شناسهٔ خبر: 31153505 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

حسین جعفری موحد مترجم کتاب «چه کسی بر جهان حکومت می کند» در گفت وگو با «فرهیختگان»:

چامسکی می‌گوید دکترین استراتژیک نظامی ایران صرفاً دفاعی است

آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی «فرهیختگان» با حسین جعفری‌موحد است که وجوه مختلف کتاب «چه کسی بر جهان حکومت می‌کند» را بررسی کرده است.

صاحب‌خبر -
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، کتاب «چه کسی بر جهان حکومت می‌کند» نوآم چامسکی، اندیشمند مشهور آمریکایی دست به افشای شواهدی از ناتوانی ایالات متحده در مقابله با بسیاری از مسائل داخلی و خارجی و ذکر نمونه‌هایی از افول قدرت ایالات متحده زده است. این کتاب همچنین برخی جنایات ارتکابی ایالات متحده آمریکا در نقاط مختلف جهان را مورد بررسی قرار داده و درمورد اهداف این کشور از این جنایات به کرسی قضاوت می‌نشیند. اما این کتاب پرحاشیه که در سال 2016 از سوی انتشارات متروپولیتن به چاپ رسیده، کتابی است که نویسنده در آن به مسائل مختلف مربوط به ایالات متحده آمریکا و امور داخلی آن، همچون بررسی زوال قدرتش در دهه‌های اخیر پرداخته است.حسین جعفری‌موحد اما با ترجمه این کتاب توانسته است در میان تمامی جلوه‌هایی که رسانه‌های فارسی‌زبان در مورد تفکرات نوآم چامسکی به علاقه‌مندان عالم سیاست در کشورمان ارائه می‌دهند، صورتی واقع‌گرایانه‌تر از او ارائه دهد و واسطه‌ای باشد برای اینکه دانشگاهیان ایرانی و پژوهشگران حوزه آمریکا‌شناسی و سیاست خارجی با تفکرات چامسکی آشنا‌تر شوند. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی «فرهیختگان» با حسین جعفری‌موحد است که وجوه مختلف کتاب «چه کسی بر جهان حکومت می‌کند» را بررسی کرده است.


در مورد کتاب و نویسنده آن نوآم چامسکی برایمان بگویید.

چامسکی را می‌توان یکی از پرارجاع‌ترین دانشمندان زنده جهان دانست. وی دانشمندی پرکار است با دو چهره کاملا متفاوت؛ یکی چامسکی فعال سیاسی- اجتماعی و دیگری چامسکی زبان‌شناس. در حیطه سیاست و اجتماع، وی یک سوسیالیست آنارشیست رادیکال است و به‌خاطر فعالیت‌هایش علیه سیاست خارجی خصمانه آمریکا و به‌خصوص سابقه مبارزاتی‌اش در دهه 60 میلادی علیه جنگ ویتنام شهرت جهانی دارد. حجم اطلاعات و آثار چامسکی در حوزه سیاست و اجتماع باورنکردنی است و دخالتش در این حوزه‌ها محدود به سطح تفنن و فعالیت سیاسی نیست، بلکه سابقه تدریس و مشاوره در پایان‌نامه‌های دکتری در این حوزه‌ها را نیز دارد.

اما اعتبار اصلی چامسکی به واسطه نقش بی‌بدیل او در زبان‌شناسی مدرن است. وضعیت رشته زبان‌شناسی در جهان پس از ظهور چامسکی در دهه 50 میلادی به کلی متحول شد. هم در روش‌ها، هم در هدف‌ها، و هم در دانسته‌ها و مدل‌ها.

از مهم‌ترین آثار وی که عمدتا در حوزه عملکرد ایالات متحده در عرصه جهانی و تبعات آن به نگارش درآمده‌اند می‌توان به کتاب‌های «نئولیبرالیسم و نظم‌جهانی»، «آمریکای بزرگ و حقوق بشر»، «دهه جنگ سرد»، «روند جنگ سرد در دهه ۱۹۸۰»، «مثلث سرنوشت‌ساز، فلسطین، آمریکا و اسرائیل»، «دموکراسی بازدارنده»، «۱۱ سپتامبر»، «سلطه یا بقا»، «طرح سلطه آمریکایی»، «کنترل رسانه»، «تلاش آمریکا برای حاکمیت جهانی» و «جاه‌طلبی‌های امپراتوری و دولت‌های فرومانده» اشاره کرد که به فارسی نیز ترجمه شده‌اند و به آمریکا، تاثیر اقدامات این کشور در تروریست‌پروری، جنگ طبقاتی در آمریکا، چالش‌های آن کشور در شرق آسیا، اروپای شرقی، خاورمیانه و... می‌پردازند.
 
