شناسهٔ خبر: 31106551 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: سیتنا | لینک خبر

روایتی از تجارت در مجلس: نماینده برای وزیر کاری می‌کند و وزیر برای نماینده

معصومه رشیدیان، خبرنگار انصاف نیوز: قاسم میرزایی نیکو، نماینده‌ی اصلاح طلب مجلس شورای اسلامی ضمن ارائه‌ی توضیحاتی درباره‌ی این دوره‌ی مجلس و حرف و حدیث‌های حول آن معتقد است که تلاش فراوانی می‌شود تا مجلس فعلی را ناکارآمد و فاسد نشان دهند و این درحالی است که آقای لاریجانی که سابقه‌ی چند دوره حضور در مجلس شورای اسلامی را دارد معتقد است که این مجلس نسبت به دوره‌‌ی پیش از خود سالم‌تر و کارآمدتر است.

صاحب‌خبر -

میرزایی نیکو در ادامه به تحلیل رفتار برخی از نمایندگان که به دنبال سازوکارهای نامشروعی در این نهاد هستند نیز پرداخت و گفت برخی برای حفظ این صندلی سبز در تلاش‌اند.

مجلس شورای اسلامی در استیضاح‌های سریالی که پیش از این شاهدش بودیم با انتقادات و گمانه‌زنی‌های منفی فراوانی روبرو شد، برخی این استیضاح‌ها را نوعی باج‌گیری از دولت دانستند. بعضی از وزرای استیضاح شده به پشت پرده‌ی این باج‌خواهی‌ها در نطق‌های خود در مجلس اشاره کردند. اما حرف و حدیث‌ها تنها به رابطه‌ی دولت و مجلس بازنمی‌گردد، منفعت طلبی‌های منطقه‌ای غیرکارشناسی با هدف حفظ رای، منفعت‌های شخصی و گروهی، همگی مواردی است که در دوره‌های اخیر مجلس منتقدانی داشته است.

اما اینها موضوعاتی است که میرزایی نیکو معتقد است که نمی‌توان آنها را به تمامی مجلس تسری داد و باید به تحرکاتی که برای تخریب مجلس انجام می‌شود هم توجه کرد، چه با برچسب لیست انگلیسی و چه مسایل دیگر او معتقد است خطی ایجاد شده است تا اصلاح طلبان حذف شوند.

در بخش دیگری از این گفت‌وگو میرزایی نیکو جزییات درآمد نمایندگان و هزینه‌های مجلس را نیز تشریح کرد.

متن کامل گفت‌وگو با قاسم میرزایی نیکو درباره‌ی مجلس دهم، هزینه‌ها و حرف و حدیث‌های حول آن را در ادامه بخوانید:

انصاف نیوز: باتوجه به حواشی موجود و انتشار اخباری از باج‌خواهی‌ها و باج‌دهی‌ها میان مجلس و دولت به‌طور کلی مجلس دهم را چطور ارزیابی می‌کنید؟

شاید سؤال سوگیرانه باشد! یعنی نوعی برچسب‌زنی و قضاوت در متن سؤال هست که فکر می‌کنم برای بررسی درست این موضوع شاید بهتر باشد که دو مقطع را باهم مقایسه کنیم: مثلا یک مجلس پیش از این را با مجلس کنونی؛ اینکه تنها بگوییم که این مجلس فلان گرفتاری‌ها را دارد کفایت نمی‌کند. مثلا اگر بخواهیم بگوییم که نمایندگان این مجلس تعداد غیبت‌شان بیشتر است باید لیست غیبت‌ها را داشته باشیم و بسنجیم.

اگر می‌خواهیم بگوییم که سطح سواد این مجلس خیلی پایین‌تر از سطح سواد مجلس قبلی است، باید میانگین سواد در دو دوره‌ی مجلس را بدست آورد و قیاس کرد. بنظرم بهترین حالت مقایسه کردن مستند است.

اتفاقا در جلسه‌ای درباره‌ی اصلاح ساختار دولت، از آقای لاریجانی سوال شد که «آقای لاریجانی شما چند دوره در مجلس بودید؛ باتوجه به جریانات مختلفی که اخیرا درباره‌ی نمایندگان رخ داده، آن را در قیاس با مجلس قبلی چگونه می‌بینید؟»

گفت «اتفاقا این مجلس کاملا پخته و بی‌توقع و سالم‌تر از همه‌ی دوره‌ها است»، دیدگاه ایشان چنین بود.

