شناسهٔ خبر: 31161255 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

جشنواره فیلم فجر و فراموشی ادای دین به چهل‌سالگی انقلاب

گروه هنر ــ حضور کارهای دینی و ارزشی در جشنواره سی‎وهفتم فجر آن هم در چهل سالگی انقلاب، به جز سه فیلم شبی که ماه کامل شد، ماجرای نیمروز ۲؛ رد خون و خون خدا به شدت کمرنگ بود و برای این نوع نگاه سینمایی تقریباً سهمی ناچیز محسوب می‌شود، که البته به کیفیت این آثار از نظر فنی و محتوایی هم نقدهایی وارد است.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایکنا، سی‌و‌هفتمین جشنواره فیلم فجر، ۲۲ بهمن ماه با اعلام برگزیدگان به کار خود پایان داد. در جشنواره سی‌و‌هفتم 31 فیلم سینمایی در بخش سودای سیمرغ و نگاه نو به رقابت پرداختند. در این میان فیلم سینمایی «شبی که ماه کامل شد» توانست با هفت سیمرغ عنوان بهترین فیلم را به خود اختصاص دهد، هرچند این انتخاب ممکن است مورد اعتراض بسیاری باشد. به هر حال این جشنواره نیز به پایان رسید و فیلم‌های جشنواره به دلیل دریافت سیمرغ‌ها ممکن است در اکران عمومی مورد توجه مخاطبان عام سینما قرار گیرند.
در این دوره از جشنواره که همزمان با چهل سالگی انقلاب برگزار شد، انتظار می‌رفت تا کار‌های متنوعی با محوریت موضوعات دینی و انقلابی را شاهد باشیم؛  خواسته‌ای که محقق نشد.
در ادامه مروری بر فیلم‌های جشنواره داریم:
«غلامرضا تختی»
بهرام توکلی بعد از ساخت فیلم خوب «تنگه ابوقریب» توقعات را از خود بالا برد، برای همین وقتی خبر تولید فیلم تختی رسانه‌ای شد امیدوار شدیم اتفاقی خوب رقم خورد؛ انتظاری که تا حدودی برآورده شد. این فیلم یک اثر آبرومند است که در بحث فرم و اجرا توانست ادای دینی مناسب به قهرمان ملی این سرزمین باشد.
«سال دوم دانشکده من»
این فیلم سینمایی عقب‌گردی دیگر برای رسول صدر عاملی کارگردان خوش فکر سینماست که متأسفانه چند سالی است دیگر کار‌های خوب گذشته خود را تولید نمی‌کند. این کار سعی دارد به بحث وفاداری و حفظ ارزش‌های اخلاقی توجه کند، همچنین به مخاطب بگوید هر یک از ما در معرض وسوسه شدن هستیم، اما این‌که در انتقال این پیام کارگردان به موفقیتی دست یافته یا خیر؟ سؤالی است که جوابش مطمئناً خوشاید رسول صدر‌عاملی نیست.
«معکوس»
نخستین ساخته پولاد کیمیایی در مقام کارگردان است. در این فیلم مسعود کیمیایی پدر پولاد در مقام تهیه‌کننده حضور دارد، اما مشخص است که در بخش‌هایی نظیر دیالوگ‌نویسی کمک‌هایی به فرزندش داشته است. این کار به لحاظ مضمون نتوانست با تماشاگران جشنواره ارتباطی برقرار کند، ولیکن در بحث فرم و گرفتن سکانس‌های سخت باید به فیلم نمره‌ای قابل قبول داد، اما یک توصیه می‌توان به پولاد کیمیایی داشت، آنهم این‌که قصه‌هایی که ظرفیت پذیرش آن در ایران میسر نیست را محورد تولید کارش قرار ندهد.
‌«بنفشه آفریقایی»
‌بنفشه آفریقایی، فیلمی به کارگردانی مونا زندی است که چرایی ساخت آن برای تماشاگر مشخص نیست، البته عموم این تولیدات برای مردم ساخته نمی‌شوند، بلکه نگاهشان به جشنواره‌هاست، اما این کار مطمئناً نخواهد توانست در جشنواره الف به موفقیتی دست یابد.
‌«قصر شیرین»
این فیلم سینمایی یکی از بهترین آثار سیدرضا میرکریمی کارگردان سینماست. به ویژه در چند سال اخیر این کار را می‌توان بهترین اثر میرکریمی نام نهاد. داستانی ساده از اتفاقی که ممکن است پیرامون هر یک از ما رخ داد، موضوع قصر شیرین است. همچنین بازی‎های زیبای یکی دیگر از اتفاقات منحصر به فرد این کار سینمایی است.