چه شد که به فکر ترجمه کتاب «چه کسی بر جهان حکومت می‌کند» افتادید؟

چند سالی است که به مسائل آمریکا علاقه‌مند شده‌ام و مطالعاتی نیز در حوزه سیاست خارجی ایالات متحده و تبعات عملکرد این کشور در حوزه خاورمیانه دارم. از همین جا بود که با کتاب جدید چامسکی با عنوان ?Who Rules The World برخورد کردم. پس از مطالعه اجمالی آن با عنایت به حقایق جدیدی که درباره نظام سیاسی آمریکا و عملکرد این کشور در اقصی نقاط جهان و تبعات سیاست‌های آن در مناطق مختلف از جمله در منطقه خاورمیانه در این کتاب آمده بود، به فکر ترجمه‌اش افتادم تا علاقه‌مندان به مطالعات در این حوزه بتوانند از این کتاب بهره ببرند.
 
 چامسکی در این کتاب به دو گروه روشنفکران پرداخته است. تفاوت این دو گروه چیست و چرا چامسکی با یکی از آنها زاویه داشته و رویکرد نقادانه‌ای در مواجهه با آن دارد؟

 وی در بخشی از کتاب خود، روشنفکران را به دو دسته روشنفکران ارزش‌محور و سازشکار تقسیم می‌کند.

از دیدگاه چامسکی روشنفکران سازشکار، یعنی آنانی که از سیاست‌های رسمی دولت‌هایشان پشتیبانی می‌کنند و جنایات صورت‌گرفته توسط حکومت‌هایشان را نادیده می‌گیرند و آنها را توجیه می‌کنند. این افراد همواره مورد احترام حکومت‌ها هستند و از آنان تکریم می‌شود، در صورتی‌ که روشنفکران ارزش‌محور به شیوه‌های گوناگون مجازات می‌شوند. چامسکی با روشنفکران دسته اول زاویه دارد و عملکردش نیز این مساله را ثابت می‌کند. وی از روشنفکران دسته دوم که متعبدانه از خط‌مشی دولت‌هایشان پیروی نمی‌کنند تمجید می‌کند؛ چهره‌های سرشناسی مانند برتراند راسل، یوجین دبس، روزا لوگزامبورک و کارل لیبکنشت که به دلیل به زیرسوال بردن سیاست‌های حکومت‌هایشان به زندان افتادند. مخصوصا یوجین دبس که با شدت بیشتری مجازات شد. او به جرم سوال پیرامون ایده «جنگ برای دموکراسی و حقوق بشر» که رئیس‌جمهور ویلسون مطرح کرده بود به 10 سال زندان محکوم شد.
 
یکی از مهم‌ترین مواردی که چامسکی در این کتاب به آن اشاره کرده است، پارادایم شکنجه است. می‌توانید دقیقا توضیح دهید که منظور او از این پارادایم چیست؟

از دیدگاه وی ابزار شکنجه از نخستین روزهای فتح سرزمین آمریکا در این کشور مورد استفاده قرار گرفته و سرمایه امپریالیستی این «امپراتوری نابالغ»، (عنوانی که جورج واشنگتن برای آمریکا جعل کرد)، محسوب می‌شد. البته او بر این مطلب نیز تاکید می‌کند که شکنجه در میان دیگر جنایات آمریکا مانند تجاوز، ترور، سرنگونی حکومت‌ها و نابودی اقتصاد کشورها کوچک‌ترین است و تاریخ این کشور و سایر قدرت‌های بزرگ جهان را لکه‌دار کرده است. او از الگوی شکنجه مورد استفاده سازمان سیا با عنوان پارادایم شکنجه یاد می‌کند که بر اساس آمار ارائه‌شده توسط مورخ مشهور آلفرد مک‌کوی در کتاب خود با عنوان «یک سوال درمورد شکنجه» هزینه آن سالانه به یک میلیارد دلار می‌رسد. از دیدگاه چامسکی روش‌های شکنجه سیا در دهه 1950 امروزه نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند، همچنانکه این روش‌ها با تغییرات اندکی در تصاویر شرم‌آور زندان ابوغریب عراق دوباره خود را نشان دادند.
 