از دی ماه سال قبل خطی درست شد و گفتند که «اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تمومه ماجرا»! از همانجا هم شروع شد. اصولگراها که ماجرای‌شان تمام شده بوده و اصلا چیزی نداشتند که بخواهد تمام شود، پس قرار است که ماجرای اصلاح طلبان تمام شود و آنها در سیبل حملات قرار بگیرند و تیر خلاص به آنها زده شود و حذف شوند؛ چراکه مجلس، مجلسی بود که با اکثریت اصلاح طلبی تشکیل شد. درست است که مستقلین به دلیل فشارهایی که بر آنها بود بعدا اعلام استقلال کردند، اما من با بسیاری از اشخاص -از راست‌ترین تا چپ‌ترین نمایندگان- راجع به استانی شدن انتخابات صحبت کردم و هردو یک نگرانی را درباره‌ی انتخابات استانی دارند.

یا مثلا عنوانی ساخته شد که «لیست انگلیسی‌ها به مجلس آمد»، قصد این است که این لیست به قول آنها انگلیسی به شکلی مضمحل شوند، این لیست انگلیسی‌ها باید به‌نوعی ضربه بخورند و نباید فعالیت موفقی داشته باشند. می‌خواهم بگویم که تلاشی وجود دارد تا این مجموعه منفعل شود و برای انفعالش از روش‌های مختلفی استفاده شده است.

از سوی دیگر بعضی از این نمایندگان هم احساس کردند که این صندلی سبز، صندلی زیبایی است پس باید به آن اتصال داشته باشیم و بتوانیم آن را حفظ کنیم. بنابراین آن اهداف اصلی که دنبالش بودند، مثل: آزادی، استقلال، حصر و دیگر مسایل این‌چنینی را فاکتور گرفتند و هیچ‌یک به غیر از ۴-۵ نفر وارد این مسایل نشدند. پس یک عده‌ای رسیدند به اینکه ما باید شرایط و ابزار را برای اینکه دور بعد هم حضور داشته باشیم فراهم کنیم.

دسته‌ی بعدی به تجارت مجلس افتادند و باب تجارت باز شد. من نامش را گذاشته‌ام تجارت اما به‌هرحال اهداف منطقه‌ای داشته است. من برای اینکه بتوانم در منطقه‌ی خود کار مفیدی انجام دهم، هیچ راه دیگری ندارم جز اینکه امکانی فراهم کنم و با وزیر کنار بیایم؛ من برای او کاری کنم و او برای من کاری کند تا در منطقه‌ی من عملی انجام شود. این موضوع هم بازمی‌گردد به چارچوب قوانینی که بر این موضوع‌ها حاکم نیست. اگر ما تمام این کارها را روی برنامه انجام دهیم چنین معضلاتی نخواهیم داشت؛ برنامه یعنی: برنامه‌ی ششم، برنامه‌ی چشم‌انداز و برنامه‌ی بودجه‌ی سالانه برای من روشن کرده است که در استان من چه اتفاقی قرار است بیفتد، بنابراین برای چه باید هرروز پافشاری کنم و چیز دیگری از وزیر بخواهم؟!

پس یا وزیر گیری دارد و این برنامه‌ها را انجام نمی‌دهد، که اینها را می‌توان با تذکر و صحبت و جلسات مختلف حل کرد. ولی اینکه به سؤال، تحقیق و تفحص، استیضاح و حتی به سؤال از رییس جمهور می‌رسانیمش در چنین مواردی به نظرم نوعی دلالی و تجارت برای منافع منطقه‌ای وجود دارد. بنابراین برای اینکه منِ نوعی منافع منطقه‌ام را بالا ببرم، بتوانم خودم را آنجا حفظ کنم، آن صندلی حفظ شود و من رأی داشته باشم و به آن بازگردم، چنین اقداماتی می‌کنم.

