شناسهٔ خبر: 30653370 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

میراث اجتماعی پهلوی

ذهن اکنون‌زده

حکومت پهلوی به‌عنوان اولین حکومت ایران که به برنامه‌ریزی برای توسعه روی آورد، با سیاست‌های خود در تشدید این «کوتاه‌مدت بودن» جامعه، نقشی بی‌بدیل داشت.

صاحب‌خبر -
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمدعلی همایون‌کاتوزیان در «ایران، جامعه کوتاه‌مدت» بر آن است که به سبب غلبه احساس ترس و ناامنی، جامعه ایران جامعه‌ای است کوتاه‌مدت به این معنی که انباشت «تجربه توسعه» و گردآوری توسعه‌های ناحیه‌ای (regional) در آن ممکن نمی‌شود. کاتوزیان می‌گوید که تغییرات بنیادین در این جامعه، اغلب عمری کوتاه داشته‌اند. جدای از خلل‌ها و ایرادهای تحلیل کاتوزیان (چه به‌لحاظ روش و چه از حیث مبانی)؛ مسلم است که جامعه با ترس از بی‌ثباتی و ناامنی، نخواهد توانست هیچ نقشه راهی را کاملا طی کند و درنتیجه به هیچ سویی رهسپار نتواند شد.

حکومت پهلوی به‌عنوان اولین حکومت ایران که به برنامه‌ریزی برای توسعه روی آورد، با سیاست‌های خود در تشدید این «کوتاه‌مدت بودن» جامعه، نقشی بی‌بدیل داشت. در پنج برنامه توسعه‌ای که حکومت محمدرضا پس از خروج قوای متفقین از ایران (از 1327) به اجرا گذاشت، می‌توان این روند را با جزئیاتش مشاهده کرد. اولین برنامه عمرانی کشور (1327تا1333) شرایط یک برنامه منسجم و جامع را نداشت و پیوستگی در طرح‌های آن به چشم نمی‌خورد. عمده هزینه‌های انجام این برنامه از «پرداخت‌های شرکت نفت» و «وام بانک جهانی» بود که هر دو به خارج از کشور مربوط می‌شد. با ملی‌شدن صنعت نفت، ایران در تحریمی همه‌جانبه قرار گرفت و درآمد دولت از فروش نفت نیز قطع شد و برنامه نخست توسعه که بنا بود هفت‌ساله اجرا شود، در دوسالگی پایان گرفت.(1) هزینه‌های دومین برنامه هفت‌ساله اقتصادی (1334-1341) نیز از درآمد نفت و وام خارجی تامین می‌شد و به همین دلیل، بخش‌های مختلف عمرانی به نفت و دلار وابسته شد. درآمدها هم صرف کشاورزی یا صنعت نشد بلکه بروکراسی و مصارف کاذب غیرتولیدی رادامن زد.(2) اما برنامه سوم توسعه اقتصادی(1341تا1346) نقطه عطفی در برنامه‌ریزی توسعه در زمان محمدرضا بود. این برنامه بیش از پیش تلاش داشت که بر سرعت ایران در فرآیند توسعه بیفزاید و رشد شتابان و نامتوازن، جامعه را از وضعیت سنتی خود که متکی بر اقتصاد کشاورزی بود به‌سوی جامعه‌ای با اقتصاد صنعتی تغییر می‌‌داد.(3) برنامه‌های توسعه از اینجا به بعد، با سرعت دادن به روند توسعه قالبی و ظاهری، باعث ایجاد بحران در وضع اجتماع بودند. سرعت چنان زیاد بود که بخش وسیعی از مردم و نخبگان نمی‌توانستند با محیط تازه و ارزش‌های پدیدار شده همدلی کنند. آنان از محیط مألوف خود کنده شده بودند و به آرزوهای تازه رشد و رفاه اقتصادی، تحرک اجتماعی و زندگی در محیطی تازه فکر می‌کردند. این تغییر در همه ابعاد به یک اندازه روی نداده بود. گذار، بنیان اجتماعی روان ایرانی را متحول کرده بود و عموم، آمادگی مواجهه با چنین وضعیتی را نداشتند. آنان نه می‌‌توانستند به گذشته باز گردند و نه در آینده جایی امن برای خود می‌‌دیدند.‌(4)