«سمفونی نهم»
محمدرضا هنرمند بعد از ۹ سال دوری از سینما با کاری بازگشت که‌ ای کاش آن را نمی‌ساخت. این فیلم اثری سردرگم است که چرایی تولید آن مشخص نیست، برای همین به این فیلمساز که فیلم‌های خوب در کارنامه‌اش کم ندارد توصیه می‌شود در حوزه‌ای کار کند که در آن تخصص لازم را دارد.
«مسخره باز»
‌ساخته همایون غنی‌زاده یکی از متفاوت‌ترین کار‌های جشنواره سی‌و‌هفتم است. این فیلم به شدت در فرم، کاری منحصر به فرد است که از روی فیلم «سوئینی تاد» ساخته تیم برتون بازسازی شده است. این فیلم به اندازه خود در جشنواره فجر دیده شد و سیمرغ‌هایی نیز از آن خود کرد، ولی امیدوارم این موفقیت در اکران عمومی هم رخ دهد.
«روز‌های نارنجی»
آرش لاهوتی با ساخت فیلم روز‌های نارنجی نخستین تجربه خود را در سینمای داستانی با قدم‌هایی لرزان برداشت، چون این کار در تمامی بخش‌ها لنگ می‌زند و نشان می‌داد کارگردان نتوانسته مرز بین سینمای داستانی و مستند را به خوبی در کارش مد نظر قرار دهد، برای همین فیلم یک اثر کاملاً بد است که نباید برای آن توقع اکرانی خوب را داشت.
«زهر مار»
‌سیدجواد رضویان در اولین تجربه کارگردانی خود در سینما، طنز را به شکلی که قبلاً در کارهایش دیده‌ایم مد نظر قرار نداده است، البته لحظات شیرینی به مدد بازی سیامک انصاری در کار وجود دارد، اما فیلم به طور کلی اثری اجتماعی و گزنده است. این فیلم در حد و اندازه‌های رضویان، فیلم خوبی است، اما لزومی نداشت در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآید.
«خون خدا»
‌خون خدا از اتفاقات نادر جشنواره است که همه را به نوعی حیرت زده کرد. درباره این فیلم می‌توان گفت، خون خدا به دلیل کیفیت بد، هیچ مدافعی برای خود باقی نگذاشته است، زیرا فیلم به اندازه‌ای ضعیف است که نمی‌شود درباره آن حرف چندانی زد. البته مرتضی علی عباس میرزایی در کار قبلی خود «انزوا» انصافاً فیلم خوبی را ساخته بود، اما موضوع حساس «خون خدا» در قالب چنین کار خوب از کار در نیامد. این فیلم اگر در قابل کلیپ عاشورایی عرضه می‌شد تصاویر خوبی داشت، اما به هیچ وجه یک اثر خوب دینی نبود.
«طلا»
طلا به فیلم عنوان فیلم محبوب مسعود فراستی انتظارات را از خود بالا برد، اما در واقعیت ساخته اخیر ایرج شهبازی در مقایسه با فیلم خوبی چون «عیار ۱۴» پیشرفت محسوب نمی‌شود، بلکه کاری متوسط رو به خوب است که می‌توان آن را دید و ناراضی از سالن بیرون نرفت.
«شبی که ماه کامل شد»
فیلم برگزیده و محبوب هیئت داوران سی‌و‌هفتمین جشنواره فیلم فجر به واقع فیلم خوبی است به ویژه قصه‌ای که تعریف می‌کند تا به حال در سینمای کشورمان روایت نشده است. فیلم درباره عبدالحمید ریگی است که دوربین به داخل خانه او رفته و از روابط حاکم بر زندگی وی می‌گوید. این فیلم در حوزه بازیگری توانست دو سیمرغ بهترین بازیگر مرد و زن را به خود اختصاص دهد.
«یلدا»
‌فیلم سینمایی مسعود بخشی، اثری تلخ و از هم گسیخته است که تنها برای تماشاگر سردرد و حرکت‌های بسیار بد دوربین دارد. این فیلم در پس قصه‌ای مشتنج به نوعی به قصاص می‌پردازد و در مواقعی این قانون الهی را زیر سؤال هم می‌برد. در ضمن بازی‌ها در یلدا به هیچ وجه مطلوب نیست و حرکات دوربین هم تماشاگر را آزار می‌دهد.
