به گزارش ایلنا، بیهیچ هدف و مقصودی هرگاه موجی از راه رسیده، جملگی بر آن سوار شده و سپس سرگشته و حیران در گرداب ناکجاآباد گرفتار ماندهایم.
این امر مختص عرصه مشخص و واحدی نیست و مصداق فراوان دارد؛ سیاست، فرهنگ، اقتصاد و هنجارهای جامعهمان به این معضل گره خورده است. یکی از بارزترین نمودهای آن در حوزه ورزش، تراکتور است. مجموعهای که قاعدتا میبایست تیمی فوتبالی باشد امّا ناخدایان بینام و نشان این کشتی، پهنه و مسیری را برای حرکت برگزیده که بخشی از بار فرهنگ و چه بسا سیاست را نیز بر آن سوار کرده است و با موجهای به راه افتاده از سوی افراد غیر، مسافران این کشتی و بارهای موجود در آن با تلاطم مواجه شدهاند.
به بیانی دیگر، یکی از سرهای کلاف فرهنگ، سیاست و هنجارهای اجتماعی را با هدف چشم نوازی هر چه بیشتر، به دامن تراکتور بافتهاند و سرانجامی هم برای آن قرار ندادهاند.
تحرکات و تلاطم موجها، این کلاف را به سمتی کشانده و نخهایی که قرار بود تار و پود شوند و جلوهگری کنند، بیهدف بازتر شده و بیش از پیش در هم پیچ خورده و فرهنگ و سیاست و هنجارهای جامعه به کلافی سردرگم در تراکتور تبدیل شدهاند.
بودند افرادی که سرانجام مکافات این موجسواری و پیچ در پیچ کردن نخها و فروافتادگی را یادآور شوند. گفتند همه تخممرغها را در سبد تراکتور نگذارید. گفتند تراکتور بادکنک نیست که هر که در آن دمی فرو برد و بزرگ و بزرگتر کند. حتی خارج شدن دود سیاه و زشت سیاست از اگزوز تراکتور را هم دیدند و هشدار دادند. امّا گوش ناخدایان و البته موج سواران سیاست زده، این نالهها را نشنیده و فریادها به جایی نرسید.
هماره مقصود ناخدایان بینام نشان این کشتی (تراکتور) با مقصد مدنظر مسافران (هواداران) متفاوت بوده است. آنان خواستهاند بار اضافیِ نهاده شده را از مردابها عبور دهند و به مقصد برسند و پس از آن، کشتی را وا رهانند.
وضعیت حال و سرنوشت آینده، حاصل تبعات و مکافات وقایع گذشته است و اگر درس نگرفته و تجربه به کار نیاید، تکرار آن اجتناب ناپذیر است. قصدی بر قضاوت و صدور حکم برای تعیین عاملان گرفتار شده این کشتی در باتلاق (لجنزار) مکافات نیست. همانطور که گفته شد، منشا و گره اصلی این کلاف سردرگم، متفاوت بودن "مقصود" ناخدای آن با مقصد مسافران است. طی ماههای گذشته، هدایتگر این کشتی تغییر یافته و بارها نوید گذر از مرداب و همراهی و رساندن تراکتور به مقصد مدنظر هواداران را داده است.
فارغ از مقصود حقیقی هدایتگر جدید که چندان مبرهن و دقیق نیست (که باید صبور بود و زمان داد). البته موجسازی آن افراد غیر هم نقش تعیین کنندهای در مسیر حرکت این کشتی دارد. موجهایی که گاه قدرتی فراتر از اختیار و توان ناخدا دارند. یا باید سوار بر آن شد که سرانجام آن دور شدن از مقصد و حرکت در مسیر ناخدایان بینام و نشان قبلی است و یا آنکه در مسیر پایدار ماند و در برابر موجها ایستاد. چه بسا فرجام قدرنمایی احتمالی، غرق شدن کشتی و ناخدا و سرگشتگی هواداران باشد.
شاید حکم عقل و منطق آن باشد که پشتیبان و هدایتگر جدید اضافه بار سیاسی، فرهنگی و اجتماعیِ نهاده شده بر پیکر این جسم و جان خسته را رها سازد و نخهای آویزان از کلاف ها را بِبُرد و گره ها را به تدبیر باز کند و تراکتور سبکبارتر و طبق قاعده حرفهای، تیم فوتبالی باشد که "پرشورها" آرزوی درخشش آن را در سطح بینالمللی دارند.
یادداشت: مصطفی سپهری
∎
نظر شما