سومین دسته هم کسانی‌اند که به‌دنبال منافع شخصی هستند. کسانی که تصورشان این است که تنها یک دوره بیشتر در مجلس نخواهند بود و می‌گویند مقادیر زیادی هزینه کرده‌اند. من تعجب می‌کنم، حتی بعضی می‌گویند که دو میلیارد تومان برای اینکه به مجلس بیایند خرج کرده‌اند!

کل حقوقی که اینها در دوره‌ی مجلس می‌گیرند حداکثر ۴۸۰ میلیون تومان است. پولی هم که بابت دفاترشان دریافت می‌کنند ۴ میلیون است؛ حداقل ماهی ۴ میلیون را که باید خرج کنند، تازه اگر تمام درآمد این چهارسال را کنار بگذارند، با ۵۰۰-۶۰۰ میلیون چیزی جبران نمی‌شود.

آن دو میلیاردی که پیش از ورود به مجلس خرج کرده‌اند را چگونه جبران می‌کنند؟! می‌افتند به سمت و سویی که آن هزینه را جبران کنند.

شکل بعدی‌اش این است که به هرحال ابزار اتصال‌شان به مجلس و شاخه‌های قدرت را با گماردن افراد مختلف در جاهای مختلف بالا ببرند. مثلا کسی با خود می‌گوید که «من قرار است دور بعد ازفلان‌جا بیایم، در فلان‌جا هم یک مجموعه‌ی مثلا ۱۶ هزار نیرویی وجود دارد، اگر مدیرعامل آن مجموعه با من هم راستا شود در انتخابات نفعی برای من دارد.»

آخرین مورد و نمونه هم منفعت‌های بسیار شخصی است. آنجا که منِ نوعی برای خانواده‌ و آشنا که مثلا تحویل اتومبیل‌شان عقب افتاده یا برای خودم اتومبیلی بگیرم؛ بالاخره قیمت این اتومبیل با بیرون ۱۰۰ تومان اختلاف دارد و ۱۰۰ میلیون و خرده‌ای برای من می‌ماند! کارهای این‌چنینی هم انجام می‌دهند.

اما در نهایت اینکه این موضوع را به کل مجلس تسری دهید، چنین چیزی صحت ندارد. تک موردی‌ها را نمی‌توانید به کلیت مجلس تعمیم دهید.

البته یک عده هم واقعا یک لاقبا هستند؛ نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم اما من همان پیش از انتخابات محکم به مردم گفتم که «هیچ کاری نمی‌توانم برای شما انجام دهم؛ با این وضعیت کشور و این وضعیتی که احمدی نژاد به وجود آورده (آن موقع هنوز برجام نتیجه نداده بود) نه می‌توانم جاده‌تان را درست کنم، نه می‌توانم مجموعه‌ای برایتان درست کنم و… اما یک قول به شما می‌دهم، به شما دروغ نمی‌گویم، خیانت نمی‌کنم، منافع شخصی خودم را فدای منافع جمع می‌کنم، خرد جمعی را مدنظر قرار می‌دهم. این پیمان‌ها را شاید بسیاری از نمایندگان دیگر هم بسته باشند، اما گفتن و  انجام دادن متفاوت است.

اینکه بگوییم این مجلس بد شده و خراب شده کارساز نیست و مشکل ایجاد می‌کند؛ به اندازه‌ی کافی همه می‌خواهند چنین ذهنیتی را ایجاد کنند.

مسأله این است که مجلس کارکرد عجیب و غریبی پیدا کرده و نمی‌شود فهمید که در مقابل آن چکار می‌توان کرد؛ مثلا این استیضاح‌های سریالی در وضعیت کنونی چه معنی دارد؟ نظر شما در این مورد چیست؟ آیا واقعا همه‌ی وزرای استیضاح شده به حق به این مرحله رسیدند؟

قبول دارم؛ این استیضاح‌ها بی‌نتیجه بود چون وزیر بعدی که بهتر نبود؛ کرباسیان رفته و دژپسند آمده. در این هیچ شکی نیست، حرف شما در این مورد صحیح است. من این موضوع را می‌گذارم به‌پای رؤسا و هیأت رییسه‌های فراکسیون‌ها. به نظر من فراکسیون‌ها رها کرده‌اند و آن‌طور که بایسته و شایسته است نیروهای خود را جمع نکرده‌اند.

