حضرت امیر(ع) در حکمت سي و پنجم نهجالبلاغه میفرماید: «مَنْ أَسْرَعَ إِلَی النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ قَالُوا فِيهِ [مَا] بِمَا لَا يَعْلَمُونَ» (هر كه درباره مردم آن گويد كه خوش ندارند، مردم دربارهاش چيزهايى بگويند كه نمى دانند (واقعيت ندارد)؛ اوّلاً ما موظف هستيم اسرار ديگران را حفظ کنيم، يک؛ و اگر کسي نقصي دارد خواستيم امر به معروف و نهي از منکر کنيم، آرام و آهسته مخفيانه با خود او در ميان بگذاريم، دو؛ مشکل ما اين است که نهي از منکر که واجب است آن را انجام نميدهيم، غيبت و بدگويي که حرام است را انجام ميدهيم. کسي در جلسهاي نشسته، نقص ديگري را دارد ميگويد، اين حرام است. اگر واقعاً خيرخواه هستيد، خير او را ميخواهيد، خيرِ جامعه را ميخواهيد، بايد آرام به خودش بگوييد و او را هدايت هم بکنيد. اين نهي از منکرکه واجب است آن را انجام نميدهيم، براي خنديدن و خنداندن و در روزنامه نوشتن و اينها، آبروي اين و آن را ميبريم. آن شخص کار بدي کرد درست است، بر ما واجب است جلوي بدي او را بگيريم، اين هم درست است؛ يعني نهي از منکر بکنيم، نهاشاعه فحشا.
فرمود اگر کسي درباره ديگري چيزي گفت؛ حالا يا او انجام داد يا نداد، اگر انجام نداده باشد که دستبردار نيست، اگر انجام داده باشد ،او هم همچنين درباره شما حرف ميزند؛ اينکه اصلاح جامعه نشد.
فرمود:اگر شتابزده درباره مردم داوري کنيد حرف بزنيد، آنچه را که واجب است انجام نميدهيد، آنچه را که واجب نيست يا حرام است را داريد انجام ميدهيد، آنها هم عکسالعمل نشان ميدهند؛ آن وقت جامعه به هم ميخورد.
پانزده میلیون پرونده قضایی، نتیجه بیتوجهی به آموزههای دینی
جنگ هشت ساله سرتاسر برکت بود؛ اما اين «أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ»(1) اين مشت گره کرده که برکت اين مملکت بود، اين را بايد در همان مرز شلمچه ميگذاشتيم و ميآمديم؛ ولي ما با همان مشت آمديم پشت جبهه. الآن پانزده ميليون پرونده ما داريم. اين پانزده ميليون که با خودشان دعوا ندارند. با پانزده ميليون ديگر دعوا دارند؛ اين ميشود سي ميليون. اين سي ميليون هم که در آسمانها زندگي نميکنند، در همين شهر زندگي ميکنند، هر کدام با يک نفر مأنوس هستند، ميشود شصت ميليون. ما شصت ميليون شب و روز دعوا داريم. شما دلتان ميخواهد اين مملکت طلاق نداشته باشد؟! پس شدني نيست. قبلاً يک استاد وقتي شاگرد چند تااشکال به او ميکرد، تشري ميزد. الآن اگر استاد به شاگرد تشر بزند، اين فردا از درس بيرون ميآيد ، چهار تا مقاله عليه او مينويسد! ما اين مشت را بايد در همان شلمچهها و مرز مهران رها ميکرديم ،با مصافحه وارد زندگي ميشديم. ما با مشت وارد زندگي شديم که شده پانزده ميليون پرونده. ما قبلاً که پانزده ميليون نداشتيم. کدام کشور روي اين کره زمين شصت درصد باهم دعوا ميکنند؟ آن بيست درصد يا بچه کودکستاني و مهد کودک هستند يا پيرزن و پيرمرد هستند. يقيناً تلخي زندگي، روزگار ما را تلخ ميکند. ـ خداي ناکرده ـ آنجايي که طلاق اتفاق افتاده، آن دو تا جوان نميدانند که چه گذشت، آن پدر بيچاره و آن مادر بيچاره هر وقت اينها را ميبيند دق ميکند! مگر اين زندگي است؟! اين ائمهاي که ما وقتي به حرم آنها مشرّف شديم، در و ديوار را ميبوسيم، فرمودند خانهاي که با طلاق ويران شده اين بافت فرسوده به آساني ساخته نميشود.(2) اين مثل بافت فرسوده شهر نيست. اين همه زن و شوهر بودند که با هم زندگي ميکردند. مواظب زبان بودند، مواظب ادب بودند، مواظب مهر بودند، مواظب محبت بودند.