«جمشیدیه»
فیلمی به کارگردانی یلدا جبلی که موضوع و محور آن عذاب وجدان است، اما روایتی که کارگردان از موضوع دارد به هیچ وجه دلنشین نیست، همچنین بازی‌ها بسیار ناپخته و بد است. کارگردانی و فیلمنامه نیز به هیچ وجه از حداقل‌ها بهره نبرده است. این فیلم مطمئناً در گیشه نیز با استقبال تماشاگر مواجه نخواهد شد و هزینه‌ای که برای تولید آن خرج شده را به هدر خواهد داد.
«مردی بدون سایه»
‌علی‌رضا رئیسیان از جمله فیلمسازان خوب کشورمان است که چند کار بسیار شاخص در کارنامه خود دارد، اما وی در تجربه جدید خود سراغ موضوعی رفته که به هیچ وجه نتوانسته آن را پرداخت کند. در ضمن حضور بازیگران بسیار خوبی چون؛ لیلا حامی، فرهاد اصلانی و علی مصفا نیز هیچ کمکی به بالا رفتن کیفیت کار نکرده است.
«دیدن این فیلم جرم است!»
رضا زهتابچیان، اولین قدم خود را در سینما محکم برداشته است. وی با ساخت یک تریلر سیاسی، توانسته جذابیت را با پیام ارزشمند کارش به خوبی همراه و همسو کند، البته برخی‌ها این فیلم را تقلیدی از آژانس شیشه‌ای توصیف کرده‌اند، نکته‌ای که تنها بهانه گیری است، چون در زمان آژانس شیشه‌ای نیز این فیلم را کپی کاری از «بعد از ظهر سگی» توصیف می‌کردند.
«بیست و سه نفر»
ساخته مهدی جعفری موضوعی ارزشمند دارد. قصه درباره ۲۳ نوجوانی است که در ابتدای جنگ به اسارات بعثی‌ها در آمدند. این قصه به خودی خود زیباست، اما این‌که کارگردان توانسته آن را به خوبی تصویر کند، بحثی جداگانه است. دو دیدگاه پیرامون فیلم وجود دارد؛ ابتدا نگاهی که فیلم را اثری ارزشمند توصیف می‌کند و برداشتی دیگر که به آن به عنوان اثری دم‌دستی می‌نگرند.
«پالتو شتری»
فیلم سینمایی پالتو شتری که اولین تجربه کارگردانی مهدی علی میرزایی محسوب می‌شود، یک درام - کمدی پربازیگر درباره وضعیت‌های پیچیده رفاقت و رقابت است. با توجه به سابقه فیلمنامه‌های قبلی علی میرزایی (گشت ارشاد ۱ و در مدت معلوم) به نظر می‌رسید اولین ساخته این کارگردان از جمله آثار بحث برانگیز امسال باشد، اما این اتفاق رخ نداد. سام درخشانی، بانیپال شومون، بهاره کیان افشار، لیندا کیانی، شاهرخ فروتنیان، افسانه چهره آزاده، پریوش نظریه، علیرضا مهران، طوفان مهردادیان، رضا شیخ انصاری بازیگرانی هستند که در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند.
«متری شیش‎و‌نیم»
بهترین فیلم از نگاه مردم است. این فیلم تحسین شده اکثر منتقدان سینماست، اما هیئت داوران مطابق گذشته و بنا به برخی مصلحت اندیشی‌های در بسیاری از بخش‌ها حق آن را نادیده گرفت، اما مردم بهترین جایزه جشنواره را به حق به متری شیش‌و‌نیم دادند. این فیلم برای سعید روستایی جهشی خیره کننده و برای پیمان معادی و نوید محمد‌زاده تجربه‌ای مثال زدنی است.
«ایده اصلی»
آزیا موگویی در فیلم جدید خود سراغ موضوعی جوان‌پسند رفته است. شکل روایی فیلم متفاوت با داستان‌های خطی است و اصطلاحاً به آن روایتی متقاطع می‌گویند. این فیلم که سعی کرده از آثار هالیوود الگوبرداری کند در حوزه آثار مخاطب‌پسند کاری خوش ساخت است که کیفیت آن می‌تواند الگوی خوبی برای سینمای گیشه باشد.
«سرخپوست»
نیما جاویدی در کار جدیدش روایتی متفاوت از کار‌های سینما را به تصویر می‌کشد. در این فیلم ساختار و فرم به شدت حرفه‌ای و سینمایی است. کارگردانی بسیار کامل و بازی نوید محمدزاده نیز خیره کننده است، اما با تمام این امتیازات این فیلم به دلیل شکل روایت، ممکن است برای عده‌ای دوست داشتنی نباشد.