نکته‌ی نخست این است که هیچ‌کدامشان اسم ندارند. نه اصول گرایان، نه اصلاح طلبان و نه ولایی‌ها (به قول خودشان)؛ هیچ‌کدام اینها اسامی اعضاشان مشخص نیست. بیایند بگویند که این افراد حداقل عضو فلان فراکسیون هستند.

یکی از ویژگی‌های حزب که در مجلس حضور ندارد، این بود که می‌توانستید بگویید این حزب مؤتلفه است، این حزب اتحاد ملت ایران است و این حزب فلان است، در آن صورت می‌شد یقه‌ی حزب را گرفت و گفت که آقای حزب، فلان شخص را تو به مجلس فرستادی و الان عملکردش این ایرادات را دارد. یکی از گرفتاری‌های ما همین مسأله است که حزب در مجلس جایگاهی ندارد. پس یکی از راهکارها برای اصلاح این روند نقش پیدا کردن احزاب در انتخابات و در مجلس است.

نکته‌ی دوم این است که فرد وقتی گرایش حزبی دارد پس از پیروزی نباید بگوید که من مدیون هیچ‌کس نیستم و از هیچ دار و دسته‌ و حزبی رأی کسب نکردم. اینکه آقای واعظی می‌گوید که آقای رییس جمهور از هیچ‌کسی رأی نگرفته و رأی خودش بوده است، خب این نشان می‌دهد که اصلا پایبند به چارچوب‌های اصلاح و اصلاح طلبی یا پایگاه‌های حزبی و حزب گرایی نیست. بالاخره احزاب و تشکل‌ها با هم جمع شدند که این اتفاق افتاد و به آقای روحانی رأی دادند. پرچمدار یا غیر پرچمدار؛ اصلاح طلب‌ها دیدند که هیچ‌کس دیگری ندارند، حتی اصولگراها هم تصور کردند که اگر این آدم بیاید باتوجه به اینکه الان اوضاع خوب نیست، شخص مناسبی است.

الان گیر ما این است که کسانی‌که سردمدار فراکسیون‌ها در مجلس شدند، فراکسیونی عمل نکردند. هر جایی دلشان خواست باج دادند به این طرف و هر زمانی هم دلشان خواست باج دادند به آن طرف دیگر. یک وسط درست کردیم که آنها این وسط بازی می‌کردند، یک روز با این طرف بودند و یک روز با آن طرف.

یک فراکسیون امید درست کردیم که از تفکر اصلاح طلبی و تَکرار می‌کنم نشأت می‌گرفت، اما نیامد کنترل کند. چرا باید یک آقای نماینده‌ای تلاش ‌کند که فلان مدیر را فلان جا بکارد؟ چرا باید تلاش کند فلان اعتبار را از فلان‌جا بگیرد؟ تلاش می‌کند مثلا فلان‌قدر اعتبار بانکی برای مجموعه‌ی خود بگیرد… این اگر متصل به گروه اصول گرا یا اصلاح طلب است باید یقه‌شان را بگیریم، اگر متصل به اعتدال توسعه است که دیگری نمایندگی‌اش را می‌کند باید سؤال کنیم و آنها هستند که باید جوابگو باشند.

ممکن است فراکسیون‌ها بگویند که نه! ما به این کارها کاری نداریم. ما فقط کارهای رسمی‌مان را انجام می‌دهیم! اما می‌بینیم که در آن کارهای رسمی هم ضعیف عمل می‌کنند. یعنی در استیضاح‌ها هم فرد قرار بوده است طبق تصمیم فراکسیون به استیضاح رأی ندهند، بعد می‌رود و به عنوان مخالف وزیر صحبت می‌کند! این دست اتفاقات کم نیستند.

یک نکته‌ی دیگر هم که باید به آن دقت شود این است که مجلس به بی‌پولی خورده است. یعنی با رکود و عدم رونق مواجه شده. شاید اگر در دوران این گرفتاری‌هایی که بی‌سابقه هستند نبودیم و دوران تحریم نبود، اوضاع و احوال هم به این صورتی که می‌بینید نبود که هرروز یقه‌ی هم‌دیگر را بگیریم، به مسایل دیگری می‌پرداختیم، دست وزرا باز بود، پروژه‌ها را تمام می‌کردیم؛ چندین هزار پروژه‌ی ناتمام در استان‌ها مانده است.

