بهنام ناصری
خبرنگار
تاثیر پذیرفتن از الگوهای خارجی در برنامهسازی برای تلویزیون به خودی خود نمیتواند امر مذمومی باشد. شاید نخستین تحلیل برای موجه قلمداد کردن این الگوبرداری بویژه در فرم برنامههای تلویزیونی این باشد که چون تلویزیون از غرب آمده و خاستگاهش آنجا بوده، تأثیرپذیری از الگوهایی که کشورهای صادرکننده این رسانه صادر کردهاند، اجتنابناپذیر است. با این حال حد و کیفیت این الگوبرداری چیست و کجاست؟ حد و کیفیتی که میتواند محل بحث و چالش باشد.
نگاهی به برنامههای تلویزیون در سالهای گذشته به خوبی نشان میدهد که تعدادی از پربینندهترین برنامههای این رسانه را آنهایی تشکیل میدهند که آشکارا فرم و گاهی حتی محتوایشان را از یک رسانه غیروطنی وام گرفتهاند. طوری که سازندگان این برنامهها نه تنها از طرح این الگوبرداری آشکار ابایی ندارند، بلکه گاهی حتی گفتن از این الگوبرداری را در حکم بخشیدن وجهه تبلیغاتی به کارشان میدانند:
«کودک شو» از دو برنامه خارجی موفق الگوبرداری شده است و ما متناسب با ایران و فرهنگ خودمان آیتمهایی را تغییر دادهایم. (ابوذر پورمحمدی، تهیهکننده برنامه «کودک شو»، 11 بهمن 95 در گفتوگو با مهر)
بنابراین آنچه میماند، بحث بر سر بخش دوم سخنی است که خبرگزاری مهر از این تهیهکننده تلویزیون نقل کرده است. پرسش این است که برنامهها و در این سالها مسابقات تلویزیونی که بر اساس الگوهای خارجی ساخته شدهاند، تا چه اندازه به قالب مطابق با فرهنگ ایرانی درآمده و چقدر توانستهاند حال و هوای ایرانی داشته باشند؟ آیا اتکا به سرگرمی و جذب مخاطب، فارغ از اینکه چه وسیلهای هدف را محقق ساخته و بازخورد این نوع الگوبرداری در قلمرو فرهنگ کشور چیست، برای انجام وظیفهای که تلویزیون بهعنوان «سیما»ی ما مردم ایران بر عهده دارد، کفایت میکند؟
نزول حساسیتهای کیفی در تلویزیون
رضا درستکار، نویسنده و منتقد سینما و تلویزیون معتقد است که برنامههای کپیبرداری شده تلویزیون از جمله برنامههای مسابقهای از پروتکلهای شفافی برخوردار نیستند که بتوان در مورد جزئیاتشان به طور دقیق حرف زد. او میگوید: این برنامهها پروتکلهای مخفی دارند و 99 درصدشان به خاطر جذب اسپانسر تولید میشود. حتی گفته میشود که تلویزیون به مجریان این برنامهها از جمله آقایان عادل فردوسیپور، مهران مدیری و رامبد جوان دیگر بودجهای نمیدهد و اینها میروند و با اسپانسرها وارد مذاکره میشوند و از طریق فیلد تبلیغ، برنامهای را تعریف میکنند. بنابراین بیش از اینکه تلویزیون ماجرا را مدیریت کند، انگار مدیریت میشود.
این منتقد همچنین میگوید: کسانی که این حمایتها را انجام میدهند، کارشان تجارت است و برای بازاریابی کالایی که دارند، از تلویزیون استفاده میکنند. آنها دنبال پول درآوردن هستند، نه دنبال ارتقای سطح فرهنگ مردم. البته در سطح کلان ماجرا روی سبک زندگی مردم اثرگذارند؛ چون وقتی شما مدام کالاهای شیک و به اصطلاح لاکچری را تبلیغ میکنید، به طور طبیعی مصرف این کالاها هم بالا میرود. هر چقدر هم که مصرف این کالاها بیشتر باشد، اسپانسرها منفعت بیشتری میبرند و برای مجریان این برنامهها هم انتفاع بیشتری در کار خواهد بود. کمااینکه تعداد کسانی که تمایل دارند بهعنوان مجری این برنامهها حضور داشته باشند، روزبهروز دارد بیشتر میشود. تلویزیون هم میخواهد چرخش بچرخد و به همین دلیل حساسیت کیفی پایین آمده است.