از مشکلات دیگر برنامه سوم، همزمان شدن آن با سال‌های اجرای مرحله اول و دوم اصلاحات ارضی بود. اصلاحات ارضی موجب فرار سرمایه از بخش کشاورزی به بخش خدمات و صنعت شهری شد و نظام کشاورزی و معیشتی و روستاییان، نیازمندی آنان را به اعتبارات مالی دولتی و خصوصی بیشتر می‌کرد، در حالی که بر خلاف انتظار، اعتبارات پرداختی به‌شدت با کاهش همراه بود و به‌هیچ‌وجه پاسخگوی نیاز روستاییان نبود و قسمت اعظم اعتبارات برنامه، نهایتا صرف ایجاد و زیربناهای صنایع سرمایه‌بر شد. این روند تخریب بخش کشاورزی، در برنامه چهارم (1347تا1351) با شدت بیشتری دنبال شد و سهم بخش کشاورزی در این برنامه، کاهش چشمگیری داشت. بر خلاف برنامه اول که کشاورزی سهمی عمده داشت، نیز خلاف اهداف اعلامی اصلاحات ارضی که اندکی پیش به اجرا درآمده بود؛ در برنامه چهارم، الگوی توسعه، صنعتی کردن ایران و رها کردن کشاورزی بود. این الگو در چارچوب سیاست توسعه پیشنهادی کشورهای صنعتی قرار داشت و هدف از آن رشد بازارهای انحصاری خارجی و جذب تولیدات صنایع آن کشورها بود.(5) در همین دوره بود که شاه در مصاحبه با اوریانا فالاچی (اکتبر1973) گفت به هر آنچه می‌خواسته، دست یافته ‌است، همه‌چیز دارد و زندگی‌اش رویایی و زیبا به پیش می‌رود. واضح است که شاه به تغییر جهت‌های ناگهانی و بحران‌هایی که با توسعه نامتوازن و شتابزده به‌وجود می‌آورد، هیچ توجهی نداشت بلکه نسبت به آن خوشبین هم بود. اما کارشناسان او چندان خوشبین نبودند و در گزارش محرمانه‌ای که در آبان1350 تحت عنوان «ملاحظاتی پیرامون رشد اقتصادی» تهیه شد، ضمن تصریح به بعضی بحران‌های پیش‌آمده، اشاره کرده بودند که در برنامه توسعه پنجم، بر خلاف برنامه چهارم باید بیش از جنبه‌های کمی، به جنبه‌های کیفی توجه شود. این توصیه‌ها ابتدا کارگر شد و مبلغ هنگفتی (1560 میلیارد ریال) برای سیاست‌های کیفی، در برنامه پنجم درنظر گرفته شد اما با افزایش قیمت نفت در 1352، روند برنامه پنجم نیز تغییر کرد و درآمد سرشاری که نصیب کشور شد، سبب شد که سیاستگذاران در اهداف برنامه تجدید‌نظر کنند. سقف برنامه به دو برابر افزایش یافت و بیشتر این درآمد عظیم، نه برای توسعه عمرانی یا تدارک بحران‌ها بلکه برای افزایش واردات و توسعه بخش خدمات کشور صرف شد.(6)

این بی‌نظمی‌های سیاسی و تغییرات دفعی و شدید در زندگی آحاد مردم، در «کوتاه‌مدت بودن» جامعه ایرانی بی‌تاثیر نبوده ‌است. ترس و ناامنی محسوس ناشی از دستکاری‌های بی‌حساب، جامعه را کوتاه‌مدت بار خواهد آورد و آن را طالب نتایج سریع و کم‌تحمل خواهد کرد. از ابتدای انقلاب، چرخش‌های عجیب مردم به سوی کاندیداها و گروه‌های کاملا متفاوت، عیان و مشهود است. همین‌طور است چرخش کلی سیاست‌های دولتی بلافاصله پس از جنگ. حتی در دوره‌های نزدیک به زمان حاضر نیز مردم یک‌بار به کاندیدای گفت‌وگوی تمدن‌ها اقبال می‌کنند و بار دیگر بر استقلال و دشمنی با آمریکا پای می‌فشارند و از شجاعت رئیس‌جمهوری دیگر، مقابل آمریکا به خود می‌بالند و مدتی بعد به تفاهم با آمریکا و اروپا روی خوش نشان می‌دهند. مصداق دیگر این «کوتاه‌مدتی» ترس مردم از تورم و سرازیر شدن سرمایه‌ها برای خرید ارز، طلا، خودرو، مسکن و... است.

آری. شاه رفته است اما هنوز آثار توسعه نامتوازن و شتابزده او، بر ذهنیت اجتماعی ما اثری جدی دارد.

منابع در دفتر روزنامه موجود است

 

* نویسنده : محمد علی‌بیگی دبیر گروه اندیشه

نظر شما