کمی صحبت کردیم. میهمانها هرکدام با دیدن خاکپور به سمتش میآمدند تا با او دیدهبوسی کنند و صحبتها نیمهتمام میماند. جای مناسبی برای خلوت کردن و حرف زدن نبود، جشن میهمانی 200پیشکسوت ورزشی پر از حرف و خاطره. شمارهاش را گرفتم برای مصاحبه. اسم مصاحبه که آمد وسط، برق چشمشهایش خاموش شد. لبخند روی لبش ماسید. جدی شد. «مصاحبه در چه زمینهای؟ فوتبال؟ نمیدانید من متخصص فوتبال نیستم؟ نمیدانید من تخصصی در فوتبال ندارم؟ نمیدانید علاقهای به این رشته ندارم؟»
جو دوروبرمان یکدفعه سنگین شد. چندنفری که دوروبرمان بودند، ساکت شدند و به محمدخاکپوری نگاه کردند که کمی برافروخته شده بود. با شوخی جو را تلطیف کردم. «چطور است بهعنوان کارشناس لولهکشی آب با شما صحبت کنیم؟» زد زیر خنده. جو عوض شد. کمی آرامتر گرفت. دست دادیم و قرار شد در تماس باشیم. موقع دور شدن و رفتن، یکی نزدیکم شد و آرام پرسید: «قضیه لولهکشی چی بود آقا؟»
سکوت کردم و سری تکان دادم و دور شدم.
***
چند سال قبل بود که خبری آمد از فدراسیون فوتبال، با محمد خاکپور تماس گرفتند برای ترمیم سیستم لولهکشی آنجا! گویا لولهکشی که باید به او زنگ میزدند، خاکپور نامی بود و کارمندان آنجا اشتباهی با محمد خاکپور تماس گرفته بودند! خبری که برخلاف ظاهرش خندهدار نبود. آن روزها خیلیها میگفتند این خبر جعلی است و فقط برای مطرح شدن نام یک سایت ورزشی منتشر شده است اما کنایه این بارم به خاکپور و لبخند تلخش چیز دیگری میگفت. فوتبالی که محمدخاکپور از آن بیزار باشد، لابد فوتبالی است که خیلی جاهایش ایراد دارد. آنقدر ایراد دارد که شخصیت آرامی چون محمد خاکپور، اینگونه آشفته شود.
* نویسنده : هومن جعفری روزنامهنگار
نظر شما