درستکار از ارجحیت کمیت به کیفیت در تلویزیون ایران میگوید: مدیران میانی تلویزیون معمولاً یک چیز را به طور ثابت در نظر میگیرند و آن مسأله کمیت است. چون وقتی کمیت را بالا میبرند، میتوانند کیفیت نداشتن برنامهها را تا حد زیادی پنهان کنند. آن وقت دیگر مهم نیست که چقدر برنامه مبتذل ساخته میشود و این برنامهها چقدر به ساختارهای فرهنگی کشور آسیب میزنند. آمار می دهند و میگویند این برنامه 80 یا 90 درصد بیننده داشته و در واقع نعل وارونه میزنند. کیفیت را آدمهای کیفی میسازند و آدمهای کیفی معمولاً در خانههایشان نشستهاند، نه تلویزیون. بهنظر من چیزی که حضورش در تلویزیون ایران قابل لمس نیست، اتاق فکر است.
او در پاسخ به این پرسش که برای احیای کیفیت حداقلی این برنامهها چه میتوان کرد، میگوید: جواب شوخی به این پرسش این است که هیچ، باید نشست و تماشا کرد؛ جواب جدی آن هم این است که باید فضای نقد به وجود آورد و نقد را جدی گرفت. متأسفانه در فضای موجود کسی به نقد اهمیت نمیدهد.
اگر رسانهای مثل تلویزیون را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که قالبهای تولید محتوا در این رسانه از وجوه مشترکی در همه جای دنیا برخوردار است و همین وجه مشترک باعث شده که این رسانه در تولید محتواهای خود بعضاً به نوعی از الگوبرداری گرایش پیدا کند، بنابراین باید عرض کنم که صرف الگوبرداری مذموم نیست، بلکه باید دید که این الگوبرداری آیا صرفاً یک الگوبرداری برای فرم و قالب است یا محتوا، نحوه اجرا و.... را نیز بدون بهرهگیری از هیچ گونه خلاقیت شامل میشود. اگر چنین باشد که یک کار تقلیدی محض خواهد بود و قاعدتاً میتوان آن را تقلیدی کورکورانه محسوب کرد که نه تنها پذیرفته شده نیست، بلکه نتایج تخریبی نیز خواهد داشت. در واقع کپیبرداری محض نسبت به یک برنامه تلویزیونی حال مخاطب را بد خواهد کرد. بگذارید یک مثال بزنم؛ اگر فیلمی ساخته شود و مردم نیز آن را ببینند، اگر از فرم فیلم، داستان آن، اجرای بازیگران، حرکات و.... عیناً کپی دیگری از فیلم ساخته شود و به مخاطبان ارائه شود چه اتفاقی خواهد افتاد، بیشک مخاطب در طول تماشای نسخه کپی شده لحظات سختی را خواهد گذراند. در واقع حرص مخاطب در خواهد آمد.
تولید محتوای بومی باید ملاک باشد
داود نعمتی، کارشناس رسانه و عضو هیأت علمی و دانشیار دانشگاه صداوسیما تصریح میکند که اگر نمیخواهیم از طریق الگوبرداری حرص مخاطب را دربیاوریم، باید سعی کنیم که این الگوبرداری، کپی محض نباشد. باید آن الگو و مدل را در حوزههایی مانند اجرا، محتوا، نتایج و... با تغییرات و نوآوریهایی همراه کنیم که با فرهنگ مخاطب جامعه هدف همخوانی داشته باشد تا با مقبولیت همراه شود. او در بیان مثالی از یک کپیبرداری که به نظرش موفق است، به برنامه «نود» اشاره میکند: «نود» به نوعی کپیبرداری از برنامههای مربوط به فوتبال مانند «فوتبال شو» شبکه آلمانی ZDF و برخی برنامههای گفتوگو محور در دیگر شبکههای تلویزیونی جهان است؛ اما وقتی به محتوا و اجرای آن توجه میکنیم، متوجه میشویم که یک برنامه صرفاً کپی شده نیست، بلکه بخشهای جدیدی به آن اضافه و محتوا و اجرای آن دچار تغییر شده و سازندگانش با تبحر و بهرهگیری از عنصر خلاقیت از مرزهای کپی محض عبور کردهاند. به نظرمن چنین الگوبرداریهایی نه تنها مذموم نیست، بلکه اگر بومی شود، عاملی در جذب مخاطب خواهد بود.