 فصل چهارم این کتاب به مساله زوال آمریکا پرداخته است. می‌توانید درباره این ادعا توضیح دهید؟

بله، چامسکی در این فصل ادعا می‌کند ایالات متحده که تا چند سال پیش به‌عنوان یک ابرقدرت بی‌بدیل در عرصه بین‌الملل مطرح بود، در حال زوال است و قدرت آن رو به اضمحلال گذاشته است. از دیدگاه او قدرت آمریکا در جهان از اوج آن در جنگ جهانی دوم به‌طور مداوم در حال کاهش بوده است. ایالات متحده همچنان که به‌عنوان قدرتمندترین دولت جهان شناخته می‌شود نمی‌تواند اراده خود را بر آن تحمیل کند. به نظر چامسکی زوال آمریکا ابعاد گوناگون و پیچیدگی‌های بسیاری دارد. منظور از زوال برای بعضی ممکن است در ثروت و اقتصاد و برای برخی دیگر در جایگاه و شأنیت باشد. چامسکی به جنبه داخلی زوال آمریکا نیز اشاره می‌کند و می‌گوید در حوزه داخلی آمریکا جامعه کوچکی از افراد بسیار ثروتمند از امتیاز و ثروت فراوان برخوردارند؛ در حالی ‌که برای بیشتر مردم چشم‌انداز آینده اغلب مبهم است و در کشوری که مزایا و نعمت‌های بی‌نظیری دارد، بسیاری از آنان برای ادامه زندگی خود با مشکل رو‌به‌رو هستند.

 چامسکی در فصل نهم این کتاب به طرح این سوال پرداخته است که «آیا ایران بزرگ‌ترین تهدید برای صلح جهانی است؟» به اختصار در مورد پاسخ خود او به این سوال توضیح دهید.

 در ایالات متحده، این موضوع که «ایران بزرگ‌ترین تهدید برای صلح جهانی است» در میان مسئولان و سیاستمداران به یک کلیشه تبدیل شده است. به نظر من این موضوع نتیجه سال‌ها تلاش بی‌وقفه لابی‌های تاثیرگذار بر سیاستگذاری آمریکا به‌ویژه لابی صهیونیستی فعال در جامعه آمریکاست. به دلیل برداشت وجود تهدید از سوی ایران نزد دولتمردان آمریکا، هرگونه افزایش نفوذ و نقش‌آفرینی ایران در سطح کشورهای منطقه، غیرسازنده، مداخله در امور داخلی این کشورها و نهایتا تهدیدی علیه صلح و امنیت منطقه‌ای و جهانی به حساب می‌آید. در طول سالیان گذشته، آمریکا به طرق گوناگون تهدید ایران برای همسایگان این کشور را مطرح و تلاش کرده در صحنه بین‌المللی از آن به‌عنوان ابزار فشاری علیه ایران استفاده کند.