من اعتقاد دارم خاک بزرگی که بر سر مجلس ریخته شد و تبعات آن هنوز هم ادامه دارد، این یارانه‌ها بود. یارانه‌هایی که برای تمام دهک‌های جامعه تعیین شد و آن جریان پوپولیستی که ایجاد شد و به مردم گفت که من ماهی فلان قدر به همه می‌دهم این مشکل را ایجاد کرد. نفت سر سفره خانمان را آتش زد! مثل چلوکباب داغ زمان انتخابات که آمد گفت این یارانه را بگیرید اما به من رأی دهید! این جریان پوپولیستی که فقط شعار خام پشتش بود و تهی از یک تفکر پخته بود، متأسفانه همراه با خود تمام مجموعه‌ی نظام را هم درگیر کرد.

می‌دانید دادن سالانه ۴۵ هزار میلیارد تومان یارانه چه نتیجه‌ای دارد؟! منطقه‌ی خودم را مثال می‌زنم: در منطقه‌ی ما، یعنی دماوند و فیروزکوه ۲۰۰ هزار نفر از دولت یارانه می‌گیرند، یعنی ماهی ۹ میلیارد تومان! اگر این ماهی ۹میلیارد تومان را به کسی بدهند که هیچ کاری بلد نباشد هم حداقل اشتغال آنجا را حل می‌کند، لااقل دو کارخانه می‌زند. یعنی سالیانه ۱۱۰ میلیارد تومان هزینه می‌شود. با این پول چه کارها که می‌شد کرد.

برنامه‌ی وحشتناکی بود که اصلا کشور را با یک بحران این‌چنینی مواجه کرد. الان به مردم بگویید می‌گویند «حقم است، این را هم نمی‌خواهید بدهید؟ من ۵ بچه دارم و ۵ تا ۴۰ تومان می‌شود ۲۰۰ تومان و با همین زندگی‌ام را می‌گردانم.» درحالی که هیچ گرفتاری را از کسی حل نمی‌کند. حداقل در تهران کسی نمی‌فهمد یارانه کی می‌آید و کی می‌رود. ولی این پول اگر در دست دولت بود حتما کمک بیشتری می‌کرد.

هیچکس هم حاضر به جراحی این موضوع نیست، هیچکس حاضر نیست صحبت کند. با مردم صحبت کنیم، به مردم رک این حرف‌ها و مشکلات را بگوییم. این هم یکی از گرفتاری‌های مجلس است.

آخرین مورد هم اتحاد ضدبرجامی‌‌های بیرونی با ضدبرجامی‌های داخل است. برجام یک نقطه عطف تفکر بود، که می‌شود با مذاکره و گفت‌وگو مسایل را حل کرد؛ یعنی می‌شود با مذاکره مساله‌ی حصر را حل کرد، می‌شود با مذاکره گروه‌ها را به هم پیوند داد، می‌شود با مذاکره جریاناتی شبیه به دی‌ماه گذشته را کنترل کرد، می‌توان با گفت‌وگو با یکدیگر خیلی از مسایل دیگر که بن سلمان، اسراییل و ترامپ با تشکیل یک مثلث شوم عارض کرده‌اند را پشت سر گذاشت و مهار کرد. این مسأله جز با تفکر برجامی مهار شدنی نیست.

شما می‌دانید که اگر اتفاق بدی بیفتد و هرج و مرجی مثل دیماه گذشته رخ دهد اصلا هیچ چیز نخواهد ماند؛ بنابراین مجلسی‌ها بجای اینکه طومار بیاورند، تظاهرات کنند، با FATF برخورد کنند، با CFT مقابله کنند و بودجه‌های منطقه‌ای و شخصی ببندند، اگر به این انسجام می‌پرداختند و آنچه که دارند و آنچه باید خرج کنند را حساب و کتاب می‌کردند، مجلس این‌چنین نبود.