اثرات معارف اهل بیت(ع) در زندگی
امام صادق(ع) فرمود: دور هم بنشينيد، يکديگر را ترک نکنيد:«تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِي زِيَارَتِكُمْ إِحْيَاءً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْراً لِأَحَادِيثِنَا»؛(3) شما شيعيان ما هستيد، دورهم که نشستيد حرفهاي ما را ميزنيد، احاديث ما را نقل ميکنيد. احاديث ما تنها اثر علمي ندارد، اثر عملي هم دارد: «أَحَادِيثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَكُمْ عَلَي بَعْض»؛ احاديث ما ادب، انسانيت، عاطفه ايجاد ميکند. همه ما شنيديم که سنگ روي سنگ بند نميشود، درست هم هست. الآن کسي خواست برجي، قصري، خانهاي، مغازهاي بسازد، اين طبقه اوّل را که سنگ گذاشت، اگر طبقه دوم بخواهد سنگي روي سنگ بيايد که بند نميشود، يک ملات نرم ميخواهد. حضرت فرمود گفتار ما آن ملات نرم است. آن ملات نرم را داشته باش،آن ملات نرم نباشد سنگ روي سنگ بند نميشود. اين دو تا جوان دو تا سنگ هستند، ادب، آن ملات نرم است. هر کسي بايد مواظب زبانش باشد، با محبت زندگي کند، با علاقه زندگي کند، با احترام زندگي کند.
فرمود: مواظب خود باشيد، هم در داخل منزل، هم در خارج منزل، بد کسي را نگوييد. نه اينکه جلوي بد را نگيريد، جلوي بد را بايد گرفت؛ اما راهش اين است که انسان با خود او در ميان بگذارد، بگويد برادر! اين کاراشتباه است، کاراشتباه پايانش سقوط است. «کژ روي جف القلم کژ آيدت»،(4) غزالي ميگويد من چهل سال نصيحت کردم؛ اما شعري که جناب حکيم فردوسي گفته است عصاره زحمات چهل ساله مرا حکيم فردوسي در يک شعر گفته است:
اگر بار خار است خود کِشتهاي وگر پرنيان است خود رشتهاي(5)
اين حرف بلند حکيم فردوسي است. البته اين در قيامت اثرش بيشتر است. غزالي ميگويد خلاصه نصايح مرا حکيم فردوسي به اين صورت درآورده.
بنابراين اگر کسي کار بدي کرد، بد بد است. ده نفر بيست نفر که به او بگويند، اين صرف نظر ميکند؛ منتها مخفيانه و دوستانه نهي از منکر بکنند. اما بدون اينکه نهي از منکر که امر واجب است بکنند، آبرو را ببرند! اين آبروبردن که حرام است. او هم دست بردار نيست. فرمود جامعه را که با اين پانزده ميليون پرونده نميشود اداره کرد.
آرزوهای دراز، عامل بد کرداری
حضرت در ادامه فرمود:«مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَلَ»؛(6) کسي که دنبال آرزوهاي طولاني ميرود کار بد هم ميکند؛ براي اينکه آرزوها به دست خود انسان نيست، او ناچار است از هر راهي خودش را به مقصد برساند.
اين اربعين بيحساب اربعين نبود، در اين مملکت ساساني، ساماني، سلجوقي، پانصد سال عباسيان از بغداد تا مرو، از مرو تا بغداد اينها حکومت ميکردند همين امين و مأمون و اينها. يک وجب خاک به نام اينها نماند، از ساساني تا پهلوي. وجود مبارک حضرت سیدالشهدا و ائمه ديگر يا در زندان شهيد شدند يا در قتلگاه شهيد شدند، کلّ جهان را گرفتند. حالا چه کسي به اينها (مردم عراق)گفته که شما پاي زائرانی که وَرم کرده را بمال، براي رضاي خدا با خوشحالي، کفشهاي اينها را واکس بزن، چه کسي به اينها گفته؟ با شوق دارند اين کار را ميکنند. کسي از آنها نخواسته است. اينها برای مهمانهايشان اين کاررا نميکنند. مگر همينها اگر کسي مهمانشان بشود ميروند کفش آنها را واکس ميزنند؟ اين نيست. يک حساب و کتابي در عالم هست. وجود مبارک سيدالشّهداء(ع)ـ البته اين را از وجود مبارک پيغمبر(ص) که همه اينها از آن ذات مقدس است نقل کرد ـ و فرمود: هيچ هدفي وسيله را توجيه نميکند؛ بايد حواستان جمع باشد. اگر کسي خواست به مقصد خوب برسد، به مقصد خوب از راه خوب ميشود دسترسي پيدا کرد. هرگز خوبي هدف، وسيله را توجيه نميکند: «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِيَةِ الله کانَ أَفْوَتَ لِمَا يَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِيءِ مَا يَحْذَرُ»؛(7) اگر کسي هدف خوبي دارد، ولي ميخواهد از راه گناه، از راه خلاف به آن برسد، اين زودتر از ديگران به چاه ميافتد و ديرتر از ديگران ممکن است به مقصد برسد.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق؛ 3/8/97
مرکز اطلاعرسانی اسرا
________________________
1. فتح ،29.
2. وسائل الشيعه، ج18، ص30.
3. الکافی(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص186.
4. مثنوی معنوی، مولوی، دفتر پنجم، بخش135. «کژ روی جف القلم کژ آيدت*** راستی آری سعادت زايدت».
5. شاهنامه فردوسي, فريدون, بخش20.
6. نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت36.
7. الکافی(ط ـ الإسلامية)، ج2، ص373.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.
نظر شما