 چامسکی از جمله اندیشمندانی است که با این فرضیه که ایران بزرگ‌ترین تهدید برای صلح جهانی است مخالفت می‌کند. او با استناد به نظرسنجی‌های صورت گرفته به وسیله دو موسسه مهم نظرسنجی غربی (گالوپ و وین ) بر این مطلب اذعان می‌کند که ایالات متحده آمریکا برنده جایزه «بزرگ‌ترین تهدید برای صلح جهانی» است و دنیا به این کشور به‌عنوان بزرگ‌ترین تهدید برای صلح جهانی با یک حاشیه بزرگ می‌نگرد. او سپس این سوال را مطرح می‌کند که تهدید واقعی ایران برای جهان چیست؟ و چرا اسرائیل و عربستان سعودی از ترس ایران بر خود می‌لرزند؟ و بعد در پاسخ به سوال فوق می‌گوید که تهدید ایران به‌سختی می‌تواند یک تهدید نظامی باشد. سال‌ها پیش، «سازمان اطلاعاتی آمریکا» به کنگره این کشور گزارش داد که هزینه‌های نظامی ایران بسیار پایین‌تر از استاندارد منطقه است و «دکترین راهبردی» آن دفاعی است که برای جلوگیری از تهاجم نظامی طراحی شده است. این سازمان، همچنین گزارش می‌دهد که هیچ سندی دال بر اینکه ایران به دنبال ساخت تسلیحات هسته‌‌ای است وجود ندارد و «برنامه هسته‌‌ای ایران و تمایل این کشور برای محفوظ نگه داشتن امکان توسعه تسلیحات هسته‌‌ای، بخش مرکزی «استراتژی بازدارندگی» آن به شمار می‌رود.» چامسکی با ارائه آمار و اطلاعات مستند خاطرنشان می‌سازد بر اساس مطالعات صورت گرفته از سوی «موسسه معتبر بین‌المللی تحقیقات صلح استکهلم»، طبق معمول، ایالات متحده مقام اول جهان را در هزینه‌های نظامی به خود اختصاص می‌دهد. چین با حدود یک‌سوم بودجه نظامی آمریکا در جایگاه دوم قرار دارد. روسیه و عربستان سعودی، البته با فاصله، در رتبه سوم هستند. در این تحقیق از ایران به ندرت سخنی به میان آمده است. چامسکی در بخشی از کتاب به این موضوع می‌پردازد که کشورهای حوزه خلیج فارس در هر دو مورد هزینه‌های نظامی و دسترسی به تسلیحات مدرن مزیت بالاتری نسبت‌ به ایران دارند. هزینه‌های نظامی ایران، در مقایسه با بودجه نظامی عربستان سعودی بسیار ناچیز است و حتی به مراتب پایین‌تر از مخارج نظامی امارات متحده عربی است. از دیدگاه او مقایسه وضعیت ایران با شرایط اسرائیل، نشانگر یک عدم تعادل بزرگ است. این کشور، پیشرفته‌ترین جنگ‌افزارهای ساخت ایالات متحده، یک پایگاه نظامی ساحلی برای ابرقدرت جهانی و همچنین زرادخانه بزرگی از تسلیحات هسته‌‌ای را در اختیار دارد.

پس تهدید واقعی ایران چیست که چنین ترس و اضطرابی را در میان کشورهای منطقه ایجاد کرده است؟ چامسکی گزارش آژانس اطلاعاتی ایالات متحده را بازگو می‌کند که تاکید دارد ایران یک تهدید نظامی نیست، چراکه دکترین استراتژیک نظامی این کشور صرفا جنبه دفاعی دارد و برنامه‌های هسته‌‌ای ایران «بخش اصلی از استراتژی بازدارندگی آن کشور» است. پس چه کسی نگران استراتژی بازدارندگی ایران است؟ پاسخ روشن است:‌ دولت‌های سرکش و یاغی که در منطقه وحشی‌گری می‌کنند و نمی‌خواهند هیچ‌مانعی را در برابر توسل خود به تجاوز و خشونت تحمل کنند. در راس این نوع نگاه دولت‌های آمریکا و اسرائیل قرار دارند که تلاش می‌کنند همراه عربستان سعودی به این باشگاه بپیوندند و عربستان کشوری است که برای حمایت از سرکوب جنبش اصلاحات در بحرین به آزادی‌خواهان آن کشور حمله کرده و اکنون هم با هجوم جنایتکارانه به یمن، فاجعه انسانی در حال رشد در آن کشور را شتاب بخشیده است.

