شناسهٔ خبر: 31177915 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: طرفداری | لینک خبر

بررسی تصمیمات بلند مدت مدیران تاپ سیکس و نتایج آنها؛ با نگاهی ویژه به شرایط منچستریونایتد

میلاد وفادار

نتایج این روزهای لیگ جزیره ما را ترغیب می‌کند تا دست به مقایسه و انتقاد یا تمجید بزنیم. در این میان، سرمربیان بیشتر از سایرین جلب توجه می‌کنند. ولی موازی با آن، واقعیتی در پشت پرده باقی می‌ماند که مرتبط با تصمیمات بلندمدت سران باشگاه است و در واقع انتخاب سرمربی نیز جزئی از همین تصمیمات است.

صاحب‌خبر -

طرفداری- شش تیم بزرگ لیگ برتر انگلیس آینه عبرتی برای دنیا هستند. 3 تیم برای قهرمانی جدال دارند و 3 تیم برای سهمیه. اگر به اوضاع چند سال گذشته این تیم‌ها نگاه کنید متوجه می‌شوید که این نتایج تنها نشانگر تلاش این فصل نیست و سابقه‌ای طولانی‌تر از 27 هفته دارد. در این مقاله نگاهی به تصمیمات بلندمدت و مدیریتی این باشگاه‌ها خواهیم داشت و شرایط منچستریونایتد را با یک مثال مفصل‌تر بررسی می‌کنیم.

 

منچسترسیتی: عزم جزم برای موفقیت

تیم‌های متمول در ابتدای راه معمولاً خریدهای پر سر و صدا و زیادی انجام می‌دهند. زمانی منچسترسیتی آنقدر مهاجم جذب کرده بود که نمی‌توانست به آنها بازی بدهد. بالوتلی، ژکو، آگوئرو و توز همه مهاجم نوک بودند و در یک تیم، کنار هم قرار داشتند. با گذشت چند سال آنها یک به یک از تیم جدا شدند و اکنون آگوئروی باتجربه و رکوردشکن در کنار ژسوس جوان و با انگیزه برای گلزنی کافی است. در واقع آنها متوجه شدند که صرف هزینه زیاد کافی نیست اما صرف هزینه در کنار وسواس در خریدها، فوق‌العاده خواهد بود.

مدیران سیتی سرمربی مناسبی روی کار آوردند، برای او رکوردها شکستند، زمانی که لازم بود خانه‌تکانی کردند و حالا همه چیز بر وفق مراد است. سیتی که روزی تیمی میانه جدولی بود اکنون از نظر کارشناسان جزو مدعیان قهرمانی در لیگ و در اروپا است. این تیم نه تنها به دلیل نتایج، بلکه از نظر سرمایه‌گذاری در تیم‌های پایه و بهره‌گیری حداکثری از پتانسیل بازیکنان نیز مورد احترام است.

 

لیورپول: تغییر دیدگاه و به روز شدن

برعکس شروع گواردیولا، یورگن کلوپ لیورپول را به تدریج ساخت. آنها مانه، صلاح، فن‌دایک و آلیسون را در بازه‌های زمانی متفاوت جذب کردند و هر کدام به یک ستون تبدیل شدند. پس از سال‌ها در جا زدن، سرانجام مدیران لیورپول تصمیم گرفتند برای تیم کاری کنند. برای خرید بازیکنان به صرفه‌ای مانند شکیری صبر کردند (که بند فسخ 13.5 میلیونی داشت) و برای خرید فن‌دایک و آلیسون هم دست به جیب شدند تا فاجعه این خطوط را به نقطه قوت تبدیل کنند. بازیکنان باتجربه و رهبر تیم مانند میلنر حفظ شدند (که به نظر تمام‌شده می‌رسیدند) و در کنار آنها به بازیکنان جوانی مانند آرنولد اعتماد شد. بدون شک اگر مالکان و مدیران لیورپول تصمیم دیگری می‌گرفتند اکنون لیورپول مدعی قهرمانی نبود.

