شناسهٔ خبر: 30721288 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

در نشست «ناسیونالیسم ایرانی: نگاهی به روایت‌های کلاسیک متقدم و متأخر» مطرح شد:

فکوهی: با اصرار بر ناسیونالیسم ملی به فعالیت‌ پان‌های قومی دامن زده‌ایم/ لمپن‌ها نخبگان را به سوی خود کشیدند

آخوندی: تقابل ناسیونالیسم ملی و قومی یک چرخه باخت ـ باخت است

ناصر فکوهی گفت: متاسفانه با اصرار بر این ناسیونالیسم ملی به فعالیت‌های پان‌های قومی دامن زده‌ایم که آن‌ها نیز همین ناسیونالیسم فرانسوی را از مدل دولت مرکزی وام گرفته‌اند و برای پیرامون بازسازی کرده‌اند. این یعنی به جای اینکه نخبگان ما لمپن‌ها را به سمت خود بکشند این لمپن‌ها بودند که نخبگان را به سمت خود کشیده‌اند.

صاحب‌خبر -
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، همایش «ناسیونالیسم ایرانی: نگاهی به روایت‌های کلاسیک متقدم و متأخر» صبح امروز یکشنبه ۳۰ دی‌ماه در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد. 

عباس آخوندی در این نشست با اشاره به اینکه به جای سخنرانی ترجیح می‌دهد چند سوال مطرح کند گفت: ما با کالایی شدن تحولات اجتماعی روبه‌رو هستیم و اساسا حتی توسعه را به‌عنوان کالایی در قالب پروژه معرفی می‌کنیم. اینجا این نگرانی به وجود می‌آید که اساسا این پروژه برای چه کسی اجرا می‌شود. اگر برای شهروندان است که باید علاقه‌مندی و نقطه‌نظرات آن‌ها را نیز مورد توجه قرار دهیم و در سیاست‌های‌مان مقوله شهروندی را لحاظ کنیم. در واقع ما باید به سمت انسان‌محور شدن و شهروندی برویم ولی خوب شهروندی چه تعریفی دارد.

آخوندی ادامه داد: مگر شهروندی غیر از داشتن حق است. داشتن حق یکی از اصول اصلی در بحث شهروندی است که مبنای تمایز شهروند و رعیت را نیز تشکیل می‌دهد. این حق شهروندی تا آنجا گسترده است که حکومت نیز با حق شهروندان به‌وجود می‌آید و از این حق منبعث می‌شود و حتی شهروندان حق نظارت بر حکومت را نیز دارند. اما آیا پدیده شهروندی یک اتفاق لحظه‌ای است یا امری تاریخی است که باید در یک پروسه بلندمدت تاریخی شکل بگیرد. یعنی آیا ما می‌توانیم به صرف قراردادهای مصوب قانونی بگوییم که از امروز مردم ایران شهروند هستند و حقوق شهروندی بر آن‌ها مترتب است یعنی آیا همین قرارداد قانونی کفایت می‌کند. 

این استاد دانشگاه تاکید کرد: روی دیگر سکه شهروندی این است که حاکمیت نیز باید حقوق شهروندی را در چارچوب قانونی مشخص کند و باید حکومت قانون را نیز بپذیریم ولی خوب قانون چیست. آیا همین که یکسری بحث‌های حقوقی توسط اکثریت نهایت ۱۵۰ و ۲۰۰ نفره در مجلس شکل بگیرد یعنی قانون به درستی اعمال می‌شود یا قانون باید در اخلاق نیز ریشه داشته باشد. سوال اساسی‌تر اینکه حکومت قانون که انحصار به‌کارگیری زور و قدرت را به دست می‌آورد چرا دولتش باید از این انحصار حداکثر استفاده را به نفع خود نکند. چرا کسی که این انحصار را در اختیار دارد باید نظارت شهروندان را بپذیرد و اساسا ضمانت اجرایی این نظارت چیست.

وزیر سابق راه و شهرسازی افزود: چه از دوران مشروطه و چه در همین قانون اساسی خودمان تمامی این بحث‌های حقوقی مدنظر بوده است ولی چرا عملا امروز ما معکوس آن را در حال اجرا می‌بینیم. حوزه اندیشه و علوم انسانی باید به این سئوالات پاسخ بدهند که مفهوم شهروندی و حقوق شهروندی و شهروند ایرانی در چه بستری باید محقق شود که تدوام پیدا کند. 

