مشخصات
فــــــيلم
عنوان: «محفظه پرنده»
محصول: شرکتهای بلوگرس و نتفلیکس
تهیهکنندگان: دیلان کلارک، کریس مورگان و کلیتون تاون سند
سناریست: اریک های سرر براساس رمانی نوشته جاش مالرمان
کارگردان: سوزان بییر / مدیر فیلمبرداری: سالواتوره توتینو
تدوینگر: بن لستر / موسیقی متن: ترنت رزنور و اتیکاس راس
طول مدت: 124 دقیقه
بازیگران: ساندرا بولاک، تری وانته رودز، جان مالکوویچ، سارا پولسون، جکی ویور، رزا سالازار، دانییل مکدانلد، لیل رل هووری، تام هالندر، کولسون بیکر، بیدی. وونگ و پروییت تیلور وینس.
وصال روحانـي
مترجم
یکی از موفقترین فیلمهای ماورایی و آخرالزمانی ماههای اخیر سینمای جهان کاری است تازه از سوزان بییر به نام «محفظه پرنده» (یا «قفس پرنده») و ویژگی مهم آن تفاوتهایی است که با سایر آثار موجود در این زمینه دارد. در این فیلم که براساس رمانی از جاش مالرمان ساخته شده، جامعهای را میبینیم که به سبب هجوم خطراتی ناشناخته به سوی یک فروپاشی کامل پیش میرود. این خطرات از جانب موجودات و اشیایی شکل میگیرد که در مواجهه با هر فردی به شکل بزرگترین خطر و جدیترین عامل ویرانی آن فرد جلوهگری میکنند و در نهایت آن افراد را به سوی نابودسازی خویش و هر رویکرد افراطی و تخلف امکانپذیری سوق میدهند.چاره کار و تقابل با این خطرسازان مرگآفرین حرکت به سمت دنیایی بیرون از حیطه این موجودات با چشمهای بسته و به واقع دیدن اتفاقات فقط با چشم درون و حس کردن اطراف است. این کشفی است که یک هنرمند زن به نام مالوری (با بازی ساندرا بولاک) به طور اتفاقی صورت میدهد و گروه کوچکی از مردمانی که در یک خانه پناه گرفتهاند نیز مثل او میاندیشند.
مالوری باردار است و شک دارد که مهیای زایمان و مادر شدن باشد. با این حال گذشت زمان نشان میدهد این زن با همه مشکلات و ابهامهایش باید نه فقط خودش بلکه دو کودک را در سفری خطرناک و با چشمهایی بسته (با روبان) در مسیر سخت یک رودخانه به سمت بقا و امید زنده ماندن سوق بدهد و این فقط ارائه یک نمای کلی از مشکلاتی است که در این راه برای او و همراهانش وجود دارد. در این فیلم جان مالکوویچ نماد مسلم هنر بازیگری و همچنین تریوانته رودز، جکی ویور و سارا پولسون هم بازی کردهاند ولی نیروی اصلی و فکر حاکم را در وجود سوزان بییر جستوجو کنید که کارگردان این فیلم و زنی 59 ساله از دانمارک است.
به سوی قلل حرفهای
امریکاییها که تهیهکنندگان این فیلم و همچنین توزیعکننده آن از طریق شرکتهایی مثل بلوگرس و نت فلیکس هستند، بییر را بیشتر به عنوان کارگردان مینیسریال «مدیر شب» که در سال 2016 پخش شد، میشناسند که اقتباسی از یک رمان نوشته جان لوکاره است ولی حقیقت امر این است که سایر کارهای بییر مثل «برادران» (محصول 2004)، «بعد از عروسی» (2006) و «در یک دنیای بهتر» عمق بیشتری داشتند و تضادهای روحی را فزونتر به تصور میکشیدند و آخری جایزه اسکار برترین فیلم «خارجی» (غیرانگلیسی زبان) سال 2010 را کسب کرد. خصلت باارزش دیگر در کارهای بییر که فیلمهای «Credo» (1997)، «یک بار در تمامی عمر» (2000)، «قلبهای باز» (2002) و «شانس دوم» (2014) را نیز دربرمیگیرد، قوه راهنمایی بازیگران تحت اختیارش و رهنمون کردن آنها به سوی قلل حرفهشان از طریق رعایت اصول و الزامهای این حرفه در عین ایجاد فرصتهای لازم برای فیالبداههگویی و اعتلا بخشیدن آن از طریق سلایق و نبوغ فردی است.
