به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، طی مطلبی با اشاره به اینکه نهضت آزادی به رهبری مهدی بازرگان، بعد از استعفای او از ریاست دولت موقت در آبان 1358 موضعی جدید در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران گرفت، خاطرنشان کرده است که در چنین شرایطی، بسیاری از سیاستمداران در مقام نقد و تحلیل اندیشه و عملکرد بازرگان و یارانش برآمدند و برای اولین بار مسائلی درباره نهضت آزادی برای عموم مردم بازگو شد. یکی از افرادی که نطق شدیداللحنی علیه مواضع بازرگان و نهضت آزادی ایراد کرد، مهدی کروبی سرپرست وقت بنیاد شهید و نماینده مردم الیگودرز در مجلس شورای اسلامی بود.
متن سخنان کروبی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران در 16 مهر 1361 درباره نهضت آزادی به این شرح است:
من اصلاً تنفر داشتم و بیزار بودم از اینکه بار دیگر این سری مسائل را مطرح کنم، اما متأسفانه میبینم که نه، آنها (نهضت آزادی) ولکن نیستند، باز نق میزنند، باز کاغذپراکنی میکنند و باز سخنرانیهای نیشدار میکنند و اینکه دوباره مردم را به تشتت و تفرقه بکشند.
ملت چنان هشیار و آگاهاند که دیگر با این سمپاشیها، با این تفرقهافکنیها و با این حرفهای ناامیدکننده از راهشان برنمیگردند و همه آن مسائلی را که اینها مطرح میکنند، کمبودها، نارساییها، مشکلات و صفهای طولانی، اینها را خودشان میدانند و در راه انقلابشان با جان و دل این سختیها را تحمل کرده و خواهند کرد... نهضت آزادی که باز دوباره چند نفری دور هم جمع شدهاند و کارشان را شروع کردهاند، باز طرح همان مسائل یأسآور و... باز پرخاشگری و انتقادهای ناصحیح را شروع کردهاند...
یک حرفشان این است که «حدود 4 سال از انقلاب گذشته است. شما برای مردم چهکار کردهاید و چه گلی بر سر این مردم ریختهاید». خب، اینجا ما جواب میدهیم. آقاجان! این ملت محروم و این مسئولان و این امام بزرگوار دارند تلاش میکنند، کوشش میکنند و رنج میبرند برای اینکه ویرانگریهای آن چند ماه و چند ساله شما را از بین ببرند. آن خرابکاریهایی که مردم و مسئولان از رئیسجمهور گرفته تا مجلس دارند تلاش میکنند رفعش کنند. آن بدبختیهایی که شما برای مردم بهوجود آوردید، دفعش کنند، ترمیمش کنند؛ یک به یک میگویم تا سخنم بیدلیل نباشد.
مگر شما نبودید که کردستان را از دست دادید؟ مگر شما نبودید که پاسداران را از سنندج بیرون کردید؟ مگر شما نبودید به جلال ـ برادر عزالدین گمراه ـ در اسفندماه 57، 450 قبضه اسلحه دادید؟ و آنها با همان سلاحها، فردای آن روز برای تصرف پادگان سنندج به این شهر حمله کردند.
اینها همه مدرک دارد، مگر شما نبودید که مرحوم قرنی آمد و نشست و گفت: «در کردستان یک حرکتی بهوجود آمده، مهاباد را خلع سلاح کردهاند، اگر حالا حرکت کنیم و جلویشان را بگیریم ـ گرچه چند نفر هم کشته شوند ـ مسئله تمام میشود. از کردستان راحت میشویم و من به شما اعلام میکنم، اگر چنانچه الآن نایستیم مسئله کردستان برایمان باقی میماند و مردم را سالها درگیر میکند.»... و شما نگذاشتید کاری صورت بگیرد، اینها مدرک دارد.
