شناسهٔ خبر: 30682054 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: آریا | لینک خبر

موانع تشکيل احزاب قدرتمند در ايران

صاحب‌خبر -
موانع تشکيل احزاب قدرتمند در ايران
خبرگزاري آريا - تهران- ايرنا- در بخشي از جامعه ايران ذهنيتي منفي نسبت به وابستگي حزبي وجود دارد تا جايي که «حزبي بودن» را منفي و «فراجناحي بودن» را مثبت مي دانند. اين ديدگاه بويژه در ايام انتخابات نمود بيشتري پيدا مي کند.

به گزارش ايرنا، احزاب يکي از مهمترين ارکان دولت در دوران مدرن محسوب مي‌شوند. حزب نهادي موثر براي نظارت بر روندهاي تصميم گيري و اجرائي کشور است و به عنوان حلقه رابط ميان مردم و حاکميت سياسي عمل مي کند. جوامع و نظام هاي سياسي کنوني تقريبا همگي بر ضرورت تحزب اتفاق نظر دارند و از احزاب به عنوان چرخ دنده هاي توسعه سياسي ياد مي‌شود. احزاب از يک سو مدافع حقوق مردم و از سوي ديگر شکل دهنده ساختار قدرت هستند.
احزاب سياسي در تاثيرگذاري بر قدرت و مشارکت سياسي در حکومت هاي دموکراتيک و مردم سالار نقش ويژه و مهمي دارند. به هر ميزان که مشارکت سياسي در جامعه اي بالا باشد، نشان دهنده مدني بودن و دموکراتيک بودن آن جامعه است.
اما متاسفانه ذهنيت حاکم بر افکار عمومي نگاه چندان مثبتي به احزاب و فعاليت هاي آن ندارد و از سوي ديگر احزاب موجود گروه هايي هستند که فقط در آستانه هر انتخاباتي فعال مي شوند و پس از آن در لاک دفاعي خود فرو مي روند.
همين موضوع يکي از چالش‌هاي اساسي و بنيادي در راستاي عدم توسعه سياسي است که مي توان به جرات گفت بخش مهم و اعظم مشکلات و بحران‌هاي موجود در کشور از همين نقطه سرچشمه مي‌گيرد.
رييس دولت اصلاحات در کتاب احزاب و شوراها، مي نويسد که در جوامعي مثل ايران موانع تاريخي مهمي بر سر راه شکل گيري احزاب و تشکل ها وجود دارد؛ مردم نسبت به سرنوشت خود احساس مسئوليت عميق نمي کنند؛ روح حاکم بر فرهنگ ما نوعي فردگرايي صوفيانه است که اجازه نمي دهد شخصيت فرد در متن جامعه بروز پيدا بکند، در نتيجه فرد به درون خويش پناه مي برد و مي کوشد به تقاضاهاي معنوي اش پاسخ دهد. حکومت هاي ما در طول تاريخ حکومت هاي استبدادي بوده اند و مانع رشد شخصيت و هويت مردم شده اند، يعني ما هيچ گاه تمرين مردم سالاري نکرده ايم و تحمل بحث و گفت و گو را نداريم؛ احزاب ما نيز وابسته به بيگانه بودند يا مثل شهابي درخشيدند و رفتند.
سابقه برخي احزاب در اروپا به چند صد سال مي رسد، حتي در خاورميانه نيز احزابي با سابقه صد سال وجود دارد. در ايران سابقه تشکيل حزب به دوران مشروطيت باز مي گردد اما فعاليت احزاب در ايران هرگز به حضور و تاثيرگذاري و شکل گيري قدرت منتهي نشده است. غالبا احزاب بزرگ در ايران يا در جهت بسيج توده مردم اقدام کرده‌اند يا در تلاش بودند تا رفتارهاي حاکميت را توجيه کنند.
به همين دليل فقدان نهاد هاي سياسي و اجتماعي را مي توان ويژگي عام زندگي سياسي در جوامع جهان سوم دانست. جمعيتي آموزش نديده که با اقتصاد ضعيف همراه و با مشکلات اجتماعي درگير هستند. چالش هايي که نظام بين الملل تحميل مي کند نيز به طور عملي فرصت پرداختن و قوام بخشيدن به نهادهاي اجتماعي سياسي و فرهنگي را سلب مي کند.
در جامعه نيز تفکراتي وجود دارد که احزاب را چندان جدي نمي گيرند و حتي وابستگي حزبي را منفي ارزيابي مي کنند. به عنوان مثال استفاده از اصطلاح فراجناحي و عدم وابستگي حزبي به عنوان يک ويژگي مثبت در انتخابات بيانگر همين باور است. در حالي که عضو يک حزب بودن نشان دهنده داشتن تربيت سياسي است.
کشور ما به دليل استفاده از منابع عظيم نفتي عملا نيازي به احزاب و مشارکت سياسي و اجتماعي مردم احساس نمي کند.
حسين بشيريه در کتاب موانع توسعه سياسي در ايران، موانع را به سه مورد مهم و اصلي که باعث جلوگيري از توسعه سياسي در ايران بوده است تقسيم مي کند: «تمرکز منابع قدرت به عنوان ويژگي اصلي فرايند تکوين ساخت دولت مطلقه مدرن» ، «چند پارگي هاي اجتماعي و فرهنگي» و «ايدئولوژي و فرهنگ سياسي و حاکمه».
علاء‌الدين بروجردي، عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس معتقد است: «حزب در تعريف سياسي خود در جمهوري اسلامي ايران هيچ گاه جايگاه خود را در سال‌هاي پس از انقلاب پيدا نکرده و نتوانسته اثرگذاري مثبتي بر تحولات سياسي و اجتماعي داشته باشد.» سخنان اين نماينده مجلس به خوبي جايگاه احزاب را در کشور نشان مي دهد.
اگر چه در دولت يازدهم و دوازدهم تلاش شد تفکرات حزبي و استفاده از ظرفيت احزاب مختلف در مديريت کشور تجربه شود، اما خروجي اين موضوع تاکنون موفقيت آميز نبوده است.
مشکلات امروز کشور لزوم مشارکت مردم را بيش از گذشته نمايان ساخته است. مشکلات اقتصادي و بي اعتمادي مردم به احزاب موجود احتمالا دولت آينده را به سوي ائتلافي شدن سوق خواهد داد، روندي که نياز به ايفاي نقش موثر احزاب خواهد داشت.
سيام**ن.الف**9129
انتهاي پيام /*

برچسب‌ها:

نظر شما