ادغامی از رمز و ترس
این نیز مسأله مهمی است که
«Bird Box» با همه ابداعات و نوگوییها و تنوعهای آن اولین مرتبه ورود بییر به وادی فیلمهای علمی تخیلی و موضوعات فرارستاخیزی است و او به عنوان کار بعدیاش هم نه فیلمی از این قبیل بلکه یک درام انسانی و عادی به نام «متلاشی شدن» را برگزیده که آن را برای شبکه H.B.O و به صورت یک مینیسریال شش قسمتی در دست ساخت دارد. بنابراین بییر پس از توفیق هنری قابل توجه «محفظه پرنده» دائماً با این سؤال مواجه بوده که چطور به سمت این پروژه رفته و چه چیزی درون این قصه وی را به سوی خود کشیده است. بییر که اولین کارگردان زنی است که جوایز گلدن گلوب، امی (اسکار تلویزیونی) و اسکار و همچنین جایزه فیلم برتر سال اروپا را برده (سایر کارگردانان شاخص زن فقط یکی دو جایزه از این کلکسیون را تصاحب کردهاند) و خانواده پدرش بعد از به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان طی دهه 1930 از آنجا گریختند و به کپنهاگ آمدند و خاندان مادرش نیز از بدو قرن بیستم از روسیه به دانمارک مهاجرت کرده بودند، درباره نکته فوق میگوید: این موضوع متفاوت و جذاب فیلم بود که مرا به سوی خود کشید و احساس کردم که ادغامی از کارهای مرموز و ترسناک و آیندهنگر و با تکیه بر یک رویداد آخرالزمانی است. من محتوایی را در همین ماجرای خیالی دیدم که معمولاً در کارهای عمیقتر و انسانیتر میتوان مشابه آن را یافت. شاید هم هیجانات و چالشهای انجام چنین کاری مرا به سوی خود کشید و در نهایت دیدم از انجام این کار وجد و لذتی میبرم که شاید انتظار آن را از قبل نداشتم و مثل ورود به جهان آینده در شرایطی بود که هر رخدادی در ارتباط با آن قابل انتظار باشد. یک زندگی موهوم و بند شده به سستترین عناصر و توأم با احتمال شدید سقوط کافی بود تا احساس کنم ارزش تلاش و ورود به فضاهای ناشناخته را دارد.
درخشش تازهای از بولاک
کاراکتر مالوری در مرکز فیلم نقش و سهمی غیرقابل انکار دارد و شکی نیست که ساندرا بولاک پرتجربه و امریکایی بعد از توفیقی که در یک فیلم علمی - تخیلی و فضایی دیگر با نام آشنای «جاذبه» در سال 2013 داشت، در این فیلم نیز بخوبی از عهده کارش برآمده است. بییر درباره این کاراکتر میگوید:« شاید مالوری در ابتدای فیلم و پیش از شروع ماجراهای اصلی فقط به دردسرهای مادر شدن و رفع آن میاندیشید ولی به آرامی در وجود خود حس استقلال و نیاز به بقایی را حس میکند که پیشتر برایش غریبه بوده است.»
این خطر بزرگ و ماجرای ثانوی که به سرعت تبدیل به اتفاق اول میشود، وجود او را کاملتر میسازد و در نهایت تصویری در فیلم جدید بییر از وی ارائه میشود که حتی در فیلمهای متمرکز بر زنان نیز نمونههای آن چندان رؤیت نشده است.
سوزان بییر در این ارتباط اظهار میدارد: از نظر من فوقالعادهترین مسأله، توان و امید فراوانی است که این زن (مالوری) به مسیر سخت پیشروی خود و فرجام کارش دارد. او در این زمینه حتی تا مرز خشونت هم پیش میرود ولی هر چیزی در این زمینه و حتی تندرویهای او ناشی از حس مسئولیتی است که نسبت به کودکان همراه با خود دارد. بییر ادامه میدهد : ما مدیون ساندرا بولاک هم شدیم زیرا نقش و کارش را بسیار جدی گرفته بود و بارها در طول فیلمبرداری رو به بچهها کرد و گفت به او به چشم «بولاک بازیگر» نگاه نکنند و او خود مالوری است که دارد با آنها حرف میزند. این باور راسخ کاراکتر مالوری است که تنها راه زنده ماندن در این شرایط طاقتفرسا، محکم و سرسخت بودن در اعلاترین درجات آن است.
بیننده در مقام بازیگر
راز موفقیت «Bird Box» شاید این نکته باشد که بیننده با همذاتپنداری با کاراکترهای اصلی یعنی ساندرا بولاک و تری وانته رودز و بویژه نفر اول با خود فکر میکند اگر به جای او بود با این وضعیت چطور برخورد میکرد و راه و چاه فراروی او دقیقاً چیست. بییر میگوید در حیطه فیلمهای ساینس فیکشن و آیندهنگر و خیالی و حادثهای فقط باید به اینگونه کنکاشها و نفوذهای از سر ناامیدی به دنیای پیشرو دست زد و جلو رفت و جنگید و امیدوار ماند. وقتی داستان فیلم خبر از فاجعهای میدهد که در راه است، بشر به مخاطره افتاده به تکاپوی بزرگی میافتد، تا راه خلاصی را بیابد و صرفنظر از اینکه نتیجه این تقلا چیست، نفس کوشش است که انسان و تبار او را سرفراز نگه میدارد. این حس مبارزهجویی و حتی لزوم جنگیدن با خطرناکترین ناشناختهها مسألهای است که به بشر احترامی را ارزانی میدارد که در درازای تاریخ گاهی سزاوار آن و زمانی هم نامستحق برای بهرهبرداری از آن نشان داده است.
منبع: New York Times
نظر شما