آقای محلاتی میگوید: «در اسفند 58 رفتم کردستان، رفتم سنندج، مطالب را بررسی کردم، گزارشی آوردم و رفتم نخستوزیری. در اتاق امیرانتظام، قرنی نشسته بود. من گزارشها را دادم. گفتند گزارشها را بدهید به امیر انتظام. ببینید چه کسی! گفتند میخواهیم خونریزی نشود. قرنی متأثر بود. فردایش حمله شد سنندج را بگیرند. پادگان را بگیرند. به قرنی گفتیم، باز هم تو از اختیارات خودت استفاده کن و نگذار پادگان سنندج را مانند مهاباد بگیرند، او از اختیاراتش استفاده کرد و مانع شد و نگذاشت پادگان سقوط کند. به همین جرم نیز او را برکنار کردند. مورد اعتراض، انتقاد و توبیخ دولت موقت هم قرار گرفت که چرا مقاومت نکردی؟!»
خب ما چقدر درگیر مسائل سنندج و کردستان بودیم. مسئولیت خون آن بچهمسلمانهایی که شهید شدند تا توانستند سنندج را فتح کنند به عهده کیست؟ آیا مسئول شهادت مسلمانهایی مانند شبلیها که از برادران اهل تسنن بودند و زیر شکنجه گروهکها کشته شدند و بدنهایشان را سوزاندند، شما نیستید؟
وقتی جنگ تحمیلی شروع شد، بنیصدر فرمانده کل قوا بود. دشمن 90 کیلومتر آمد توی سرزمین ما، یک مین جلوی راهش نبود! آمدند و آزادانه قسمتی از سرزمین ما را اشغال کردند، درحالیکه بنیصدر آمد توی جلسه مجلس ـ به مناسبت تشکیل دولت شهید رجایی ـ و در جلسه سری (حدود تیر و مرداد ماه) اعلام کرد که اطلاع دادهاند که به ما حمله میشود (در شهریور ماه) ولی هیچ اقدامی هم نکردند. دشمن هم همانطور که میخواست آمد جلو و سرزمین ما را اشغال کرد.
شما نبودید که با ولایت فقیه مخالفت کردید؟ شما مخالفت و توطئه علیه مجلس خبرگان نکردید؟ شما نبودید که آنقدر به این گروهکها آزادی دادید که ما مصیبتش را هنوز داریم و سالهای آینده هم خواهیم داشت؟ شما نبودید که انقلاب را داشتید منحرف و یک خیانتی به تاریخ میکردید؟ مردم انقلاب اسلامی کرده بودند و شما با شعارهای ملی و ملیگرایی در مقابل اسلام، انقلاب را داشتید منحرف میکردید.
بعد از آنکه امام فرمودند: انقلاب، انقلاب اسلامی است، بعد از آنکه همه شاهد و گواه بودند که این ملت زیر فشارهای شاه شعار میدادند: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، حزب فقط حزبالله و در مقابل تانکها این شعارها را میدادند و 98 درصد همین مردم رأی به جمهوری اسلامی دادند، نامهای بین دو وزیر دولت موقت رد و بدل میشود که در آن یک شخص متواری و فراری را که در خارج بهسر میبرد، معرفی میکنند که اکنون که انقلاب ملی به ثمر رسیده، بجاست که به ایشان شغل جدیدی بدهید!
واقعاً اینها چه توطئههایی برای انقلاب داشتند؟ شما واقعاً منصفید و صداقت انقلابی دارید که به دیگران حمله میکنید؟ مردم شعار اسلام را دادند، انقلاب اسلامی کردند، رأی هم به جمهوری اسلامی دادند، آنوقت که سفره باز شد، میآیید اسمش را میگذارید انقلاب ملی! شما در زمان حکومت [دولت] خودتان چقدر دروغ به مردم گفتید. این مغزهای پوسیده کجا بودند، شما برای نابودی انقلاب و بیچارهکردن مردم، افرادی مثل سرتیپ تقی ریاحیها را دور خود جمع کرده بودید. آیا شما نبودید که جمعیتی را جمع کردید، بردید احمدآباد تا به خیال خودتان رهبری را تضعیف کنید؟... شما به فکر مردمید؟! مشتتان دیگر باز شده است و مردم شما را شناختهاند... به اضافه، شما از کدام مردم دفاع میکنید؟
مردم آنهایند که ما هر وقت به جبهه میرویم، مسجد میرویم، نماز جمعه میرویم، به هرجا میرویم، میبینیم که از شما اظهار تنفر و انزجار میکنند و این مردم نیز با فداکاری هرچه تمامتر ایستادهاند و چشمداشتی هم ندارند و میخواهند انقلابشان به پیروزی نهایی برسد...