 

تاتنهام: مثال بارز ثبات

دنیل لِوی باهوش‌ترین فرد در بین رؤسای تاپ 6 است. او یک مربی را در زمانی مناسب کشف کرد و توانست پس از شهرت، او را در برابر پیشنهاد رئال‌مادرید حفظ کند. سرمربی، بازیکنان جوان و انگلیسی زیادی را پرورش داد و لوی توانست قرارداد آنها را تمدید کند. نتیجه چیزی است که اکنون می‌بینید: تبدیل تاتنهام به یک مدعی و ایجاد واژه «تاپ6». سرمربی اکنون یک تیم متوازن و پرستاره دارد که حتی در هنگام مصدومیت‌ها نیز انسجام خود را حفظ می‌کند. کمتر بازیکنی از تیم جدا می‌شود و اگر جدا شود، پول هنگفتی به حساب باشگاه واریز می‌کند و جبرانش سخت نخواهد بود. اگر موفقیت مقطعی بود، تاتنهام در زمانی که برای ساخت ورزشگاه فقط بازیکن به فروش می‌رساند، فاصله‌ای بیشتر از 5 امتیاز با صدر داشت.

 

چلسی: اشتباه‌های سریالی مالک روس

شکست 6 گله ساری برابر سیتی و شکست 4 گله برابر بورنموث قابل دفاع نیست. اما بهتر است به چند هفته قبل بازگردید و این تیم را نقد کنید. آبراموویچ، بالاتر از سرمربی، قدرت اول در نقل و انتقالات است. تنها تصور کنید که این مالک، ماتیچ و دیگو کاستا را در تیم نگه داشته بود و دیگر نیازی به موراتا، هیگواین، ژیرو، باکایوکو و جورجینیو نبود. تمرکز باشگاه بر روی مسائل مهم‌تری بود و جدا از نتایج ضعیف، سرمایه زیادی هم حفظ می‌شد؛ هنوز هم باکایوکو و موراتا قرضی در تیم‌هایشان توپ می‌زنند و هزینه روی دست این باشگاه می‌گذارند.

در کنار این‌ها باتشوایی را در نظر بگیرید که با ورود ژیروی متوسط، در اروپا از این دست به آن دست می‌شود و به جای کسب تجربه، عملکردی ضعیف‌تر از حضورش در چلسی برجا می‌گذارد. آبراموویچ پیشنهاد 55 میلیون پوندی بارسلونا را برای ویلیان 30 ساله رد می‌کند و چند ماه بعد با خرید پولیشیچ، آب پاکی را روی دست او می‌ریزد. عدم نتیجه‌گیری خود مشکلات دیگری هم به همراه می‌آورد که نمونه آن تمایل بهترین بازیکن این تیم، یعنی ادن هازارد، به جدایی است.

 

آرسنال: باشگاه درآمد زا

ترک ورزشگاه و فشار هواداران تنها دو چیز به همراه داشت: خرید اوبامیانگ و خداحافظی با ونگر. با رفتن آرسن ونگر تنها چند رکورد منفی هم از تیم رفتند اما تغییری در جدول ایجاد نشد. سرمربی جدید نیز با تصمیمات مالک باشگاه سازگار بوده و فقط به دنبال خریدهای کم‌هزینه است. بعلاوه مهره‌های تیم نیز فراری شده‌اند، سانچز، ویلشر، رمزی و احتمالاً اوزیل. تفاوت مالک آرسنال با سایرین در این است که یک عزم جدی برای تغییر شرایط وجود ندارد. آنها در تمام آمارهای منتشرشده جزو پردرآمدهای اروپا هستند و همین برایشان کافی است.