ما، همه‌ی تندروها و کندروهای مجلس با هم تنها ۲۰ درصد اختلاف سلیقه داریم. ما می‌گوییم مثلا در همه‌چیز فلان کار را نکنید، آنها می‌گویند که نه باید در همه‌جا فلان رفتار را داشت. ما می‌گوییم قانون را بگذاریم وسط و آنها می‌گویند که نه و راهکار دیگری مدنظر دارند. یک سری مسایل این‌چنینی داریم.

به نظر من برای نسل ما که پدیدآورنده‌ی انقلاب است، نسل بعد از ما که ادامه دهنده‌اش است و نسل بعد از آن که الان سرگشته مانده باید بررسی‌های دقیقی انجام شود؛ این جوان‌ها مانده‌اند که با این اوضاع، زندگی‌شان چه خواهد شد، با این مجلسی که همه به فکر خودشان هستند چه اتفاقی خواهد افتاد؟!

در نهایت به نظر من با گفتن اینکه مجلس فلان‌جور است نمی‌توان چیزی را حل کرد و اتفاقی نمی‌افتد.

اشاره‌ای کردید، اما می‌توانید توضیح بیشتری دهید که دقیقا مبلغ دریافتی نمایندگان چقدر است؟ چه حقوق، چه هزینه‌ی دفاتر و راننده و مشاور و…

من می‌توانم فیشم را بگیرم و به شما بدهم تا کاملا روشن شود؛ نمایندگی یک حقوق ثابت دارد که حدود ۶ میلیون تومان تا ۱۰ میلیون تومان است. یعنی بعضی ۶ میلیون می‌گیرند برخی ۷ ، ۸ یا ۱۰ میلیون. چرا؟ چون برخی عضو هیأت علمی جاهای مختلفی هستند و…

حقوق هیأت رییسه‌ی مجلس با نمایندگان فرق می‌کند؟

خیر، فرقی ندارد. منتها ممکن است فلان نماینده، در شرکت نفت بوده باشد و آنجا حقوق بیشتری مثلا از ۱۰، ۱۵ میلیون تا ۲۰ میلیون می‌گرفته است، در مجلس حقوقش مشخص بوده، این نماینده می‌توانست انتخاب کند که یا این حقوق را داشته باشد یا آن حقوق را.

من هنوز برایم ۶ میلیون و ۸۰۰ و خرده‌ای می‌ریزند. مبلغی را هم برای دفاتر می‌ریزند. برای دفاتر یک رقم ثابت بود که تقریبا ۹ یا ده میلیون تومان بود. منتها چون مثلا نماینده‌ای پرواز هم داشته یک مبلغی هم برای پرواز در نظر گرفته می‌شود. چون از ماشین استفاده نمی‌کرده ۵ میلیون هم بابت این موضوع دریافت می‌کرده، چون از راننده استفاده نمی‌کرده یک مبلغی روی آن مبلغ می‌آید. وضعیت استانی، یعنی دوری جا و… ضریب‌هایی می‌خورده که با احتساب حقوق مجموعا چیزی حدود ۲۰ میلیون دریافتی یک نماینده می‌شود.

خود من ۳ دفتر دارم. دفاترم را می‌گردانم. بعضی جاها از کارمندان داخلی استفاده می‌شود اما در بعضی مواقع هم چاره‌ای نیست و باید از بیرون نیرویی بگیرید یا دفتر را اجاره کنید.

هزینه‌ی مسکن و خرید خودرو و… چطور؟

برای کسانی که تهران خانه اجازه می کنند  تا ۱۵۰ میلیون تومان پول پیش خانه می‌دادند؛ این ۱۵۰ میلیون تومان را یا باید آخر دوره بازگردانده شود و یا اینکه بگویید هرماه از حقوق‌تان کم کنند. خودرویی هم برای همه در نظر گرفتند حدود ۸۰-۹۰ میلیون تومان و به همه یک حواله‌ی خودرو هم دادند. همین.

یعنی هیچ امتیاز دیگری نیست. آنهایی که خودروهای‌شان را نگاه داشتند الان ۲۰۰ تومان می‌فروشند و کسانی‌ هم که فروختند ضرر کردند. [با خنده]

منظور اینکه پولدار نمی‌شویم. بدانید که اگر کسی پولدار است از جای دیگری است، مثلا تجارت دارد و قبل از آن پولدار بوده.