اما زجر دیگرِ این آقایان این است که میگویند جامعه، اسلامی شده و حجاب آمده است! بله، شما به حجاب حساسیت ندارید و ما حساسیت داریم. مسئله دیگر که مطرح کردند و تأکید زیاد، اینکه ما چهها که نکردیم. ما انقلابی بودیم، اصیلترین فرد انقلابی بودیم، قدیمیترین انقلابی بودیم و از این چیزها... شما چه مبارزهای کردید و چقدر مبارزه کردید و مبارزهتان در چه حدی بود. شما یک مبارزهای قبل از سال 41 داشتید و آن هم گاهی یک حرف علیه رژیم.
یعنی درست مقابل نیروهای مقاوم، نیروهای مخالف، نیروهایی که با شاه درگیر بودند، ایستادگی کرد. امام با دارالتبلیغ به آن صورت مخالف بود، همه برادرهای ما از مرحوم مطهری بگیر بیا تا پایین، همه مخالف بودند، خود ما آن سال زندان بودیم، ایشان رفت آنجا و سخنرانی کرد، رفت از چهره زندانیاش مایه گذاشت برای توجیه عمل او و برای موجهکردن آن کار، سال دیگر هم که به گوشهای خزیدید، ولی آیتالله طالقانی و دکتر شیبانی مرتب مبارزهشان را ادامه دادند و توی زندان افتادند و تبعید شدند، شما که کنار گذاشتید، دیگر میخواستید توی مجلس هم نِقی نزنید، خیلی هنر بود!
میرسیم به سالهای 58ـ 57 ببینیم چه کار کردید، سازمان حقوق و از این چیزها اینجا تأسیس کردید. ما باید اینها را به ملت بگوییم. یکی از کارهای شما این بود که سازمان حقوق را تأسیس کرده بودید. همین حقوقدانها پا میشدند میرفتند قم، خانه آقای شریعتمداری متحصن میشدند، رهبرتراشی میکردید، خیال میکردید میتوانید مقابل امام، رهبر درست کنید، مردم شما را شناخته بودند، آگاه بودند، چرا آنجا میرفتید؟ چرا هر روز متحصن میشدید؟ چرا هر روز خبرنگارهای خارجی را آنجا میبردید و چرا آنها را منزل آیتالله گلپایگانی نمیبردید؟ مگر او اعلامیه نمیداد، مگر او مبارزه نمیکرد، چرا آنها را منزل آیتالله نجفی نمیبردید، هرچه خبرنگار بود هر روز میبردید منزل شریعتمداری که در دنیا منعکس بشود و او را گنده کنید و او هم حسابشده میپذیرفت! شریعتمداری کسی است که به ساواک میگوید: «احمد خمینی چند بار به ملاقات من آمده است، شما بگذارید یک ملاقاتی با او بکنم، برای اینکه اولاً چند بار به ملاقات من آمده است، دوماً او ممکن است در دامن افراطیها و تندروهای روحانی بیفتد، من بروم به ملاقاتش که توی دامن آنها نیفتد». آقایی که برای ملاقات با حاج احمدآقا، خبر به ساواک میدهد و از ساواک اجازه میخواهد و میگوید من به ملاقات او میروم، آن وقت آیا او بیحساب و کتاب میگذارد حقوق بشریها به خانهاش بیایند و آنجا متحصن شوند؟
تاریکی برای شماست، مطمئن باشید که روزبهروز برای این مردم خط فقاهت، خط امام، اسلام اصیل و مبارزه با آمریکا روشنتر میشود و برای شما تاریکتر خواهد شد و برای شما تاریکی است، برای مردم آینده روشن است، این مسئولان دل به دنیا نبستهاند، هر لحظه در خط هستند و مواظب هستند انجام وظیفه کنند و هرچه برای آنها پیش بیاید با آغوش باز استقبال میکنند. سربلندند و در کنار مردمشان هستند، پس نخیر! آینده برای مردم تاریک نیست، برای تو تاریک است.