 

منچستریونایتد: تناقض در تصمیم‌گیری

شرایط منچستریونایتد را با دقت بیشتری بررسی می‌کنیم. شکست یونایتد برابر پاری‌سن‌ژرمن یک شکست تاکتیکی نبود بلکه تیم پاریسی مزد تصمیمات چندساله‌اش را گرفت. آنخل دی‌ماریا با شکستن رکورد لیگ جزیره پا به منچستر گذاشت و تنها یک سال بعد از تیم جدا شد؛ این در حالی بود که مدیران یونایتد، چند شب پیش، درخشش این بازیکن را در الدترافورد از نزدیک مشاهده کردند و نگاهی به جای خالی این بازیکن در تیم خود کردند که هنوز هم بعد از 4 سال در آن پست، ضعف دارند. تنها به ذکر یک نکته دیگر از این بازی قناعت می‌کنیم و آن این است که تیم انگلیسی هر هفته بیشتر از نیم میلیون پوند به وینگرهای چپش یعنی مارسیال و سانچز پرداخت می‌کند که اتفاقاً جزو ضعیف‌ترین‌های این بازی بودند.

چند هفته قبل بود که در سایت طرفداری مقاله‌ای در رابطه با تمدید قرارداد بازیکنان منچستریونایتد منتشر کردیم. از آن تاریخ تا به حال قرارداد آنتونی مارسیال و اشلی یانگ مطابق انتظار تمدید شد. مورد پر سر و صدای دیگر بستن قرارداد جدید با فیل جونز، بدون حتی یک خبر قبلی بود. مدافع 26 ساله تیم که در وب‌سایت ترنسفرمارکت 20 میلیون یورو ارزش‌گذاری شده است، قرارداد جدیدی تا سال 2023 با باشگاه به امضا رساند تا پس از لوک شاو و کریس اسمالینگ سومین مدافع انگلیسی باشد که در تیم ماندگار می‌شود.

نقاط قوت و ضعف فیل جونز

بحث ما نقد عملکرد فیل جونز نیست اما قصد داریم به همین بهانه سردرگمی مدیران یونایتد در تصمیم‌گیری را نشان دهیم. جونز در سال 2011 به یونایتد ملحق شد و از آن زمان تاکنون توانسته است از مرز 150 بازی لیگ برای یونایتد بگذرد. او تا چند روز دیگر 27 ساله می‌شود و با توجه به 27 بازی ملی، مدافعی نسبتاً باتجربه محسوب می‌شود. حقوق او پیش از تمدید، حدود 50 هزار پوند در هفته بوده است که در منچستریونایتد حقوق کمی محسوب می‌شود (البته که بعد از چند سال، انتظار می‌رود که این رقم نیز افزایش یابد). مزیت دیگر، ملیت انگلیسی است که با توجه به خریدهای این چندساله یونایتد، بازیکن بزرگسال با ملیتی انگلیسی، غنیمت به شمار می‌رود. جونز از بازیکنان پرتلاش تیم است که تمام توان خود را در زمین به اجرا می‌گذارد. او با 93 درصد پاس صحیح در این فصل، بهترین آمار را در بین بازیکنان منچستریونایتد دارد.

از نقاط ضعف جونز می‌توان به عدم تکل‌زنی و درگیری‌های به موقع اشاره کرد. چابکی و درک او از مکان مناسبی که باید قرار گیرد نیز تا حدودی قابل انتقاد است که برای مثال در بازی رفت در مقابل تاتنهام به وضوح مشخص بود. اما بزرگترین نقاط ضعف او در سه مورد خلاصه می‌شود. اول، مصدومیت‌های پرشمار در این چند سال است که موجب شده حدوداً نصف فصل را به دلیل مصدومیت یا عدم آمادگی پس از آن، در دسترس نباشد. دوم، اعتماد به نفس پایین و عدم تسلط است که باعث می‌شود در بازی‌های حساس و تحت فشار توپ را لو دهد. سومین اشکال عمده، نداشتن قدرت بدنی کافی (علی‌رغم جثه درشت) است؛ بارها دیده شده است که او در دوئل‌ها با یک فشار کوچک از صحنه نبرد خارج شده و بازیکن حریف بدون هیچ دردسری دروازه را باز کرده است.