ناصر فکوهی، استاد دانشگاه نیز در این نشست با قراردادن ناسیونالیسم ملی و قومی در برابر مدیریت تفاوت‌ها اظهار کرد: ناسیونالیسم ملی در برابر ناسیونالیسم قومی قرار می‌گیرد که منجر به تولید یک چرخه باخت ـ باخت در جامعه می‌شود اما مدیریت تفاوت‌ها و قبول تکثر یک چرخه برد ـ برد را باعث می‌شود. از دید من حتی استفاده از واژه ناسیونالیسم به جای ملی‌گرایی درست نیست و اینها از لحاظ سیستم ارزشی متفاوت از یکدیگر هستند. در اروپا و آمریکا ناسیونالیسم یعنی یک گرایش راست افراطی فاشیستی که بعضا حتی برای اروپایی که فاشیسم را تجربه کرده حکم تابو دارد. اروپا مخصوصا فرانسه و آلمان پس از گذر از ناسیونالیسم توانستند رشد کنند حالا اینکه ما به‌عنوان یک کشور خاورمیانه‌ای جهان سوم به ملی‌گرایی احتیاج داریم یا نه بحث دیگری است. 

فکوهی سپس با اشاره به شکل‌گیری مفهوم دولت متذکر شد: مفاهیم دولت و ملت یا دولت ملی در مکان‌ها و زمان‌های خاص تبلور داشتند اینکه این تعریف از دولت و ملت را آخرین و تنها راه نمود سازمان‌یافتگی به یک جامعه بدانیم غلط است و ما اشکال دیگر شکل‌دهی به سیستم را داریم که در این چارچوب قرار نمی‌گیرد. هرچند فعلا با توجه به مناسبات جهانی تعریف دولت ـ ملت معنا دارد. هرچند مفاهیم هویت ملی، تاریخ ملی، سرنوشت ملی که از دل این مفهوم بیرون می‌آید یک مفهوم انتزاعی و قراردادی هستند برای پشتیبانی تئوریک از همین دولت ملی. و صد در صد با مفاهیم هویت فرهنگی، تاریخ فرهنگی و انسجام فرهنگی متفاوت است. 

او افزود: اساسا هویت فرهنگی، تاریخ فرهنگی و انسجام فرهنگی مقولاتی کهن و تاریخی‌اند اما همتایان ملی آنها مقولاتی متأخر و ناپایدار. به همین دلیل می‌گویم ملی‌گرایی نباید در مفهوم ناسیونالیسم تعریف شود. ناسیونالیسم یعنی یکدست سازی چه از نظر حافظه‌ای و چه تاریخی. ناسیونالیسم در مقابل تکثر قرار می‌گیرد و ما متأسفانه از صدسال پیش تا امروز تلاش کردیم در کشوری که از گذشته‌های دور هیچ پیشینه یکسان‌سازی مرکزی نداشته و حتی تا اواخر دوران ساسانیان آزادی‌های دینی داشتیم و حتی دین شاخص مرکزی نبود با الگوگیری از فرانسه یک ناسیونالیسم ملی را اعمال کنیم. ناسیونالیسمی که عموما در برابر قومیت‌ها و زبان‌ها و فرهنگ‌های آنها قرار می‌گیرد. چنین ناسیونالیسمی هرگز نتوانست و نمی‌تواند در این گستره فرهنگی متنوع محقق شود. مگر اینکه تجزیه اتفاق بیفتد که خوب خاص هیچکدام از ما نیست.