میگویند که «آزادی نیست، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب نیست» کدام آزادی نیست؟ انتظار دارید دوباره 30 خرداد، منافقین بیایند و راه بیفتند و دوباره بچهمسلمانها را بکشند؟ این آزادی را میخواهید که میگویید آزادی نیست یا آن آزادی که انتقاد سالم کنند یا آن آزادی که حرفشان را بزنند یا آن آزادی که درگیر با مسئولان بشوند؟ یا این آزادی که حتی مجلس، وزیر را استیضاح کند، همه اینها آزادیاند، کدام نماینده اگر حرفی دارد نمیرود بگوید؟ بله، آزادی نیست که گروهکهای محارب بیایند توی خیابان و ریشهی انقلاب را بزنند...
میگوید، اعدامهای آبخوردنی! از نظر تو آب خوردنی است، ناچاریم بگوییم، شما میگفتید که هویدا اعدام نشود، شما میخواستید که به ناصر مقدم، رئیس ساواک شغل و پست بدهید، آنطور که آقای خلخالی میگوید، اگر دست شما بود که باید هیچکس اعدام نشود، هم بیایند سر کار و هم هر کاری میخواهند بکنند. وقتی که بچههای مردم را میکشند، خانهها را آتش میزنند، حزباللهیها را میکشند و میروند در خانهها، مردم را ترور میکنند، زنها را ترور میکنند، پاسدارها را میبرند شکنجه میدهند، آن وقت انتظار دارید اینها بمانند و اعدام نشوند! واقعاً من نمیدانم این آقایان چه جوری فکر میکنند، خب چاره چیست، چهکار باید کرد؟ این حرفها را ما داشتیم، حالا دوباره شروع شده است.
اگر چنانچه آنها بگویند و ما هم بایستیم و جواب بدهیم، اصلاً این امر برای آنها مطرح است و آنها همین را میخواهند. یک مطلبی را هم بگویم، امیرانتظام در زندان است. در دادگاهش آقای مهندس بازرگان حاضر شد و گفت: «امیرانتظام هر کاری انجام داده زیر نظر من بوده است».
آقای بازرگان درباره مسعود رجوی نوشت که به این نماینده جوان، مسلمان و پرشور رأی بدهید و هیئت حسننیت به سنندج رفت و پاسداران را از آنجا بیرون کرد و آن مصیبتها و مصائب را برای جمهوری اسلامی پیش آورد، اینها از جمله کارهای اینها بوده است. امیرانتظام میگوید: «من هر کاری انجام دادهام زیرنظر مهندس بازرگان بوده است». خود بازرگان هم میگوید: «زیر نظر من بوده است». عدالت اسلامی ایجاب میکند یا امیرانتظام از زندان بیرون بیاید یا اگر آنها هم مجرم هستند که بحق هم مجرماند باید اینها هم محاکمه شوند.
اما ما از ملت انتظار داریم که نگذارند این مسائل دیگر تکرار شود، به شما میگویم که حرفهای من موجب شعار دادن شما علیه اینها نشود، اینها از اینکه مدتی است مطرح نشدهاند ناراحت هستند، میخواهند ولو با دادن شعار علیه خودشان، مطرح بشوند... [خطاب به نهضت آزادی]: کاری کردهاید که آمریکا خوشحال است، کاری کردهاید که اسرائیل مدح از شما [نهضت آزادی] کرده و رادیو آلمان و صدای آزاد از شما ستایش میکند! این کارهای شما بوده ولی به هر جهت امیدواریم ملت ما با آگاهی هرچه تمامتر توجه کنند و به وظایفشان عمل کنند.
انتهای پیام/
نظر شما