نقش باشگاه در نقل و انتقالات

تمدید با فیل جونز اتفاق ناخوشایندی نیست اما شاید می‌توانست بهتر مدیریت شود و راه‌های دیگری انتخاب شود. برخی اعتقاد دارند که تمدید قراردادها برای جلوگیری از انتقال بازیکنان به صورت آزاد است و باشگاه قصد فروش جونز را دارد. ولی این فرضیه بسیار بعید است؛ چرا که اولاً جونز با فعال شدن بند یکساله‌اش تا تابستان 2020 در یونایتد ماندگار بود (نه تابستان 2019) و ثانیاً قرارداد جدید او طولانی‌مدت است و با بند جدید یکساله‌ تا 2024 برقرار است. بنابراین او به احتمال بسیار مورد توجه مدیران است. با توجه به تعریف و تمجیدهای اوله گونار سولسشر از تمامی بازیکنان واقعاً نمی‌توان گفت که او با تمدید جونز موافق یا مخالف است ولی با توجه به بخشی از صحبت‌هایش می‌توان این برداشت را کرد که نقش مدیران و مالکان در این تصمیمات پررنگ‌تر است:

هر روز چنین حسی دارم که می‌توانم به باشگاه کمک کنم و اثری از خود بر جا بگذارم ولی،گاهی تصمیم‌گیری در مورد آینده بازیکنان حتی به من ربطی ندارد بلکه وابسته به این است که آیا آن‌ها می‌خواهند بمانند یا دنبال جدایی هستند؟ ولی ما تصویر و تصوری از آنچه می‌خواهیم طی سالیان آینده باشیم، در سر داریم و باید اهداف بلندمدت و کوتاه‌مدت را با هم در نظر بگیریم.

 

تمدید قراردادها پیامی بزرگ‌تر به همراه دارد

جونز مدافعی جانشین خواهد بود و کاملاً درست است که یک تفاوت سطح بین بازیکنان اصلی و نیمکت‌نشین وجود داشته باشد. پس موضوع به تنهایی تمدید قرارداد با جونز یا اسمالینگ یا روخو نیست اما وقتی قرارداد آنها پشت سر هم تمدید می‌شود و همه آنها را کنار یکدیگر قرار می‌دهیم متوجه یک نقص در تصمیم‌گیری‌ها می‌شویم. انگار که باشگاه منچستریونایتد دیگر هیچوقت قابل تعمیر نخواهد بود. سوال این است که واقعاً هدف مدیران باشگاه چیست و آنها از سرمربی چه می‌خواهند؟

1. در وهله اول بهتر است که نظر سرمربی آینده تیم نیز بررسی شود. لزومی ندارد قرارداد بازیکنانی تمدید شود که مهلت آنها به پایان نرسیده و مشتری‌های زیادی هم ندارند. اگر سولسشر در تیم ماندگار نشود تضمینی وجود دارد که سرمربی بعدی با این تمدیدها موافق باشد؟

2. ضعف خط دفاعی یونایتد کاملاً مشخص است؛ حتی از فصل قبل نیز مشخص بود. به احتمال زیاد روخو کنار گذاشته می‌شود و مدافعی دیگر جای او را خواهد گرفت. در این صورت یونایتد 5 مدافع میانی بزرگسال دارد. اکثر تیم‌های اروپایی 4 مدافع دارند و یک مدافع جوان و مستعد دیگر را برای کسب تجربه، در کنار آنها قرار می‌دهد. چرا در یونایتدی که همیشه از مربی انتظار پرورش جوانان وجود دارد این کار انجام نمی‌شود؟ چرا از بین اسمالینگ یا جونزی که زیاد مصدوم می‌شود، یکی کنار گذاشته نمی‌شود و یک بازیکن جوان انگلیسی با حقوقی کمتر جایگزین نمی‌شود؟ اگر تمدید قرارداد هر دوی آنها درست بود پس نباید تا 3-4 سال دیگر انتظار داشته باشند مدافع جوانی از آکادمی به تیم اصلی راه یابد. این در صورتی است که در خط حمله انتظار می‌رود در حضور رشفورد و لوکاکو، میسون گرینوود به تیم اصلی راه یابد یا در حضور ماتا و لینگارد، به تاهیت چونگ بازی برسد! اگر هم بحث کیفیت خط دفاعی است و جوانگرایی مهم نیست باید پرسید آیا کیفیت این مدافعین برای تیمی مانند منچستریونایتد راضی‌کننده است؟