 نظر چامسکی درباره استراتژی نبرد جهانی علیه تروریسم را به اختصار توضیح دهید؟

از نظر چامسکی استراتژی نبرد جهانی علیه تروریسم که پس از حادثه 11 سپتامبر توسط ایالات متحده در دستور کار قرار گرفت، نه‌تنها منجر به ریشه‌کنی تروریسم در سطح جهان نشد، بلکه پدیده تروریسم جهادی را از گوشه کوچکی در افغانستان به بسیاری از نقاط جهان ازجمله کرانه‌های شرقی مدیترانه، جنوب آسیا و آسیای جنوب شرقی گسترش داد؛ همچنین باعث تحریک انجام حملات تروریستی در اروپا و آمریکا نیز شد. همانگونه که سازمان‌های اطلاعاتی پیش‌بینی کرده بودند حمله به عراق، کمک شایان توجهی به‌شدت یافتن این روند کرد. این حمله توسط ایالات متحده، میزان سالیانه کشته‌شدگان ناشی از حملات تروریستی را به هفت برابر افزایش داد، تعداد حملات تروریستی به بیش از صدها مورد در سال رسید و سالانه هزاران نفر از غیرنظامیان در پی این حملات جان خود را از دست می‌دهند. حتی اگر حملات تروریستی در افغانستان و عراق را در نظر نگیریم، حملات مرگبار تروریستی در سایر نقاط جهان پس از اتخاذ این استراتژی از سوی آمریکا بیش از یک‌سوم افزایش یافته است. از دیدگاه چامسکی کسانی که امروزه به سمت جهادیسم و افراط‌گرایی کشیده شده‌اند، به علت اشتیاق به چیزی در تاریخ، سنت‌ها، قهرمانان و اصول اخلاقی خود به این مسیر کشیده می‌شوند. گروه تروریستی داعش با وجود رفتار وحشیانه و تنفرآمیز با غرب و حتی با بیشتر مسلمانان و مردم جهان عرب، به‌طور مستقیم و واضح درباره این موضوع صحبت می‌کنند. او به این مساله اذعان می‌کند که آنچه امروزه الهام‌بخش مهاجمان تروریست انتحاری است قرآن نیست، بلکه هیجان، سربلندی و اعتباری است که با این اقدام نزد دوستان خود به آن دست می‌یابند. واقعیت این است که تعداد کمی از تروریست‌های جهادی سابقه مطالعاتی در متون اسلامی و الهیات دارند.

چامسکی در فصل هشتم کتاب، دولت آمریکا را یک دولت تروریستی پیشرو نامیده است. منظور او چیست؟ آیا او واقعا دولت کشورش را تروریست می‌داند؟

 بله، او در این فصل به مصادیقی از اقدامات تروریستی ایالات متحده در کشورهای مختلف به‌عنوان مشتی نمونه‌ خروار اشاره می‌کند و توجیه جالب طبقه حاکم آمریکا برای اقدامات مخرب کشورشان در نقاط مختلف جهان را که اعتقاد دارند ایالات متحده فارغ از تمام قوانین و هنجارهای دنیای متمدن باید یک ابرقدرت باقی بماند درخور توجه می‌داند. در بیان مصادیق به‌عنوان مثال به کشور آنگولا اشاره می‌کند که ایالات ‌متحده برای حمایت همه‌جانبه از گروه تروریستی یونیتا، به فرماندهی جوناس ساویمبی، با آفریقای جنوبی متحد شد. حتی پس از اینکه ساویمبی در انتخاباتی آزاد شکست خورد و آفریقای جنوبی از حمایت این هیولا، که شهوت قدرتْ بدبختی هولناکی را برای مردم او به‌ ارمغان آورده بود، دست برداشت، آمریکا همچنان از وی حمایت می‌کرد.

در مورد نیکاراگوئه می‌گوید نیازی به تامل زیاد در جنگ تروریستی رونالد ریگان در آن کشور نیست. این جنگ تروریستی، پس از آنکه دیوان بین‌المللی دادگستری به دلیل استفاده غیرمشروع از زور و با این عنوان که آن اقدام، یک نوع تروریسم بین‌المللی است، دستور توقف آن را صادر و آمریکا را به پرداخت غرامت قابل توجه محکوم کرد، همچنان ادامه یافت. پس از صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه آمریکا، واشنگتن آن را وتو کرد.