یا ممکن است…

اگر که مثلا بی‌پول بوده و الان پولدار شده، بله. هم مجلس و هم دولت باید این سایت شفافیت را راه می‌انداخت. سایتی که در آن دریافتی‌ها اعم از حقوق، مزایا و… ذکر شود. قوه قضاییه موظف بوده اموال تمام مسوولین نظام را قبل و بعد از مسوولیت‌شان رصد کند و به مردم گزارش دهد.

این سایت به شفاف شدن کارهای پنهانی چه کمکی می‌تواند بکند؟ مثلا همین توصیه‌نامه‌ها به بانک‌هاو شرکت‌های خودروسازی و… اگر در اینها اتفاقی بیفتد که کسی متوجه نمی‌شود، مثلا ما شنیده‌ایم که در روز چند صد نامه از مجلس فقط به بانک ملی می‌رود.

خود من فکر می‌کنم نزدیک به۷۰۰ وام از بانک ملی برای مردم گرفته‌ام. حتی یکی از این وام‌ها برای شخص خودم و رفقا و نزدیکانم نبوده است. ولی همه‌ی نامه‌ها معلوم است.

بنابراین سهمیه‌ای است که بانک‌ها معلوم کرده‌اند؛ می‌گویند در هر منطقه‌ای این اندازه وام دومیلیونی به افراد بدهید، دو میلیون است نه بیشتر. بعید می‌دانم در اینها بتوان مورد شخصی پیدا کرد.

بانک یک نمونه است، ولی بطور کلی چون بسیاری از سازوکارها در مجلس شفاف نیست، می‌تواند مفسده انگیز باشد…

به نظر من اگر بتوانیم مر و مواد قانون را در همه‌جا رعایت کنیم حتما بسیاری از این مسایل حل می‌شود. قانون حضور ندارد، اگر قانون حضور داشته باشد همه به آن تمکین می‌کنند.

قدیمی‌ها می‌گفتند «قانون را بابای تو که نماینده‌ی مجلس است می‌نویسد و بابای من که پاسبان است با گرفتن ۵ تومان آن را می‌شکند» الان هم همین‌طور است، قانون را اجرا نمی‌کنند.

این بده‌بستانی که من گفتم میان وزیر و زیرمجموعه‌اش و مجلس است به همین دلیل است دیگر، او می‌خواهد سر پست بماند، این هم می‌خواهد سر پست بماند و با هم‌دیگر بده‌بستان می‌کنند، این خیلی بد است.

قانون مشخص کرده که مثلا برای دماوند باید فلان کار را بکنی، این کار را نمی‌کند و این بودجه را خرج جای دیگر و کار دیگر می‌کند، چون بودجه ردیف ملی ندارد. آنجا که ردیف ملی دارد تکلیفش روشن است، آنجا که ایجاد می‌شود و اختیاراتی است که به وزیر داده می‌شود، اینها است که مشکل آفرین است. البته فکر می‌کنم که در این بودجه‌ی اخیر کمی شفاف‌تر شده است.

این را هم در نظر بگیرید که در مجلس با همه‌ی بیکاری‌اش کارهایی انجام شده که بسیار مثبت و زیربنایی است. وضعیت معلمان، بیمه‌داران، وضعیت جانبازان و.. را اصلاح کرد.

وضعیت احزاب و انتخابات شوراها اصلاح شد. دقت کنید که ما سپنتا نیکنام را بازگرداندیم. مینو خالقی را ماه‌ها بردیم و آوردیم که اشتباه می‌کنید. منظور اینکه داریم مبنای خوبی می‌گذاریم. داریم با نظارت استصوابی و اینکه بالاخره حاصل انتخاب شما این است دست و پنجه نرم می‌کنیم.

یک اتفاق خوب دیگر این است که شورای نگهبان با شرایطی به انتخابات استانی رضایت داده است. استانی شدن انتخابات به معنی جمع شدن همه‌ی این دکان‌ها است.

اگر اتفاق این‌چنینی بیفتد و انتخابات حزبی شود شاید مفر خیلی خوبی باشد.

انسانم آرزوست!

انتهای پیام

برچسب‌ها:

نظر شما