3. سولسشر بهترین شروع یک مربی در تاریخ لیگ برتر را داشته است و آرامش را به تیم بازگردانده است. بُعد فنی او فراتر از حد انتظار بوده است و اگر با همین روند ادامه دهد در کنار برترین مربیان جهان قرار می‌گیرد. او از عملکرد همه بازیکنان تمجید می‌کند ولی آیا واقعاً یونایتد با این ترکیب می‌تواند در لیگ با امثال لیورپول و منچسترسیتی و در اروپا با امثال بارسلونا، یوونتوس و رئال‌مادرید مقابله کند؟ اینکه سولسشر در مصاحبه‌هایش فروتنی به خرج می‌دهد، نیاز به ترکیب بهتر را از بین نمی‌برد. حتی فرگوسن بزرگ هم گاهاً از ترکیب ضعیف یا خرید نکردن‌های باشگاه ضرر می‌کرد. اگر اوله در تیم ماندگار شود از او انتظار قهرمانی خواهند داشت، فشار بر مربی بیشتر از این فصل خواهد بود و او خواه ناخواه باید برخی بازیکنان را کنار بگذارد و به خرید بازیکنان دیگر فکر کند. کارهای اشتباه مورینیو به تدریج فراموش خواهند شد و سولسشر دیگر سرمربی موقت نخواهد بود. خلاصه اینکه در آینده انتظارها و فشارها از اوله بیشتر می‌شود. او نباید قربانی تصمیمات اجباری شود. هر تصمیمی که از حالا گرفته می‌شود تا سال‌ها اثر خود را خواهد گذاشت. هواداران یونایتد دیوید مویس را دیدند که به اجبار باشگاه، ترکیب دلخواهش را در اختیار نداشت و خوزه مورینیو را دیدند که در زمان تمدید قرارداش به او قول خرید بازیکن داده شد ولی در نهایت وعده‌ای محقق نشد. حق هر سه سرمربی پس از فرگوسن اخراج بود اما اشتباهات سلسله‌وار باشگاه نیز نباید فراموش شود.

4. خبری از مدیر ورزشی نیست. در سالی که قرارداد تعداد زیادی از بازیکنان تیم اصلی به پایان می‌رسید و در سالی که می‌تواند نقطه عطفی در تحولات باشگاه باشد، افراد فوتبالی حضور ندارند. بنظر می‌رسد تمام تصمیمات گرفته خواهند شد و سپس به صورت نمادین یک مدیر ورزشی استخدام شود تا تصمیمات را نهایی کند.

 

سخن آخر

در پایان باز هم تکرار می‌کنم که بحث در مورد قرارداد جونز یا بازیکن مشخصی نیست. این تصمیمات یک زنجیره است که آخرین حلقه آن تمدید قرارداد جونز بود. اوضاع منچستریونایتد در حال حاضر خوب است و معدود روزهایی را سپری می‌کنیم که از سال 2013 تاکنون هواداران خوشحال هستند. با این حال نباید از آینده هم غافل شد. سه تیم آرسنال، چلسی و یونایتد تصمیمات غلطی در لابلای تصمیمات صحیح می‌گیرند که ممکن است بعداً مشکل‌ساز شوند. اگر قرار است این سه تیم برای فصل بعد برای قهرمانی بجنگند باید مدیران آنها وسواس بیشتری به خرج دهند تا توان رقابت با سه تیم بالای جدول وجود داشته باشد. در واقع رقابت، رقابت مدیران خواهد بود.

نظر شما