در کوبا عملیات‌های تروریستی واشنگتن برای مجازات کوبایی‌ها، به‌علت به شکست کشاندن عملیات ایالات متحده در خلیج خوک‌ها، توسط رئیس‌جمهور کندی و برادرش رابرت کندی‌،  دادستان کل‌، درنهایت خشم و انتقام آغاز شد. این جنگ تروریستی مساله کوچکی نبود. بخشی از آن جنگ توسط مرکز میامی سازمان سیا اجرا شد. در آن، ‌انجام عملیات‌هایی مانند بمباران هتل‌ها و تاسیسات صنعتی‌، غرق کردن قایق‌های ماهیگیری‌، مسمومیت محصولات کشاورزی و دامی، ‌آلوده‌سازی صادرات شکر و... نقض قانون بی‌طرفی و قانون ممنوعیت عملیات‌های سیا در ایالات متحده بود. انجام برخی از این عملیات‌ به‌طور مشخص توسط سیا مجاز نبود، اما به وسیله نیروهای تروریستی، البته با تامین مالی‌ و حمایت‌های همه‌جانبه سیا انجام شد.

نظر چامسکی درمورد طرح اتهام حمایت ایران از تروریسم از سوی دولت ایالات متحده چیست؟

یکی از اتهاماتی که همواره از سوی دولت آمریکا به ایران وارد شده است اتهام حمایت از تروریسم است که علت اصلی طرح این موضوع هم به حمایت جمهوری اسلامی ایران از «حزب‌الله» و «حماس» بر می‌گردد. چامسکی در این کتاب ضمن زیرسوال بردن این ادعا تاکید می‌کند هر دوی این جنبش‌ها، برای مقاومت در برابر خشونت و تجاوز اسرائیل که از حمایت آمریکا برخوردار است شکل گرفته‌اند. او بر این اعتقاد است که هرچه انسان درباره این گروه‌ها یا دیگر گروه‌های برخوردار از حمایت ایران فکر می‌کند، بیشتر به این نتیجه دست می‌یابد که این مساله به‌سختی می‌تواند رتبه ایران را در حمایت از تروریسم، حتی در داخل جهان اسلام بالا ببرد. از دیدگاه چامسکی در میان کشورهای اسلامی، عربستان‌سعودی به‌عنوان حامی تروریسم اسلامی در جایگاه اول قرار دارد. سعودی‌ها با بهره‌مندی از قدرت دیکتاتوری مذهبی‌شان و همچنین مقادیر عظیمی از ثروت نفتی، نه‌تنها از طریق کمک‌های مالی مستقیم، بلکه بیشتر به وسیله مبلغان مذهبی، نسخه اسلام‌افراطی وهابی و سلفی را از طریق مراکز دینی، مساجد، روحانیون و دیگر ابزارهای در دسترس ترویج می‌کنند. از نظر چامسکی گروه تروریستی داعش به‌عنوان شاخه افراطی بنیادگرایی مذهبی عربستان‌سعودی و شعله‌ور‌کننده زبانه‌های آتش تروریسم جهادی از جمله نتایج ترویج وهابی‌گری از سوی این کشور است.

به اعتقاد چامسکی، از دو جنبش مورد حمایت ایران، یعنی حزب‌الله و حماس، گناه حماس پیروزی در تنها انتخابات آزاد در جهان عرب است. گناه حزب‌الله نیز مجبور ساختن اسرائیل به‌عنوان یک رژیم غیرقانونی تروریست‌محور با کارنامه‌‌ای مملو از اعمال خشونت‌افراطی، کشتار، قتل و نابودی به عقب‌نشینی از مناطق اشغالی جنوب لبنان است که با نقض قطعنامه‌های شورای امنیت، به مدت چند دهه این مناطق را در اشغال داشت.

 نظر چامسکی در مورد مناقشه فلسطین و اسرائیل و جایگاه آمریکا در این مناقشه را هم بیان فرمایید.