فکوهی تصریح کرد: ساختار فدرالی نیز برای جامعه ما و در این سیستم قدیمی جواب نمی‌دهد چراکه ما از گذشته یک سیستم قدیمی و ناکارآمد داشتیم که به صورت منفک عمل نکرده و اختلاط وسیعی را میان قومیت‌ها و فرهنگ‌ها شاهد هستیم. مدل بهینه برای جامعه ما با چنین پیشینه‌ای تکثر فرهنگی مبتنی بر قبول تفاوت فرهنگ‌هاست. ما پهنه‌های متنوع و بزرگ و کوچک فرهنگی داریم که بعضا حتی موقعیت فرامرزی پیدا کرده‌اند. پس راهی جز تکثرگرایی پیش روی ما نیست. اما متاسفانه با اصرار بر این ناسیونالیسم ملی به فعالیت‌های پان‌های قومی دامن زده‌ایم که آنها نیز همین ناسیونالیسم فرانسوی را از مدل دولت مرکزی وام گرفته‌اند و برای پیرامون بازسازی کرده‌اند. این یعنی به جای اینکه نخبگان ما لمپن‌ها را به سمت خود بکشند این لمپن‌ها بودند که نخبگان را به سمت خود کشیده‌اند. الگوی غلط را به صورت واکنشی از مرکز به پیرامون منتقل کرده‌ایم و این اشتباه است. 

عباس نعیمی جورشری نیز در یکی از پنل‌های این همایش مقاله خود را در نقد مفهوم ایران‌شهری ارایه کرد و ضمن اشاره به پنج محور اصلی که تمام آثار حوزه ناسیونالیسم بر آن متمرکزند و اهداف ناسیونالیسم گفت: قرائت‌های ایرانی ناسیونالیسم بر سه دسته است باستان‌گرا، مذهب‌گرا و مدنی. البته می‌توان به نوعی ناسیونالیسم دولتی را نیز نام برد که من اصالتی برایش قائل نیستم. این یعنی کمتر روشنفکر ایرانی بوده که درباره ناسیونالیسم اعمال موضع نکرده باشد و کنشی نسبت به آن نداشته باشد. نظریه ایرانشهری یک نمونه از این موضع‌گیری‌هاست که ذیل ناسیونالیسم باستان‌گرا تعریف می‌شود. ایرانشهری بر تفاوت ایران و ایران‌زمین تاکید دارد یعنی بعد تمدن فرهنگی و زیست فرهنگی را خطاب قرار می‌دهد با بعد جغرافیایی و مرزها کاری ندارد. 

نعیمی ادامه داد: شاه دارای فره ایزدی و پیوند مولکولی که به نوعی به اصالت نژاد دلالت دارد از دیگر ویژگی‌های ایرانشهری است البته پیشینه این نظریه به امثال خواجه نظام‌الملک و در سیاست‌نامه‌ها بازمی‌گردد. ایرانشهری چند پاشنه اشیل دارد که آن را زمین‌گیر می‌کند اول اینکه دولت‌محور است یعنی دولت را در رأس همه امور و حتی زیست اجتماعی قرار داده است. در ثانی یک ناهمسانی پژوهشی درباره بحث سلطنت ایرانشهری می‌بینیم یعنی در این نظریه دوره تاریخی ایران باستانی دوره‌ای سرشار از خوبی و پیشرفت بوده و در برابر سرکوب جنبش‌های باستان سکوت کرده است. در واقع ایرانشهری نسبت به استبداد ناشی از ویژگی‌های چهارگانه شاه آرمانی بی‌توجهی می‌کند و حتی مشکل جانشینی تقدم سلطنت و فر ایزدی را نادیده می‌گیرد. فقدان در نظریه ایرانشهری یکی دیگر از مهمترین نقدهای وارده بر آن است خلاصه کلام آنکه مفهوم استبداد در ایرانشهری گم شده است و این نظریه ابدا اشاره‌ای به آن نمی‌کند و تنها کارکرد مثبت شاهان در ادامه حیات تمدن ایرانشهری را مدنظر دارد. 

آزاده گریوانی در ارایه مقاله خود به بررسی چگونگی بازنمایی اعراب در کتاب‌های درسی ایران پرداخت و بر این تاکید کرد که در این بازنمایی عرب فلسطینی به من ایرانی نزدیک می‌شود و حتی با عرب سوریه و حزب‌الله در هم می‌آمیزد اما عرب عراقی به رهبری صدام حسین و یا عرب عربستان سعودی یک دیگری متجاوز و منافق است. 

سامان ثامنی، علیرضا کیانپور، آیدین ابراهیمی و ... نیز از دیگر ارائه‌دهندگان مقاله در پنل‌های مختلف این همایش یک‌روزه بودند. 

نظر شما