محسن بوالحسنی
خبرنگار
عصر روز دوشنبه، بیست و چهارم بهمن سال 1345 نه تنها برای خانواده فرخزاد که برای بسیاری از اهل فرهنگ، ادب و شعر معاصر نیز روز بسیار تلخی بود. فروغ فرخزاد چهارمین فرزند توران وزیریتبار و سرهنگ محمد فرخزاد تا آن روز، تجربه مجموعههای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» را از سر گذرانده و آنهمه شور و هیجان، به آرامش و شعری سهل اما ممتنع در «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» رسیده بود. تجربه زیستی پرفراز و نشیب که روی همین برگ از تقویم برای ابد، به ابد پیوست. در این 52 سال درباره فروغ فرخزاد، شعرش، زندگی شخصیاش و آنچه او بود حرف و حدیثها و نقد و تحلیل و مصاحبههای بسیار شده و میتوان گفت از فروغ نوشتن و گفتن، مثل شعرهای خود او به امری سهل و ممتنع تبدیل شده است. با این همه؛ شعر فروغ فرخزاد، شعری سرزنده، پیشنهاددهنده و پرخون بود که در زمان و زمانه خودش محصور و منحصر نشد و به دوران بعد از او راه پیدا کرد و شاید چهره متفاوت اما اصیل یک زن شاعر که به زن بودن خود افتخار میکرد را برای شاعران زن پس از خود به ارث گذاشت. کامیار عابدی، در گپی کوتاه با «ایران» از تأثیر فروغ بر شعر معاصر فارسی میگوید.
فروغ را باید اولین شاعری دانست که نه تنها زنانهنویسی را اتفاق نادرستی نمیدانست بلکه به آن تأکید داشت و درباره اهمیت آن در چند گفتوگو به تفصیل حرف زد. آیا بعد از فروغ شعر در اصالت زبان نویسنده و شعرش باقی ماند یا صرفاً اسیر جنسیت شد؟
همانطور که شما اشاره کردید به نظر میآید زنانهنویسی به قلم خود شاعران زن از دهه 30 و به قلم خود فروغ فرخزاد شروع شد. خود فروغ هم تا زمان مرگش این راه را ادامه داد و آن را به اوج رساند. البته بعد از فروغ تعداد بسیاری این راه را ادامه دادند و باعث شدند بعد از نیم قرن یکی از صداهای عمده در شعر امروز ایران، صدای زنان باشد. اما اینکه چرا شاعران ما بعد از فروغ نتوانستند به آن اندازه از رشد برسند شاید یکی از دلایلش این باشد که چیزی که فروغ در شعر و باورش داشت برای زنان بعد از او آنچنان مهم نبود و از آن راه دور شدند. فروغ بیشتر از آنکه در حوزه محتوی، صرافت داشته باشد به زبان و ساختارهای زبانیاش اهمیت میداد و ما در هفت سال پایانی زندگیاش میبینیم او به نوعی از سهولت و امتناع در شعر دست پیدا کرد که رشکبرانگیز بود. آنچه او در شعر مدرن فارسی به آن رسید، همان چیزی است که سعدی در شعر کلاسیک ما به آن رسیده بود یا هاتف اصفهانی و یا در متقدمین تا حدود زیادی ایرج میرزا. رسیدن به این شکل از نوشتن کار هر کسی نیست و ریشه در علل و عوامل بسیاری دارد که میتوان به تفصیل درباره آن گفت و ریشهیابی کرد.
تنها سهل و ممتنع بودن شعر فروغ است که باعث میشود شما آن را با سعدی مقایسه کنید؟
بله البته ما غیر از شعر مصداقهای دیگری هم برای این مسأله داریم. سالها پیش مرحوم عمران صلاحی تقویم جیبی فروغ را منتشر کرد که در بسیاری از روزهای این تقویم، او شعرهایی از سعدی را نوشته است. از طرفی دیگر کسانی مثل مسعود فرزاد، آیدین آغداشلو و احمدرضا احمدی و دیگرانی که با او حشر و نشر داشتند تأکید میکنند که فروغ همیشه دیوان سعدی کنار دستش بوده و مدام در حال خواندن. فروغ در شعر خود به برجستگیهایی رسید که رسیدن به آنها کار هر شاعری نیست و نخواهد بود. کلام او در شعر، طی سالیان آخر عمرش آنچنان تثبیت شده و ورزیده بود که میشود از آن دریافت که چقدر این شعر با زیست شاعر گره خورده است. باز برمیگردم به بحث شباهت او با سعدی. اگر دقت کنید میبینیم آنقدر که درباره حافظ کتاب نوشته شده درباره سعدی چنین اتفاقی نیفتاده است. نوشتن درباره شاعرانی که سعدیوار مینویسند واقعاً سخت است. همیشه میگویند برای شاعر شدن از سعدی الگو بگیرید ولی از آن تقلید نکنید چون این امکان وجود ندارد. درباره شعر فروغ هم همین را میشود گفت. پس اگر بتوانیم به یک شاعر معاصر چنین لقب و عنوانی را بدهیم به عقیده من هیچ کس جز فروغ برازنده آن نیست. به باور من فروغ، سعدی زمانه خودش است.
نظر شما