چامسکی درباره این موضوع ابتدا به این مساله اشاره می‌کند که ایالات متحده‌ تنها در صورتی از دموکراسی حمایت می‌کند که نتایج آن با اهداف استراتژیک و اقتصادی‌اش همخوانی داشته باشد. این استنتاج اندوهناکی است که در طول زمان به اثبات رسیده است. از دیدگاه او 40 سال ایالات متحده باعث شده است که اردوگاه مخالف در اسرائیل و فلسطین‌، مانع اجماع بین‌المللی طرفدار حل‌وفصل سیاسی در شرایط مساعد شوند. ایالات متحده و اسرائیل برای حل مناقشات موجود خواستار پیش‌شرط‌های سختگیرانه‌ای هستند. از جمله پیش‌شرط‌ها این است که مذاکرات باید تحت‌نظارت واشنگتن باشد. این در صورتی است که از نظر چامسکی این مذاکرات ترجیحا باید تحت هدایت برخی طرف‌های بین‌المللی بی‌طرف باشد.

وی می‌گوید این قابل درک است که چرا حقوق فلسطینیان در سیاست و گفتمان ایالات متحده نادیده گرفته می‌شود؛ به این علت که فلسطینیان هیچ‌گونه ثروت و قدرتی ندارند. آنها تقریبا ‌هیچ پیشنهادی به نفع دغدغه‌های سیاسی ایالات متحده ارائه نمی‌دهند‌. در حقیقت، از منظر آمریکا آنها به‌عنوان یک مزاحم که «جهان عرب» را به هم ریخته‌اند و ‌دارای جایگاهی مخرب هستند در نظر گرفته می‌شوند. در مقابل‌، اسرائیل یک جامعه ثروتمند با صنایع نظامی پیچیده، پیشرفته و با تکنولوژی بالاست. از چند دهه گذشته، آن کشور یک متحد نظامی و استراتژیک ارزشمند برای آمریکا بوده‌ و «رابطه ویژه»‌اش با واشنگتن همواره استمرار داشته است.

چامسکی در توجیه حمایت آمریکا از اسرائیل، علاوه‌بر عوامل ژئواستراتژیک‌، اقتصادی و سیاسی که بسیار هم اهمیت دارند، به یک موضوع کلیدی نیز اشاره می‌کند و آن این است که نباید فراموش شود «کشورهای انگلوسفر» بریتانیا و شاخه‌هایش، متشکل از جوامع مستعمره بریتانیا از جمله ایالات متحده، همچون رژیم غاصب صهیونیستی روی خاکسترهای جمعیت‌های بومی سرکوب‌شده یا تقریبا نابوده‌شده سر بلند کردند. بر این اساس، طبیعی است که میان آنها و بنی‌اسرائیل، زمانی که یک مسیر مشابه را دنبال می‌کنند، همدردی حسی و شهودی وجود داشته باشد. اما در انتها به‌عنوان نتیجه مطالعاتی که بنده داشته‌ام می‌توانم بگویم که تعهدات همه‌جانبه ایالات متحده در قبال اسرائیل به‌گونه‌ای است که می‌توان گفت اسرائیل از گذشته تاکنون بخشی از منزلت و غرور ایالات متحده در عرصه سیاست خارجی بوده است؛ منزلتی که ایالات متحده را واداشته امنیت ملی اسرائیل را بخشی از امنیت ملی خود قلمداد کند. به‌طور کلی محور سیاست‌های ایالات متحده در خاورمیانه، در راستای تامین منافع اسرائیل و تضمین امنیت و موجودیت این دولت جعلی قابل ارزیابی است و ایراد اتهاماتی به جمهوری اسلامی ایران، مانند ادعای حمایت ایران از تروریسم، تلاش برای دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی، مخالفت با روند صلح خاورمیانه، دقیقا هستند که به ملاحظات امنیتی و منافع اسرائیل برمی‌گردند. حتی اتهام نقض حقوق بشر در ایران نیز در قالب کلی، تلاش برای اعمال فشار بر تهران به قصد تغییر رفتار ایران باید ارزیابی شود که مورد نظر اسرائیل است. بنابراین می‌توان گفت که «رابطه ویژه» آمریکا با اسرائیل و حساسیت به چالش و مسائل امنیتی آن، از مهم‌ترین شاخصه‌های سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه بوده است؛ به‌گونه‌ای که در طول شکل‌گیری دولت اسرائیل، آمریکا بارها نقش خود را به‌عنوان ستون بنیادین امنیت اسرائیل ایفا کرده است.

 

* نویسنده : محمدرضا محمدی روزنامه نگار

نظر شما