، مهم درآمد اوست که کفاف فقط رخت و لباس ما را بدهد همین.
۴) دختر خانمها که دیگر چیز پنهانی ندارند. از ما گرفته تا جامعه همه شفاف و روشنیم و نقطه مبهمی نداریم. کافی است ما را در اینستا دنبال کنید میتوانید تمام لباسهای ما را ببینید، سلیقه ما را بدانید. از روزمرگیها و میزان علاقه ما به حیوانات و حتی تمام واکنشهای ما را نسبت به تمام مناسبتهای تقویم بدانید.
۵) آنقدر با خواستگارشان حرف زدهاند که حرفی برای نگفتن ندارند. تمام خیابانهای شهر هم که پا به پای هم قدم زدهاند. کافه، سینما، پارک و... جایی نمانده است که دلتنگیهایشان را رفع نکرده باشند.
۶) خلاصه بیمشورت و بیتحقیق گریهکنان و خودکشان که آااااای من اینو میخوام. پدر و مادرها جمع میشوند مراسم خواستگاری: خب عروسدوماد که همو دیدن. حرفاشونم که زدن (در کل بله برونم که تعطیله) میمونه مراسم عقد که خودشون استاد هستن. مادر عروسم میگه: میمونه مهریه که کی داده کی گرفته ولی خب نمیشه نباشه دخترم ضمانت میخواد برا زندگیش. باباش ۱۳۷۳ تا سکه به نیت سال تولدش در نظر گرفته، مراسم عروسیام هرطور خودتون راحتید ولی هتل بهتره و.... بعدم عقد و بعد عروسی....
۷) حالا لحظات خوش زندگی: اون کی بود بهت «پیام» داد؟ چشم عروسکمو چرا کندی؟ (زنها تا آخر عمر یک عروسک دارن که همیشه دوستش دارند و یادگاری نگه میدارند، یادمان باشد شاید برای ما خندهدار باشد، اما برای او...) چرا مانتوت کوتاهه؟ بابات غلط کرد! قهر. مهرم حلال جونم آزاد: طلاق و نقطه سر خط.
۸) به دخترش علاقه دارد و دلش نمیخواهد او را شوهر بدهد. پول نمیدهد تا لوازم آرایش بخرد بلکه زشت بشود کسی او را نپسندد. بعد کسی پیدا میشود سیرت زیبای دخترش را میپسندد و حالا نوبت شرایط سخت میشود: خب شما استخدام نیستی، بیمه نداری، نه منظورم اینه باید رسمی باشی نه قراردادی، خب خونه نداری و این سخته، ما هفت شبانه روز عروسی میگیریم، بگیریام باید هتل بگیری، خب مثل اینکه ما حرف همو نمیفهمیم، دخترم دیدی حاضر نشد برای داشتن تو تلاشی کنه....
۹) یک سال در یاهومسنجر با هم حرف زدهاند، دو سال در فیسبوک، یک سال است در تلگرام و... حضوری همیشه در صحنه دارند. باز برای شناخت وقت کمی گذاشتهاند. دختر تاب ندارد و میگوید فرهاد خسته شدم کی میای خواستگاری؟ پسر با جسارت تمام میگوید یک عکس از الانت رو برام بفرست....
۱۰) مادرش برایش دختر پیدا کرده است، کل وجودش را برانداز کرده. حتی مانند قدیمیها دهانش را بو کرده است، پدرش تحقیق کامل کرده است که اینها خوب و مقید و عالیاند. ندیده و نشناخته قضاوت میگوید: نه نمیخوام.
۱۱) وقت گرفتهاند رفتهاند خواستگاری و نوبت به حرف زدن عروس و داماد آینده میشود. هنوز سلام نکرده منم منمها شروع میشود. خانمها: اول کارم بعد درسم بعدشم بگم حقومم ماله خودمه. منم برای بشوربساب خونت نمیامها. هر روزم باید برم خونه مادرم. آقایان هم هر چه از مادرشان دیدهاند را از دختر انتظار دارند.
۱۲) همه چیز به زور و به روز شده است جوری که نه تنها زیبایی ندارد بلکه زشت هم هست. در مراسم خواستگاری گل مصنوعی میبرند. دختر خانمها چرا باید در اتاق دیگری قایم بشوند. چای از مد افتاده شربت میل کنید. خوبیت ندارد دخترمان روز اولی کار کند یک روز کلفت میگیریم بگذار فکر کنن ما... میوه آناناس و موز حتماً باید باشد، دکور است دیگر. کسی نمیخورد ولی نگویند نداریم بدبختیم. داماد چرا باید کت و شلوار بپوشد همان شلوار جین پاره پاره که تازه مد شده است! همان را بپوشد. همان تیشرت هوی متالت را بپوش اتفاقاً از روز اول باید تورا بشناسند! خانم بگذار دخترمون خودش حرف بزنه کسی نگه بچمون لاله.
۱۳) در اینجا از پیر پسرانی که بعد از سالها وارد دانشگاه میشوند خواهشمندیم از همه همکلاسیهایتان خواستگاری نکنید... باورکنید دانشگاه محل فراگیری علم است.
۱۴) حتماً به این فکر نکنید که مهریه را چه کسی داده چه کسی گرفته است. به پدر و مادرتان نگاه نکنید، چون اگر واقف بودید این انتخابتان نبود. حتماً به زندان هم فکر کنید، شبیه شما در آنجا بسیار هستند که همین فکر را میکردند و سکه هی بالارفت و بالارفت و بالاتر و تا حبس ابد بالارفت.
۱۵) حالا که قرار است حنابندان و نامزدی و عقدکنون را خانواده دختر برگزار کنند زنگ بزن تمام فامیلات از شهرستان بیان بریزن و بخورن. دخترم من دارم خرج میکنم بذار عوض این همه خرج دربیاد: بگو منو باید ببری آرایشگاه جیمبو تو نیاوران. بعد ببرش آتلیه کازابلانکا تو جردن. بگو بریم درههای جاجرود هزار و ۸۰۰ تا عکس بندازیم. همه رو هم بزن رو شاسی چوبی پخش کن تو فامیل، بگو چند طبقه کیک بخره عکس من و مادرتم برای تشکر از این سالها بزنن رو کیک... هر جوری فکر میکنم کمه باز.
۱۶) من، اما هرگونه که فکر میکنم خیال خوشی را که از سر این روزگار گذشته است را پیدا نمیکنم تا دستش را در دستتان بگذارم. فقط خوب یادم هست پدرم چه زحمتها کشید تا عاشقانه این زندگی را ساخت و چه شعرها که در تن این زندگی نسرود، چه اشکها که روی گونههای تب دار ما نریخت. مادرم عاشقانه زیست، مردانه کار کرد و در عمق زندگی شاعرانه مرد. نه اینترنت داشت نه طلای عیار بالا و نه هیچ عکسی. جز آنکه سالهاست دیوار هر دو را در سفر مشهد، بغل گرفته است. عاشقانه زیستن را بیاموزیم که داری و نداری سرش نمیشود. اندام نمیشناسد. قد بلند در زندگی عاشقانه کسی است که با خدا ایستاده حرف میزند...
نظر شما