او همچنین تقلیدهایی را که در زمینه موسیقی در بعضی از برنامهها دیده میشود و همچنین برنامه «شام ایرانی» که به تقلید از «بفرمایید شام» در تلویزیونهای چندین کشور تولید و پخش میشد را از نمونههای کپیبرداری محض در تلویزیون ایران برمیشمارد.
از او میپرسیم که الگوبرداری از فرم و قالب برنامههای خارجی، چقدر توانسته به تولید محتوای فرهنگی در ایران کمک کند. مدیرکل سابق روابط عمومی صدا و سیما اینطور پاسخ میدهد: برخی از الگوبرداریها اگر با نگاه حرفهای و با رویکرد بومیسازی باشد و از ظرفیتهای فرهنگی جامعه، موجب میشود که بتوانیم بهره بگیریم، میتواند تولید و پخش زمینهساز تولید برنامههایی شود که به اصلاح پایههای فرهنگی جامعه منجر شود. مثلاً مسابقات فرهنگی که محتواهای فرهنگی را مورد توجه قرار میدهد، میتواند این کارکرد اصلاحی را در حوزه فرهنگ داشته باشد، آگاهیبخشی و هدایت رسانهای در تلویزیون زمانی امکانپذیر است که رسانه در فرمهای مختلف برنامهسازی نظیر برنامههای گفتوگو محور، میزگردها، برنامههای ترکیبی، مصاحبه، گزارش، خبر و... جریان ارائه اطلاعات را با رویکرد تولید محتوای بومی برای مخاطبانشان در پیش بگیرند. پس میتوان نتیجه گرفت که رویکرد به فرم میتواند به تولید و انتشار محتواهای مختلف دامن بزند تا حدی که پاسخگوی رفع نیاز مخاطبان باشد.
بــــرش
الگوبرداری در فرم، نه در محتوا
حسین فردرو از برنامهسازان پیشکسوت تلویزیون بر این باور است که اگر قرار بر الگوبرداری باشد، این الگوبرداری باید در فرم باشد و نه محتوا. او میگوید: تا چند وقت پیش اگر ما میخواستیم جایزههای بیشتری بدهیم، امکانش وجود نداشت اما الان ساز و کارهای مشارکتی و حضور شرکتهای مخابراتی و... شرایطی فراهم کرده که امکان اهدای جوایز با رقمهای کلان هم میتواند وجود داشته باشد. وظیفه تلویزیون این است که در برنامههایش چه برنامههای مسابقهای، چه برنامههای استعدادیابی و... اگر فرمت غربی را مورد استفاده قرار میدهد، حتماً روی محتوای بومی و ایرانی کار کند. فردرو به برنامه مسابقهای «ستارهها» در دهه هفتاد اشاره میکند و میگوید: ما آن برنامه را ساختیم که آقای ایرج نوذری آن را اجرا میکرد. برنامهای که خیلی هم مورد توجه و استقبال قرار گرفت. هیچ کس نیامد بگوید که فرم برنامه شما یا محتوایش تکراری و تقلیدی است. چرا؟ چون ما فرش ایران را پشتوانه این برنامه گذاشتیم و بخشی از سؤالها در مورد فرش بود و بخشی در مورد نفت. چون معتقد بودیم که ایرانی باید از فرش، نفت و دیگر مسائل مربوط به کشورش بداند. متأسفانه این روزها در تصویب طرحها شرایطی که اعمال میشود بیشتر بر مبنای دوستی و روابط است و کمتر به موقعیت تلویزیون و کارکردی که این رسانه باید داشته باشد توجه میکند. او با این جملات سخنان خود را به پایان میبرد: الان مسابقاتی از تلویزیونهای ماهوارهای پخش میشود که از موسیقیهای لسآنجلسی هم استفاده میکنند. ما برای رقابت با آنها باید روی موسیقی اصیل و فاخر متن کار کنیم و آنها را مطرح کنیم. گاهی برای همین کار هم با مشکل روبهرو هستیم. چون عدهای که معمولاً هم خارج از بدنه صداوسیما هستند و دلواپسیهایی دارند، حتی همین برنامهها را که از شعرهای سعدی، مولوی و حافظ هم وام میگیرند برنمیتابند.
نظر شما