«آشفته‌گی»
فریدون جیرانی کارگردان باسواد سینمای ایران در کار جدید خود یک نوآر را بازسازی می‌کند، البته جنس نوآر او همانند نمونه‌های آمریکایی نیست، بلکه بیشتر به نوآر‌های فرانسوی شباهت دارد. این فیلم در بحث کارگردانی و فرم امتیاز بالایی را به خود اختصاص می‌دهد، اما مسلماً این کار برای مخاطبان عام سینما تولید نشده است؛ ویژگی که برای یک اثر سینما نمره‌ای منفی است.
«سونامی»
میلاد صدرعاملی در اولین تجربه خود سراغ موضوعی ورزشی رفته است، اتفاقی که در سینمای ایران کمتر رخ می‌دهد. بهرام رادان، مهرداد صدیقیان، علی‌رضا شجاع نوری، فرشته حسینی، رعنا آزادی ور، امیرمهدی ژوله و محمدرضا غفاری در این کار نقش آفرینی کرده‌اند. این فیلم یک اثر خوب در سینمای عامه پسند است که فرم و ساختار نسبتاً خوبی دارد.
«جاندار»
جاندار به کارگردانی حسین امیری و پدرام پورامیری فیلمی با محوریت قصاص است. در این فیلم که فیلمنامه‌ای بسیار لق دارد داستانی روایت می‌شود که پایانی ندارد. اتفاقی که برای سینما توهین است، اما یک فیلمساز به خود اجازه می‌دهد چنین روشی را در فیلمش پیش گیرد. فاطمه معتمدآریا، حامد بهداد، جواد عزتی، باران کوثری، مسعود کرامتی، علی شادمان، محمدعلی محمدی، امیراحمد قزوینی، علیرضا مهران و صادق ملکی در این فیلم نقش آفرینی کرده‌اند.
«قسم»
محسن طنابده در دومین تجربه کارگردانی خود سراغ موضوعی شرعی و کیفری با عنوان «قسامه» رفته است. وی به واسطه فیلمنامه خوب خود توانسته تا حدودی از عهده نقش بر‌آید. در این فیلم بازی خیره‌کننده از مهناز افشار می‌بینیم که برای آن کاندیدای بهترین بازیگر نیز شد. این فیلم الگوی موفق برای کار‌های دینی است، چون نشان می‌دهد بدون شعار‌های رایج در این حوزه می‌توان قصه‌ای خوب روایت کرد.
«حمال طلا»
حمال طلا به کارگردانی تورج اصلانی کاری است که حتماً باید توصیه به ندیدن آن داشت، چون فیلم به اندازه‌ای آزاردهنده و توهین‌آمیز است که بیننده با فکر و روان ناراحت از سالن نمایش بیرون خواهد آمد. نمایش این فیلم در جشنواره این سؤال را در ذهن پیش می‌آورد که چگونه هیئت انتخاب این کار را برای حضور در جشنواره انتخاب کرده است.
«ماجرای نیمروز ۲؛ رد خون»
یکی از فیلم‌های خوب جشنواره سی‌و‌هفتم است که از آن به عنوان کاری با استاندارد‌های سینمایی می‌توان نام برد. محمدحسین مهدویان در این کار نشان داد که سینما را به خوبی می‌شناسد و در هر فیلم نسبت به کار بعدی خود پیشرفت داشته است.
نکته پایانی اینکه نگاه اجمالی به جشنواره سی‌و هفتم بیانگر آن است که حضور کارهای دینی و ارزشی به جز سه فیلم شبی که ماه کامل شد، ماجرای نیمروز ۲؛ رد خون و خون خدا به شدت کمرنگ بود و برای این نوع نگاه سینمایی تقریباً سهمی ناچیز محسوب می‎شود، که البته به کیفیت این آثار از نظر فنی و محتوایی هم نقدهایی وارد است. فیلمی مانند خون خدا به هیچ عنوان شایسته حضور در جشنواره نبود و با واکنش‌های منفی بسیار از تماشاگران مواجه شد شاید بهتر باشد اگر قرار است کیفیت آثار در سطح نازلی باشد چنین آثاری تولید نشود و در جشنواره هم نماینده‌ای نداشته باشد و جای خالی آثار دینی و ارزشی را با تولیدات بی‌کیفیت پر نکنیم.
گزارش از داوود کنشلو
انتهای پیام

برچسب‌ها:

نظر شما